بخش شصت و یکم: برگردان و زند فصل شصت و یکم
گفتار نخست: برگردان فصل شصت و یکم
大國者下流,天下之交,天下之牝。
牝常以靜勝牡,以靜為下。
故大國以下小國,則取小國;小國以下大國,則取大國。
故或下以取,或下而取。
大國不過欲兼畜人,小國不過欲入事人。
夫兩者各得其所欲,大者宜為下。
۶۱.۱: کشور بزرگ به پایین دست رودخانه میماند
(آنجا که) تقاطع چیزهای زیر آسمان است (آنجا که) فرج چیزهای زیر آسمان است
۶۱.۲: فرج ماندگار (چنین است):
پس در سکون حریف آلت نرینه است پس در سکون در زیر قرار میگیرد.
۶۱.۳: کشور بزرگ دیرین؛
پس کشور کوچک پاییندست آن قرار میگیرد بنا به قاعده کشور کوچک را میگیرد
(اما) کشور کوچک؛
پس (اگر) پاییندست کشور بزرگ قرار بگیرد بنا به قاعده کشور بزرگ آن را خواهد گرفت ۶۱.۵: پس بنابراین گاهی (آن کشوری که) پاییندست است، (کشور دیگر را) میگیرد
اما گاهی (آن کشوری که) پاییندست است، (توسط کشور دیگر) گرفته میشود
۶۱.۶: کشور بزرگ از این قصد منصرف نمیشود: پرورش و یگانگی مردمان
کشور کوچک از این قصد منصرف نمیشود: دریافت کردنِ خدمت مردم
۶۱.۷: اگر قصد هردویشان برآورده گردد،
سزاوار آن است که آن (کشور) بزرگ در پاییندست قرار بگیرد.
فصل شصت و یکم از شش بند و ۹۱ نشانه تشکیل یافته است. این فصل اغلب همچون نثری پیوسته خوانده شده است. در حالی که در اصل شعرهایی پراکنده است که کلمات و عبارتها قبل و بعدشان آمده است. برای فهم متن مهم است که آن شعرها را از افزودهها تفکیک کنیم. بند نخست یک بیت شعر است که جملهای همچون مقدمه در ابتدایش آمده است:
大國者下流, 天下之交,
天下之牝。
大 (دا: بزرگ، عظیم، بالغ، پدر) 國 (گوئُو: سرزمین، دولت، پایتخت) 者 (ژِه: پسوند صفت برتر؛ -تر/ -ترین، شناسهی فاعلی) 下 (شیا: پایین، فروپایه، بعدی) 流 (لیو: جریان، جنبیدن، طبقه، انتشار)
天 (تیان: آسمان) 下 (شیا: پایین، فروپایه، بعدی) 之 (ژِه: داشتن، رفتن) 交 (جیائو: تقاطع، تسلیم کردن، دوست شدن)
天 (تیان: آسمان) 下 (شیا: پایین، فروپایه، بعدی) 之 (ژِه: داشتن، رفتن) 牝 (پین: مادینه، فرج، شکاف)
یعنی: « کشور بزرگ به پایین دست رودخانه میماند
(آنجا که) تقاطع چیزهای زیر آسمان است (آنجا که) فرج چیزهای زیر آسمان است».
بند دوم اغلب همچون دو جملهی منثور خوانده شده، اما در اصل شعری است تک بیت با دو کلمهی آغازین افزوده:
牝常 以靜勝牡,
以靜為下。
牝 (پین: مادینه، فرج، شکاف) 常 (چآنگ: اصیل، ماندگار)
以 (ای: پس) 靜 (جینگ: ساکن، ساکت، مؤدب) 勝 (شِنگ: حریف بودن، مقاومت، کاملا) 牡 (مو: جانور نر، آلت نرینه)
以 (ای: پس) 靜 (جینگ: ساکن، ساکت، مؤدب) 為 (وِی: کردن، ساختن، بودن) 下 (شیا: پایین، فروپایه، بعدی)
یعنی: « فرج ماندگار (چنین است):
پس در سکون حریف آلت نرینه است پس در سکون در زیر قرار میگیرد».
بند سوم هم به صورت نثری پیوسته خوانده میشود:
故大國以下小國,則取小國;小國以下大國,則取大國。
اما در اصل شعری است دوبیتی با مصراعهای چهار کلمهای، که در ابتدایش دو بند موزون سه و دو کلمهای آمده است:
故大國 以下小國 則取小國;
小國 以下大國, 則取大國。
故 (گو: پیر، قدیمی، بنابراین) 大 (دا: بزرگ، عظیم، بالغ، پدر) 國 (گوئُو: سرزمین، دولت، پایتخت) 以 (ای: پس) 下 (شیا: پایین، فروپایه، بعدی) 小 (شیائو: کوچک، ریز، مختصر) 國 (گوئُو: سرزمین، دولت، پایتخت)
則 (زِه: قانون، هنجار، مثال، رعایت کردنِ قاعده) 取 (چو: گرفتن، دریافت کردن، گزینش) 小 (شیائو: کوچک، ریز، مختصر) 國 (گوئُو: سرزمین، دولت، پایتخت)
小 (شیائو: کوچک، ریز، مختصر) 國 (گوئُو: سرزمین، دولت، پایتخت) 以 (ای: پس) 下 (شیا: پایین، فروپایه، بعدی) 大 (دا: بزرگ، عظیم، بالغ، پدر) 國 (گوئُو: سرزمین، دولت، پایتخت)
則 (زِه: قانون، هنجار، مثال، رعایت کردنِ قاعده) 取 (چو: گرفتن، دریافت کردن، گزینش) 大 (دا: بزرگ، عظیم، بالغ، پدر) 國 (گوئُو: سرزمین، دولت، پایتخت)
یعنی: « کشور بزرگ دیرین؛
پس کشور کوچک پاییندست آن قرار میگیرد بنا به قاعده کشور کوچک را میگیرد
(اما) کشور کوچک؛
پس (اگر) پاییندست کشور بزرگ قرار بگیرد بنا به قاعده کشور بزرگ آن را خواهد گرفت».
کلمهی «گو» (故) در ابتدای این بند را همهی مفسران «بنابراین» ترجمه کردهاند. اما با توجه به آمدن حرف ربط «ای» (以) که همین معنی را میدهد، احتمالا منظور مفهوم اصلی «گو» یعنی «دیرینه و قدیمی» بوده است. تفاوت دیگرِ خوانش من با ترجمههای مرسوم از این بند، آن است که تقریبا همه بیت پایانی را چنین ترجمه کردهاند: « پس (اگر) کشور بزرگ پاییندست (کشور کوچک) قرار بگیرد/ بنا به قاعده کشور بزرگ را خواهد گرفت». اما به دو دلیل چنین مینماید که این خوانش درست نباشد. نخست آن که این مصراع در دو بیت کاملا همسان است (則取大國) و قاعدتا همان معنا را با قدری دگردیسی دستوری شاعرانه تکرار میکرده است. دومین دلیل آن که در متن پیشتاز ما وانگ توئی، یک نشانهی اضافی «یو» (یعنی: به وسیلهی) هم دارد[1] که نشان میدهد خوانش ما درست است. این کلمه بعدتر افتاده، شاید چون معنای همسانِ بیت بالا و پایین جا افتاده بوده، و در قرون بعدی واگرایی امروزین در خوانشها بدان راه یافته است.
بند چهارم هم باز شعری است تک بیتی که کلمهای به ابتدایش افزوده شده است:
故或下以取,
或下而取。
故 (گو: پیر، قدیمی، بنابراین) 或 (هوآ: شاید، یا، گاهی) 下 (شیا: پایین، فروپایه، بعدی) 以 (ای: پس) 取 (چو: گرفتن، دریافت کردن، گزینش)
或 (هوآ: شاید، یا، گاهی) 下 (شیا: پایین، فروپایه، بعدی) 而 (اِر: و، آنگاه، اما) 取 (چو: گرفتن، دریافت کردن، گزینش)
یعنی: « پس بنابراین گاهی (آن کشوری که) پاییندست است، (کشور دیگر را) میگیرد
اما گاهی (آن کشوری که) پاییندست است، (توسط کشور دیگر) گرفته میشود».
بند بعدی هم تکبیتی است با مصراعهای طولانی هشت کلمهای:
大國不過欲兼畜人,
小國不過欲入事人。
大 (دا: بزرگ، عظیم، بالغ، پدر) 國 (گوئُو: سرزمین، دولت، پایتخت) 不 (بو: نه) 過 (گوئُو: عبور، جلو زدن، وقت گذراندن، خطا) 欲 (یو: قصد، میل) 兼 (جیان: دوگانه، همزمان دو کار را انجام دادن، دو مقام داشتن) 畜 (شو: پروردن، تغذیه، تبعیت، گردآوری) 人 (رِن: مردم، انسان)
小 (شیائو: کوچک، ریز، مختصر) 國 (گوئُو: سرزمین، دولت، پایتخت) 不 (بو: نه) 過 (گوئُو: عبور، جلو زدن، وقت گذراندن، خطا) 欲 (یو: قصد، میل) 入 (رو: وارد شدن، پیوستن، پذیرفتن، پرداختن، تایید، هجوم) 事 (شِه: چیز، کار، خدمت، سانحه) 人 (رِن: مردم، انسان)
یعنی: «کشور بزرگ از این قصد منصرف نمیشود: پرورش و یگانگی مردمان
کشور کوچک از این قصد منصرف نمیشود: دریافت کردنِ خدمت مردم».
بند آخر از دو جملهی منثور تشکیل یافته است:
夫 (فو: اگر، مرد، شوهر) 兩 (لیآنگ: دو، متفاوت، چند) 者 (ژِه: پسوند صفت برتر؛ -تر/ -ترین، صفت فاعلی) 各 (گِه: هر، همه) 得 (دِه: به دست آوردن، قرارداد، نتیجه، مناسب) 其 (چی: او، آن) 所 (سوئُو: جا، مکان) 欲 (یو: قصد، میل)
大 (دا: بزرگ، عظیم، بالغ، پدر) 者 (ژِه: پسوند صفت برتر؛ -تر/ -ترین، صفت فاعلی) 宜 (یی: مناسب، شایسته) 為 (وِی: کردن، ساختن، بودن) 下 (شیا: پایین، فروپایه، بعدی)
یعنی: «اگر قصد هردویشان برآورده گردد،/ سزاوار آن است که آن (کشور) بزرگ در پاییندست قرار بگیرد».
گفتار دوم: زند فصل شصت و یکم
این فصل از نقاط مهمی است که ماهیت سیاسی «دائو ده جینگ» و شرایط ظهور آن را نشان میدهد و دیدگاهمان دربارهی رویارویی آن با اندیشهی ایرانشهری را تایید میکند با این حال، در خواندن وترجمهی مرسوم این فصل سادهاندیشی عجیبی میبینیم که جای اندیشه دارد. برخی این فصل را «بحثی دربارهی ترفندها و مکرهای روابط بینالملل»[2] توصیف کردهاند و برخی دیگر گفتهاند به «صلح و همکاری بینالمللی»[3] یا «اندرز نیکخواهی به حاکمان دولتهای بزرگ»[4] مربوط میشود، و پاشائی هم آن را همچون اندرزی به فرمانروا تفسیر کرده تا فروتنی پیشه کند.[5]
با این همه پرسش کلیدی و مهمی را همه ناگفته باقی گذاشتهاند و آن هم این که منظور از «کشور بزرگ» و «کشور کوچک» در این متن چیست؟ چون آشکار است که جم اصلی همین دوقطبی است و کل متن بر محور این مضمون گردش میکند. این تصور که متن رسالهای انتزاعیست دربارهی روابط بینالملل، برداشتی آشکارا زمانپریشانه و نادرست است. چون در آن روزگار با ارتباطهای ابتدایی میان امیرنشینهای همسایه سر و کار داریم و نه هنوز روابط رسمی و پایدار میان دولتهای مستقر گسترده.
با توجه به زمینهی تاریخی تدوین «دائو ده جینگ» و خوانشی که تا اینجای کار از متن داشتیم، میتوان این حدس را مطرح کرد که شاید منظور از کشور بزرگ، ایرانِ هخامنشی باشد. کشور کوچک هم احتمالا به یکی از امیرنشینهای چینی و احتمالا دولت ژو اشاره میکند که متن در آن تدوین شده است. در زمان تدوین متن در چین هیچ کشور بزرگی وجود نداشته و امیرنشینهای کوچک عصر ایالتهای جنگاور همه کمابیش هماندازه بودهاند. بنابراین این تقابل مفهومی به چیزی در سپهر سیاسی چینیهای هان اشاره نمیکند. اگر به جغرافیای سیاسی آن روزگار بنگریم، روشن است که تنها یک دولت بزرگ بر کرهی زمین وجود داشته، و آن کشور پارس بوده، و چینیها هم با واسطهی سکاها از وجود آن باخبر بودهاند. پس پیشنهاد کلیدیمان آن است که در اینجا با تقابل میان یک امیرنشین چینی و دولت عظیم هخامنشی سر و کار داریم. اگر این فرض را در ذهن داشته باشیم، میبینیم که خوانش متن آسان میشود و گرههایش را میتوان گشود.
ایراد دیگری که در میان مفسران این فصل رواج دارد، آن است که کل متن را یکپارچه و منثور پنداشتهاند. در حالی که اصولا ساختار «دائو ده جینگ» به کشکولی شبیه است که از کنار هم نهادن زبانزدهایی کوتاه پدید آمده باشد. این کنار هم آمدن چنان که گذشت، بر خلاف نظر بسیاری از مفسران، تصادفی نبوده و هدفمند و قاعدهدار است و گفتمانی سیاسی و منظم را در تقابل با آرای ایرانی پدید میآورد. برای بازسازی این گفتمان و فهم آن مفهومها، لازم است به ساختار گسستهی متن توجه کنیم و این را دریابیم که در چینی هم مثل پارسی، معناها در مصراعهای شعری به شکلی منسجم و مجزا میآید. به همین خاطر نخست باید بخشهای شعری را در متن تشخیص داد و بعد معنای هر مصراع را جداگانه استنتاج کرد.
با این مقدمهی روششناسانه میتونیم به متن بنگریم. در هر بند شعری را داریم که با جملاتی یا کلماتی افزوده درآمیخته و معنایی دقیقتر به خود گرفته است. حدس من آن است که آن شعرها در شکل سالم و سادهاش پیشاپیش وجود داشته و مقدم بر پیدایش «دائو ده جینگ» بر سر زبانها بوده است. ویراستار متن که با نام لائو تسه شناخته میشود، این زبانزدها را برگرفته و با افزودههایی آن را به خدمتِ گفتمان خویش گرفته است. نمونهی این ترفند را در بند نخست میبینیم:
«۶۱.۱: کشور بزرگ به پایین دست رودخانه میماند؛
(آنجا که) تقاطع چیزهای زیر آسمان است (آنجا که) فرج چیزهای زیر آسمان است»
روشن است که شعر تک بیتی به موضوعی دیگر اشاره میکند و تصویری تقریبا رکیک و شمنی از دنیا به دست میدهد. آنجا که چیزهای زیر آسمان با هم تقاطع پیدا میکنند، سرچشمهی آن چیزهاست. یعنی به آلت مادینهای میماند که چیزها را میزاید. جهان (زیر آسمان) خاستگاهی دارد، و آن که زایندهی جهان است، به فرج زنان میماند. این شعر با تصویرپردازی ابتدایی و قدیمیاش، با افزوده شدن یک جملهی آغازین به بخشی از یک گفتمان سیاسی بدل شده است. در اولین جمله میخوانیم که کشور بزرگ، به پایین دست رودخانه شبیه است.
منظور از پایین دست رودخانه همان جایی است که رود بدان ختم میشود. پس در مقابل سرچشمه قرار میگیرد که محل جوشیدن آب است. به همان ترتیبی که سرچشمه به خاستگاه و منبع چیزها اشاره میکند، پاییندست رود نشانهی فرجام و نقطهی ختم جریانهاست. پس کشور بزرگ به نقطهی ختم میماند. اصطلاح «شیا لیو» (下流) یا «پاییندستِ جریان آب» در متون کنفوسیوسی دلالتی منفی دارد و به جایی پلید و شوم اشاره میکند که برگزیدگان از اقامت در آن عار دارند.[6] اما این که کشور بزرگ با این ترتیب جایگاه خاتمه است، یعنی چه؟
حدس من آن است که این اشاره به انگارهی کشور پارس نزد چینیها و سکاها اشاره کند. خودِ منابع هخامنشی و به ویژه متون یونانی و عبرانی که قدری از بیرون به این دولت مینگریستهاند، بر این نکته تاکید دارند که دولت پارسی مرجع و گرانیگاه اعتباربخشی به نظامهای سیاسی و معنایی بوده است. قاعدتا در قلمرو چین هم سکاها و تخاریها همین ادعا را با قدری سر و صدای بیشتر تبلیغ میکردهاند و چینیهای هان آن را همچون تفاخر بیگانگان و هماوردان درک میکردهاند.
حدس من آن است که فصل شصت و یکم اصولا کوششی باشد برای حمله به این انگاره و طرد تصویر باشکوه و پرعظمتی که کشور بزرگِ پارسی داشته، و به خوارداشتِ کشور کوچک چینی میانجامیده است. این را از آنجا میتوان دریافت که بلافاصله پس از جملهی آغازین (که شاید نقل قولی از یک سرکردهی سکا یا مغ سرگردان بوده باشد) بیتی از شعر آمده که میگوید سرچشمهی چیزها، به فرج زنان شبیه است.
بند دوم درست در ادامهی همین خط استدلالی میآید:
«۶۱.۲: فرج ماندگار (چنین است):
پس در سکون حریف آلت نرینه است پس در سکون در زیر قرار میگیرد».
باز در اینجا به نظرم تک بیت زیرین اصل کار بوده و پیشاپیش وجود داشته است. این تک بیت هم ارتباطی به بحثهای سیاسی ندارد، و برای منظور ویراستار به خدمت گرفته شده است. بیت به نکتهای رکیک اشاره میکند و چه بسا که بخشی از سرودی عامیانه و جنسی بوده باشد. تصویرپردازیاش به آلتهای جنسی به هنگام همآمیزی اشاره دارد و میگوید آلت مادینه هرچند ساکن است و در زیر قرار میگیرد، اما در نهایت آلت نرینه را فرو میبلعد و با او هماورد است و همزور. در ضمن در فرایند انزال، مهبل است که دریافت کنندهی پشتاب است و از این زاویه هم به «شیا لیو» یا پاییندست رودخانه شباهت دارد.
راوی از این شعر استفاده کرده تا بگوید فرجامگاه چیزها -که شبیه فرج است- در زیر قرار میگیرد. تاکید راوی بر دوقطبی پایین -بالاست و میکوشد این را اثبات کند که کشور بزرگ، چون غایت چیزهاست، در پایین قرار دارد. درست مانند مصب رودخانه که پاییندست رود است، یا فرج زنانه که زاینده است اما در زیر قرار میگیرد. این همنشینی زنانگی با جهت زیر و پاییندست رود را در فصل پانزدهم «دائو ده جینگ» هم میبینیم.
اما چرا لائو تسهی فرضی اصرار دارد کشور بزرگ را در پایین تجسم کند؟ در بند بعدی پاسخش را میبینیم:
«۶۱.۳: کشور بزرگ دیرین؛
پس کشور کوچک پاییندست آن قرار میگیرد بنا به قاعده کشور کوچک را میگیرد
(اما) کشور کوچک؛
پس (اگر) پاییندست کشور بزرگ قرار بگیرد بنا به قاعده کشور بزرگ آن را خواهد گرفت».
اینجا هم با دو بیت شعر سر و کار داریم، که یک سخن را تکرار میکنند. این شعرها دقیقا با موضوع بحث مربوط هستند و هیچ انحرافی از آن را نشان نمیدهند. به همین خاطر حدسم آن است که سرایندهشان خودِ لائو تسهی فرضی بوده باشد. او میگوید پایین قرار گرفتن به معنای فتح شدن و تابع شدن است. نخست میگوید کشور کوچک فرودستتر از کشور بزرگ است و توسط آن فتح میشود و در نسخههای پیشتاز همین را تکرار میکند. اما بعد محتوای شعر به این سمت میچرخد که: « (اما) کشور کوچک؛/ پس (اگر) کشور بزرگ پاییندستش قرار بگیرد / بنا به قاعده کشور بزرگ را خواهد گرفت».
پس متن در اصل میگفته کشور کوچک، زیردست کشور بزرگ قرار دارد و زیر سلطهی آن در میآید. اما معلوم است که در اینجا به پایین جای گرفتن فرج زنانه و پیوندش با سرچشمه بودن اشاره دارد. دو بیت هم در آغاز یک سخن را به صورتهای متفاوت تکرار میکردهاند. اما به تدریج مفهوم بیت دوم چرخش کرده و به اینجا رسیده که کشور کوچک هم میتواند کشور بزرگ را فتح کند، همچنان که فرج برای آلت نرینه هماوردی شایسته است. این چرخش مفهومی بسیار مهم است. به ویژه وقتی در کنار بند بعدی نگریسته شود، روند این دگردیسی را نمایان میسازد:
«۶۱.۵: پس بنابراین گاهی (آن کشوری که) پاییندست است، (کشور دیگر را) میگیرد
اما گاهی (آن کشوری که) پاییندست است، (توسط کشور دیگر) گرفته میشود».
به نظرم چرخش در بیت دوم بند چهارم، زیر تاثیر محتوای بند پنجم انجام پذیرفته است. بند پنجم میگوید گاهی زیر هم میتواند بر رو غلبه کند. مگر نه آن که فرج زنان که در زیر است، زاینده است؟ و مگر پایین دست رودخانه نیست که سرچشمه است؟ و مگر نه این که کشور بزرگ دعوی سرچشمه بودن دارد؟ پس گاهی کشوری که در پایین است، بر آن که در بالاست غلبه میکند، و همین معناست که به بند پیشین هم تعمیم یافته و معنای دومین بیت شعر را واژگونه کرده است. البته واژگونگیای که با مضمون شعر سازگاری دارد و حتا بهتر و صریحتر منظورش را بیان میکند.
دو بند بعدی تا حدودی نشان میدهند که دو کشور بزرگ و کوچک به دو فضای سیاسی و فرهنگی متمایز تعلق دارند:
«۶۱.۶: کشور بزرگ از این قصد منصرف نمیشود: پرورش و یگانگی مردمان
کشور کوچک از این قصد منصرف نمیشود: دریافت کردنِ خدمت مردم
۶۱.۷: اگر قصد هردویشان برآورده گردد،
سزاوار آن است که آن (کشور) بزرگ در پاییندست قرار بگیرد».
شعر مطنطن بند ششم به شکل جالب توجهی غایتهای سیاسی در دو کشور کوچک و بزرگ را نشان میدهد، و این دقیقا با آنچه در سیاست ایرانشهری و چینی میبینیم برابر است. کشور بزرگ میخواهد مردم را بپروراند و یگانه سازد. در حالی که کشور کوچک میخواهد خدمتِ مردم را دریافت کند. این گزارهها بیانی دقیق از سیاست دولت هخامنشی و غایت امیرنشینهای چینی است. همانطور که داریوش بر بیستون نوشته، «مردم» متغیری کلیدی و بنیادین در سیاست ایرانشهری هستند. «شادی مردم» در کنار آسان و زمین یکی از سه رکنِ هستی است که اهورامزدا آفریده است. به همین خاطر در کتیبههای هخامنشی مدام به رضایت مردمان و پذیرش قانون از سوی ایشان و شادیشان تاکید میشود. به همین ترتیب تاکیدی بر یگانگی مردم ایرانزمین و یکپارچگی بوم پارس در متون سیاسی هخامنشی دیده میشود، و تنوع قومی و زبانی در استانهای شاهنشاهی با آیینهایی مثل پیشکش آوردن نوروزی (نگارههای تخت جمشید) یا رژهی سپاهیانی چند قومی (هرودوت) مورد تاکید بوده است. این قصدِ دوگانهی (جیان: 兼) کشور بزرگ است، کلمهای که اغلب مترجمان آن را نادیده گرفته و ترجمهاش نکردهاند. در حالی که مهم است و نشان میدهد که پروردن و یگانگی که دو معنای اصلی کلمهی «شو» (畜) هستند مورد نظرند، نه یک معنای جایگزین یعنی استیلا و غلبهی سیاسی که اغلب از این کلمه برداشت شده است.
از آن سو، مصراع دوم نشان میدهد که کشور کوچک قاعدتا امیرنشینی چینی است. چون در آنجاست که کارکرد اصلی دولت گردآوری مالیات است و بهرهگیری از کار اجباری رعیت برای ساخت بناهای بزرگ. یعنی بهرهمند شدن از خدمت رعیت همان است که همچون غایتی به دولتهای نیرومند و کامیاب چینی منسوب شده است و در متون کنفوسیوسی هم همتاهایی دارد.
خلاصه آن که فصل شصت و یکم بخشی از «دائو ده جینگ» است که پیوند صریح آن با سیاست را نشان میدهد و موضعگیریاش در برابر سیاست ایرانشهری و هواداریاش از امیرنشینهای کوچک چینی را نشان میدهد. هرچند این جانبداری تدافعی است و با قبول کوچک بودن دولتها و فرودست بودنشان همراه است. اما کوششی امیدوارانه برای مقتدر شمردن همان کشورهای کوچک هم در آن دیده میشود.
- Henricks, 1989: 236-237. ↑
- Chan, 1963: 208.. ↑
- Chen, 1989: 196. ↑
- Henricks, 1989: 237. ↑
- پاشائی، ۱۳۷۱: ۴۹۹. ↑
- Confucius, 2003: Analects xvii, 24; xix, 20. ↑
ادامه مطلب: بخش شصت و دوم: برگردان و زند فصل شصت و دوم
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب