پنجشنبه , آذر 22 1403

حرف ( ش )

ش

شائول (b Shaul عبرى) خواسته شده، دلخواه [شاه یهودیه].

شاپور (b پارسی) شاهزاده، از ریشه‌‌ى پهلوىِ شاه و پور (پسر) [شاه بزرگ ساسانى].

شارون (b Sharon عبرى) دشت.

شافع (b عربى) شفاعت كننده، اسم فاعل از ریشه‌‌ى شفع (میانجیگرى).

شاكتى (r Shakti هندى) قدرت، از ریشه‌‌ى سانسكریت [همسر شیوا].

شاكر (b عربى) سپاسگذار، اسم فاعل از ریشه‌‌ى شكر.

شامخ (b عربى) بلندمرتبه، اسم فاعل از ریشه‌‌ى شمخ (بزرگى).

شانْتال (b Chantal گُل- فرانسه‌‌ى كهن) آواز.

شاوَران (b پارسی) فرزندِ شاهزاده، شكل ساده شده‌‌ى شاپوران است، یعنى پسر شاپور [از پهلوانان شاهنامه].

شاهد (b عربى) آگاه، اسم فاعل از ریشه‌‌ى عربى شهد (دیدن و مشاهده كردن) [از القاب خداوند].

شاهق (b عربى) بلند، مرتفع، اسم فاعل از ریشه‌‌ى شهق (بلندى).

شاى (b Shay مصری باستان) آنچه مقدر است [خداى حامى نوزادان].

شِبا (b Sheba عبرى) هفتمین [پسر كوش].

شَبدیز به رنگِ شب، از ریشه‌‌ى پارسی شب و دیز (رنگ) [اسم اسب خسروپرویز].

شِبْل (r b عربی) توله شیر [شبلى: از فقیهان بزرگ سنى].

شبیب (b عربى) جوانمرد، صفت از ریشه‌‌ى شبب (جوانى).

شِپ سِس كاف (b Shepseskaf مصری باستان) روحش نجیب است، از ریشه‌‌ى مصری باستان شِپسِس (اشرافى، نجیب) و كا (روح) و ف (شبیه به) [آخرین فرعون دودمان چهارم].

شِپ‌‌سِس كارِع (b Shepseskare مصری باستان) روح رع نجیب است، از ریشه‌‌ى مصری باستان شِپسِس (اشرافى، نجیب) و كا (روح) و رع [از فراعنه‌‌ى دودمان پنجم].

شجاع (b عربى) جسور، اسم فاعل از ریشه‌‌ى شجع (جسارت).

شدّاد (b عربى) نیرومند، دونده، صفت از ریشه‌‌ى شدد (تندى) [شام افسانه‌‌اىِ یمن].

شَدراخ (b Shadrach عبرى) فرمانِ آكو، از ریشه‌‌ى بابلىِ شَدرا (حكم، فرمان) و آكو (نام ایزدبانوى ماه در بابل باستان).

شَركَلى‌‌شَرى (b اكدى) شاهِ شاهان، از ریشه‌‌ى اكدى شَر (شاه) و كَلى (سرور) [از امپراتوران اكد].

شِرلى (r Shirley آنگلوساكسون) دشت درخشان، از ریشه‌‌ى انگلیسى باستانِ sherدرخشان) و leyدشت).

شَروكین (b اكدى) بهترین پادشاه، از ریشه‌‌ى اكدى شَرو (شاه) و كین (اصیل، بهتر) [نخستین امپراتور اكد].

شِروین (b پارسی) بهترین پادشاه، شبیه شیر (؟)، از ریشه‌‌ى پهلوى خْشَثْرَه (شاه) و وِهین (بهترین) یا شكل تحریف شده‌‌ى شیرویه (؟) [شاه طبرستان، پیامبر خرمدینان].

شریف (b عربى) شرافتمند، از ریشه‌‌ى شرف.

شعبان (b عربى) هشتمین ماه قمرى، از ریشه‌‌ى شعب (گروه گروه شدن)، وجه تسمیه‌‌ى ماه هشتم آن است كه اعراب در این هنگام در جستجوى آب به اطراف پراكنده مى‌‌شوند.

شُعبَة (b عربى) شاخه‌‌ى درخت، شكاف در كوه، از ریشه‌‌ى شعب (پراكنده و گروه گروه شدن) [شعبة بن مغیره: ].

شُعَیب (b عربى) قبیله‌‌ى كوچك، اسم تصغیر از ریشه‌‌ى شعب (شاخه، قبیله) [پیامبر قوم مَدین ].

شُغاد (b پارسی) سُغدى، شكل پارسی شده‌‌ى سُغداى (مربوط به مملكتِ سغد در ماوراءالنهر) [برادر ناتنى و قاتل رستم].

شَفات بعل (b Shafatbaalفنیقى) خدا شفاعتش را مى‌‌كند، از ریشه‌‌ى فنیقى شفات (شفاعت مى‌‌كند) و بعل.

شفیع (b عربى) شفاعت كننده، صفت از ریشه‌‌ى شفع (میانجیگرى).

شكور (b عربى) سپاسگذار، اسم فاعل از ریشه‌‌ى شُكر.

شكور (b عربى) شكرگذار، از ریشه‌‌ى شكر [ابوشكور بلخى: ادیب و شاعر پارسی زبان].

شكیب (b عربى) صبور، صفت از ریشه‌‌ى شكب (صبر كردن).

شكيم/ شِكِم (b Shechem عبری) شانه و كتف [يكي از شهرهاي كنعاني]

شلّال (b عربى) آبشار، از ریشه‌‌ى شلل (لبریز شدن).

شَلبى (b عربى) زیرك و شریف، از ریشه‌‌ى تركى.

شَلمَناصِر (b آشورى) آشور از همه برتر است، از ریشه‌‌ى آشورىِ شولمَنو (برتر است) و آشِر دو (آشور، خداى بزرگ) [نام چند شاه آشورى].

شمّاخ (b عربى) بلند مرتبه، از ریشه‌‌ى شمخ (شرافت).

شَمشو ایلونا (b بابلى) خورشید خداى ماست، از ریشه‌‌ى بابلى شمش (خداى خورشید) و ایلونا (خداى ماست) [شاه بابل، جانشین حمورابى].

شمشون (b Shamshum عبرى) قوى [پهلوان یهودى].

شمعون (b Shamun عبرى) كسى كه مى‌‌شنود و اطاعت مى‌‌كند، از ریشه‌‌ى عبرى شمو (شنیدن).

شَمَگار (b Shamagar عبرى) آورنده‌‌ى فنجان.

شِن‌نونگ (b Shen-Nung چینی) کشاورز آسمانی، نامش در چینی از همین دو کلمه (神農) تشکیل شده [از امپراتوران اساطیری چین باستان]

شَن گُل (b پارسی) گلِ ناز، از ریشه‌‌ى پارسی شَن (ناز) و گل [پادشاه هند و یاورِ پیران ویسه].

شو (b Sho ژاپنی) درخشان.

شوا (r مصری) هوا یا باد [ایزد آسمان در مصر باستان]

شوئى (r b Shui چینى) آب.

شوتْروك ناخونْتِه (b ایلامى) آن كه به راستى توسط ناخونته هدایت شده است، از ریشه‌‌ى ایلامى شوتروك (هدایت شدن) و ناخونته (خداى خورشید) [شاه ایلام در 1185-1155 پ.م].

شوسین (b سومرى) متعلق به سین، از ریشه‌‌ى سومرى [شاه اور].

شولْگى (b سومرى) جوان و نجیب، از ریشه‌‌ى سومرى [شاه اور در 2094-2047پ.م].

شون (r Shun چینى) نرم.

شهاب (b عربى) سنگ آسمانى، سفت از ریشه‌‌ى شهب [شهاب الدین سهروردى: عارف و فیلسوف ایرانى].

شَهباز (b پارسی) عقاب، شاهین، از ریشه‌‌ى پارسی شَه (شاه) و باز (شاهین، قوش).

شهرام (b پارسی) مطیعِ شاه، پیروِ شاه، از ریشه‌‌ى پارسی شَه (شاه) و رام (پیروى كردن، مطیع بودن).

شهربانو (r پارسی) شاهزاده خانم، از ریشه‌‌ى پارسی شَهر (شاه) و بانو (خانم).

شهرزاد (r پارسی) شاهزاده، از ریشه‌‌ى پارسی شَهر (شاه) و زاد (زاییده شدن) [داستان‌‌سراى افسانه‌‌اىِ دربار هارون الرشید].

شَهلاء (r عربى) زن چشم میشى.

شیبان (b عربى) سپید موى، از ریشه‌‌ى شیب (سالخوردگى) [از خوارج، نیاى قبیله شیبانیه].

شیث (b Shith عبرى) گماشته، از ریشه‌‌ى سامى [سومین پسر آدم].

شیچیرو (b Shichiro ژاپنی) پسر هفتم.

شیحان (b عربى) غیور.

شیدَسپ (b پارسی) داراى اسب درخشان، از ریشه‌‌ى پارسی شید (درخشان) و اسب [پسر گشتاسپ].

شیدِه (b پارسی) درخشان، سرخ موى، از ریشه‌‌ى پارسی شید از اصل اوستایی‌ خشَئِتَه (درخشان، سرخ) [پسر افراسیاب].

شیرو (b Shiro ژاپنی) پسر چهارم.

شیرویه (b پارسی) شبیهِ شیر، از ریشه‌‌ى پارسی شیر و رویه [فرزند خسروپرویز].

شیلْهاك اینْشوشیناك (b ایلامى) كسى كه توسط نیروى اینشوشیناك تقویت شده، از ریشه‌‌ى ایلامى شیلهاك (تقویت شده) و اینشوشیناك (خداى شوش) [شاه ایلام در 1155-1120پ.م].

شیماء (r عربى) زنى كه خال زیادى داشته باشد [نام خواهر رضاعى حضرت محمد].

شیوا (b Shiva هندى) مهربان، از ریشه‌‌ى سانسكریت [خداى ویرانگر هندوان].

 

 

ادامه مطلب: حرف ( ص )

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب