پنجشنبه , آذر 22 1403

بخش چهارم: دستگاه سیاسی – گفتار ششم: جنگ

بخش چهارم: دستگاه سیاسی

گفتار ششم: جنگ

آشکارترین نمود قدرت در جوامع انسانی در نهادِ ارتش بازتاب می‌‌یابد. ارتش، بنا به تعبیری که دلوز و گتاری در کتاب «نومادولوژی» به دست داده‌‌اند،[1] ماشین کوچ‌‌گردانه‌‌ای است که در بستری از نظم یکجانشینانه و نظام سیاسی شهری جایگیر شده باشد. برای ارزیابی قدرت جوامع باستانی در نهایت باید به بزرگی و پیچیدگی ارتش‌‌های‌‌شان نگریست و رزم‌‌آرایی و پیروزی‌‌ها و شکست‌‌های‌‌شان را معیار گرفت. ارتش، از سوی دیگر، عینی‌‌ترین و سرراست‌‌ترین شاخص‌‌ها برای داوری درباره‌‌ی برتری یا فروپایگی قدرت دولت‌‌های همسایه را نیز به دست می‌‌دهد، چون حامل زیربنایی‌‌ترین دوقطبی ــ یعنی مرگ و زندگی ــ است. ارتش ماشینی اجتماعی است که به خاطر عریان بودنِ خشونت جریان‌‌یافته در آن، قدرت را در سطحی بنیادین با بقا پیوند می‌‌زند.

در دوران ساسانی سه دولت بزرگ بر زمین وجود داشتند که عبارتند از ایران، روم و چین. چنان که گذشت، ساخت سیاسی در چین و روم بسیار ناپایدار و پراکنده بوده و به تعبیری ساخت دولت یگانه و متمرکز به معنای واقعی کلمه در این قلمروها شکننده یا ناموجود بوده است. با این همه، از آنجا که دولت‌‌های نیرومند امروزین یا مانند چین ادامه‌‌ی این دولت‌‌ها هستند و یا مانند اروپا و آمریکا خود را ادامه‌‌ی آن قلمداد می‌‌کنند، تاریخ‌‌نویسان امروزین نیز بیشتر بر استخراج نظم و پیوستگی از این اقلیم‌‌ها تمرکز کرده‌‌اند و بزرگ‌‌ترین ماشین‌‌های تولید فرهنگ امروزین، که وظیفه‌‌شان تولید هویتی در این راستاست، با تأکیدی گاه تخیلی بر نظم و شکوه و سامان‌‌یافتگی این دو دولت گفتمان خود را پدید آورده‌‌اند.

چنان که دیدیم، با بررسی شاخص‌‌هایی عینی و مهم مانند دوام یک دولت، یگانگی یا تجزیه‌‌ی سیاسی قلمروها، پیوستگی دودمان‌‌ها، و درازای دوره‌‌های صلح و آرامش نسبت به دوران‌‌های جنگ می‌‌توان تصویری روشن و مقیاسی عقلانی به دست داد و این نکته را که ایرانِ ساسانی تنها دولت پایدار و نیرومند دوران خود بوده به کرسی نشاند. با این همه، فشار نظریه‌‌پردازی‌‌های گاه ایدئولوژیک و تبلیغات گاه تخیلی‌‌ای که درباره‌‌ی دولت‌‌های ایران و روم انجام شده به قدری است که تحلیلی ریزبینانه‌‌تر و دقیق‌‌تر را برای به ارزیابی این دعوی لازم می‌‌سازد.

مهم‌‌ترین نمود شکوفایی قدرت در یک نظام اجتماعی آن است که سامان سیاسی پایدار و نظم‌‌دهنده‌‌ای را در کنار ارتشی نیرومند و پیروزمند ببینیم. تا اینجای کار پیچیدگی سامان سیاسی را نشان دادیم و اکنون نیک است که به ارتش بپردازیم. نیرومند بودن ارتش‌‌ها در جهان باستان همواره با شکوفایی گفتمانی جنگاورانه همراه بوده که با توسعه‌‌ی فناوری نظامی و گاه ظهور آیین‌‌ها و هنرهای رزمی همراه می‌‌شده است. تردیدی نداریم که در دوران ساسانی طبقه‌‌ی جنگاوری تخصص‌‌یافته در ایران داشته‌‌ایم که از نظر ساز و برگ و تجهیزات نظامی در سطح جهانی پیشتاز و یگانه بوده‌‌اند. هم‌‌چنین نشانه‌‌هایی فراوان از تدوین و صورت‌‌بندی هنرهای رزمی ایرانی در این دوران در دست است که در متن‌‌های متأخرتر مانند شاهنامه و «گرشاسپ‌‌نامه» صورت‌‌بندی شده است. این آیین جنگ، چه در سطح معنایی و فرهنگی و چه در لایه‌‌ی جامعه‌‌شناختی و فناورانه، بنا به اسناد از ابتدای عصر هخامنشی به شکلی متمایز و پیشرو در ایران وجود داشته و احیای چندباره‌‌ی نظم پارسی باستانی و بزرگی و پیچیدگی قلمرو ایرانی را نتیجه داده است. شکوفایی هنرهای رزمی ایرانی در عصر ساسانی ادامه‌‌ای از این روند است. برای دستیابی به تصویری روشن و واقعی از نیروی نظامی ایران ساسانی باید نخست ساختار آن را با دقت بیشتری وارسی کنیم و پس از آن کارکردش را در تماس با ارتش‌‌های دولت‌‌های همسایه ارزیابی کنیم.

 

 

  1. Deleuze and Guattari, 1997.

 

 

ادامه مطلب: بخش چهارم: دستگاه سیاسی – گفتار ششم: جنگ – نخست: ساختار ارتش ساسانی (1)

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب