منِ چهل تكه
(پیامدهای فلسفی یافتههای عصب-روانشناسانه)
سخنرانی برای دانشآموزان دبیرستان فرزانگان تهران، پاییز 1381
من، محوری مفهومی است كه برای بیشتر ما آشنا، بدیهی، طبیعی، و پرسش ناپذیر مینماید. من، آن حضورِ همیشگی و ناظر لازمی است كه همه چیز در كنارش معنا مییابد و تمام رفتارها در ارتباط با آن ارزیابی میشوند. از عصر افلاطون تا به امروز، رایجترین پیش فرض در مورد من، انسجام، یگانگی، و تداومش در محور زمان بوده است. الهیات قرون وسطایی این من را مركز و مرجع تعریف كردار اخلاقی میدانست، و خرد روشنگری نیز با جایگزین كردن عقل به جای ایمان و دانش به جای اخلاق، همین روند را با تغییراتی محتوایی تداوم بخشید.
نخستین شكاف جدی در این مفهومِ جهانشمول، خدشه ناپذیر و صلبِ من، با صورتبندی روانكاوانه ی فروید و تمایز خودآگاهی از ناخودآگاهی پدیدار شد، و به زودی با انباشته شدنِ دادههای عصبشناسانه و روانشناسانه، تردیدهایی جدی را درباره ی صحتِ اسطورهی محوریتِ من موجب شد. یكی از قلمروهای جذابِ شناخته شده در این روند، شاخهای از روانشناسی مرضی بود كه بر بیماریهای روانی مربوط به اختلال یا زوالِ من متمركز شده بود. آنچه كه محور بحث ما را میسازد، یكی از این بیماریهاست.
MPD یا ناهنجاری چند شخصیتی بودن، اختلالی است كه به چندپارگی و موزائیكگونگی شخصیت میانجامد، و بر مبنای پیشفرضهای معتقد به محوریتِ منِ منسجم و یكپارچه، ناممكنبه نظر میرسد. این اختلال معمولا در كودكانی كه محیط نابسامان و والدینی تهدیدگر و دژرفتار دارند، پدید میآید، و هویت فرد را به چند منِ مستقل و متمایز تقسیم میكند. چنین مینماید كه هریك از این منها پاسخی سازمان یافته برای رویارویی با تنشها و رنجهای چاره ناپذیر زندگی در این كودكان باشند.
آنچه كه از نگاه فلسفی اهمیت دارد، آن است كه این منهای درون فرد علایق و سلیقههای متفاوتی دارند، خود را با نامها و خاطرات متمایزی بازشناسی میكنند، و در حوزههایی مستعد، هوشمند، ضعیف یا علاقهمند مینمایند كه با تواناییهای سایر منها همخوانی ندارد. این منهای مستقل، معمولا از حضور یكدیگر ناآگاه هستند و از رفتارهای بدنشان هنگامی كه تحت تسلط آن منهای دیگر است خاطرهای ندارند. رقابت منها بر سر بدن منفردی كه همگی مقیمش هستند، گاه به نابودی یكی از این شخصیتها به دست دیگری منتهی میشود، و گهگاه بدنِ فرد هم در این كشمكش از میان میرود و رقابت منها بر سر بدن، در قالب خودكشی جلوه میكند.
بیماری چندشخصیتی بودن، چند مسئله ی محوری را در زمینهی ماهیت من طرح میكند، و برخی از مسائل آشنای دیگر در این زمینه را پاسخ میگوید. بر مبنای یافتههای به دست آمده از بررسی بیماران چند شخصیتی میتوان فرض كرد كه من، برخلاف آنچه كه از دیرباز پنداشته میشد، امری منفرد، منسجم و یكتا نیست، و بیشتر نوعی سازمان یافتگی چند مركزی و شبكهای رفتار است، تا نوعی روح در ماشینِ دكارتی. همچنین میتوان به این نكته پی برد كه رویارویی با تنشهای خارجی و تلاش برای برقراری توازن میان دو ادراكِ بنیادی لذت و رنج، فشار اصلی شكلدهنده به منهای ماست. همچنین بر مبنای ساختار و كاركردِ مشاهده شده در بیماران چند شخصیتی میتوان به چگونگی پویایی و تحول ساختهای معنایی هویت بخش در ذهن پی برد و چگونگی تغییر نقشهای اجتماعی در زندگی روزمره را با نگاهی جدید بازتفسیر كرد.
پرسشهای اساسیای كه میتوانند بر مبنای MPD طرح شوند عبارتند از :
- آیا من، در حالات مختلف آگاهی-مثلا در خواب، زمانِ خیالبافی، و…- همان منِ همیشگی و فعال است یا تكثر من در این حالات را میتوان نوعی چند شخصیتی بودنِ خفیف دانست؟
- آیا میتوان به نوعی مركزیت دوگانهی عقلانی/احساسی در من باور داشت؟ آیا میتوان این مركزیت را مسئول گردآوری و سازماندهی تمام روندهای مربوط من دانست؟
- آیا میتوان بر مبنای تغییرات روزمرهی نقشهای اجتماعیمان، ادعا كنیم كه همهی ما به اختلال چندشخصیتی بودنِ خفیف مبتلا هستیم؟
- اگر منِ منفرد و مسئولی در میانه وجود نداشته باشد، چه بر سر مفاهیمی بنیادی مانند عقلانیت، مسئولیت، خودمختاری، و هویت فردی میآید؟
- در این ازدحام منها، كدام من، منِ من است!؟
ادامه مطلب: پیش از خمیازهی صبحگاهی