سال ۱۲۸۵
زلزلهی سان فرانسیسکو
سال ۱۲۸۵ با چند فاجعهی طبیعی مهیب آغاز شد. هجدهم فروردین کوه وزوو در ایتالیا آتشفشان کرد و شهر ناپل را ویران ساخت (تصاویر زیر). نُه روز بعد در ۲۷ فروردین زمین لرزه و حریق سان فرانسیسکو این شهر را نابود کرد و نزدیک به چهار هزار نفر را از بین برد و حدود سیصد هزار تن را بیخانمان کرد و ۳۵۰ میلیون دلار خسارت به بار آورد. در ۲۵ امرداد هم زلزلهی مهیبی منطقهی والپارایسو را در شیلی در هم کوبید و جان بیست هزار تن را ستاند. روز ۲۷ شهریور هم یک توفان استوایی شدید و تسونامی هنگ کنگ را ویران کرد و ده هزار نفر را کشت.
زلزلهی واپارایسو در شیلی
تسونامی هنگ کنگ
با این همه در این بینابین زندگی عادی مردم همچنان جریان داشت. روز دوم فروردین ۱۲۸۵ اولین مسابقهی راگبی انگلیس و فرانسه در پاریس برگزار شد. یک هفته بعد روز چهارشنبه نهم فروردین (۱۵ ذیحجه ۱۳۲۴ق) نخستین شماره از روزنامهی آزاد در تبریز منتشر شد و درست یک هفته بعد (در ۱۶ فروردین) کشور شیلی که تازه تاسیس شده بود به پرو و بولیوی اعلان جنگ داد و به این ترتیب جنگهای اقیانوس آرام آغاز شد.
در ۱۹ فروردین اگوست دیتر که نخستین تشخیص بیماری آلزایمر دربارهاش انجام شده بود، درگذشت. پنج روز بعد در ۲۴ فروردین ساموئل بکت نویسندهی ایرلندی و فردای آن روز ملک فیصل شاه سعودی زاده شدند. در ۳۰ فروردین هم پیر کوری فیزیکدان فرانسوی و شوهر ماری کوری در حادثهای خیابانی در پاریس کشته شد در حالی که فقط ۴۷ سال داشت. او در روزی بارانی از خیابان رد میشد که پایش لغزید و به زمین افتاد و چرخ درشکهای که با سرعت از خیابان رد میشد جمجمهاش را خرد کرد. با این همه زایمانهای همچنان ادامه یافت: روز هشتم اردیبهشت کورت گودل ریاضیدان و منطقدان نامدار به دنیا آمد و فردای روزی بود (هفتم اردیبهشت) که نخستین نشست مجلس دومای روسیه تشکیل شد. در ۱۸ اردیبهشت روبرتو روسلینی کارگردان ایتالیایی زاده شد. روز دوم خرداد هم هنریک ایبسن نمایشنامهنویس و در بیست و دوم خرداد اتو اسکورزنی تکاور و افسر مشهور آلمانی متولد شدند. در ۱۸ شهریور علی هادی برا مجسمهساز پیشروی ایرانیتبار ترکیه زاده شد.
ساخت مجسمهی آتاتورک در کارگاه علی هادی برا
پیر کوری
سال ۱۲۸۵ در ضمن نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران بود و همان زمانی است که نظام سیاسی ایران مدرن شد و به سلطنت مشروطه دگردیسی یافت. یکی از عللی که جنبش مشروطه در این سال خروشان و تند و تیز شد افت وضعیت اقتصادی ایران بود. در این سال کسری بودجهی دولت به سه میلیون تومان برابر با ششصد هزار پوند رسید که بدان معنا بود که طی پانزده سال ده برابر شده است. گذشته از این ایران به کمپانی شیندر فرانسه ۲/۱ میلیون قران و به بانک استقراضی روش ۲۱/۱ میلیون قران و به تجارتخانهی طومانیانس پانصد هزار قران و به تجارتخانهی جمشیدیان چهارصد هزار قران بدهی داشت.
در این میان دولتهای استعمارگر دعویهای حقوقی مبهمی هم طرح کرده بودند و میکوشیدند در آشفتگی سیاسی ایران کیسهای برای خود بدوزند. برای همین بابت سرقت محمولههای پستی دو میلیون قران طلب غرامت داشتند. انگلیسیها از سویی میگفتند به خاطر جنبش مشروطه اتباعش خسارتی دیدهاند و باید هفت میلیون قران غرامت دریافت کنند و روسها هم با بهانهی مشابهی ۸/۱ میلیون قران طلبکار شده بودند. جنبش مشروطه برای رویارویی با این غارتگریهای بیرونی و آن آشفتگیهای درونی بود که شکل گرفت.
تجمع روحانیون مشروطهخواه در خانهی میرزا محسن صدرالعلما
شیخ فضلالله نوری و پسرانش
در روز شنبه ۲۵ خرداد میرزا حسین واعظ که از رهبران مشروطهخواهان بود با اجازهی محمدعلی شاه به تبریز بازگشت. حدود یک ماه بعد روز ۲۰ تیر نظمیه حاج شیخ محمد واعظ از خطبای معروف تهران را دستگیر کرد و او خطیبی بود که هر روز در محلهی سرپولک به منبر میرفت و به عینالدوله حمله میکرد. وقتی سید بهبهانی از این ماجرا خبردار شد مردم را برانگیخت تا برای خلاصی او اقدام کنند. در نتیجه طلبه ها جلوی دفتر نظمیه جمع شدند تا او را برهانند، اما سربازان تیراندازی کردند و طلبهای به نام سید عبدالحمید در این میان کشته شد. فردای آن روز چند هزار طلبه و بازاری کفت پوشیدند و با شعارهای تند به مراسم تدفین او رفتند و اولین مراسمی ملی-دینی مدرن ایران را برایش به جا آوردند. این مراسم با سخنرانی سیاسی در کنار روضهخوانی دینی، و شعرخوانی و نثار گل به گور شهید راه مشروطه همراه بود. پس از این مراسم جمعیت که هیجانزده هم شده بودند، به سمت مسجد جامع حرکت کردند و در راه با قزاقهایی درگیر شدند که با فرمان عینالدوله برای جلوگیری از پیشرویشان گسیل شده بودند. در نتیجه جنگی میان دو گروه رخ داد و ۲۲ تن کشته و بیش از صد تن زخمی شدند.
تحصن مشروطهخواهان در سفارت انگلیس
تحصن مشروطهخواهان در سفارت عثمانی
به دنبال این درگیریها علمایی که به هواداری از مشروطه در مسجد گرد آمده بودند، اعلام کردند که به قم مهاجرت خواهند کرد و عینالدوله هم گفت که از این تصمیم استقبال میکند. در نتیجه سید طباطبایی و سید بهبهانی در حالی که با دو هزار نفر از بازرگانان و طلاب همراهی میشدند پس از شش روز راهپیمایی به قم وارد شدند. دو سید نامهای به سفارت انگلیس نوشته و خواستند تا وزیر مختار انگلیس در این مورد پا در میانی کند و از نهضت ملی هواداری نماید.
از آن سو آخوندهای رقیب این دو نگران قدرت گرفتنشان بودند. از این رو در دهم تیر شیخ فضلالله نوری که با مهاجران همراه نشده بود، پیشنهاد کرد اگر مجلس ملی تشکیل شد، بیست مجتهد بر مصوبات آن نظارت کنند. بعدها نمایندگان این عده را به پنج تن کاهش دادند و آن را پذیرفتند، هرچند این قاعده عملا اجرا نشد. نُه روز بعد (در ۱۹ تیر) گرانت سفیر انگلیس در ایران به ادوارد گری وزیر امور خارجهی این کشور نامهای نوشت و خبر داد که آیتالله بهبهانی گفته اگر پول خوبی بگیرد زمینهی عزل عینالدوله را فراهم خواهد آورد.
در این میان در تبریز مردم خواهان عزل عینالدوله و برقراری مشروطه بودند و جالب آن که در این مرحله یکی از کسانی که بر تنور آتششان میدمید و تشویقشان میکرد، محمدعلی میرزا ولیعهد بود که حکومت تبریز را به دست داشت و با صدراعظم خرده حسابی داشت، چون عینالدوله دسیسههایی برای تغییر ولیعهد و عزل او از مقامش تدبیر کرده بود. در همین میان بود که سید محمد طباطبایی نامهی مشروحی به مظفرالدین شاه نوشت و تاکید کرد که تنها راه غلبه بر بحران کشور برقراری حکومت مشروطه است. در این بین سران مشروطهخواه هم کم کم نفوذی در میان تودهی مردم پیدا کرده بودند. طوری که وقتی فوج شقاقی قصد حمله به مشروطهخواهان را داشت، عباسقلی آدمیت نزدشان رفت و نصیحتشان کرد و از این کار منصرفشان کرد.
سه روز پس از حرکت علما به قم اولین دستهای پنجاه نفره به باغ سفارت انگلیس رفتند و آنجا تحصن کردند. به تدریج باقی مردم نیز به ایشان پیوستند و شمار معترضان به بیست هزار تن رسید. سازماندهی این جمعیت بسیار چشمگیر بود و حاج محمدتقی بنکدار و حاج محمد مرتضوی از بازاریان ثروتمند تامین خوراک و ساماندهی به تدارکاتشان را بر عهده گرفته بودند. جالب آن که عدهای از صاحب منصبان و قزاقان هم به متحصنین سفارت انگلیس پیوستند.
شاه که دید کار بالا گرفته، خواستههای ایشان را جویا شد و هر پنج خواسته (بازگشت علما به تهران، عزل عین الدوله از نخست وزیری، گشایش مجلس شورای ملی، قصاص قاتل سید عبدالحمید، بازگرداندن تبعید شدگان) را پذیرفت. در نتیجه عینالدوله عزل شد و میرزا نصرالله خان مشیرالدوله که مشروطهخواه بود به صدارت رسید. علیرضا خان عضدالملک رییس ایل قاجار هم به قم رفت تا روحانیون را بازگرداند.
محمدتقی بنکدار و ساماندهی خوراک دادن به جمع تحصن
دیگهای مشروطه
به این ترتیب روز یکشنبه ۱۳ امرداد مظفرالدین شاه دستخط مشروطه را امضا کرد، هرچند این متن اولیه فاقد کلمهی مشروطه بود. به همین خاطر مشروطهخواهان فرمان دیگری تدوین کردند که سه روز بعد در شانزدهم امرداد امضا شد و این یکی بر تشکیل مجلس ملی و مشروطه شدن نظام سیاسی کشور تصریح داشت. این اولین نظام سیاسی مشروطه در آسیا بود و جنبشی بسیار پیشتاز در سطح جهانی محسوب میشد. فردای آن روز در ۱۷ امرداد مشیرالدوله و گروهی از رجال به قم رفتند و مهاجران را به تهران بازگرداندند و مردمی که در باغ سفارت انگلیس تحصن کرده بودند هم به خانههای خود بازگشتند.
صدراعظم دستخط مشروطه را پیش رهبران تجار میبرد
مظفرالدین شاه هنگام امضای قانون اساسی
روز ۲۶ امرداد مشروطهخواهان برای تدوین نظامنامهی انتخابات مراسم باشکوهی برگزار کردند که میزباناش علیرضا خان عضدالملک ایلخان قاجار بود که به نمایندگی از شاه از مهمانان پذیرایی کرد. مشیرالدوله صدراعظم در این مجلس سخنرانی پرشوری در هواداری از آزادی و مشروطیت خطابهی پرشوری خواند و با رایگیری هیاتی پنج نفره (مرتضی قلی خان صنیع الدوله، میرزا حسن خان مشیرالملک، میرزا حسین خان مؤتمن الملک، مهدیقلی خان مخبرالسلطنه، میرزا حسن خان محتشم السلطنه) برگزار شدند تا نظامنامه را بنویسند. این گروه تا روز پنجشنبه ۲۵ مهرماه نظامنامهی داخلی مجلس ملی را تنظیم کردند. یکشنبه سوم آذرماه نخستین شماره از روزنامهی مجلس انتشار یافت که در آن کلمهی مشروطه مورد تاکید بود.
در همین سال ۱۲۸۵ موج مشروطهخواهی باعث شد شمار زیادی روزنامه و نشریه تاسیس شود. حاج میرزا جمال خوانساری روزنامهی ایران را راه انداخت و محمد قلیزاده مجلهی فکاهی «ملانصرالدین» را منتشر کرد. در این سال پنجاه نشریهی فارسی خارج از مرزهای کشور ایران و در قلمرو ایران بزرگ منتشر میشد که در برابر هفتاد تایی که در داخل کشور چاپ میشد چشمگیر بود. این نشریهها اغلب به صورت ارگان سازمانها و انجمنهای مشروطهخواه عمل میکردند که شمار آنجا نیز چشمگیر بود. در این سال بین صد تا دویست انجمن در ایران وجود داشت که برخیشان ایالتی-ولایتی بود و با دولت در ارتباط بود و برخی دیگر سیاسی خوانده میشد و به شکلی مردمی مستقل از دولت فعالیت میکرد. در میانشان گروهها و فرقههای متفاوتی وجود داشت. چنان که وقتی برای مراسم بزرگداشت مشروطه مراسم رژه برگزار شد، پنجاه هزار تن در این برنامه رژه رفتند که در میانشان پانصد درویش هم بودند که با کشکول و تبرزین بر دوش رژه میرفتند.
مظفرالدین شاه در مراسم گشایش نخستین دورهی مجلس شورای ملی
در این سال چندین انجمن تازه تاسیس شدند و برخی هم دچار انشعاب شدند. مهمترین انشعاب در جامع آدمیت رخ داد که در آن عبدالله کاوه و ملکالمتکلمین با انجمن آذریها متحد شدند و از بقیه جدایی گزیدند. در مقابل بدنهی اصلی محفل آدمیت به جای خود باقی ماند و ادیبالممالک فراهانی که از رهبرانش بود سرود آیین فراماسون را در ششصد بیت در همین سال سرود. در همین حدود زمانی موسیو ویزیور فرمان تاسیس لژ بیداری ایرانیان را صادر کرد و آن را به عنوان شاخهای از انجمن فراماسونها به رسمیت شمرد.
از آن سو مستوفی مجمع انسانیت را در رقابت با آدمیت تاسیس کرد که در گرگان و تفرش و آشتیان اعضای زیادی را به خود جذب کرد. اقبالالدوله هم انجمن ورامین را بنیان نهاد و ظفرالسلطنه انجمن فتوت و همتآباد را پدید آورد که گرایشی صوفیانه داشت و در هواداری از دموکراتها از انجمن آذربایجان جدا شده بود. سلیمان میرزا اسکندری هم انجمن برادران دروازه قزوین را بنا نهاد. جالب آن که مخالفات مشروطه هم انجمنهای مشابهی تاسیس میکردند. مثلا میرزا ابوالقاسم طباطبایی انجمن اسلامیه را در هواداری از محمدعلی شاه راه انداخت و انجمن سنگلج هم با همین سوگیری شکل گرفت. رشدالدوله هم که در کرمان انجمن مرکزی را تاسیس کرد، با آن که شعارهای مشروطهخواهانه میداد، نفوذی شاه در این جمع بود و به همین خاطر با تدبیر ملکالمتکلمین از آنجا اخراج شد.نظامالدوله در کنار شیخ سلیم و بقیهی اعضای انجمن آذربایجان
تحصن بازرگانان در شاهعبدالعظیم
برخی از این انجمنها کارکرد آموزشی داشتند و در عمل مدرسه یا آموزشگاه بودند. در این جبهه در سال ۱۲۸۵ فعالترین شخص میرزا حسن رشدیه بود که با حمایت مخبرالسلطنه مدرسهی حیات جاویدان را تاسیس کرد. محمد حسن خان انصاری هم گنجینهی انصاری را پدید آورد و همزمان با آن رمان شیخ و شوخ هم منتشر شد. در همین سال قرار بر آن شد که شاگردان مدرسهی آمریکاییها سنت اسلامی را رعایت کنند و جمعهها تعطیل باشند و اجباری در خواندن انجیل نداشته باشند. در این هنگام تهران سه مدرسهی دولتی و پنج مدرسهی خارجی و چهارده مدرسهی ملی داشت که به دست مردم اداره میشد.
استقبال مردمی از این انجمنها هم چشمگیر بود. وقتی احتشامالسلطنه انجمن اکابر و خدمت را تاسیس کرد، عملا همهی شاهزادگان قاجاری و حتا ارتجاعیونی مثل کامران میرزا در آن عضو شدند. مثال دیگر از این نهادهای نوپا شاخهی انجمن دموکرات آذربایجان در تهران است که ۲۹۶۵ عضو داشت و روزنامهی مجاهد را منتشر میکرد و انجمن خود را سوسیال دموکرات مینامید.
مخبرالسلطنه هدایت
احتشامالسلطنه
فرمان مشروطه در دست نمایندگان تجار
موازی با این جریانها، در قلمرو فرنگ هم تکاپوهای زیادی نمایان بود که برخیاش به حوزهی دریانوردی مربوط میشود. در ۱۷ خرداد کشتی غولپیکر لوسیتانیا که دوقلوی تایتانیک بود در گلاسکو به آب افکنده شد و در آن زمان بزرگترین کشتی دنیا بود. روز ۱۳ امرداد هم آلمانیها اولین زیردریایی خود را به دریا انداختند. دو رخداد دیگر که در پاییز واقع شد و آن هم به دریانوردی مربوط بود آن که در روز سوم مهر لئوناردو تورِس ی کوئِوِدو نخستین نمونه از فناوری کنترل از راه دور را در خلیج بیلبائو در برابر انبوهی از تماشاچیان به نمایش گذاشت و به کمک آن قایقی را از دور در ساحل جا به جا کرد. در ۱۲ آبان مخابرهی SOS علامتی جهانی برای یاریخواهی در کشتیرانی قرار گرفت.
لوسیتانیا
یو-۱
از آن سو در اول تیرماه سوئدیها پرچمشان را طراحی کردند و به ثبت رساندند و در پنجم تیر اولین دور از مسابقهی اتومبیلرانی در گران پری (grand prix) فرانسه برگزار شد. روز ۲۱ تیرماه آلفرد دریفوس که به ناحق تبعید و زندانی شده بود و بحث دربارهاش مایهی دوقطبی شدن جامعهی فرانسه و پیدایش جنبش روشنفکران شده بود، اعادهی حیثیت شد و بار دیگر به خدمت ارتش بازگشت.
در این میان کشمکش میان نیروهای استعماری و مقاومتهای مردمی در قلمرو ایران زمین به تدریج دامنهدار میشد و شکلهای جدید به خود میگرفت. یکی از میدانهای بزرگ این نبرد سرزمین هندوستان بود که رویارویی مستقیم و مقاومت سرسختانه و هراس برانگیزِ دلیران هندی با اشغالگران انگلیسی در آن، به تدریج به نوعی آیین لطیف و نرم مخالفت ضمنی دگردیسی مییافت. کارگزار و عامل این تحول کسی نبود جز گاندی که درست یک سال پیش از این به خاطر هواداری از لشکرکشی انگلیسیها علیخان ظهیرالدوله= حاکم همدانبه قلمرو زولوها مورد توجه مقامات استعماری قرار گرفته بود و با بسیج هندیان و فرستادنشان به سلاخخانهی بومیان در میان مهاجران هندی مقیم آفریقای جنوبی شهرتی پیدا کرده بود.
گاندی در این سال حرکتهایی را برای به دست آوردن چهرهای مقدس آغاز کرد، هرچند هنوز در کسوت یک هندی غربزده و با جامه و رفتاری شبیه به اروپاییان فرو رفته بود. نمودی از این چرخش دینی و دعوی تقدس آن که گاندی در این سال سوگند خورد از آمیزش جنسی پرهیز کند و در روز بیستم شهریور مفهوم «سرسپردگی به حقیقت» (سَتیاگْرَهَه: सत्याग्रह) را تبلیغ کرد که در آن زمان مفهومش هنوز مبهم بود، اما شکلی از نرمخویی تبعیت از نیروهای استیلاگر و تسلیم در برابر وضعیت موجود به حساب میآمد. گاندی در این هنگام با جریان تئوسوفیسم اروپایی آشنا شده و دورادور سرسپردهی آن شده بود. یکی دیگر از کسانی که در همین سال با همین جریان معنوی آشنا شد، رنه گنون بود که بعدتر فرقهی بانفوذ مریمیه را پدید آورد.
گاندی در دفتر وکالتش
دریفوس در مراسم اعادهی حیثیت
مسابقه اتومبیلرانی گرانپِری
در همان زمانی که گاندی در این مسیر راه میپیمود، هندیان که طی دهههای گذشته شورشهای بزرگ و دلیرانه برپا کرده و سخت کشتار شده بودند، بیش از پیش روش سازماندهی سیاسی را برمیگزیدند. در سال ۱۲۶۴ (۱۸۸۵.م) رهبران سیاسی هندی حزب بزرگی برای مقابله با استعمارگران پدید آوردند که «کنگرهی ملی هند» نامیده شد. بنیانگذاران این سازمان گروهی از زرتشتیان و مسلمانان بانفوذ و همچنین چند انگلیسی آزادهی هوادار استقلال هند بودند. در همین سال ۱۲۸۵ که گاندی در گوشهی دیگری از دنیا و در آفریقا طبع خود را در مقام پیشوایی دینی و سیاسی میآزمود، اعضای کنگرهی ملی هند نائوروجی دانشمند اقتصاددان نامدار هندی را به رهبری خود انتخاب کردند که از پارسیان گجرات بود. در همین حدود وامِش چاندر بونِرجی هم درگذشت. او نخستین رئیس کنگرهی ملی هند هم بود و دوست نزدیک دینشاه واچای زرتشتی محسوب میشد. بونرجی نخستین هندیای بود که برای ورود به مجلس عوام انگلستان فعالیت کرد، اما شکست خورد و موفق نشد. بعدتر میراث فعالیتهای این مردان به گاندی رسید که استقلال هندیان را با تبلیغ روش تسلیممدارانهاش نزدیک به نیم قرن به تعویق انداخت. در همین سال ۱۲۸۵ محمدعلی جناح که رهبر با نفوذی در درون کنگرهی ملی هند بود جبههای با محوریت مسلمانان در این جنبش تاسیس کرد که به نام مسلم لیگ شهرت یافت و سی سال بعد به حزبی مستقل تبدیل شد و شالودهی تاسیس کشور پاکستان را ریخت.
اعضای بنیانگذار هنگام تاسیس مسلم لیگ
در شرایطی که روسها و انگلیسها بخشی بزرگ از شمال و جنوب ایران زمین را اشغال کرده بودند، کشور ایران و عثمانی مرکز اصلی مقاومت در برابر نیروهای استعماری به حساب میآمدند و در قالب ساختاری یکپارچه بر محور هویت ایرانی عمل میکردند و در سراسر منطقه اثرگذار بودند. پیوند میان جنبش مشروطهخواهی در ایران و جریان انقلابی ضدتزاری در روسیه را از اینجا میتوان دریافت که روسها سخت از پیروزی مشروطه در ایران نگران بودند. روز ۱۳ شهریور وزیر مختار انگلیس در تلگرافی که به لندن فرستاد به این موضوع اشاره کرد و گفت روسها نگراناند که مشروطهی ایرانی به ناآرامی در قفقاز منتهی شود. ۱۷ شهریور مظفرالدین شاه نظامنامهی انتخابات را توشیح کرد و در همان روز زیر فشار مشروطهخواهان عینالدوله را به خراسان تبعید کرد.
فرمان مشروطیت در دست نمایندگان تجار و کسبه: ۱) علیمحمد صراف اصفهانی؛ ۲) محمدتقی شاهرودی؛ ۳) محمود شرکت؛ ۴) احمد زرگرباشی؛ ۵) باقر بقال؛ ۶) حسن شالچی؛ ۷) محمدباقر کاشانی؛ ۸) عبدالرحیم ارباب؛ ۱۰) محمداسماعیل قزوینی؛ ۱۱) محمد بوشهری معینالتجار؛ ۱۲) محمدعلی شالفروش؛ ۱۳) محمداسماعیل مغازه؛ ۱۴) حسین مهدوی امینالضرب؛ ۱۷) محمدحسین داماد؛ ۱۸) محمدصراف تهرانی؛ ۱۹) احمد مرتضوی؛ ۲۰) عبدالمطلب کردستانی؛ ۲۱) محسن مهدوی.
محمدتقی بنکدار و دیگهای پلوی مشروطهخواهان در سفارت انگلیس
از آن سو الگوی مشروطه خود را تکثیر کرد و در ۲۵ شهریور ماه گروهی از مردم تبریز که به ستمگری محمدعلی میرزا ولیعهد معترض بودند در کنسولگری انگلیس در این شهر تحصن کردند و فردای آن روز (سهشنبه ۲۶ شهریور) مشیرالسلطنه که مخالف مشروطه بود عزل شد. در همین میان اتابک امینالسلطان که سفری به دور دنیا را آغاز کرده بود با میرزا ملکم خان دیداری کرد و موضع سیاسی خود را عوض کرد و با او برای حفظ مشروطه همپیمان شد. کمی بعد جریان سفر او را به ژاپن کشاند و آنجا با دیدن سیاست میجی برای مدرنسازی ژاپن عزم خود را در این زمینه جزم کرد. در همین بینابین اتفاق کوچکی هم رخ داد که کسی به آن توجه نکرد و آن هم این که روز ۱۴ شهریور برای اولین بار در تاریخ فوتبال، بردبری رابینسون که بازیکن تیم دانشگاه سنت لوئیز در آمریکا بود، پاس فوروارد داد!
اتابک (۱) در سفر حج با مهدیقیخان هدایت (۲)
سفر اتابک (۲) به ژاپن با پسرش احمد (۱)
سفر اتابک به دور دنیا یکی از نمودهای افزون شدن ارتباط ایرانیان با دنیای اطرافشان بود و این ماجرا نمودهای دیگری هم داشت. ارتباط دولت ایران با کشورهای دیگر هم در این سال چند رخداد مهم را تجربه کرد. یکی آن که انگلستان در این هنگام پایگاهی نظامی در بحرین ساخت و همین دستاویزی شد تا کم کم آن منطقه را از خاک ایران جدا کند. دیگر آن که از در این سال صدور پارچههای تولید شده در ووج-لودز لهستان به ایران آغاز شد.
اگر همین ماجرا را در سطح افراد بنگریم، میبینیم که در همین سال ۱۲۸۵ بود که پدربزرگ دکتر حسابی به عنوان سفیر ایران در عراق برگزیده شد و با خانوادهاش به بغداد مهاجرت کرد. سلیمان حییم هم به کالج آمریکاییها وارد شد و زبان انگلیسی آموخت و این آغازگاه تدوین فرهنگ لغت مشهورش شد. در همین سال محمدعلی فروغی کتاب «شجره اتراک» اثر ابوالغازی بهادرخان –فرزند عربمحمد خان حکمران خیوه- را به پارسی برگرداند، که چاپ نشده باقی ماند. این کتاب یکی از قدیمیترین متون دربارهی شناخت قوم ترک بود و از تبلیغات پانترکهایی تاثیر پذیرفته بود که در عثمانی زیر پرچم ترکان جوان گرد آمده بودند. تبلیغات اغراقآمیز و خودستاییهای پر جعل و تحریف در این سال تنها از جانب ترکان جوان صادر نمیشد و در همه جا رواجی یافته بود. چنان که چرچیل هم در همین سال زندگینامهی پدرش لرد رندولف چرچیل را نوشت و او را بابت سجایای اخلاقی واقعی و خیالی فراوانی ستود.
صولتالدوله قشقایی (راست)
صنیعالدوله
ملکالشعرای بهار (راست) و مدرس (چپ)
نمایندگان اصناف و تجار در دورهی اول مجلس شورای ملی: ۱) محمدتقی بنکدار؛ ۲) ارباب جمشید؛ ۳) سیداحمد مرتضوی؛ ۴) محمد بوشهری معینالتجار؛ ۵) اسدالله میرزا شهابالدوله؛ ۶) محمدعلی شالفروش؛ ۷) مشهدی باقر بقال؛ ۸) شیخ حسین سقط فروش؛ ۹) حسینعلی کفاش؛ ۱۰) حسینقلی سیگاری؛ ۱۱) محمدابراهیم وارث؛ ۱۲) محمدحسین امینالضرب؛ ۱۳) میرزا طاهر تنکابنی؛ ۱۴) حسن وثوقالدوله؛ ۱۵) میرزا محسن پسر صدرالعلماء؛ ۱۶) مرتضی قلیخان صنیعالدوله؛ ۱۷) محمدقلی مخبرالملک هدایت؛ ۱۸) ولیالله نصر؛ ۱۹) محمدصدیق حضرت؛ ۲۰) محمدتقی شاهرودی.
در این سال با تاسیس نهاد مجلس ساختار سیاسی کشور دگرگون شد و نقشها و جایگاههایی تازه پدیدار گشت. نقشهای پیشین البته همچنان به قوت خود باقی بود. چنان که در همین هنگام اسماعیل خان صولت الدوله به ریاست ایل قشقایی رسید، و ظهیرالدوله حاکم همدان شد و چاپخانهی صفائیه (اکباتان) را تاسیس کرد. اما نقش تازهای به نام «نمایندهی مجلس» هم ظهور کرده بود که در ابتدای کار نگاهی به کل پهنهی ایران زمین داشت و مرزبندیهای استعماری اخیر را به رسمیت نمیشناخت. چنان که طالبوف به عنوان نمایندهی مجلس دوم از طرف تبریزیها انتخاب شد، در حالی که به طور رسمی شهروند روسیه محسوب میشد و هرگز وارد کشور ایران کوچک شدهی قاجاری نشده بود. طالبوف که دل در گروی مهر ایران داشت به خاطر بیماری و ترس از درگیریهای سیاسی به ایران نیامد و این کرسی را اشغال نکرد، اما کتابی به نام «مسائل الحیات» نوشت و در همین سال در تمرخان شوره چهار روز میزبان تقیزاده بود که از رجال مشروطه و نمایندهی دیگر تبریزیها بود که فعالیتها و نفوذش به نقش نمایندگی مجلس وزن و اعتباری داد. نمودی دیگر از این وزن این نقش آن بود که شیخ ابراهیم زنجانی مجتهد مشهور آذری هم به نمایندگی مجلس رسید و بخشی مهم از اثرگذاری خود را در کسوت این موقعیت به انجام رساند.
در سیزدهم مهرماه ملکالشعرای بهار به شکرانهی توشیح قانون اساسی برای انتخابات مجلس اول شعر بلند «عدل مظفر» را سرود و این کلمه به برچسبی رسمی برای قانون اساسی مشروطه تبدیل شد. روز ۱۴ مهر انتخابات مجلس شورای ملی در تهران پایان یافت و نخستین جلسه آن در کاخ گلستان با نطق پرشور و احساساتی مظفرالدین شاه افتتاح شد. در همین روز علیقلی خان سردار اسعد که در چشمش ناراحتی داشت برای درمان به پاریس سفر کرد و از کشور خارج شد. فردای آن روز نمایندگان صنیعالدوله داماد مظفرالدین شاه را به ریاست مجلس برگزیدند و میرزا حسن خان وثوقالدوله و محمد حسین امینالضرب نایبرئیس شدند.
در همین مهر ماه سید حسن تقیزاده به زادگاهش تبریز بازگشت و به عنوان نمایندهی مجلس اول برگزیده شد. با آمدن او کار مشروطهخواهان تبریزی رونقی گرفت و روز چهارشنبه ۲۴ مهر سید هاشم که رهبر مستبدین تبریز بود را از این شهر محترمانه تبعید کردند، با این بهانه که برای نمایندگی مجلسی که با آن مخالف بود انتخاب شده است. سید هاشم به ناگزیر به تهران آمد و وارد مجلس شد! چهار روز بعد (یکشنبه۲۸ مهر؛ ۳ رمضان ۱۳۲۴ق) حاجی میرزا رحیم امام جمعه تبریز را هم از این شهر راندند و او هم از هواداران استبداد و مخالف مشروطه بود.
در آبان ماه مجلس استقلال رای و وطندوستی خود را با مخالفت سرسختانه با وام گرفتن پول از خارجیان نشان داد و روز دوشنبه ۱۳ آبان ناصرالملک به دنبال کودتایی از صدارت عزل شد. روز سوم آذر روزنامهی مجلس با مدیریت سید محمد صادق حسینی طباطبایی در هشت صفحه با چاپ سربی و در قالب هفتهنامه منتشر شد. سردبیر این روزنامه ادیبالممالک فراهانی بود و امتیازش را شاه به میرزا محسن مجتهد داده بود. در همین روز سوم آذر ماه سال ۱۲۸۵ بعد از پیروزی تیم ببرهای مسیلون بر بولداگهای کانتون (تصویر زیر)، اعتراضهایی برخاست و برنده شدن این تیم به زد و بندهایی مربوط دانسته شد. این نخستین رسوایی رسانهای تاریخ دربارهی فوتبال بود. در ضمن دو روز پیشتر در اول آذر قوانین اصلاحات ارضی پیوتر استولیپین نخست وزیر روسیه به پیدایش یک طبقهی بزرگ از دهقانان زمیندار انجامید که استالین بعدتر آنان را کشتار کرد.
در ۱۹ مهرماه مدارس سان فرانسیسکو دستور دادند دانشآموزان ژاپنی از ورود به کلاس سفیدپوستان محروم شوند و در فضای متفاوتی درس بخوانند و این ماجرا به بحرانی در روابط آمریکا و ژاپن منتهی شد. در ۲۴ مهر هم یک آلمانی به نام فریدریش ویلهلم وویگت با پوشیدن لباس سرهنگی ارتش پروس عدهای از سربازان را در شهر کوپِنیک فرا خواند و با آنها بانک شهر را تصرف کرد و دستور داد چهار هزار مارک را مصادره کنند. بعد هم پول را برداشت و فرار کرد. اما دستگیر شد و دو سال را در زندان گذراند. او شهرتی فراگیر یافت و با لقب کاپیتان (سروان) کوپنیک نامش در تاریخ باقی ماند.
در ۱۷ آبان تئودور روزولت اولین رئیس جمهور آمریکا بود که از کشور خارج شد. او در این روز به پاناما رفت تا روند پیشرفت ساخت کانال پاناما را ببیند و این قلمروی بود که آمریکا به تازگی همچون دولتی دستنشانده برپای ساخته بود او چند روز بعد در ۱۹ آذرماه جایزهی صلح نوبل را به خاطر میانجیگری بین روس و ژاپن از آن خود کرد.
آمدن و رفتنهای مردمان نیز در این روزها همچنان برقرار بود. در ۳۱ خرداد بیلی وایلدر کارگردان اتریشی-آمریکایی چشم به دنیا گشود و در سوم مهر دمیتری شوستاکوویچ آهنگساز روسی متولد گشت. روز ۲۲ مهرماه ۱۲۸۵ تقارن جالبی رخ داد و هانا آرنت و امام حسنالبناء بنیانگذار اخوانالمسلمین در یک روز زاده شدند. در ۱۱ آبان لوچینو ویسکونتی کارگردان و فیلمنامهنویس مشهور ایتالیایی (سازندهی روکو و برادرانش) زاده شد و در ۲۶ آبان سویچیرو هوندا صنعتگر بزرگ ژاپنی و موسس کمپانی هوندا پا به دنیا نهاد. در ۲۹ آذرماه لئونید برژنف رهبر شوروی و در ۲۱ دی آلبرت هوفمان شیمیدان سوئیسی و کاشف ال اس دی و فردایش در ۲۲ دی امانوئل لویناس فیلسوف لیتوانی متولد شدند. از آن سو روز ۱۴ شهریور لودویگ بولتزمان، روز ۳۰ مهر پل سزان نقاش فرانسوی فیزیکدان اتریشی درگذشتند.
بیلی وایلدر
روبرتو روسلینی
ساموئل بکت
دمیتری شوستاکوویچ
لوچینو ویسکونتی
سویچیرو هوندا
برژنف
در میان ایرانیان هم بسیاری در این سال زاده شده یا درگذشتند: غلامحسین مصدق پسر دکتر مصدق، مظفر فیروز پسر مهتر نصرتالدوله فیروز، رضاقلیمیرزا ظلی پسر ظلالسلطان، امیرهوشنگ دولو قاجار، احمد عبادی استاد سهتار، و حاجی علی کیا که بعدتر به سپهبدی رسید و سازمان مخفی کوک را تاسیس کرد، در این سال زاده شدند. محل تولد برخی از این زادگان نیز جای توجه داشت. مثلا در همین سال مسعود فرزاد ادیب در سنندج و صفیه نمازی که بعدتر بنیانگذار اولین حزب مدرن زنان ایران شد در هنگ کنگ به دنیا آمدند. در مقابل میرزا عباسقلی پدر دکتر حشمت، میرزا فضل الله خان طباطبایی دیبا پدر ابوالحسن ثقهالدوله و علی اکبر شیدای شیرازی در این سال درگذشتند. شخص اخیر شاعر نامداری بود که شعر مشهور «صورتگر نقاش چین/ رو صورت یارم ببین» را سروده بود و این را عارف در همین حدود خواند و بر سر زبانها انداخت.
اما اثرگذارترین درگذشتهی این سال کسی جز شاه نبود. روز هشتم آذر بیماری مظفرالدین شاه شدت یافت و فردای آن روز (۹ آذر) مجلس به جای قرض پول از خارجیان تصمیم به تاسیس بانک ملی گرفت و مردم فهرستی درست کردند و تعهد کردند پانزده کرور تومان برای اندوختهاش سپردهگذاری کنند. دوازدهم آذر محمدعلی میرزا ولیعهد با چهارصد نفر قزاق و تعدادی از نزدیکانش از تبریز به سوی تهران حرکت کرد و در ۲۵ آذر وارد تهران شد و زمام امور را در دست گرفت. پنج روز بعد در شنبه ۳۰ آذر انجمن مقدس ملی اصفهان تاسیس شد که اعضای مهماش نورالله نجفی اصفهانی و سید ابوالقاسم زنجانی و ابراهیم ملکالتجار و حسن بنکدار و میرزا محمدعلی کلباسی و سید حسن مدرس بودند. روزنامهی که این انجمن راهاندازی کرد تا ۷۸ شماره انتشار یافت. روز یکشنبه پانزدهم دی هم سراج الدین جبل عاملی موسوی روزنامهی انجمن مقدس ملی اصفهان را منتشر کرد که آن هم ۷۸ شماره پایید. در بهمن ماه هم میرزا ابوالقاسم خان ضیاءالعلما پسر شمسالعلماء نخستین شماره از روزنامهی اسلامیه را منتشر کرد.
روز ۵ دی اولین شماره از روزنامهی ندای وطن انتشار یافت، سه روز بعد (۸ دی) مظفرالدین شاه بیمار قانون اساسی را با ۵۱ اصل امضا کرد و ده روز (۱۸ دی) بعد در ۵۴ سالگی درگذشت. فردای آن روز مجلس سه روز عزای عمومی اعلام کرد و در سراسر کشور برای شاه درگذشته مراسم سوگواری برپا شد و به خاطر امضای فرمان مشروطه از او به نیکی یاد شد.
مرگ مظفرالدین شاه مشروطهخواهان و مستبدین را که تا پیش از آن هم اختلاف داشتند، به دو قطب ضد هم تبدیل کرد و بیشتر شخصیتهای اثرگذار و نامدار به جبههی مشروطه پیوستند. در این سال رضا خان میرپنج به حزب تجدد پیوست که در مجلس پنجم اکثریت داشت و هوادار اصلاحات بنیادی در جامعه بود.
ممتاز السلطنه= تنها نمایندهی کشوری مسلمان در کنفرانس صلیب سرخ ژنو/ پافشاری و تصویب هلال احمر و شیر و خورشید سرخ+ صلیب سرخاز آن سو ملکالشعرای بهار که به زودی به رقیب سیاسی وی تبدیل میشد، در روزنامهی طوس که میرزا هاشم خان قزوینی مدیریتاش را بر عهده داشت، شعرهای سیاسی آبداری به چاپ رساند که باعث شد در میان تودهی مردم شهرتی پیدا کند. بهار در همین میان شعر طولانی آیینهی عبرت را هم سرود و منتشر کرد که در آن عناصر دینی زرتشتی زیاد دیده میشد. وقتی کمی بعد مظفرالدین شاه درگذشت، بهار شعر زیبایی در سوگ شاه مرده و تهنیت تاجگذاری شاه نو سرود که چنین آغاز میشد: «شاهی به میان آمد و شاهی ز میان رفت/ صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت»، و در آن قدری گستاخانه محمدعلی شاه را به رعایت حدود مشروطه توصیه کرده بود. جالب آن که تقریبا در همین زمان بود که آیتالله کاشانی به مرتبهی اجتهاد دست یافت، و او از طلبههای شاگرد شیخ فضلالله نوری بود که در این سال به خاطر تلاطمهای سیاسی ترجیح میداد شماری بیشتر از مجتهدان را در جبههی خود داشته باشد و از این رو آسان به شاگردانش درجهی اجتهاد میداد.
آرامگاه سعدی در ۱۲۸۵
مظفرالدین شاه و درباریانش
دو روز پیش از درگذشت مظفرالدین شاه، در روز سوم دی ۱۲۸۵ رجینالد فِسِنْدِن (بنا به ادعایش بیست و اندی سال بعد) اولین برنامهی رادیویی را پخش کرد. هرچند این ادعای فسندن به خاطر غیاب گواهان دیگر با تردیدهایی روبروست، اما هیچ بعید نیست که درست باشد. فسندن مخترعی نامدار بود که سونار را و رادیوی AM را اختراع کرد و شش سال پیش از این برای اولین بار در رادیو سخنان خودش را پخش کرد. برنامهای که او میگفت در این روز پخش کرده از یک سخنرانی، یک شعرخوانی و یک قطعه ویولننوازی تشکیل شده بود که به این ترتیب نخستین «برنامهی رادیویی» به معنی مدرن کلمه محسوب میشود. جالب آن که اولین فیلم سینمایی داستانی به اسم «داستان دار و دستهی کِلی» (The Story of the Kelly Gang) هم دو روز بعد از این در پنجم دیماه به نمایش درآمد. این فیلم صامت یک ساعته را چارلز تِیت با هزینهای بین ۴۰۰ تا هزار پوند در استرالیا ساخت که ماجراهای یاغی مشهوری به اسم نِد کِلی را روایت میکرد.
رجینالد فسندن
داستان دار و دستهی کلی
ریچارد اولدهم
پس از مرگ شاه سالخوردهی ایران فرزندش محمدعلی شاه به قدرت رسید و در ۲۸ دی مراسم تاجگذاری را اجرا کرد در حالی که اختلافهایش با مجلس و اصول مشروطه نمایان بود. روز ۳۰ دی حاج سید نصرالله سادات اخوی نماینده طلاب و وعاظ تهران در مجلس شورای ملی به مناسبت تاجگذاری محمدعلی شاه در جلسه مجلس خطابه مفصل وادیبانه و درعین حال متملقانه ای ایراد کرد و به شاه جدید تبریک گفت. اما محمدعلی شاه فکرهای دیگری در سر میپخت و در همین روز احمدخان دریابیگی را که مشروطهخواه نامداری بود از حکومت بوشهر عزل کرد و سعیدالسلطنه را به جایش برگزید.
روز سه شنبه اول بهمن ۱۲۸۵ شیخ محمد نامی به مسجد شکایت برد که امیر اسعد تنکابنی که مستبد و ضدمشروطه بود، ریش او را به خاطر فعالیتاش به نفع مجلس مشروطه کنده است! در همین روز حاج محتشمالسلطنه معاون صدراعظم در جلسه مجلس شورای ملی از طرف میرزا نصرالله خان مشیرالدوله نخست وزیر کابینه را معرفی کرد که عبارت بودند از: میرزا احمدخان مشیرالسلطنه وزیر عدلیه، میرزا ابوالقاسم خان ناصرالملک وزیر مالیه، میرزا محمدعلی خان علاءالسلطنه وزیر خارجه، سلطانعلی خان وزیر افخم وزیر داخله، میرزامحمودخان علاء الملک وزیر علوم، نظامالدین خان مهندس الممالک وزیر معادن و طرق و شوارع، مهدیقلی خان مخبرالسلطنه وزیر تجارت، و دبیرالدوله وزیر لشکر معاون وزارت جنگ. کامران میرزا نایبالسلطنه که عمو و پدرزن محمدعلی شاه بود وزارت جنگ را بر عهده داشت ولی به مجلس معرفی نشد. روز ۱۳ بهمن هم محتشمالسلطنه لوایح تشکیل مجلس سنا و تاسیس بانک ملی را به مجلس تقدیم کرد. در همین روز فتحعلی خان خویی که به نمایندگی گنجه در دومای روسیه انتخاب شده بود، نطق آتشینی کرد و اشغال قفقاز توسط روسها و استثمار این منطقه را محکوم کرد. گواهی آشکار بر آنچه که میگفت آن بود که نمایندگان دوما او را به اسم فتحعلی خویسکی میشناختند که از شهر الیزابتپول انتخاب شده است. یعنی اشغالگران روس هم اسم نماینده و هم اسم شهرش را تحریف کرده بودند و معلوم بود وقتی ماجرا دربارهی دولتمردی کامیاب چنین بود، بر سر هویت مردم عادی این منطقه چه میآمد.
فردای آن روز نمایندگان گروهی را برای تدوین متمم قانون اساسی برگزیدند که عبارت بودند از: میرزا جوادخان سعدالدوله، میرزا حسن خان مشارالملک، میرزا صادق خان مستشارالدوله، حاج سید نصرالله سادات اخوی، حاج محمد حسین امین الضرب و سید حسن تقیزاده. روز ۱۷ بهمن هم نمایندگان تبریز در میان استقبال باشکوه مردم به تهران وارد شدند. ملکالشعرای بهار که مقاومت شاه تازهپا در برابر مشروطه را میدید در همین حدود شعری تند سرود با این مطلع که «پادشاها ز سِتِبْداد چه داری منظور؟/ که از این کار جز ادبار نگردد مشهود».
فشار دولتمردان در نهایت محمدعلی شاه را وا داشت تا روز دوشنبه ۲۱ بهمن (۲۷ ذیحجه ۱۳۲۴ق) فرمان مشروطه را تایید کند و حتا ادعا کرد که خودش آن را به مظفرالدین شاه تلقین میکرده است. این اولین دستخط رسمی یک شاه ایران بود که در آن کلمهی مشروطه (کنسطوطیسیسون) قید شده بود. با این همه او همچنان در پی یافتن متحدانی در میان مخالفان مشروطه بود. او کلنل سیاخوف را به ریاست قزاقخانه برکشید که در این هنگام ۱۵۰۰ سرباز و ۲۳۰ هزار تومان بودجه داشت و رئیس ستاد هم اسکندرخان ارمنی شد. روز هشتم اسفندماه هم اتابک امینالسلطان را برای بر عهده گرفتن مقام صدارت از اروپا به ایران فرا خواند و در ۱۹ اسفند پسر دومش احمد میرزا را به ولیعهدی برکشید.
سه روز پیش از آن در ۱۶ اسفند آقا نورالله نجفی که با ظلالسلطان درگیر شده بود و توسط محمدعلیشاه و انجمن مقدس اصفهان حمایت میشد، مردم اصفهان را برانگیخت تا در تلگرافخانه چند پیام بفرستند و درخواست عزل وی را بفرستند و بعد در کنسولگری انگلیس تحصن نمایند. روز ۲۵ اسفند ظلالسلطان از حکومت اصفهان عزل شد و حسینقلی خان نظامالسلطنه ادارهی امور شهر را در دست گرفت و شاه نوپا از رقابت عموی مقتدر و خطرناکش خلاص شد. فردای آن روز مشیرالدوله وقتی فهمید شاه برای اتابک پیام فرستاده از صدارت کنارهگیری کرد و روز ۲۹ اسفند سلطان علیخان وزیر افخم به طور موقت دولتی تشکیل داد که اعضایش عبارت بودند از محمدعلی خان علاءالسلطنه وزیر خارجه، میرزا ابوالقاسم خان ناصرالملک وزیر مالیه، عبدالحسین میرزا فرمانفرما وزیر عدلیه، مهدیقلی خان مخبرالسلطنه وزیر معارف و علوم، نظامالدین خان مهندس الممالک وزیر فوائد عامه و تجارت و کامران میرزا نایب السلطنه وزیر جنگ، و خود وزیر افخم هم وزارت داخله را بر عهده گرفته بود. کنارهگیری مشیرالدوله آغاز ناپایدار شدن دولت قاجار بود. طوری که از این هنگام تا آخر عصر قاجار و سال ۱۲۹۹ پنجاه و یک دولت در ایران بر سر کار آمدند که متوسط عمر هرکدامشان تنها سه ماه بود.
در همین حدود زمانی در سطح جهانی هم رخدادهای پراکندهای وقوع مییافت. در همان روزهایی که شاه و مشروطهخواهان در ایران کشمکش داشتند، زمینشناسی به نام ریچارد دیکسون اولدهَم مقالهای در فصلنامهی جامعهی زمینشناسان منتشر کرد و این حدس را مطرح کرد که هستهی زمین مذاب و گداخته باشد. همچنین ساخت مسجد جامع جینیه که امروز در کشور مالی قرار دارد در این سال آغاز شد. در مکان این مسجد پیشتر ویرانههای مسجدی قدیمی وجود داشت که در این سال خاکبرداری و نوسازی شد. این مسجد را امروز باشکوهترین دستاورد سبک معماری سودانی-ساحلی میدانند. در ۱۳ بهمن ۱۲۸۵ هم دیمیتری مندلیف شیمیدان نامدار روس و در چهارم اسفند موسیو لومر موسیقیدان فرانسوی مقیم تهران درگذشتند. در این میانه هم روز ۲۹ بهمن هم ادوارد دو لاولی کمیتهی المپیک بلژیک را در بروکسل تشکیل داد!دیمیتری مندلیف
قهرمان ورزشی مدرسهی پلیس انگلیس
مسجد جامع جینیه
اسفند ماه سال ۱۲۸۵ با ناآرامیها و شورشهای پیاپی مصادف بود. روز دوم اسفند دهقانان در شمال مولداوی سر به شورش برداشتند و اندکی بعد دامنهی نارضایتی و شورش تا والاشی و باقی نقاط رومانی گسترش یافت. این شورش دهقانان دو ماه و نیم به درازا کشید و بیش از یازده هزار نفر در جریان آن کشته شدند. در نهایت دولت لیبرال نوپای حاکم بر رومانی با بسیج کردن ارتش شورش را سرکوب کرد. در همین روزها سوترای الماس در غارهای تورفان کشف شد. این کتاب بودایی که در سال ۲۴۷ (۸۶۸.م) نوشته شده، قدیمیترین کتاب کامل چاپی جهان است.
در ۱۵ اسفند هم ارتش آمریکا در بود جائو در جنوب غربی فیلیپین به بومیان مورو حمله کردند که نیرومندترین مردم جزیره بودند و در برابر هجوم غربیها مقاومت میکردند. ناوگان آمریکا روستاهای بومیان را به توپ بست و سربازان به کشتارشان پرداختند به طوری که عملا کل این مردم از جمله زنان و کودکان کشتار شدند.
سرکوب قیام دهقانان رومانی توسط ارتش
برگی از سوترای الماس
در این میان رخدادهای دیگر نیز واقع میشد. روز ۱۸ اسفند میرچا الیاده اسطورهشناس نامدار رومانیایی زاده شد، دو روز بعد در ۲۰ اسفند معدن کوریر در شمال فرانسه به خاطر انفجار غبار ذغال سنگ ریزش کرد و در نتیجه ۱۰۹۹ معدنکار جان باختند. در ۲۴ اسفند هم انتخابات مجلس فنلاند برگزار شد و این نخستین انتخابات در اروپا بود که همهی مردم در آن حق رای داشتند و همچنین اولین انتخابات جهان بود که زنان هم در آن میتوانستند رای بدهند. فردای آن روز در ۲۵ اسفند شرکت خودروسازی رولزرویس تاسیس شد و در همین روز پروین اعتصامی چشم به جهان گشود.
کارناوال در پاریس
توسعهی داوسونسیتی، در جریان تب طلا در کانادا
سوارهنظام هلندی در قلمرو استعمار شدهی سانور
قوای انگلیسی در جریان کشتار قوم بامباثا
فرانتس کافکا
چرچیل و ویلهلم اول
پرواز سانتوس دومون با کشتی هواییاش
چشمانداز پاریس بر یک کارت پستال
عبور اولین قطار از پل کینگستون
سال ۱۲۸۵ در هنر مدرن نیز سالی پر جنب و جوش بود. در این سال گروهی از نقاشان مدرن لاتینی تبار از جمله آمادئو مودیلیانی و خوآن گریس و جینو سِوِرینی به پاریس سفر کردند و در این شهر مقیم شدند و بر فضای هنری مدرنها در این قلمرو اثر گذاشتند. نمایشگاه گروه هنری بروکِه هم در درسدن گشایش یافت. برَنگوین فرَنک بسیاری از مهمترین طراحیهای خود را در این سال خلق کرد و کاساس دی کاربو در این سال پرترههای فراوانی کشید. آندِرس زورْن هم چند تا از زیباترین تابلوهای خود را در ۱۲۸۵ پدید آورد. گذشته از اینها شمار چشمگیری تابلو به ویژه در اروپا خلق شد که مهمترینهایش اینهاست:
ایساک اسرائیل، در راه بولونی به پاریس
یاچک مالچِوسکی، فینیس پولونیا
آندرس زورن، رقص در گوپسمور
یاچک مالچوسکی، برونو لیلیِفورس
گوستاو کلیمت
واسیلی کاندینسکی
آمادئو مودیلیانی، برهنه بر کاناپه
ادوارد مونک، خودنگاره
جان ویلیام گادوارد، از بالا به پایین: نِریسا، دروسیلا، دختری با دایره
طراحیهای برنگوین فرنک
پرترههای کاساس دی کاربو
جان ویلیام گادوارد، حیوان آرام
لاورنس آلما تادما، اصرار نکن
کلود مونه، بالایی) نیلوفرآبی؛ پایینی) گل سرخ آبی؛ میانی) پیر آگوست رنوار، پرومناد
پایین: آثار پیکاسو در ۱۲۸۵
پایا یووانوویچ، مارکو و پری
موریس وِلامنیک، سن شاتو
ژان مِتزینگر، زن گربهای
پل سزان، دو طرح از باغبان والیِه
اومبرتو بوچیونی، خودنگاره
آلبرت شوالیه تایلِر،بازی کِنت با لَنکاشایر
آندره دورَن، La jetée à L’Estaque
ایشیباشی کازونوری، بانوی شعر خوان
روبرت دولانای، مرد لالهپوش
هانری ماتیس، خوشبختی (بالایی) و خودنگاره (پایینی)
تئودورا آلیس کیتسون، کوهنورد
میخائیل نِستِروف، روسیهی مقدس
ویلارد مِتکالف، شب اردیبهشت
نیکو پیروسمانی (نقاش گرجی)، بزم و آواز
ماکسفیلد پَریش، شاهدخت پریزاد و درخت سخنگو
زیاندا سِرِبریاکووا، دختر دهاتی
فرانتس اشتوک، سالومه
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب