پنجشنبه , آذر 22 1403

بخش یازدهم: فنون خلاقیت (۱)

بخش یازدهم: فنون خلاقیت (۱)

خلاقیت، گذشته از راهبردها، تله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، و مدل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که برایش ذکر کردیم، می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تواند همچون فنی آموخته شود. تاکنون بیش از صد و پنجاه فن خلاقیت ابداع شده است که بخش مهمی از آنها تنها در قلمرو مدیریت یا زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی تخصصی کاربرد دارند. بخشی از آنها هم نسخه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های متفاوتی از یک روش کلیدی محسوب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. در اینجا مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای از رایج‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترین و کارآمدترین شیوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های آموزش خلاقیت را ارائه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنیم، با این گوشزد که بهره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌برداری از آنها به تمرین مداوم نیاز دارد. این تمرین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، روش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی‌‌اند که برای کنده شدن از راه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حل هنجارین و ورود به فضای ابهام و امکان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها کاربرد دارند. شکل ظاهری بسیاری از آنها ممکن است مکانیکی و ساده به نظر برسد. اما مراقب باشیدکه این سادگی فریبتان ندهد. تمرین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را بر اساس روندی که پیشنهاد شده، بیازمایید، و پیامدهای پیچیده شونده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی آن را دریابید.

میدان بخت[1]

این روش توسط مایکل میخالکو در کتاب «اسباب بازی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تفکر» ارائه شده است. برای انجام دادن آن به یک صفحه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی سفید، یک جفت تاس تخته نرد، و یک مداد نیاز دارید.

1- مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مورد نظر را در شکلی ساده، روشن و دقیق در وسط یک صفحه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی کاغذ بنویسید و دور آن یک دایره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بزرگ بکشید.

2- دوازده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تا از مهم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترین متغیرهایی که به مسئله ارتباط دارند را مشخص کنید و آنها را مانند اعدادِ ساعت در اطراف دایره بنویسید.

3- با ریختن تاس، دو تا از متغیرها را به طور تصادفی انتخاب کنید و ارتباط بین آن دو، و مسئله را بررسی کنید. آیا می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان با آن دو متغیر مسئله را حل کرد؟ نتایج افکارتان را روی برگه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای یادداشت کنید.

4- دوباره تاس بریزید و سعی کنید نتایج مربوط به این مرحله را با نتایج گام پیشین ترکیب کنید.

5- این روش را آنقدر ادامه دهید تا مسئله حل شود.

 تمرین: با همین شیوه راهی پیدا کنید که بازده مطالعه یا درس خواندنتان را افزایش دهد. دایره را تکمیل کنید و…

چرخه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مفاهیم[2]

مبنای این روش، ردیابی مسیر تحول مسئله است. در خیلی از مواقع، مانند مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی کاشتن چهار درخت، ما در چارچوبی دروغین محدود می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شویم که از نوع برخوردمان با مسئله برخاسته است. برای رهایی از این پیش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داشت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان پرسش مورد نظر را با پرسش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های عام‌‌تری که به آن ارتباط دارند، پیوند داد و به این ترتیب راه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های از قلم افتاده را بازبینی کرد.

1- پرسش را بر یک صفحه بنویسید.

2- زیر آن، پرسش دیگری را بنویسید که ساختاری شبیه به پرسش اولیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان داشته باشد، اما از آن عام‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر باشد و بتوان مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان را حالتی خاص از آن در نظر گرفت.

3- راه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ممکن برای این پرسش عام‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر را یادداشت کنید. اگر به نتیجه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ارزشمندی دست نیافتید، این کار را بار دیگر تکرار کنید.

مثال: بزرگمهر برای استفاده از این فن چنین عمل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کرد. نخست بر کاغذ می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نوشت: «چگونه شترنج بازی کنم؟» بعد پرسشی عام‌‌تر از آن را در نظر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گرفت: «چگونه با مهره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی سپید و سیاه بر تخته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای چهارخانه با خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های سیاه و سپید بازی کنم؟»

برای این پرسش مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای از راه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به ذهن خطور می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند: مهره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را روی خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رنگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان بگذارم، مهره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را مستقل از رنگ‌‌شان روی صفحه بچینم، مهره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را روبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روی هم بر صفحه بچینم و…

در صورتی که این راه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به گشودن معمای اولیه کمک نکند، می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان یک گام دیگر عقب رفت. پرسش بعدی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تواند چنین چیزی باشد: «چگونه با مهره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که دو رنگ متفاوت دارند، بازی کنم؟»

یکی از راه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که اینجا به ذهن می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسد آن است که بازی باید دو نفره باشد. به این ترتیب یکی از راه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های گام پیشین –چیدن مهره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها روبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روی هم و مستقل از رنگ خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها- به نظر معقول‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نماید. سپس…

 تمرین: با همین شیوه، دلایلی که باعث شدند تا در ده روزه گذشته از دیگران خشمگین شوید را پیدا کنید و راهی پیدا کنید تا اختلال ناشی از این خشم را در رابطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان با ایشان از بین ببرید.

اغراق کردن

این روش، راهی است دلپذیر و بامزه برای سنجیدن جوانب یک مسئله و آشنایی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زدایی از عناصر آن.

1-صورت مسئله را بر کاغذی بنویسید و متغیرها و عناصر تشکیل دهنده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی آن را فهرست کنید.

2- یکی از این عناصر را برگزینید و راه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های زیر را برای اغراق‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آمیز نمودنش به کار ببندید.

الف: آن را بسیار بزرگ کنید.

ب: آن را بسیار کوچک کنید.

پ: آن را طوری در مسئله جای دهید که ناجور به نظر برسد.

ت: بخش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مختلف آن را طوری بکشید و تغییر دهید که به کاریکاتوری شبیه شود.

3- به ازای هریک از این دگرگونی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به اصل مسئله بازگردید و ببینید این تغییرات راه حلی پیش پایتان می گذارد یا نه.

4- این کار را در مورد تک تک عناصر انجام دهید تا به نتیجه برسید.

مثال: تلفن همراه را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان تلفنی دانست که به شکلی اغراق‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آمیز کوچک شده باشد. دیگر چه مثال‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مشابهی به ذهنتان خطور می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند؟

 تمرین: با همین شیوه سه راه برای حل مشکل ترافیک تهران پیشنهاد کنید!

رد اصول موضوعه

این روش برای غلبه بر تله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی چارچوب ذهنی کاربرد دارد.

1- مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی خود را صورت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بندی کنید.

2- فهرستی از تمام پیش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرض‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های حاکم بر مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان تهیه کنید. به این نکته بیندیشید که فضای ابهام‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آمیز پیرامون مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شما با چه پیش داوری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی پنهان شده است؟

3- پیش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرض‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های یاد شده را یک به یک رد کنید و در هر مورد ببینید مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان تغییر شکل داده است یا نه؟

4- به ازای رد هر پیش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرض، فهرستی از راه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های در دسترس برای مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان را پیدا کنید.

5- از میان راه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های به دست آمده، مناسب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترین مورد را در شرایط کنونی برگزینید.

مثال: وقتی انشتین درگیر صورت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بندی مدل فیزیکی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش بود، این پیش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرض در میان دانشمندان آن دوران پذیرفته شده بود که زمان و مکان ثابت و تغییرناپذیر، و سرعت گذرا و متغیر است. اما با این پیش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرض‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها برخی از مسائل حل ناشدنی جلوه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردند. در نتیجه انشتین خلاقیت به خرج داد و اصل موضوعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی یاد شده را واژگون کرد. یعنی سرعت نور را ثابت فرض کرد و زمان و مکان را متغیرهایی وابسته در نظر گرفت. نتیجه، نظریه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی نسبیت بود.

 تمرین: با همین شیوه دکوراسیون یکی از اتاق‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان را تغییر دهید. یعنی اثاثیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اتاقی را طوری بچینید که با وضعیت قبلی خیلی تفاوت داشته باشد، شما در آنجا خیلی راحت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر باشید، منظره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اتاق زیباتر باشد، و…

نقشه برداری ذهنی

این روشی است که بیشتر برای ثبت ایده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های خلاقانه و نه حل مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای ویژه به کار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رود. نتایج اندیشه درباره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی هر مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان با این روش ثبت کرد.

1- دفترچه یا مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای کاغذ سپید را همواره همراه خود داشته باشید و آنها را برای ثبت اندیشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایتان آماده نگاه دارید.

2- هر وقت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینید چیزی دارد به ذهن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان خطور می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند، کارِ روزمره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی در دستِ انجام را متوقف کنید و چند دقیقه را صرف یادداشت کردنش کنید.

3- هنگام یادداشت کردنِ افکارتان، اقتصاد نشانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را در نظر بگیرید. شتاب اندیشیدن بسیار از سرعت یادداشت کردن بیشتر است. از این رو قواعد زیر را رعایت کنید

الف: هرگز با دستور زبان مرسوم مطالب را ننویسید. در حد امکان خلاصه بنویسید و از به هم ریختن جمله و حذف کردن بخش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دستوری غیرلازم نترسید. حروف اضافه، صفات بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مورد، افعال معین، و عبارت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تکراری را حذف کنید و مطلب را به خلاصه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترین شکل ممکن بنویسید.

ب: کلیدواژه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و مفاهیمی را که زیاد تکرار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند با علامت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی رمزی نشان دهید. هیچ دلیلی ندارد کسی غیر از شما به افکارتان دست یابد.

پ: از رنگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های گوناگون، اشکال، و خطوط راهنما برای مربوط کردن بخش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های گوناگون به هم استفاده کنید.

4- یادداشت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایتان را هر از چندگاهی مرور و با همین زبان رمزی پاکنویس کنید. بخش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های اضافی و قابل حذف را رها کنید و ایده‌‌های مرکزی و مهم را در جایی جداگانه ثبت کنید.

مثال: تصویر صفحه‌‌ی بعد نمونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای از یادداشت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های نگارنده است که برای نوشتن این کتاب مورد استفاده قرار گرفته است!

333

بازتعریف کردن

این شیوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ایست برای گریختن از تله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی چارچوب ذهنی. 1104 مسئله را بر کاغذی بنویسید.

2- عناصر و متغیرهای حاکم بر مسئله را استخراج کنید و آن را به صورت فهرستی زیرمسئله یادداشت کنید.

3-یکی از متغیرها را به طور تصادفی انتخاب کنیدو ببینید مستقل از مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شما چه معنایی دارد؟

4- یکی از معانی دورِ آن عنصر را در نظر بگیرید. معنایی را انتخاب کنید که با کاربرد عنصر یاد شده در مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان بیشترین تفاوت را داشته باشد.

1- عنصر مورد نظر را به آن مفهوم در مسئله به کار بگیرید و ببینید مسئله در این حالت چه مفهومی پیدا می کند.

2 -دنبال راهی بگردید تا مسئله در این شکل تغییر یافته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش حل شود.

3 -اگر موفق نشدید این کار را برای سایر عناصر هم تکرار کنید.

مثال: مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی چهار درخت، از عناصری مانند فاصله، درخت، کاشتن و برابری تشکیل یافته است. اگر مفهوم کاشتن را به معانی متفاوتش تعمیم دهیم –کاشتن گل در گلدان، کاشتن گندم در زمین، كاشتن توپ در زمین فوتبال، و…- می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینیم که یکی از این معانی (کاشتن گل در گلدان) مسئله ما را به شکلی مناسب بازتعریف می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند و راه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حل را نشان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد.

 تمرین: با همین شیوه شغل خود را باز تعریف کنید.

تداعی آزاد

این روش از روانکاوی وام‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیری شده است. مبنای آن این حقیقت است که هر فکری به فکرهای دیگر منتهی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و هیچ ایده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای نیست که تباری از این دست نداشته باشد. از این روش برای کنار گذاشتن پیش فرض‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و خالی کردن فنجان ذهن هم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان استفاده کرد. تداعی آزاد به دو شکلِ سری و موازی قابل انجام است.

1- معمولاً کار را با تداعی آزاد سری آغاز می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. برای این کار، مسئله را بنویسید و اولین فکری را که بعد از آن به ذهن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسد، یادداشت کنید. حال این فکر را به عنوان نقطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شروع انتخاب کنید و روند تداعی آزاد را تکرار کنید. از این که ایده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایتان احمقانه، دیوانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وار، بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ربط، یا مسخره باشد، نترسید.

2 – اگر به فکر ارزشمندی دست یافتید، مسیر خود را به سوی تداعی آزاد موازی تغییر دهید. فکر ارزشمندی را که یافته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اید بر کاغذی بنویسید و نخستین ایده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای را که به ذهن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان خطور می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند در کنارش بنویسید. بعد به جای این که دنباله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی این فکر تازه را بگیرید، بار دیگر روی فکر ارزشمند اولیه برگردید و همین جریان را تکرار کنید.

  1. وقتی خسته شدید، روند افکارتان را بازبینی کنید و راه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های محتملی را که در آن میان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یابید، جدا کنید.

 تمرین: از چه چیز بیشتر از همه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترسید؟ از همین شیوه برای یافتنِ دلیل ترس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان از آن چیز استفاده کنید. آیا می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانید راهی برای رفع آن ترس بیابید؟

Three%20Spheres%20II

3* چک[3]

0006 این روش برای کنکاش در اطراف راه حلِ هنجارین مورد استفاده قرار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرد و وارسی فضای امکانات اطراف مسئله را ممکن می‌‌سازد. عبارت (3* چک) کوتاه شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی (چ + چ + چ + ک + ک +ک) است، که خود به شش کلمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی (چطور؟ چرا؟ چی؟ کی؟ کِی؟ کجا؟) اشاره می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند. این شش پرسش را در مورد هر چیزی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان طرح کرد و بنابراین پرسیدن آنها روشی است برای وارسی متغیرهایی که بر مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مورد نظر ما حاکم هستند.

مثال: بزرگمهر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانست این پرسش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را در مورد بازی شترنج بپرسد:

چطور شترنج بازی کنم؟ چطور مهره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را بچینم؟ چطور آنها را حرکت بدهم؟

چرا شترنج بازی کنم؟ برد و باخت در این بازی چگونه تعیین می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود؟

شترنج چه جور بازی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای است؟ چه قواعدی بر آن حاکم است؟

چه کسانی شترنج بازی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند؟ چند نفر، با چه موقعیتی، و در چه وضعیتی؟

چه زمانی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان شترنج بازی کرد؟ این بازی چقدر طول می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کشد؟

کجا می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان شترنج بازی کرد؟

با کمک پرسش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از این دست می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان زاویه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی دید خویش را نسبت به مسئله دگرگون کرد.

روش (3* چک)همین تغییر دادن موقعیت خود نسبت به مسئله است، که به کمک عبارات پرسشی انجام می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود.

 تمرین: با این روش راهی برای شاد کردن یکی از اطرافیانتان بیابید.

قیاس

قیاس روشی است برای کندن مسئله از چارچوب مرسوم آن، و جای دادنش در قالبی ناآشنا و نو.

1- مسئله را در قالب یک جمله روی کاغذی بنویسید.

2- عناصر مفهومی مسئله را فهرست کنید.

3- یکی از این عناصر را انتخاب کنید و بینید چه چیزی به آن شبیه است؟ فهرستی از چیزهای شبیه به آن درست کنید.

4- در مسئله، مفهوم مورد نظر را با یکی از مفاهیم مشابهش جایگزین کنید و ببینید چه تغییری حاصل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. آیا می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان مسئله را در این شکل حل کرد؟

5- اگر چنین امکانی وجود ندارد، مفاهیم شبیه دیگر را در مورد همان عنصر بیازمایید.

6- این کار را برای سایر عناصر هم انجام دهید و ایده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی را که برای حل مسئله به ذهن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسد، به طور جداگانه ثبت کنید.

مثال: می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گویند سیگورسکی، (مخترع چرخبال) مکانیسم پرواز این دستگاه را با الهام از شیوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بال زدن سنجاقک اختراع کرد.

 تمرین: با همین شیوه ابزاری اختراع کنید که بشود با آن شیربرنجی را که روی قالی ریخته است، جمع کرد. در ضمن فراموش نکنیدکه این ابزار باید در جیب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان جا بگیرد!

مرزشکنی[4]

چنان که گفتیم، هر مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای در یک زمینه از امکانات احاطه شده است. روش مرزشکنی مسئله را در درون این زمینه جا به جا می کند و به این ترتیب دسترسی به بخش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی تازه از فضای ابهام‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آمیز اطراف معما را ممکن می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سازد.

1- مسئله را صورت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بندی کنید و عناصر و متغیرهای حاکم بر آن را استخراج کنید.

2- به ازای هر عنصر، خوشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای از گزینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دیگر را که مورد نظر مسئله نیستند، به طور تصادفی انتخاب کنید.

3- در هر گام یکی از این موارد را با عنصر مربوط بدان در مسئله جایگزین کنید.

4- ببینید مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی تازه چه ارتباطی با مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اصلی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان پیدا می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند؟ آیا از روش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مورد استفاده برای حل مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی تازه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان برای غلبه بر مشکل اصلی هم استفاده کرد؟

5- این کار را آنقدر ادامه دهید تا مسئله حل شود.

مثال: افزوده شدنِ پیامک به گوشی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تلفن همراه، نمونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای از توسعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی فضای ابهامِ اطراف مسئله و نشت کردنِ راه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در آن است. مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای که تلفن همراه حل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند، انتقال پیام است. فرستادن نامه هم راهی برای انتقال خبر است. البته نامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نگاری هیچ ربطی به تلفن و مکالمه ندارد، اما اگر بتوان از تلفن برای فرستادن نامه استفاده کرد، چنین ربطی پیدا می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود…

 تمرین: بر مبنای این شیوه رابطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی نیوتون، سیب، و قوانین عمومی گرانش را تحلیل کنید. آیا می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانید مسیری را که نیوتون از سیب تا گرانش پیموده است در ذهن خود بازسازی کنید؟

B_OEQ017

نردبانیدن![5]

این شیوه برای افزایش تحرک در تفکر عمودی به کار گرفته می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. روش کار به این ترتیب است:

1- مسئله را به شکلی کوتاه و دقیق بر کاغذی بنویسید.

2- به این نکته فکر کنید که چه چیزی شبیه به این مسئله است، و در سطحی بالاتر از آن قرار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرد؟ یعنی چه چیزهای عامی وجود دارند که این مسئله را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان حالت خاصی از آنها دانست؟ یک پرسش کلیدی در این مرحله عبارت است از: چه مسائلی هستند که اگر حل شوند، مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی من هم خود به خود حل خواهد شد؟

سیاهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای از این موارد تهیه کنید.

3- به این فکر کنید که مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شما از چه زیرواحدهایی تشکیل شده است؟ یعنی چه مواردی زیرمجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شما محسوب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند؟

پرسش کلیدی این مرحله این است: با حل شدن مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی من چه مسائلی خود به خود حل خواهند شد؟ فهرستی از این موارد تهیه کنید.

4- فهرستی از روش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های حل مسائل سطح بالا و سطح پایین مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی خودتان تهیه کنید. آیا مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شما در میان این راه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، حل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود؟

 تمرین: به کمک نردبانیدن برنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای بریزید که حساب دخل و خرج ماهانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان در درجه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اول معلوم، و بعد از آن بهینه شود.

 

 

  1. Circle of opportunity
  2. Concept fan
  3. 5W + H: What, Why, When, Who, Where, How.
  4. Boundary Relaxation
  5. Laddering

 

 

ادامه مطلب: بخش یازدهم: فنون خلاقیت (۲)

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب