پنجشنبه , آذر 22 1403

بخش ششم: مکتبهای آغازین بودایی – گفتار نخست: شاخصهای پیوند دین با تمدنی خاص

بخش ششم: مکتبهای آغازین بودایی

گفتار نخست: شاخصهای پیوند دین با تمدنی خاص

دین‌ها از پایدارترین و سیال‌ترین منشها هستند. از این رو فهم این که هویت فلان دین به کدام تمدن باز می‌گردد، نیازمند بررسی و کاوشی دقیق است. چرا که ممکن است مانند مورد کیش لامایی، دینی بیگانه مانند بودایی‌گری از جایی دیگر به حوزه‌ای فرهنگی وارد شود و در آنجا با منشهای بومی ترکیب شود و نسخه‌ای خاص پدید آورد که آن نیز به نوبه‌ی خود به سرزمینهای دیگر (مثل چین عصر تانگ) منتقل گردد و چه بسا که دوران شکوفایی خود را در فرهنگی متفاوت تجربه کند.

شاخصهایی که می‌توان برای داوری درباره‌ی هویت یک دین بدان استناد کرد، عبارتند از:

نخست: شاخصهای سخت‌افزاری و مادی و عینی: قلمرو جغرافیایی رواج دین، نژاد و جمعیت و قومیت مردمِ پیرو آن، دامنه‌ی زمانی تداوم دین در یک مکان، آثار باستان‌شناختی یا بناها و مکانهای مقدسِ مربوط به یک دین که در جایگاه مکانی خاصی برپا یا کشف شده‌اند.

دوم: شاخصهای نرم‌افزاری و معنایی و ذهنی: زبانِ پیروانِ آن دین، زبان و خطی که متون مقدس دین بدان نوشته شده‌اند، جفتهای متضاد معنایی پایه در آن دین و پیوندش با جم‌های جاری در بسترهای فرهنگی بزرگتر (هنر، دانش، سنن اجتماعی)، و الگوی رمزگذاری امر قدسی، و چگونگی چفت و بست شدن آن با ادیان دیگر و سنتهای محلی.

بر اساس این متغیرها، می‌توان با اطمینان گفت که آیین بودایی یک دین ایرانی است که در حاشیه‌ی ایران زمین زاده شده، در اندرون ایران زمین شکل گرفته، تکامل یافته، تدوین شده، و به بلوغ رسیده، و از ایران زمین به سرزمینهای همسایه منتقل شده است. موفقترین مسیر این انتقال به راه ابریشم و چین مربوط می‌شود و این همان موجی است که کل قلمرو خاوری را در خود غرقه ساخت. ناموفق ترین مسیر، در کمال تعجب، شبه قاره‌ی هند است که معمولا دین بودایی را به آنجا منسوب می‌کنند. حقیقت آن است که اگر به کل مردمی که در کل تاریخ در یک منطقه زیسته‌اند، بنگریم، خواهیم دید که بخش بزرگی از مردم ایران شرقی برای بخش بزرگی از تاریخ‌شان (پانزده قرن) بودایی بوده‌اند، درست همان طور که بخش چشمگیری از مردم چین و تبت و هندوچین برای بدنه‌ی اصلی تاریخ‌شان (هفت تا ده قرن) چنین وضعی داشته‌اند. این در حالی است که مردم شبه‌قاره‌ی هند در عمل هرگز بودایی نشدند و تنها اقلیتی از ایشان در شمال هند در دورانی کوتاه (سه تا هفت قرن) به این کیش روی آوردند.

به همین دلیل هم بررسی دین بودایی به ویژه برای فهم تمدن ایرانی مهم است. چرا که در اینجا ما با دینی سر و کار داریم که همزمان با صورتبندی مجدد دین زرتشتی زاده شده، از نظر ساختار و محتوا شباهت چشمگیری با آن دارد، و اسناد و مدارک بیشتری درباره‌ی تاریخ تحول آن به جا مانده است. از این رو با بازسازی تاریخ تحول دین بودایی و دین مشابه جَینی که موازی با آن شکل گرفت، می‌توان به مدلی درباره‌ی تحول دینی مانند زرتشتی در عصر هخامنشیان پی برد. به همین ترتیب، فهمِ ماهیت ایرانی دین بودایی باعث می‌شود تا از پویایی جریانهای سیاسی و فرهنگی درون ایران زمین غفلت نکنیم و پیوند میان آنها را با دگردیسی‌ها و وامگیری‌های آیین بودایی دریابیم.

 

 

ادامه مطلب: گفتار دوم: مکتبهای آغازین 

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب