پنجشنبه , آذر 22 1403

بخش سوم: اسطوره‌‌‌‌‌‌‌‌ی معجزه‌‌‌‌‌‌‌‌ی نظامی یونان – گفتار دوم: داستان جنگ‌‌‌‌‌‌‌‌های ایران و یونان – سخن دوازدهم: داوری درباره‌‌‌‌‌‌‌‌ی جنگ‌‌‌‌‌‌‌‌های ایران و یونان

بخش سوم: اسطوره‌‌‌‌‌‌‌‌ی معجزه‌‌‌‌‌‌‌‌ی نظامی یونان

گفتار دوم: داستان جنگ‌‌‌‌‌‌‌‌های ایران و یونان

سخن دوازدهم: داوری درباره‌‌‌‌‌‌‌‌ی جنگ‌‌‌‌‌‌‌‌های ایران و یونان

این چکیده‌‌‌‌‌‌‌‌ای کوتاه بود از تاریخ درگیری‌‌‌‌‌‌‌‌های نظامی میان ایران و یونان در عصر باستان. درگیری‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که از 547 پ.م. با حمله‌‌‌‌‌‌‌‌ی کرسوس به قلمرو ماد آغاز شد و در زنجیره‌‌‌‌‌‌‌‌ای از پیشروی‌‌‌‌‌‌‌‌های سیاسی به تسخیر کل بالکان و فتح نظامی بخش عمده‌‌‌‌‌‌‌‌ی آن منتهی شد. در این مدت، شمار زیادی از نبردها میان ایرانیان و یونانیان درگرفت که مهم‌‌‌‌‌‌‌‌ترین‌‌‌‌‌‌‌‌شان عبارتند از:

در عصر کوروش بزرگ: نبرد پتریا میان کوروش و کرسوس با نتیجه‌‌‌‌‌‌‌‌ی نامعلوم؛ نبرد دوم کوروش و کرسوس با پیروزی ایران؛ محاصره و فتح سارد توسط ایران؛ سرکوب شورش پاکتواس؛ فتح دولت‌‌‌‌‌‌‌‌شهرهای ایونی و کسانتوس توسط هارپاگ. روی هم رفته، دست‌‌‌‌‌‌‌‌کم پنج نبرد بزرگ با چهار پیروزی و یک نبرد با نتیجه‌‌‌‌‌‌‌‌ی نامعلوم.

در عصر کمبوجیه: فتح قبرس؛ و عزل پلوکراتس. دو دخالت نظامی و سیاسی و هر دو پیروزمندانه.

در عصر داریوش بزرگ: سرکوب طغیان باتوس در کورنه؛ فتح تراکیه و مقدونیه به دست داریوش؛ فتح پئونتینه توسط بغ‌‌‌‌‌‌‌‌بخش؛ سرکوب دولت‌‌‌‌‌‌‌‌شهرهای شورشی ایونی؛ دفع حمله به سارد؛ فتح قبرس توسط ارته‌‌‌‌‌‌‌‌با؛ فتح کاریه توسط داور؛ فتح هلسپونت توسط همای؛ فتح ایونیه توسط هوتن؛ فتح میلتوس در نبرد لاده؛ فتح ارتریا؛ فتح ناکسوس؛ و درگیری ماراتون. تمام این جنگ‌‌‌‌‌‌‌‌ها به جز درگیری ماراتون، که اصولاً در جنگ بودنش تردید وجود دارد، به پیروزی ایرانیان انجامید. ماجرای ماراتون هم اگر بتواند جنگ در نظر گرفته شود، تلفاتی ناچیز داشت و نتیجه‌‌‌‌‌‌‌‌ی قاطعی را در بر نداشت.

در عصر خشایارشا: نبرد ترموپولای؛ فتح آتن؛ نبرد آرتمیسیون؛ فتح مجدد آتن؛ فتح دولت‌‌‌‌‌‌‌‌شهرهای آتیکا که در آنها ایران پیروز بود؛ نبرد سالامیس که نتیجه‌‌‌‌‌‌‌‌ی مشخصی در بر نداشت؛ و جنگ پلاته که در آن ایران شکست خورد. به این دو باید ایلغار یونانیان به موکاله و سقوط سستوس را هم افزود که در آن یونانیان برتری داشتند.

در عصر اردشیر نخست: سرکوب طغیان اینارو توسط بغ‌‌‌‌‌‌‌‌بخش و آرتاباز؛ کشتار آتنی‌‌‌‌‌‌‌‌ها در دلتای نیل؛ نابودی ناوگان یونان در مندس؛ و شکست یونانیان در اوریمدون. در تمام آنها ایرانیان پیروز بودند.

در عصر داریوش دوم: سرکوب طغیان دو اشراف‌‌‌‌‌‌‌‌زاده‌‌‌‌‌‌‌‌ی ایرانی (امورگه و پیسوتنه) که با دستیاری یونانیان شورش کرده بودند.

در عصر اردشیر دوم: شکست قوای کوروش کوچک در نبرد کوناکسا؛ شکست آگسیلائوس در چندین درگیری پراکنده؛ و فتح رودس. در تمام آنها، جز جنگ کوچکی در پکتون، ایرانیان پیروز بودند.

در عصر داریوش سوم: شکست‌‌‌‌‌‌‌‌های پیاپی ایران در جنگ با اسکندر و فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی.

به این ترتیب، می‌‌‌‌‌‌‌‌بینیم که اسطوره‌‌‌‌‌‌‌‌ی قدرت سیاسی و نظامی یونان و درگیری‌‌‌‌‌‌‌‌های پردامنه و مداومش با ایران، و توانایی‌‌‌‌‌‌‌‌اش در پس زدن سلطه‌‌‌‌‌‌‌‌ی سیاسی ایرانیان از اروپا، افسانه‌‌‌‌‌‌‌‌ای ساختگی است که با مستندات تاریخی و تعاریف مرسومی که از مفهوم جنگ و پیروزی و شکست در دست داریم، ناسازگار است. در یک داوری نهایی، درگیری‌‌‌‌‌‌‌‌های میان ایران و یونان، از جنس درگیری‌‌‌‌‌‌‌‌های نظامی میان یک شاهنشاهی بزرگ و نیرومند و دولت‌‌‌‌‌‌‌‌شهرهای پراکنده‌‌‌‌‌‌‌‌ی حاشیه‌‌‌‌‌‌‌‌اش بوده است که با دست‌‌‌‌‌‌‌‌اندازی‌‌‌‌‌‌‌‌ها و ایلغارهای دایمی دولت‌‌‌‌‌‌‌‌شهرهای مزبور و سرکوب مداوم و پیوسته‌‌‌‌‌‌‌‌شان توسط قوای شاهنشاهی همراه بوده است. ظهور اسکندر نیز باید در همین چارچوب دیده شود. این هم یکی از ایلغارهای يادشده است که با پشتوانه‌‌‌‌‌‌‌‌ی ذخیره‌‌‌‌‌‌‌‌ی غنی منابع انسانی بالکان در آن دوره و نبوغ نظامی سردار مقدونی به تهدیدی جدی تبدیل شد و نظم هخامنشی را بر باد داد.

 

 

ادامه مطلب: بخش چهارم: اسطوره‌‌‌‌‌‌‌‌ی معجزه‌‌‌‌‌‌‌‌ی سیاسی یونان – گفتار نخست: داستان دولت‌‌‌‌‌‌‌‌شهرهای یونانی

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب