مهر در جمع و پیمان اجتماعی: کوچگردان و یکجانشینان
نشست چهارم: ۱۸یر ۱۳۹۹
بهنوش عافیتطلب: آیا میتوان دو الگوی متفاوتِ زنانه و مردانه در فهم و اجرای مهر و عشق تعیین کرد، با این فرض که زن و مرد مهر و عشق را متفاوت درک میکنند؟ آیا میتوان گفت دو نوع متفاوت از قرارداد اجتماعی از مهر/عشقشان به دست میآید؟
علیرضا کسمایی مقدم: نخست اینکه شروین جان در درسگفتار اول تفاوت دوازدهگانهی مهر و عشق در لایههای روانی- اجتماعی را برنشمردند. اینها حضور، دیدن، نوع برداشت از انگارهی دیگری و خودانگاره، پذیرفتن پویایی دیگری، میزان اشتراک در زیستجهان یکدیگر، آزادی، زمان، سازگاری یا گریز در برابر تنشها، انحصارطلبی، جلوگیری از گسترش قدرت در روابط مهرآمیز، افزایش «قلبم» متقابل، رازآلود بودن و گشودگی هستند. گرچه اینها سیزده مورد هستند و نمیدانم منظور چیز دیگری است؟ برای مقایسه با درسگفتارها نیاز دارم. دوم اینکه کتاب شروین جان را کی در گروه میگذارید؟
شروين وكيلى: علیرضا جان، منظور از شاخصهای تمایز مهر و عشق همین دوازدهتاست. کتاب مورد نظر هنوز تکمیل نشده، اما امیدوارم تا هفتهی دیگر پیشنویساش را برایتان بگذارم.
علیرضا کسمایی مقدم: به نظرم بد نیست واژهی مهردروج، به معنای مهر دروغین، به جای عشق گذاشته شود. عشق به نوعی شناخت یا پردازش عاطفی-هیجانی میان من و جهان باز میگردد که از مهری راستین ریشه میگیرد: «شد غلام آن کنیزک جانِ شاه». همچنان عشق به یکی شدن خودانگاره با جهان هستی ختم میشود: «عالم نبود من بُدم آدم نبود من بدم این دم نبود و من بدم». پس، میتوانیم معادل مهرِ دروغین تلهی عشق را به کار بریم.
مریم خالصی: علیرضا جان، تا جايى كه از متن گاهان به یاد دارم، مهردروج به معنای دروغگو و پيمانشكن است.
بهنوش عافیتطلب: آره، همین است.
محبوبه شکوهیفر: مهر یا میتره دو معنا دارد که یکی بر عاطفه و هیجان دلالت دارد و دیگری بر پیمان. پس، میتواند نشان از انحراف هر دو داشته باشد.
پوریا آزادی: من هم تا جایی که یادم هست در مهریشت واژهی مهردروج به عنوان پیمانشکن به کار رفته است.
معصومه وهبی: علیرضا جان، پیشنهاد میدهی که معادل عشق کلمهی مهردروج را بگذاریم؟
علیرضا کسمایی مقدم: بله، اگر نظر مریم جان درست نباشد.
معصومه وهبی: من هم با مریم جان موافقام و به نظرم معادل خوبی برای عشق نیست و با آن تفاوتهایی دارد. گرچه به این دلیل که در عشق، دیگری دیده نمیشود هم میتوانیم بگوییم که راستین نیست.
مریم خالصی: مهردروج يعنى كسى كه راه اشه يا همان راستى را نميرود.
علیرضا کسمایی مقدم: میخواستم عشق را نجات بدهم مریم جان، ولی ظاهرا اشتباه کردم!
بهنوش عافیتطلب: تلاشهایی صورت گرفته، ولی انگار ناموفق بوده تاکنون.
مریم خالصی: علیرضا جان، كاملا هم اشتباه نكردهاید. به قول معصومه جان در عشقى كه شروين جان در مقابل مهر قرار دادهاند نوعى مهردروجى وجود دارد، اما معناى مهردروج همان پيمانشكن است و كسى كه خلاف راستى حركت ميكند.
پوریا آزادی: فکر میکنم نجاتِ کلمهی عشق چندان هم ضروری نباشد، چون عشق با همین مفهوم در متون گوناگون بسیار به کار رفته و ستایش هم شده است. گمان میکنم اتفاقا اگر عشق به جای نجات داده شدن به دهان شیر گاوکش انداخته بشود رخداد بهتری است.
پرویز ورجاوند: آیا آمیختن نام سپندی چون مهر با نامی انگره چون دروج، آن هم در آغاز سخن، بار ذهنی را کدر نمیکند؟
هانا آقاپور: به نظرم عشق و مهر کاملا مکمل هم هستنند و تفاوت مفهومشان مشخص است. در کنار هم میتوان متوجه شد که منظور کدام یک است.
محبوبه شکوهیفر: من پیشوند کژ را برای این دو پیشنهاد میدهم؛ کژمهری و کژعشقی. گرچه به نظرم جایگاه مهر و عشق در دو سر یک طیف هست و نه دو جفت متضاد معنایی «جم» بر اساس تعاریف شروین جان. کین «جم» مهر است و نفرت «جم» عشق. شاید بهتر باشد مانند مدل جان آلن لی یک صورتبندی طیفی از مهر داشته باشیم. پیشنهاد من جایگاهیابی مهر و عشق و «جم» آنها در یک نمودار دو وجهی است. به نظر میرسد مهر، عاطفه یا هیجانی است که در یک نمودار با دو سر زمان و شدت در جایگاه زمان طولانی و شدت میانه قرار میگیرد. عشق در همین نمودار، در جایگاه زمان کوتاه و شدت بالا قرار میگیرد.
بهنوش عافیتطلب: پس، شما میگویید که هیجان مهر از عشق کمتر است؟ گمان نمیکنم لزوما اینگونه باشد.
محبوبه شکوهیفر: برداشت من از کلیت مباحث و صحبتهای شروین جان این بود که شدت عشق بیشتر و زمانش کوتاهتر است. در تجربهی شخصی هم این را میتوانیم دریابیم که مهر هیجان دارد، اما نه به شدت عشق.
آیدا محمدی: محبوبه جان، فکر میکنم هیجانی که در عشق وجود دارد کورکورانه و بیتوجه و بدون نگاه هست و شاید یک شکل از غرقشدگی. در مهر ما با یک هیجان واقعی طرف هستیم، چرا که بنیانش توجه و نگاه است.
محبوبه شکوهیفر: آیدا جان، این هم به گمانم درست است. به زبانی دیگر محور زمان و شدت در تفاوت میان مهر و عشق اثرگذار است. هر چه زمان کمتری صرف شده باشد و شدت هیجان بالاتر باشد، احتمال کورکورانه بودن آن بیشتر است.
معصومه وهبی: پرسشی که برای من پیش آمده دربارهی تفاوت معیارهای انتخاب زنان و مردان است. زنان به لایهی اجتماعی (شان یا جایگاه اجتماعی و منابع) مردان نگاه میکنند، در حالیکه مردان به لایهی زیستی (بدن، زیبایی و فرزندآوری) زنان نگاه میکنند. به نظرم اگر تکاملی نگاه کنیم زنان هم به لایهی زیستی و قدرت جسمانی-عضلانی مردان نگاه میکنند که نشان از توانایی فراهمآوری منابع دارد. از سویی با پیچیدهتر شدن جوامع و اهمیت لایهی اجتماعی-فرهنگی میبینیم که مردان هم به جایگاه اجتماعی- فرهنگی و سواد زنان توجه دارند که موجب توانمندی بیشتر زن در پرورش و تربیت فرزند می شود. نظرتان چیست دوستان؟
مریم خالصی: اگر عامل زمان را – كه بسيار اهميت دارد – در نظر بگيريم، فرمايش شما صحيح است. همچنانکه مىبينيم حقوق تدوينى و وضعى اين چنين است. به قول شبسترى: «جهان خود جمله امرى است اعتبارى».
پوریا آزادی: فکر میکنم کلید این ماجرا همان بقای ژن باشد. در حقیقت به دلیل اینکه، با پیچیدهتر شدن جوامع، لایههای دیگر اهمیت پیدا کردهاند روی مسالهی بقای ژن هم اثر بیشتری میگذارند.
معصومه وهبی: موافقام که سوگیری نهایی متغیرها باز هم به سمت بقا بوده است.
آیدا محمدی: معصومه جان، گمان میکنم این موارد استثناء هستند و شروین جان هم اشاره کرد که ممکن هست استثناء وجود داشته باشد، اما به صورت عمومی این گونه است.
معصومه وهبی: درست است آیدا جان، ولی باز هم به نظر میرسد که با پیچیدهتر شدن جوامع نگاه مردان هم به جایگاه اجتماعی و فرهیختگی زنان رو به افزایش است.
مریم خالصی: موافقام زمان روى همه چيز اثر میگذارد و برای همین در اندیشهی ایرانیان باستان ايزد زروان بسيار ارزشمند بوده است.
بهنوش عافیتطلب: آره معصومه جان، من هم موافقام. موضوع پرسش تکاملی در سطح زیستی است، ولی به گمانم با پیچیدهتر شدن من و شکلگیری لایههای روانی و اجتماعی و فرهنگی معیارهای سطوح بالاتر هم در معادلات نقش پیدا میکنند.
محبوبه شکوهیفر: در نمودارِ شدت و زمانِ عشق و مهر که گفتم مخالفشان کین و نفرت است.
معصومه وهبی: محبوبه جان، در واقع این نمودار به همان مفهوم انباشتی بودن مهر و گسستی بودن عشق اشاره میکند. بهتر است این نوسانات عشق هم روی آن نمودار نشان داده بشوند.
شباهنگ رشیدی: در اینجا مهر دونفره با لایهی فرهنگی هیچ مرزی ندارد. پس، نیازی به تعامل دو نفر در این حوزه نیست یا میتواند باشد، اما ضرورتی ندارد؟
معصومه وهبی: شباهنگ جان، یادم هست که برای مهر دونفره هم در هر چهار لایه متغیرهایی مطرح شد که در لایهی فرهنگی عمق رابطه بود. در درسگفتارهای این هفته هم به مفهوم گوهر اشاره شد که چندان بهش پرداخته نشد.
شباهنگ رشیدی: پس، شاید آنچه در نظرم بوده باید مقداری تغییر کند.
معصومه وهبی: آره، به نظر من شهوت معادل مهر جنسی، عشق رمانتیک معادل مهر دونفره و دلبستگی نزدیک به مهر سهنفرهی نهادی است که برای پرورش بچه لازم است. گرچه این معادلها با تعریفهای زروانی تفاوتهایی دارند.
شباهنگ رشیدی: پرسش من دربارهی عشق و دلبستگی است. در کتاب فیشر اینگونه تعریف میشود که عشق با گذر زمان تغییر میکند و عمیقتر و همراه با آرامش بیشتری میشود. شور دیوانهوار، خلسه، اشتیاق و … همگی محو میشوند و به احساس جدید امنیت، آسایش، خونسردی، وحدت و یکپارچگی با محبوب استحاله مییابند. به احساس پیچیدهی حضوری شادمانهی کسی که زندگیاش عمیقا با زندگی محبوب درآمیخته دلبستگی میگویند. عشق رمانتیک اگر دم به دم شکوفه میداد و برمیآمد، به خستگی مفرط میانجامید. پختگی عشق رمانتیک دلبستگی است و موجب حس عمیق یکپارچگی با زوج است. به گمان من در چارچوب زروان دلبستگی شاید در مهر سهنفره معنا پیدا کند. نظر فیشر را هم، در محو شدن شور و عشق رمانتیک در طول زمان، درست نمیدانم. در این نمودار هم مهر دونفره به لایهی فرهنگی و لزوم اشتراکات با آن اشاره نمیکند.
آرش مرادینژاد: هر چه در این مدت دربارهی عشق اندیشیدم بیشتر به این نتیجه رسیدم که بشر هر چه مشکل داشته و دارد یا در آینده تولید میکند، همهاش ریشه در همین عشق و رفتارهای عاشقانه دارد. آنگونه که در متن شروین جان خواندم، پیدایش واژهی عشق با معنای تغییریافتهاش در حدود هزار سال زمان برده است. بیشک، رفتاری که مقابل مهرورزی با مفهومی متضاد قرار بگیرد پیشتر از هزار سال قبل هم وجود داشته است که کاری با بود یا نبود آن ندارم.
از این سو، در کتاب سیمای دو زن مرحوم سیرجانی به طوری مبسوط پرده از تفاوتهای رفتاری دو رابطه برمیدارد. اگر کاری به نیت سعیدی سیرجانی نداشته باشیم و اگر ذائقهی شاعرانهی اعراب را در نظر بگیریم، گمان نمیکنید علت پرداخت ادبای ایرانی به این واژه در تاثیر از ادبیات عرب بوده؛ آن هم با آن توصیف زیباگونه از رفتارهای لیلی و مجنون؟ صحبتم فقط بر سر واژهی عشق است و فکر کنم همان که دکتر وکیلی گفت را باید پذیرفت و از این پس در آشکارسازی مفهومش کوشید.
شباهنگ رشیدی: موضوع دیگری هم که شاید جالب باشد سه مرحلهی شهوت، دلبستگی و عشق رمانتیک است که میتوانیم معادلهای مهر جنسی، …. و مهر را برایش بگذاریم. برای دلبستگی نمیدانم چه معادلی میشود گذاشت. پرسش من دربارهی ترتیب شروع و تداوم فرایند مهر است. آرمانیترین و بهینهترین اینها کدام است؟ سیر تکاملی مهرورزی چگونه است؟ مثلا اول عشق رمانتیک (به تعبیر فیشر) بوده و سپس مهر جنسی و بعد دلبستگی؟
معصومه وهبی: شباهنگ جان، معادلهای انگلیسی این کلمات را هم میشود از کتاب فیشر بیاوری؟ Love و lustو attachment بوده است؟ برداشت من از هلن فیشر به دیدگاه زروان نزدیک است که او هم علمی و تکاملی به موضوع نگاه کرده و به گونهای گذار مهر دونفره به سهنفره را در نظر داشته که به لحاظ تکاملی برای پرورش بچه لازم است.
مهرنوش زمانیان: پرسش من این است که نقطهی صفر مهر کجاست و چه کیفیتی دارد؟ ممکن است مثلا من فردی غریبه را اتفاقی ببینم و دست کم نزدیکی، شور، دامنه و عمق را با او تجربه کنم؟ آیا باز هم نسبت بهش شکلی از احترام، پذیرش و رواداری را دارم؟ شخصا برای خودم چند اصل اخلاقی دارم که بهشان پایبندم. از این نظر مهم است که بر شکلِ پیش رفتنِ روابط و بر رفتار عمومی ما نسبت به دیگران موثر است. در نگاه زروان این نقطهی صفر و پایه چگونه تعریف میشود؟
بهنوش عافیتطلب: منظورت از نقطهی صفر چیست مهرنوش جان؟
آیدا محمدی: فکر کنم نقطهی آغاز مهر باشد.
مهرنوش زمانیان: رویارویی اتفاقی با همان غریبهای که گفتم را نقطهی صفر میدانم. هنگامیکه در چهار لایهی «فراز» سنجههای مهر در کمترین مقدار باشند؛ کمترین تماس و حضور، کمترین شور، کمترین همپوشانی زیستجهان و کمترین اشتراک در معنا. به گمان من نمیتوانیم بگوییم مهری وجود ندارد، چون یک پایهی رفتاری و حسی در مواجهه با یک فرد غریبه هست که فکر میکنم برای افراد مختلف فرق دارد. این پایهی مهر چه ویژگیهایی دارد؟ در تجربههای من این بسیار تعیینکننده بوده و آن چند اصلی که دارم در موقعیتهای دشوار برایم کارآمد بودهاند؛ حق زندگی قائل شدن، پایهای از احترام، همپایه دیدن خود و دیگری را داوری نکردن.
بهنوش عافیتطلب: آره، فکر میکنم یک من برای اینکه زندگیای اجتماعی داشته باشد باید کمی از مهر به دیگران را هم داشته باشد. به نظرم در یک کلام میتوان گفت باید آمادگی دادن «دهش» را نسبت به فردی غریبه داشت؛ یعنی بتوان بدون چشمداشت «قلبم» او را بالا برد.
مهرنوش زمانیان: جالب است. بله، منظورم دقیقا پیشنهاد چنین تعریفی بود.
علیرضا کسمایی مقدم: «عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست».
معصومه وهبی: مهرنوش جان، این خود مهر است. اگرچه تنها در همان لحظه اتفاق بیفتد و بعد دیگر آن غریبه را نبینی. این از جنس دیدن و درک حضور دیگری هست که دقیقا تعریف مهر است.
مهرنوش زمانیان: موافقام. پس، میتوانیم بگوییم اگر بخواهیم بر اساس مهر رفتار کنیم، همان رفتارهای به رسمیت شناختن ارادهی آزاد و موارد دیگر هم در کمترین حد رابطه رعایت میشود.
معصومه وهبی: دقیقا مهرنوش جان.
آیدا محمدی: مهرنوش جان، گمان میکنم چون مهر از نوع عاطفه و هیجان هست، اگر اتفاقی هم فردی را ببینیم شاید مهری به او پیدا کنیم. در طول زمان هم ممکن است معیارهای دیگر شکل بگیرند که شاید هم نگیرند و از آن غریبه گذر کنیم. به نظرم نقطهی صفر همان حس یا شاید لبخندی است که گاهی به غریبهای هم داریم و لذتش را میتوانیم بیواسطه درک کنیم.
علیرضا کسمایی مقدم: صفر یک ذهنیت ریاضی است و در جهان واقع مصداق ندارد. بنابراین، آن مهر آغازین است.
مهرنوش زمانیان: آیدا جان، دقیقا منظور من همان حسی است که واکنش نخستین را ایجاد میکند، اما فکر میکنم حالا که داریم مهر را صورتبندی میکنیم خوب است که پاسخی دقیقتر پیدا کنیم.
آیدا محمدی: مهرنوش جان، منظورت از دقیقتر این است که عقلانی-استدلالی به آن نگاه کنیم؟
مهرنوش زمانیان: از نقاط قوت دیدگاه زروان این است که نگاهی روشمند به پدیدهها دارد. روشن میبینیم که برای تعریف لایههای «فراز» و … از نظریهی سیستمها استفاده شده است یا برای تعریف کلیدواژهها به پیشینه و کاربردشان نگاه شده. منظورم این است که این دقت نظر باید این جا هم باشد و بر یک اساس مشخص آن ارتباط پایه تعریف بشود.
آیدا محمدی: درست میگویی مهرنوش جان، اما از آن جایی که عواطف و هیجانها در سطح روانی هستند ما میتوانیم آنها را روشمند تعریف کنیم. با این حال، درکشان بیواسطه است. برای همین گمان میکنم لحظهی آغازین در هر من متفاوت و منحصر است و هر کس خودش میتواند آن لحظه را متوجه شود.
مهرنوش زمانیان: آیدای عزیز، با شما دربارهی درک بیواسطه موافقام. تفاوت تعریف ما از موضوع در این است که به نظر من مهر اولیه چیزی نیست که احتمال داشته باشه اتفاق بیفتد؛ یعنی یک جرقه نیست و یک رفتار برآمده از جهانبینی است.
آیدا محمدی: مهرنوش جان، چون مهر در اکنون رخ میدهد، به نظرم میشود در اکنون به کسی مهر داشت که شاید چندان هم با جهانبینی ما همراستا نباشد! گرچه میپذیرم که جهانبینی و جهتگیری رفتاری ما هم موثر است، اما قدرت نگاه کردن و بودن در اکنون هم تاملبرانگیز است. در مورد غریبهای که مثالش را زدی چگونه میشود پیشبینی کرد؟!
مهرنوش زمانیان: موقتا از موقعیت بیرون بیاییم. ما کیفیت مهر را هم آن گونه که حس و لمس میشود یگانه میدانیم. حتا مهر میان یک نفر با چند نفر دیگر را متفاوت و منحصر به فرد میبینیم و آن را هم پویا میدانیم؛ یعنی مهر میان دو نفر هم از زمانی به زمان دیگر تغییر پیدا میکند. بنابراین، قصدمان پیشبینی کیفیت آن حالت حسی نیست، بلکه میکوشیم صورتبندی کنیم که چه منشها و چه رفتارهایی به چه نتایجی در رابطه میانجامند؟ مثلا دروغ گفتن باعث ایجاد فاصله و کاهش «قلبم» هر دو طرف در درازمدت میشود. حالا برگردیم سراغ موقعیت روبهرویی دو فرد غریبه: پیشفرض من میتواند این باشد که همه اعتمادناپذیراند، مگر خلافش ثابت بشود یا برعکسش. بر اساس این دو نوع پیشفرض اولیه دو رفتار متفاوت خواهیم داشت که نتایجی متفاوت دارند. مثلا در موردی که خواست ما بر افزایش «قلبم» دیگری باشد، یک پیشفرض ابتدایی که بر اساس آن بتوانیم پیشبینی کنیم این است که احتمال بالا رفتن «قلبم» برای دو نفر بیشتر هست؛ حتا اگر فقط چند دقیقه با هم روبهرو شده باشند.
آیدا محمدی: سپاس از توضیحت مهرنوش جان. موافقام که معمولا با پیشداشتهایمان جلو میرویم، اما میتوانیم به اکنون و متفاوت بودنی دیگر از پیشفرضهایمان هم توجه کنیم.
علیرضا کسمایی مقدم: دقیقتر این است که عقلانی-استدلالی به آن نگاه کنیم؛ یعنی امکان دارد مهر آغازین از مهر قدیمی جدا شود و سپس صورتبندی شود.
مهرنوش زمانیان: بله، این جملهی شما به منظور من نزدیک است.
علیرضا کسمایی مقدم: سعی کردم کمک کنم.
آیدا محمدی: به نظرم مهر پویا است و آغاز و ادامهاش متفاوت است، چراکه مدام باید آن را محک بزنیم.
علیرضا کسمایی مقدم: قطعا درست است، ولی تفکیک مقدمهی پردازش است. با توجه به خیالی بودن مهر در بانوان و رویایی بودن مهر در آقایان، دوستان میتوانند دربارهی وهم و خیال و رویا توضیح دهند؟
پرویز ورجاوند: گروهی – که واژگانشناسان خوبی هم در میانشان بوده – «عشق» را با «اشک» در فارسی ربط دادهاند و «اشکانیان» را به چم «تبار عاشقان» معنا کردهاند و نام شاهانی مانند «اشک اول» را «عاشق اول» دانستهاند. نمیدانم شروین از این برداشت آگاهی داشته و آن را پذیرفته یا خیر؟
مریم خالصی: من هم اين را شنيدهام. گویا اشكانيان مهرى بودهاند.
معصومه وهبی: در درسگفتار این هفته هم اشاره شد که بسیاری بر این باوراند که ریشهی واژهی عشق به واژهی آریایی «ایش» یا «ایشک» برمیگردد.
مریم خالصی: دوستان دو عامل مهم در تفاوت مهر و عشقى كه شروين عزيز توصيف کرده وجود دارد: یکی زمان و یکی دیگر در رابطهى مهرآميز «تو» و در عشق «او» يا همان ستايش امر غايب. برای همين است كه ما بسیار مىشنويم كه عشق واقعى در نرسيدن به معشوق است.
علیرضا کسمایی مقدم: ممکن است «او» را توضیح دهی مریم جان؟
مریم خالصی: ستايش امر غايب همان ستايش حقيقتِ نديدن ديگرى یا ستايش امر استعلايى است.
علیرضا کسمایی مقدم: مریم جان، این صحبت ابتدایی من هم هست: «عاشقی گر زین سر و گر زان سر است / عاقبت ما را بدان سر رهبر است».
مریم خالصی: منظورم این بود که در اوستا و در انديشهی ايرانى مهر نمودی عينى و طبيعى دارد.
علیرضا کسمایی مقدم: و عشق هم حتما انحراف نیست، بلکه نوعی شناخت است.
مریم خالصی: عشق اگر ستايش «او» باشد انحراف است و اگر ستايش «تو» باشد انحراف نيست.
علیرضا کسمایی مقدم: ستایش از شاخصهای مهر است، اما اینجا موضوع شناختشناسی است.
پرویز ورجاوند: مریم گرامی، اینجا «او» چه کسی و «تو» کیست؟
مریم خالصی: «او» امر غايب و «تو» تو هستى.
پرویز ورجاوند: اگر چون رومی نام امر غایب را بگذاریم «تو» و معاشقه و مهرورزی را شروع کنیم، آیا در این کار اشکالی میبینی؟!
مریم خالصی: فكر ميكنم اين جنبه از عشق كه ستايش امر غايب هست از آنجا برمیآید كه عشق امرى استعلايى و مربوط به گيتى نيست و به عالم مُثل ارتباط دارد. اين نگاه به عشق در پایان کمی نوميدى به بار میآورد، چون هر چه ميگردیم نيست.
علیرضا کسمایی مقدم: اگر به شناختی ویژه برسیم، سرشار از نشاط و شادابی میشویم و به همهی هستی مهر میورزیم. این چرا نومیدکننده است؟
پرویز ورجاوند: هر دستگاه نظری برای پیش بردن اهداف خودش واژگانی را میسازد. از آن میترسم که روزی دختری به پسری بگوید: «تو به من عشق داری، ولی مهر نداری. پس، من زنت نمیشوم!» و پسرک بیچاره نداند که دعوا سر کدام لحاف ملا است و ضربه را از کجا خورده؟!
مریم خالصی: شما درست مىفرماييد، جناب ورجاوند. دوستان در دستگاه نظرى زروان بحث مىكنند، وگرنه در ادبيات ما بسیاری جاها واژهی عشق به كار برده شده که به معناى همان مهر است.
شباهنگ رشیدی: «کمتر از ذره نئی، پست مشو / مهر بورز تا به خلوتگه خورشید رسی رقصکنان».
شروين وكيلى: دوستان، بسیار بحث خوبی بود. یک گوشزد کوچک بکنم که نیازی نیست چارچوبهای نظری (مثلا مدل زروان و مدل فیشر) کاملا با هم سازگار باشند. اینها را باید با هم سنجید و بعد خودتان یکیاش را که درستتر میدانید برگزینید.
ادامه مطلب: نشست پنجم: مهر در جمع و پیمان اجتماعی: مهر در مقام راهبردی مدیریتی 1399/04/30
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب