بخش یازدهم: فنون خلاقیت (۲)
برنامه ریزی پیشرو/ پسرو
این روش برای پرهیز از تلهی تخصص و نگریستن به امکاناتِ اطرافِ راهحل هنجارین کاربرد دارد.
1- مسئله را با زبانی روشن و دقیق بنویسید.
2- ببینید اگر این مسئله حل شود، چه مسائل دیگری هم همراهش حل میشوند؟ سه مورد را بنویسید.
3- یکی از این موارد را که بسیار سودمند و مهم به نظر میرسد انتخاب کنید و ببینید در حالت عادی چطور حل میشود؟
4- اگر میتوانید این راه حل را به مسئلهی خودتان تعمیم دهید، وگرنه از ابتدا کار را با مسئلهای که برگزیدهاید، تکرار کنید.
5- این کار را آنقدر تکرار کنید تا مسئله حل شود.
مثال: حتما تا حالا شده که هنگام تعمیر یک دستگاه خانگی (مثلا تلفن یا رادیو) بخشی را برای رفع نقصی دستکاری کرده باشید، و در نتیجه نه تنها نقص اولیه از بین رفته باشد، که کارکردهای دیگرِ آن دستگاه هم بهبود یافته باشند. در این شرایط شما به طور ناخودآگاه از روش برنامهریزی پیشرو/پسرو استفاده کردهاید!
تمرین: با این روش از سه نوع میوه یک «چیزِ خوشمزه» (مثلا دسر یا غذا) درست کنید به طوری که درست کردنش راحت و کمهزینه باشد و بتوانید آن را به دوستانتان تعارف کنید (یعنی قابل خوردن باشد!).
نمایشنامه نویسی
نمایشنامهنویسی روشی جا افتاده برای پیشبینی خلاقانهی رخدادهای آینده است. بر مبنای این روش میتوان خود را برای موقعیتهای محتملی که در آینده پیش میآیند و پیامد مسئلهای خاص هستند، آماده کرد.
1- مسئله را صورتبندی کنید و متغیرها و عناصر اصلی آن را تعیین کنید.
2- چه رخدادهایی در حل مسئله تاثیرگذارند؟ فهرستی از آنها تهیه کنید.
3- مهمترین رخدادِ مرتبط با مسئله را تعیین کنید.
4- احتمالهای گوناگون در مورد این رخداد را مشخص کنید. به چهارتا از محتملترین امکانها بسنده کنید.
5- بر مبنای هر یک از این چهار احتمال، نمایشنامهای کوتاه بنویسید که آینده را با عقلانیترین شیوهی ممکن تصویر کند.
6- اگر لازم میدانید، این کار را برای رخدادهای مهمی که در رتبهی دوم و سوم قرار دارند هم تکرار کنید. توجه داشته باشید که با افزودن هر رخداد، تعداد کل نمایشنامههای شما دو تا چهار برابر میشود و بنابراین برنامه ریزی در موردشان دشوارتر میشود.
7- به ازای هر نمایشنامه برنامهای بریزید تا در برخورد با آن احتمال غافلگیر نشوید.
مثال: انوشیروان گذشته از معمای شترنج، با مسئلهای دولتی و حکومتی هم روبهرو بود. بنابراین میتوانست مهمترین رخداد جاری را «حل شدن معمای شترنج» بداند. برای این رخداد تنها دو امکان قابل تصور است: معما یا حل میشود و یا نمیشود. دومین رخداد مهم، خراج دادن هندیان است که این هم دو امکان دارد: هندیان یا خراج میدهند و یا نمیدهند. بنابراین چهار نمایشنامه بر اساس این احتمالها شکل می گیرد:
الف) معما حل میشود و هندیان خراج میدهند.
ب) معما حل میشود اما هندیان خراج نمیدهند.
پ) معما حل نمیشود اما هندیان خراج میدهند.
ت) معما حل نمیشود و هندیان خراج نمیدهند.
انوشیروان به عنوان برنامهریز حکومتی میبایست برای هریک از این احتمالها برنامهای از پیش تدوین شده داشته باشد. مثلا این که:
– در وضعیت الف، چطور از این نکته به عنوان تبلیغاتی برای تثبیت سیطرهی ایران بر هند و تداوم خراج گرفتن از هندیان در آینده استفاده کنیم؟
– در وضعیت ب چطور هندیان را قانع کنیم که مبارزهطلبیشان را باختهاند و اگر خراج ندهند آبرویشان میرود؟ و…
تمرین: نمایشنامهی شرایطی را بنویسید که در آن شغلتان را از دست دادهاید. برای رویارویی با هریک از احتمالاتِ مربوط به این شرایط چه برنامهای دارید؟
داستان نویسی
این روشی جالب برای برخورد بازیگوشانه با مسئله است.
1- مسئله را صورتبندی کنید و عناصر و متغیرهای اصلی حاکم بر آن را استخراج نمایید.
2- به کمک این متغیرها و با استفاده از شرایط ابهامِ پیرامون مسئله داستانی کوتاه بنویسید. محتوای داستان اصلاً مهم نیست. فقط مهم است که از امکانات پیرامونِ مسئله در آن استفاده شده باشد.
3- برای این که محدودیتهای جاری در ذهن رفع شود، به داستانهای علمی تخیلی، قصههای اساطیری و ماجراهای افسانهآمیزی فکر کنید که حوادثی جادویی و غیرعادی در آن رخ میدهد.
4- در حین نوشتن داستان ذهنتان را بر روی افکاری که ممکن است در راستای حل مسئله به شما کمک کند، باز بگذارید. اگر به چنین ایدههایی برخورد کردید، آن را در جایی جداگانه یادداشت کنید.
5- نوشتن داستانها را آن قدر ادامه بدهید تا این ایدهها از آستانهی لازم برای حل مسئله بگذرد.
مثال: بسیاری از اختراعات قرن بیستم – از جمله زیردریایی- با الهام از داستانهای نویسندگانی مانند ژول ورن انجام گرفتند. میگویند شبکهی القاعده عملیات تروریستی 11 سپتامبر را هم بر مبنای داستان پلیسی مشهوری با مضمون مشابه طراحی کردهاند.
تمرین: با این روش داستانی دربارهی ادامهی تحصیلتان بنویسید.
قهرمان
این روش به داستاننویسی شباهتهایی دارد. میتوان از آن برای حل مشکلات بسیار کوچک هم یاری گرفت. اگر مسائلتان به اندازهی پیدا کردن یک فندق برای سنجاب پیش پا افتاده به نظر میرسد، روش قهرمان را امتحان کنید:1- مسئله را صورتبندی کنید.
2- فرض کنید قهرمانی با تواناییهای
عجیب و غریب هستید. مثلا خود را به
جای سوپرمن، مرد نامرئی، یک روح، رستم، اسفندیار، و … بگذارید.
3- سعی کنید از دید قهرمان یاد شده مسئله را حل کنید.
4- نتایج را یادداشت کنید.
مثال: بسیاری از تجهیزات نظامی پیچیده و جدید با همین شیوه ابداع میشوند. مثلا پیراهن ضدگلوله را میتوان خلاقیتی در راستای اسفندیار شدن فرض کرد.
تمرین: با این روش راهی برای متناسب شدن اندام ، متعادل شدن وزن، و ورزیده شدن بدنتان پیدا کنید. برای شروع بد نیست فرض کنید پلنگ صورتی هستید!
فهرست آزبورن
این فهرستی از پرسشهاست که توسط نویسندهای به نام آزبورن تهیه شده و برای جست و خیز در فضای اطراف مسئله کاربرد دارد. میتوان هریک از کلیدواژههای مربوط به مسئله را با پرسشهای زیر ترکیب کرد و راهحلهای برآمده از آن را مشخص ساخت.
اگر … تغییر کند چه میشود؟
از … در چه شرایط دیگری میتوان استفاده کرد؟
چگونه … را برای شرایط … آماده و سازگار کنیم؟
چه چیز دیگری شبیه به … است؟
… به ما چه میگوید؟
اگر … دگردیسی پیدا کند به چه تبدیل میشود؟
اگر من … بودم چه میشد؟
اگر زوایای بین عناصر … تغییر کند چه میشود؟
اگر صدا/ بو/ مزه/ رنگ/ شکلِ … تغییر کند چه میشود؟
اگر … خیلی بزرگ/ کوچک/ نازک/ قطور/ (و …) شود، چه پیش میآید؟
اگر … را بِکِِشیم چه میشود؟
اگر قدرت … ده برابر شود چه پیش میآید؟
اگر … را تقسیم/ تجزیه/ تکه تکه کنیم، چطور میشود؟
اگر … را حذف/ فشرده/ سبک کنیم، چه میشود؟
اگر … را از مادهی دیگری درست کنیم چطور میشود؟
اگر جای … و … را تغییر دهیم چه میشود؟
اگر عناصر … را از نو کنار هم بچینیم چه میشود؟
اگر طرح/ الگو/ شکل … را تغییر دهیم چه میشود؟
اگر سرعت … را زیاد/کم کنیم چطور میشود؟
اگر … را برعکس/پشت و رو کنیم چه پیش میآید؟
اگر … را با … ترکیب/ مونتاژ/ قاطی کنیم چه میشود؟
تمرین: با این روش مسئلهای پیش پا افتاده -مانند عطسه و ابزار مربوطه (یعنی دماغ) و مخاطرات زیست محیطی ناشی از آن- را به شکلی بهینه کنید که وقتی سرما میخورید بیماریتان به دیگران سرایت نکند.
کبک تا جَست …
این روش توسط باب اِبرل ابداع شده است و در زبانهای اروپایی با نام اسکَمپر[1] شهرت دارد. در اینجا برای آن که کار را ساده شود، عبارت «کبک تا جست» را به عنوان کوتاه شده حروف اول این شیوه استفاده می کنیم. این میتواند ابتدای نخستین مصرعِ شعری دربارهی خلاقیت باشد که هنوز سروده نشده است!
روش کبک تا جست، در واقع ترکیبی از هشت شیوه است:
1- کم کردنِ یکی از بخشها، مثلا: چه بخشی از فلان دستگاه را میتوان حذف کرد بدون این که کارکردش مختل شود؟
2- بازآرایی کردن عناصر، مثلا: چرخ دندههای این ساعت را به چند شکل دیگر میتوان چید، به طوری که همچنان زمان را نشان دهد؟
3- کارکردی جدید را به چیزی تحمیل کردن، مثلا: با یک فنر چه کارهایی میتوان کرد؟
4– تغییر دادن، مثلا: زیپ بارانی را چطور تغییر بدهیم که موقع گیر کردنش برای اخطار دادن به ما جیغ بکشد؟
5- افزایش دادن، مثلا چه عناصری را به یک بند کفش اضافه کنیم تا راحتتر بسته شود؟ یا کدام بخش از قورمهسبزی را نسبت به بقیهی اجزای آن زیاد کنیم تا برای افراد رژیمی مناسبتر شود؟
6-جا به جا کردن، مثلا: اگر دستهی کیف را با دستهی قوری جایگزین کنیم چه میشود؟
7- سازگار کردن، مثلا: آیا میتوان خودنویسی ساخت که زیرآب بنویسد؟
8- ترکیب کردن، مثلا: چطور میتوان کشتیای ساخت که روی خشکی هم راه برود؟
مثال: با توجه به تصویر روبرو میتوانید ببینیدکه این آقا تمام عناصر کبک تا جست را در مورد دماغش به کار گرفته است.
همانطور که میبینید، احتمالاً یکی از بخشهای دماغش کم شده ، و رابطهی بین انگشتش
و سوراخ دماغش کاملا نسبت به وضعیت هنجارین بازآرایی شده است. به همین ترتیب، کارکردی جدیدی به کل سیستم صورتش تحمیل شده. چنان که در تصویر مشخص است، این آقا در پاسخ به پرسش یک رهگذر که نشانی جایی را پرسیده، دارد با روشی بسیار خلاقانه به نشانی جایی اشاره میکند. و این کارکردی است که تا به حال برای دماغ سابقه نداشته است. در مورد تغییر شکل دماغ ایشان و افزایش حجمی که در نتیجهی این تحولات تجربه کرده است هم شکل به قدر کافی گویاست. در ضمن آشکار است که زاویهی انگشت و دماغ وی کاملا جا به جا شده است. در مورد بدیع بودن این ترکیب و سازش چشمگیری که دماغ ایشان برای امر مهمِ نشانی دادن پیدا کرده، هم بهتر است حرفی نزنیم.
تمرین: با روش کبک تا جست راهی برای پول در آوردن پیدا کنید.
شوخی کردن
روشی که در بند قبل برای توضیح فن کبک تا جست مورد استفاده قرار گرفت، شوخی کردن بود.
یک راه خوب و شادیبخش برای به دست آوردن ایدههای خلاقانه، شوخی کردن با موضوع است. بسیاری از مسئلهها، هنگامی که به عنوان موضوع یک شوخی یا طنز قرار بگیرند، شمار زیادی از امکانهای پیرامونی خود را به نمایش میگذارند.
بارش افکار[2]
این روش را هم آزبورن ابداع کرده است. بارش افکار روشی گروهی برای دستیابی به ایدههای خلاقانه است و پیشفرض آن این است که در حوزهی اندیشه کمیت، کیفیت تولید میکند.
1- جلسهای تشکیل دهید که پنج تا دوازده نفر درآن حضور داشته باشند. یک نفر در گروه نقش مدیر را ایفا میکند و یک نفر دیگر به عنوان منشی افکار بیان شده را یادداشت مینماید.
2- مدیر در ابتدا مسئله را به شکلی روشن و خلاصه شده بیان میکند.
3- افراد به طور چرخشی هر فکری را که برای حل مسئله به ذهنشان میرسد ابراز می کنند. هنگام ابراز افکار باید این نکتهها را رعایت کرد:
الف: هرکس در هر بار گردش تنها یک ایده را بیان میکند.
ب: افکار هیچ کس نباید نقد شود و کسی نباید در مورد افکار دیگران اظهار نظر کند.
پ: همهی افکار ارائه شده توسط منشی جلسه یادداشت میشوند.
ت: اگر کسی چیزی به ذهنش نمیرسد، با گفتن عبارتی مثل «رد شویم» یا «بگذریم» نوبت را نفر بعدی واگذار میکند.
ث: افکار باید بسیار خلاصه و کوتاه بیان شوند.
4- چرخش نوبتها آنقدر ادامه مییابد تا کسی حرفی برای گفتن نداشته باشد.
5- گروه به بازبینی ایدههای تولید شده میپردازد و موارد ارزشمند و مفید را برای برنامه ریزی و اجرا انتخاب میکند.
بارش افکار منفی
این روش هم از بارش افکار مشتق شده است. در اینجا هم گروهی مورد نیاز هستند که دقیقا با همان شیوهی بارش افکار عمل کنند. تنها تفاوت در این است که در بارش افکار منفی، خودِ مسئله مطرح نیست و شیوهی حل آن وارسی نمیشود. برعکس، روشهای مختلف خراب کردن کار و حل نکردن مسئله است که مورد بحث واقع میشود. پرسش کلیدی در بارش افکار منفی این است: چطور میشود به … گند زد!؟
تمرین: روش بارش افکار مثبت و منفی را برای حل یک مشکل خانوادگی به کار بگیرید.
اینها دو شکلِ دیگر از بارش افکار هستند. تمام مراحل این دو شیوه مانند بارش افکار است، با این تفاوت که در ابتدای جلسه تعدادی صفحهی کوچک بین اعضای گروه پخش میشود. اعضا نباید فکرهایشان را با صدای بلند بیان کنند. بلکه ایدههایشان را روی صفحهای ثبت میکنند و آن را در وسط میز در اختیار دیگران میگذارند. هرکس که همهی فکرهایش را یادداشت کرد و در این خزانهی عمومی قرار داد، میتواند برای دست یافتن به ایدههای تازه کاغذهای حاوی افکار دیگران را به طور تصادفی بگشاید و بخواند. با این کار در صورتی که فکر جدیدی به ذهنش رسید، آن را هم ثبت میکند. تفاوت فکرنویسی و فکرکشی آن است که در فکرنویسی ایدهها یادداشت میشوند، اما در فکرکشی افراد نقشههایی ذهنی یا نمودارهایی از ایدههای خود تولید میکنند. در یکی از مشتقات این روش، هرکس با نوشتن یا کشیدن ایدهاش آن را به نفر دست راستیاش می دهد و وی بعد از خواندن آن اگر ایدهی تازهای به ذهنش رسید، موضوع را روی همان کاغذ یادداشت کرده و آن را به نفر بعدی رد میکند.
تمرین: در محل کارتان با همکارانتان از این روش استفاده کنید تا شیوههایی تازه را برای انجامِ دلپذیرتر ِکارها ابداع نمایید.
خوشهی موز[5]
در شرایطی به کار گرفته میشود که گروهی به اندیشیدن بر روی مسئلهای مشغولند، و اعضای گروه به دلیل ته کشیدن ایدههایشان، یا طولانی شدن زمان جلسه خسته شدهاند. در این شرایط هرکس میتواند خوشهای موز را به سوی دیگران پرتاب کند. این اصطلاح در شرایطی به کار میرود که یکی از اعضا با پراندن حرفی باعث خندهی دیگران شود و فضا را برای تداوم کار مساعد کند. خوشهی موزی که به این ترتیب به سوی دیگران پرتاب میشود، باید این ویژگیها را داشته باشد:
1- نوآورانه و مرتبط با مسئله باشد.
2- در عین حال تصادفی، بازیگوشانه، و در حد امکان غیرمنتظره باشد.
3- ترجیحا به دنبال یک روشنشدگی خفیف به ذهن خطور کرده باشد.
4- دیوانهوار و نامعقول باشد!
تمرین: در یکی از جلسات کسالت باری که در آن شرکت میکنید (مثلا یک کلاس درسی) این روش را برای تغییر دادن جو و شاداب کردن حاضران به کار بگیرید، بدون آن که به موقعیت اجتماعی خودتان لطمهای وارد شود.
نمودار دندهی ماهی[6]
این روش را کائورو ایشیکاوا ابداع کرده است. در این تکنیک نقشهای از علل واگرای منتهی به مسئلهی اصلی به دست میآید. برای اجرای این فن به گروهی از افراد نیاز است که در جلسهای دور هم نشسته باشند و انگیزهی کافی برای اندیشیدن در مورد مسئله را داشته باشند.
1- مدیر جلسه مسئله را به زبان ساده بیان میکند و آن را به صورت گزارهای بر روی کاغذ مینویسد.
2- اعضای گروه با روشی شبیه به بارش افکار، علل بروز مسئله را از دید خودشان بیان میکنند. منشی جلسه هر علت را با خطی به صورت مسئله مرتبط میکند.
3- پس از آن که همهی ایدهها در مورد علل بروز مسئله بیان شد، همین کار در مورد تک تک علتها تکرار میشود.
4- وقتی دو بار این کار انجام گرفت، نمودار مرور میشود و دور نکات کلیدی و علل مهمی که از چشمها پنهان بودهاند خط کشیده میشود.
تمرین: از این راه برای توضیح دادن دلایل تنبلیتان استفاده کنید!
مثال: این نمونهای از یک نمودار دنده ماهی است.
بختِ تازه کار
حتما شنیدهاید که افراد تازه کار از بخت بلندی برخوردارند. کسانی که در حوزهای متخصص نیستند، سریعتر به ایدههای خلاقانه در آن زمینه دست مییابند، و افرادی که تازه یک بازی را یاد میگیرند، معمولاً در به کار بستن ابتکارهای جالب موفقتر از کهنهکارها عمل میکنند. دلیل این امر، خالی بودن فنجانِ ذهنِ تازهکارها و پذیرندگی و گشودگیشان بر امکانات نو است.
با استفاده از همین نکته روش بخت تازهکار ابداع شده است. در این روش، مسئله به شکلی ساده و سرراست بر کاغذی نوشته میشود و تلاش میشود تا در شیوهی بیان آن پیشفرضهای موجود در حوزهی تخصصی مربوطه وارد نشود. آنگاه این مسئله با گروهی از افراد کاملا بیربط در میان گذاشته، و نظر ایشان پرسیده میشود. گاه در میان این نظرات فکری خلاقانه و درخشان یافت میشود که برای حل مسئله کاربرد مییابد.
دِلفی
این روش را برای نخستین بار در دههی پنجاه برای ارزیابی خسارتهای ناشی از جنگ هستهای به کار گرفتند. پس از آن این روش برای تصمیمگیری در زمینههای عمده و کلان مورد استفاده قرار گرفت. اگر مدیر شرکتی بسیار بزرگ یا سیاستمداری ورزیده نیستید، نیازی به این روش ندارید.
1- شمار معدودی (2-5 تا) پرسشنامهی استانده تعیین کنید که مسئلهی مورد نظر شما یا بخشهایی از آن را به زبانی فنی و روشن برای متخصصان حوزههای گوناگون دانش صورتبندی کرده باشد.
2- هر رده از پرسشنامهها را به گروهی (15-25 نفر) از خبرگان فن که در زمینهی خاصی تخصص دارند، بدهید و از ایشان بخواهید به پرسشهایتان پاسخ دهند.
3- پاسخها را دستهبندی کنید و از میان اظهار نظرهایی که به بخشهای مختلف مسئله مربوط میشود، راه حل یگانهی مورد نظرتان را استنتاج کنید.
مثال: اگر بزرگمهر میخواست از این روش استفاده کند، میبایست گروههایی از متخصصان بازیِ چوگان و کشتی و … را از تورانزمین، چین و ماچین، روم و هاماوران دعوت کند، و به هریک پرسشنامهای با چنین محتوایی بدهد: «به نظر شما این مهرهها چه معنایی دارند؟» به نظر شما چطور باید مهرهها را روی تخته چید؟ و…
تمرین: از روش دلفی برای انتخاب راهی بهره بگیرید که باعث شود کارتان را به حرفهایترین و تخصصیترین شکلِ ممکن انجام دهید.
وکیل شیطان
این روش را کاردینالها در دوران قرون وسطا، هنگام انتخاب پاپ جدید به کار میبستند. در محفل کاردینالهایی که قرار بود پاپ بعدی را انتخاب کنند، همواره یک نفر نقش وکیل شیطان را بر عهده میگرفت و از نگاهی بدبینانه تمام نامزدهای مقام پاپی را نقد میکرد. حضور چنین کسی از آن رو ضروری بود که امکان داشت گروه کاردینالها تحتتاثیر علاقه و جهتگیری مشترکشان در مورد یک نفر، چشمانشان را بر صفات ناپسند وی ببندند و برخی از ابعاد شخصیتش را از قلم بیندازند.
روش وکیل شیطان معمولاً در گروه انجام میشود. هرچند میتوان به طور فردی هم این نقش را بر عهده گرفت و آرای خویش را نقد کرد. کسی که نقش وکیل شیطان را بر عهده میگیرد، راهکارها و پیشنهادهای موجود برای حل مسئله را یک به یک نقد میکند و میکوشد تا آنها را به دلیل نادرستی و ناکارآمد بودنشان رد کند.
ایدههایی به راستی ارزشمندند که در برابر این نقدها تاب بیاورند. چنان که آشکار است، روش وکیل شیطان برای مرحلهی ارزیابی آرای خلاقانه کاربرد دارد. یک نسخهی تغییر یافته از این شیوه را «وکیل طرح» می نامند. این روش همواره در گروه اجرا میشود. در این مورد یک نفر به عنوان وکیل مدافع طرح سخن میگوید و همه تلاش میکنند تا طرح مورد بحث را رد کنند. این وکیل مدافع باید نقاط قوت فکر مورد نظر را نشان دهد و از آن دفاع کند.
حل خلاقانهی مسئله[7]
این روش را یکی از طراحان روشهای خلاقیت به نام وان گوندی در 1988 .م ابداع کرده است. مبنای آن استفاده از روشهای تفکر افقی (واگرا) در کنار تفکر عمودی (همگرا) است.
1- زمینهی مسئله و راهبردهای اولیه را با دو روش همگرا و واگرا شناسایی کنید. روش همگرا با پرسش عامی مانند «چطور میتوان…» صورتبندی میشود و روش واگرا را میتوان با پرسشهایی مانند «چقدر خوب میشد اگر…» و «چقدر بد میشد اگر…» تنظیم کرد.
2- داده های مربوط به مسئله را به همین ترتیب گردآوری کنید. برای روشهای همگرا میتوانید از روشهایی مانند تشخیص کلیدواژههای اصلی و ردهبندی مفاهیم مربوطه استفاده کنید. به عنوان روش واگرای این مرحله از «3* چَک» استفاده کنید!
3- مسئله را به کمک کلیدواژهها، مفاهیم مرکزی و دادههایی که به دست آوردهاید، طوری صورتبندی کنید که خواستهها و راهبردهای اولیهی گام نخست در آن لحاظ شده باشد. مسئله را بر صفحهای مجزا بنویسید.
4- تا جایی که میتوانید برای حل مسئله ایده تولید کنید. روش همگرا برای این کار، نقشهبرداری ذهنی است. از بارش افکار میتوانید به عنوان روشی واگرا استفاده کنید.
5- راهحلها را بسته به سود و زیانی که به بار میآورند دستهبندی کنید. روشهای نامعقول و پرهزینه را نادیده بگیرید و ده تا از راهحلهای مناسب را از بینشان انتخاب کنید.
6- یکی از این روشها را برگزینید و در مورد آن با همکارانتان توافق کنید.
شش کلاه تفکر
شش کلاه تفکر برای رها شدن از تثبیت ذهنی کاربرد دارد. این روش معمولاً در گروهی شش نفره انجام میشود که افراد در آن به ترتیب کلاههایی به رنگهای گوناگون را بر سر میگذارند و از دیدگاه مربوط به آن رنگ سخن میگویند. در شرایط عادی میتوان کلاه را ندیده گرفت و بحث را با اعلام این که «من با کلاه… به موضوع نگاه میکنم». آغاز کرد. این روش را در اندیشیدن انفرادی هم میتوان به کار بست.
1- مدیر جلسه مسئله را بیان میکند و ضرورتهای حل آن را بر میشمرد. معمولاً این روش زمانی کاربرد دارد که چند راه حل رقیب برای مسئله در دست باشد.
- اعضای جلسه رنگ کلاههای خود را انتخاب میکنند و از آن زاویه به بحث درباره ی مسئله میپردازند.
- وقتی نظرها بیان شد، اعضا کلاههایشان را با هم عوض میکنند و این روند تا آنجا ادامه مییابد که همه با همهی کلاهها سخن گفته باشند.
- کلاههای ششگانه و معنای رنگشان عبارتند از:
الف) کلاه سپید: کسی که حقایق را گوشزد میکند. به دادههای آماری و مستندات تکیه میکند و دقیق و عینی حرف میزند. کلاه سفید پیشنهادی نمیدهد و تفسیرهای شخصیاش را هم وارد بحث نمیکند.
ب) کلاه سرخ: کسی که شهودی سخن میگوید و به احساسات و برداشتهای حسی و ذهنیاش اکتفا میکند. اظهار نظرهای کلاه سرخ نیازی به استدلال و برهان ندارند.
پ) کلاه سیاه: از دید داوری نقاد به مسائل مینگرد و کاملا منطقی و بیطرف بر نکات مثبت و منفی ماجرا تاکید میکند. کلاه سیاه فردی منفیباف یا خردهگیر نیست، اما وجدان بیدار و نقدکنندهی آرای جمع محسوب میشود.
ت) کلاه زرد: کسی است که با خوشبینی و منطقی مثبت و سازنده مسائل را مینگرد. او همواره بهترین احتمالها را در نظر میگیرد و برای آن برنامهریزی میکند.
ث) کلاه سبز: نمایندهی شخصیت خلاق و پرشوری است که پیشنهادهای گوناگون میکند و احتمالات دیوانهوار را هم جدی میگیرد.
ج) کلاه آبی: نشانگر شخصیتی است که نظارت و کنترل بر روند اندیشه را بر عهده دارد. بیش از آن که به نتایج و دستاوردها نگاه کند، بر شیوهی دستیابی به آن دقیق میشود و روند تفکر و شکل استدلال دربارهی راهحلها برایش مهمتر از اصل موضوع است.
- SCAMMPER: Substitude, Combine, Adapt, Magnify, Modify, Put to other uses, Eliminate, Rearrange. ↑
- Brain Storming ↑
- Brain Writing ↑
- Brain Sketching ↑
- Bunches of Banana ↑
- Fishbone Diagram ↑
- CPS: Creative Problem Solving ↑
ادامه مطلب: نگاهی به چکیدهی کتاب
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب