پنجشنبه , آذر 22 1403

بخش نخست: آمیختگی مهر و عشق – گفتار نخست: دو جلوه از یک حس

بخش نخست: آمیختگی مهر و عشق

گفتار نخست: دو جلوه از یک حس

مهر را می‌توان به شیوه‌های گوناگون تعریف کرد. مانند همه‌ی برچسب‌هایی که عواطف و هیجانها را رمزگذاری می‌کنند، درباره‌ی مهر هم با خوشه‌ای از عواطف و هیجانهای نزدیک به هم سر و کار داریم که اغلب در جزئیات با هم تفاوت می‌کنند و با این حال به شبکه‌ای در هم تنیده از حالتهای کیفی نزدیک به هم تعلق دارند. در کل، مهر عاطفه‌ایست که موضوعش دیگری است، و حضور دیگری را همچون منبع قلبم[1] قلمداد می‌کند و با میل به افزودن بر قلبم دیگری مشخص می‌شود. یعنی در حالت پایه، وقتی دیگری در مرکز توجه واقع می‌شود، حضورش مایه‌ی سرزندگی و امری لذت‌بخش، نیروبخش، معنادار دانسته می‌شود، و کوششی برای افزودن بر قدرت و لذت و بقا و معنای وی انجام می‌گیرد، با مهر سر و کار داریم. بنابراین یک جفت متضاد معنایی (جم) مهم درباره‌ی مهر، محور من –دیگری است، و جفت دیگر لذت-رنج است که می‌تواند به سایر غایتهای طبیعی سیستم‌های انسانی نیز تعمیم یابد و افزایش یا کاهش قلبم را نتیجه دهد. در نهایت این دو جم با دوقطبی حضور و غیاب دیگری پیوند می‌خورند و این همان است که در ادبیات پارسی با کلمات وصال – فراق رمزگذاری شده است.

مهر ممکن است جنسی باشد، یا غیرجنسی. شکل پایه‌ی غیرجنسی‌اش را در میان والد و فرزند و همچنین در میان دوستان همجنس می‌بینیم، و شکل جنسی‌اش در شکل طبیعی و هنجارین بین زن و مرد جاری می‌شود. مهر غیرجنسی و جنسی ممکن است به هم تبدیل شوند، و این روندی است که تقریبا همیشه در بافت ارتباط زن و مردی بالغ تحقق می‌یابد. مهر والد و فرزند جز در مواقع بیمارگونه هرگز جنسی نمی‌شود و پیوند دوستی افراد همجنس هم در حالت عادی (گذشته از ۳-۵٪ جمعیت که به دلایلی ژنتیکی-عصب‌شناختی همجنس‌گرا هستند) ماهیتی جنسی پیدا نمی‌کند. مهر جنسی تقریبا همیشه در خلوت رخ می‌دهد و «دونفره» و غیرنهادی است. در حالی که مهر غیرجنسی تقریبا همیشه در درون نهادهای اجتماعی رخ می‌دهد و ماهیتی شبکه‌ای و «سه نفره» دارد و مربوط به فضای عمومی است.[2]

گذشته از تقسیم‌بندی مهر به دو شکل جنسی و غیرجنسی، آن را بر اساس جایگاهش در سلسله مراتب پیچیدگی نیز می‌توان رده‌بندی کرد. چنان که گفتیم مهر ممکن است در خلوتِ دونفره باقی بماند یا به مرتبه‌ی نهادی و بافتی سه نفره تعمیم یابد. هنگامی که مهر تنها در میان من و دیگری جاری است، همچنان رخدادی روانشناختی محسوب می‌شود، چون نهاد سیستمی انسانی است که دست کم سه نفر یا بیشتر را در بر بگیرد و ارتباط دو نفره در لبه‌ی نهاد جای می‌گیرد، و نه در اندرونش. به محض این که این ارتباط از خلوت به جلوت گذر کرد و از امری خصوصی و پشت پرده به رخدادی عیان و اجتماعی ارتقا یافت، ماهیتی دیگرگون پیدا می‌کند و مشمول قواعد و هنجارهای نهادی می‌شود. امری که تا پیش از آن، تا وقتی که در خلوت جای داشت، نسبت به آن مصون و از دایره‌ی دست‌اندازی‌اش خارج بود.

به این ترتیب جدای از دو شکلِ پایه‌ی به کلی متفاوت جنسی و غیرجنسی مهر، دو سطحِ خصوصی و عمومی و دو بروز روانشناختی و جامعه‌شناختیِ آن را هم داریم. هردوی این سطوح می‌توانند هریک از دو شکل مهر جنسی یا غیرجنسی را در خود جای دهند. ارتباط نزدیکتر پدر یا مادری با یکی از فرزندانش، که چشم برادران و خواهران پنهان نگه داشته می‌شود، یا ارتباط صمیمانه‌ی دو دوست یا همکار که در فضاهای رسمی بروزی نمایان ندارد، نمودهایی از مهر غیرجنسی دونفره هستند که در سطح روانشناختی مستقر شده‌اند. همین ارتباطها اگر اعلام شوند و در بافتی از روابط مشابه جای گیرند، اجتماعی می‌شوند. وقتی پدر یا مادری با بسامدی متفاوت در جمع خانوادگی از یکی از فرزندانش تعریف کند و او را محبوب خود بداند، یا زمانی که دوستی دو نفر در تار و پود دوستی‌های گروهی از همکاران یا همالان جای گیرد، آن رابطه‌ی مهرآمیز غیرجنسی دو نفره از لایه‌ی خصوصی به عمومی نقل مکان می‌کند و «سه نفره» می‌شود.

به همین ترتیب درباره‌ی مهر جنسی نیز چنین حالتی ممکن است، و به خاطر تابو بودن ارتباط جنسی، با فشار و شدت بیشتری هم رمزگذاری می‌شود. رسوایی برخاسته از ارتباط «نامشروع» یک زن و مرد، در کنار اجرای مراسم خواستگاری و نامزدی و ازدواج دو شیوه‌ی غیرداوطلبانه یا داوطلبانه از فرا افکنده شدنِ مهر جنسی از ساحت خصوصی به پهنه‌ی عمومی هستند. مهر جنسی چون در زمینه‌ی تاریخی‌اش اغلب به زایش کودک می‌انجامیده، زیر فشار سهمگین نهادهای هنجارساز قرار دارد تا هرچه زودتر روشن و شفاف و عمومی گردد و رسمیت پیدا کند و در نتیجه به مرزبندی لذت جنسی، حصر منابع لازم برای پرورش کودک، و یا کیفری بابت نقض این مرزبندی‌ها منتهی می‌شود.

به این ترتیب آشکار است که وقتی درباره‌ی مهر سخن می‌گوییم، از دو شکلِ متمایز از یک پدیده سخن می‌گوییم که می‌تواند جنسی یا غیرجنسی باشد، و در دو سطحِ روانشناختی یا جامعه‌شناختی بروزهایی به کلی متفاوت پیدا ‌کند. با این حال همه‌ی آنچه که در این دو شکل و این دو لایه رخ می‌دهد، مهر است و در تعریفی که به دست دادیم، می‌گنجد.

در کنار مهر و موازی و همزاد و تا حدودی رقیب با آن، حالتی دیگر داریم که اغلب با مهر اشتباه گرفته می‌شود. آن را در این نوشتار برای ساده شدن بحث «عشق» خواهم نامید. چرا که در تبارنامه‌ی این واژه هم آن را به گیاه عشقه تشبیه کرده‌اند و بر خوی انگلی و تاثیر زیانبار و ویرانگرش تاکید کرده‌اند. عشق خاستگاهی همچون مهر دارد و در بسیاری از جنبه‌ها به آن شبیه است. اما در چند گرانیگاه مهم ضد آن محسوب می‌شود. مهمتر از همه‌ آن که بر خلاف مهر، عشق تا حدودی با کین و نفرت درآمیخته است، و بر ضد مهر، اغلب با بازی‌های برنده-بازنده یا بازنده-برنده یا بازنده-بازنده همراه می‌شود.

عشق در ادبیات و فلسفه و جامعه‌شناسی معمولا همتا و مترادف مهر قلمداد می‌شود، و در بسیاری از موارد آنچه که اندیشمندان موضوع اصلی بحث‌شان قرار می‌دهند، عشق است و نه مهر. از «عشق» در مهمانی افلاطون تا «شور» در آثار رواقیان از آنجا تا شیفتگی و دلباختگی در متن شوپنهاور و نیچه و فروید، چنین می‌نماید که موضوع اصلی بحث عشق است و نه مهر. در حالی که چنین می‌نماید که عشق مشتقی بیمار از مهر باشد، و نه امری خودبسنده و قائم به ذات.

در این نوشتار بحث اصلی من همین است، که عشق در این معنای مرسوم کلمه – که منفی، مبهم و پر ایراد هم هست- مشتقی‌ست فروپایه‌ و بیمارگونه و اختلالی‌ست پردامنه و پیچیده در روندی بنیادین و خودبنیاد، که مهر باشد. آن دستاورد تکاملی که به مثابه غایتی اخلاقی بازی‌های برنده-برنده را سامان می‌دهد و همچون سرچشمه‌ای برای زایش معنا و زیبایی نقش ایفا می‌کند، مهر است. در مقابل عشق حالتی فرسوده و فرساینده، رنج‌آور و رنجور و ناراست و کژدیسه از آن است، که مانند عشقه‌ای انگلی بر تنه‌ی درخت مهر می‌روید و آن را دگرگون می‌سازد و ویران می‌کند. عشق، به ویژه در جریان گذار مهر از سطح خصوصی به عمومی زاده می‌شود، و می‌توان آن را اختلالی دانست که از تاثیر هنجارها و قواعد نهادی بر روندی روانشناختی برمی‌خیزد.

 

 

  1. ۱ در دستگاه نظری زروان غایتهای طبیعی سیستمهای تکاملی – و در نتیجه خواستهای عام سیستمهای انسانی- عبارتند از قدرت و لذت و بقا و معنا که با سرواژه‌ی «قلبم» خلاصه می‌شوند.
  2. ۲ اصطلاح دو نفره و سه نفره به ترتیب الگوی ارتباط انسانی در لایه‌ی روانشناختی و پیشا-نهادی، و سطح نهادی را نشان می‌دهند. ارتباط دو نفره امری بیرون از نظارت نهاد است و در بستر سیستم اجتماعی جای نمی‌گیرد. در حالی که ارتباط سه نفره در چنین سیستم جمعی‌ای تعریف می‌شود. برای بیشتر دانستن درباره‌ی صورتبندی این مفاهیم در دستگاه نظری‌ام بنگرید به مقاله‌ی «قضیه‌ی سه نفر».

 

 

ادامه مطلب: گفتار دوم: تبارنامه‌ی واژگان

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب