طی هفتهی گذشته باد حباب دلار بالاخره خالی شد و با کاهش تدریجی قیمت ارز همزمان تصویرها و خبرهای مربوط به چند رخداد صدرنشین رسانهها و شبکههای مجازی شد. همزمان با افول تدریجی قیمت دلار، برخی از رسانهها برای تسریع این روند به مخابرهی اخباری اغراقآمیز اقدام کردند، برخی دیگر که به جبههی سیاسی مخالف تعلق داشتند کوشیدند در آن اخلال ایجاد کنند، و مردم در این میان رفتارهایی ویژهی خود را نشان میدادند، و از سوی هر دو جبهه به سطحینگری، جوگیری، و رفتار نابخردانه متهم میشدند. تصویرهایی پیاپی مخابره میشد، از مردمی که در صرافیها و خیابانهای پاتوق ارزفروشان گرد آمده بودند، از سبدهای خرید انباشته از کالا در سوپرمارکتهای بزرگ که خریداران با شنیدن خبر فرود دلار رهایشان کرده بودند، و از پیرمردی یونانی و ورشکسته که گریان بر زمین نشسته بود و عکساش را فریبکارانه به جای شهروندی ایرانی پخش میکردند. به همان شکلی که پیشتر فیلمهایی از آتش زدن دلار توسط شهروندان ترکیه در حمایت از پول ملیشان پخش میشد، و بعدتر معلوم شد فیلمها ساختگی بوده و دلارها هم کپیهایی روی کاغذ عادی بودهاند!
در این هیاهوی رسانهای، اما این پرسش به جای خود باقی بود که آیا به راستی مردم کشورمان در جریان این بحران رفتاری نامعقول و نابخردانه از خود نشان دادهاند؟ یا آن که کردارهایشان منطقی داشته است؟
حقیقت آن است که برای من قدری شگفتانگیز بود وقتی رسانههای متفاوت که به جناحهای سیاسی و فکری گوناگون تعلق داشتند، کمابیش همصدا مردم را بابت آنچه که رخ داده بود و میداد شماتت میکردند. یکی ولع مردم برای خرید ارز در ابتدای کار را دلیل شکلگیری حباب میدانست و دیگری هجوم برای فروش را نامعقول میپنداشت. یکی خرید پوشک و رب گوجه فرنگی و هجوم مردم به فروشگاهها را علامت کمعقلی و کم بودن همبستگی اجتماعی میدید و دیگری کوشش اولیهی مردم برای تبدیل تومان به دلار و یورو را نشانهی بیوطنی و سستی همبستگی ملی قلمداد میکرد، و از این رده گفتارها بسیار بود و بسیار.
اما این همنوایی مشکوک مینماید، به ویژه وقتی به غیاب تحلیل و فقر نسبی اطلاعاتِ به کار گرفته شده در قضاوتها بنگریم. آیا به راستی این رفتار مردم نامعقول بود که پول کشور خود را –که ارزشاش سقوط میکرد- با ارزی دیگر –که ارزشاش ثابت بود، جایگزین میکردند؟ این که یکی از بدیهیترین و معقولترین واکنشها به سقوط ارزش پول است و در تمام مواردی که در تمام دنیا چنین اتفاقی افتاده، لایهی عاقل و آیندهنگر چنین کردهاند. به همین ترتیب آیا نامعقول بود که وقتی ارزش دلار سقوط کرد، برای فروش دلارهایشان هجوم بردند؟ این هم کاملا معقول است و از غلبهی عقلی اقتصادی در شهروندان حکایت میکند. آیا زیادهروی در خریدن کالاهایی که مدام قیمتاش افزایش مییابد، با پولی که مدام ارزشاش کم میشود، نامعقول است؟ هر محاسبهی عقلانیای نشان میدهد که این درستترین رفتار برای بیشینه کرد سود و کمینه کردن زیان است. این نکته جای شگفتی دارد که مردم ایران مدام در حال سرزنش شدناند، اغلب از سوی طبقهای روشنفکر که زیاد از چیزهای زیادی سر در نمیآورند، و همصدا با رسانههایی که هدفی و سودی و برنامهای دارند، اغلب در تضاد با منافع ملی ایرانیان.
آنچه که ایرانیان طی روزهای گذشته بدان متهم شدند، به نظرم یا از تحلیلهایی سطحی بر میخیزد، یا در پیشداشتهایی نادرست دربارهی ذات انسان و طبع بشری حکایت میکند. این فرض اخلاقی که انسانها «باید» منافع شخصی و خانوادگیشان را فدای منافع جمعی و گروهی کنند، اغلب با شکایت از این مشاهدهی عینی منتهی میشود که پس چرا چنین نمیکنند. اما ایراد در اینجا از فرض است و نه مشاهده. دستگاه اخلاقی درست و عقلانی آن است که بر مبنای توصیفی واقعی از رفتار مردمان استوار شده باشد، و نه تخیلی که کسی زمانی در ذهنش پرورده است.
حقیقت آن است که همهی مردم در همه جای دنیا نخست خود را و بعد خویشاوندان و اطرافیان خود را مهم میدانند و به اولویت منافع ایشان را بر دیگران باور دارند. نمونههای استثنایی در این مورد، البته وجود دارند، اما بسیاریشان ساخته و پرداختهی رسانهی تبلیغگر سرمایهداران یا دولتمردانی هستند که نیاز دارند تا به این شکل دیده شوند. البته تردیدی نیست که مردان و زنانی فداکار و نمونههایی درخشان از ایثار و از خودگذشنگی را در همهی جوامع انسانی میبینیم، اما حقیقت آن است که این نمونههای توزیع آماری بسیار پراکنده و بسامد و شماری بسیار اندک دارند. آدمیان در نهایت نخستیهای درشتاندامی هستند که بخش عمدهی رفتارها و نظمهای جمعیشان به خویشاوندان پشمالوی آفریقاییشان شباهت دارد.
این که هرکس ابتدا به جیب خود میاندیشد و هر سرپرستی نخست برای سیر کردن شکم اعضای خانوادهاش میکوشد، امری عام و هنجارین است که نه سزاوار نکوهش اخلاقی است و نه ایرادی دارد. خریدن دلار و فروختناش، و خریدن کالا و رها کردناش یکسره از چنین نیازی بر میخیزد و اتفاقا رفتارهای اقتصادی محاسبه شده و منطقیای هستند که جای شکایت و نکوهش ندارند. کسی که به جیب خود و سیر کردن شکم خانوادهاش میاندیشد و برای این منظور کار میکشد و در چارچوبی شفاف و روشن سوداگری میکند، بیشرف یا ستمگر یا بدکار نیست. بلکه به سادگی انسان است، عضوی از گونهی جانوریِ هومو ساپینس!
سرکوفت زدن به مردم اغلب محبوب کسانی است که به هر دلیلی –گاه صرفا به خاطر تنبلی و میل به اظهار فضلِ آسان- از تحلیل روندها و داوری دربارهی پشت پرده ابا دارند. این که چرا در کشوری ثروتمند مانند ایران، ارزش پول ملی سقوط میکند، مهمتر از آن است که چرا مردم در شرایط سقوط چنین رفتارهای خودخواهانهای نشان میدهند. این که چطور منافع ملی ایرانیان با تصمیمهای نادرست و غیرکارشناسی در سطحی به باد میرود، مهمتر از آن است که چگونه مردم در سطحی خرد منافع شخصی خود را برتر میدانند. خلاصه، گاه مردم سپربلای قضاوتهایی اخلاقیای میشوند، که تودهای را به اشتباه هدف میگیرد، تا از آماج کردن خواص بپرهیزد.