پنجشنبه , آذر 22 1403

پیش‌‌درآمد

پیش‌‌درآمد

این كتاب، ترجمه‌‌اى است از فرهنگ موجودات كیهانى، نوشته‌‌ى دانشمند و کیهان‌‌‌‌‌‌‌‌گردِ مشهور -سَمْشوطت- كه در دوران زوال جمهورى چهارم كیهانى مى‌‌زیست، و علاوه بر دانش ژرفش در زیست‌‌شناسى، مورخ و جغرافى‌‌دان بزرگى هم بود. سمشوطت از وابستگان به نژاد کمیاب هوموسا بود و گذشته از سالیان درازى كه به سیر و سفر گذراند، بیشتر عمرش را در سیاره‌‌ى بومی‌‌‌‌‌‌‌‌اش ورجمكرد سپرى كرد. در دید یك انسان زمینى، هم‌‌‌‌‌‌‌‌نژادانش موجوداتى شفاف و تقریبا نامرئی با قدرتهای جادویی بودند، که گویا طی قرنهایی که بعد از نگارش این کتاب گذشته، مدتهاست منقرض شده‌‌‌‌‌‌‌‌اند، یا چنان که برخی از روایتها تاکید دارند، دسته‌‌‌‌‌‌‌‌جمعی به جهانی موازی با دنیای ما نقل مکان کرده‌‌‌‌‌‌‌‌اند.

كسانى كه به ترجمه‌‌ى آثار علمى و ادبىِ متعلق به نژادها و تمدن‌‌هاى دیگر دست زده‌‌اند، به خوبى بر دشوارى‌‌ها و مشكلات چنین تلاشهایى آگاهى دارند. سمشوطت در اثر جالب‌‌توجه خود، سبكى ادبى را رعایت كرده است كه شاید در نظر زمینیان نوعى شعر جلوه كند. خواندن اثر مورد بحث به زبان اصلى به خوبى این زیبایى ادبى را منتقل مى‌‌كند، اما این سبك ویژه‌‌ى نگارش در ترجمه‌‌ى كنونى از بین رفت. علاوه بر این در جاى جاى كتاب به رنگها و شكلهایى اشاره شده بود كه براى یك وابسته به نژاد هوموسا آشنایند، اما براى یك زمینى معنا ندارند. مثلا بارها به رنگ خورشید ورجمكرد به هنگام كسوف اشاره شده كه براى آدمیزادگان معنا ندارد. اندازه‌‌ى موجودات و شباهتشان با سایر جانوران هم بر مبناى مشاهدات نویسنده استوار بود. یعنى از موجوداتى با دم شبیه به یاناس، مونداهایى با پشم آزور، و… فراوان یاد شده كه همه را به مترادف‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى آشناى زمینى برگرداندم. ناگفته پیداست كه ترجمه‌‌ى وارغن به عقاب و موندا به مار تا چه حد نادرست است، اما چه چاره، كه معیار دیگرى براى تعبیر این مفاهیم در زبانمان نداشتیم.

خواننده به خوبى آگاه است كه این ترجمه با توجه به این نكات ضعف‌‌‌‌‌‌‌‌های فراوانى دارد. این كه سمشوطت واقعا هنگام تماشای كسوف خورشید ورجمكرد چه رنگی را می‌‌‌‌‌‌‌‌دیده، یا این كه هنگام رویارویی با یك هوباوا دقیقا چه بویی را درك مى‌‌كرده، هرگز براى ما روشن نخواهد شد. مترجم خود بسیاری از این نژادها و سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌ها را ندیده، و به همین دلیل به نارسایی برابرنهادهاى پیشنهادی‌‌‌‌‌‌‌‌اش به خوبى آگاه است.

با این حال خوشبختانه دستگاه بینایى هوموسا‌‌ها شباهتى با چشم آدمیزاد دارد، و بنابراین آوردن تصاویر متن اصلى با اندكى دستكارى و كم و زیاد كردن رنگها ممكن بود و این به مفهوم شدنِ متن یاری خواهد رساند. این تصاویر را خود سمشوطت بر اساس برخوردهایی كه در سفرهای طولانی‌‌‌‌‌‌‌‌اش با موجودات گوناگون داشته، كشیده است. البته برخى از اشكال از دید زمینیان كاملا شفاف بود، که از متن حذفشان كرده‌‌ام. همچنین برخى دیگر به توده‌‌اى رنگ یا خط شبیه بود كه آنها را هم کنار گذاشته‌‌‌‌‌‌‌‌ام. نویسنده تصویر انسان را به دلیل غیرمهم پنداشتن ذكر نكرده بود كه در این مورد هم بنا به رعایت امانت از متن اصلى تبعیت كرده‌‌ام.

در برخى از جاهاى كتاب، اشاره‌‌ه‌‌‌‌‌‌‌‌اى كوتاهى به زمین و موجودات روى آن شده بود كه برخى از جملات آن را حذف كردم تا از جریحه‌‌دار شدن احساسات خواننده‌‌ى زمینى پرهیز شود. چون مثلا انسان را گونه‌‌‌‌‌‌‌‌ای به کلی فرعی و در رده‌‌‌‌‌‌‌‌ی بیماری‌‌‌‌‌‌‌‌های واگیردار اکولوژیک قید کرده بود، و چندین فصل را به شرح زندگی مورچگان و زنبوران و موریانه‌‌‌‌‌‌‌‌ها اختصاص داده بود و تنها آنها را متمدن دانسته بود. این موارد را قدری ویراستم تا حساسیتی در گونه‌‌‌‌‌‌‌‌ی انسان که مخاطب اصلی این کتاب است، ایجاد نشود.

«فرهنگ موجودات كیهانى» نزد زیست‌‌شناسان، مورخان و مردم‌‌شناسان تمدنهاى جمهورى چهارم، براى شناخت نژادهاى گوناگون مرجعی كلیدى محسوب مى‌‌شود. تا آنجا كه من مى‌‌دانم، این كتاب را در دانشگاه‌‌هاى منظومه‌‌ى وگا، ورجمكرد، و همستكان تدریس مى‌‌كنند. فرهنگ كنونى پیوستى مشتمل بر سیارات مورد بازدید سمشوطت را هم داراست كه آن را در ابتدای کار خواهم آورد.

شروین وكیلى

پایان ترجمه: مورخ ۲۳۳۴/۴۵۵۶۵ الف/ ۷ع۷۴۵۳۳۵چ كیهانى

 

 

ادامه مطلب: بخش نخست: دنیاهای بیگانه‌‌‌‌ی آشنا – ارمشتگاه

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب