پیشدرآمد
1. ما در روزگاری زندگیمی كنیم كه معنا، با بحران روبروست. شاید از این روست كه مفاهیم جسته و گریختهی برگرفته از مكاتب عرفانی و اندیشههای رازآمیز نوظهور تا بدین پایه نقل محافل شده اند. این موج گرایش به علوم باطنی چنان فراگیر شده است كه بسیاری از شاخههای معتبر و بارآوری فرهنگهای همسایهمان، برای جلب مخاطب، در قالبی جادویی و رازآمیز به علاقمندان معرفیمی شوند و با مفاهیمی بی ربط و سطحی -ولی به ظاهر جذاب – پیوند میخورند. برخورد استعلایی و رازورزانهی جامعهی جوان ما با پدیدهای زمینی مانند هیپنوتیزم -كه یكی از حالات آگاهی است و مبانی روانشناختی/عصب شناختی روشنی دارد- به خوبی بیانگر این جنبه از آسیب شناسی فرهنگ ماست.
نسل جوان ما عادت كرده تا هر مفهوم تازه و نوظهوری را تنها به ضرب و زور پیوند دادنش با متافیزیك عامیانه و مفاهیم شبه علمی پیش پا افتاده بفهمد، و با واسطهی فنون جن گیری و روشهای احضار ارواح با مفاهیمی علمی مانند فعالیت الكتریكی مغز ارتباط برقرار كند. انگار دانایی و علم معتبر و رسمی دارویی تلخ است، كه تنها با كپسولی شیرین از مفاهیم جادوگرانهمی توان خوردنش را تحمل كرد. طبیعی است كه در این روزگار و با این شرایط، باید چشم به راه الگوهایی نامنتظره و اشكالی بدیع از مفاهیم دورگه و مكاتب التقاطی باشیم. در واقع این چشمداشت هم اكنون هم در سطحی فراتر از توقع اولیهمان برآورده شده است. ارتباط یافتن معجزه آمیزی نسخه هایی عامیانه از مفاهیم فیزیك كوانتوم با عرفان، پیوند خوردن طب سوزنی چینی با تله پاتی و احضار روح، و نشت كردن مفاهیم عصب شناسانه به حوزهی رمالان و غیب گویان، نمونه هایی آشنا از این هرج و مرج معنایی هستند.
ذن نیز، یكی از قربانیان این بازار مكاره است. این مكتب فلسفی -عرفانی، با وجود اینكه درختی تنومند و بارآور در باغ فرهنگ بشری است، در كشورمان بیشتر به عنوان علفی مخدر یا گلی زیبا ولی بی فایده مورد اشاره قرارمی گیرد. این روش كهن اندیشیدن، در كشوری كه خود از زادگاههای دیرینهی اندیشه است، تنها به عنوان نوعی روش تمركز ذهن و تمرین ذهنی شهرت دارد. بسیاری از مردم، هنوزهممی پندارند كه ذن چیزی است كه برای خوب جنگیدن در هنرهای رزمی -یا بدتر از آن برای شعبده
بازی و چشم بندی – به دردمی خورد، و گروهی نیز آن را با تمركز فكر و مراقبه یكسانمی پندارند. این نادانی و سطحی نگری، به ایران منحصر نیست و شیوع آن را در بسیاری از كشورها و فرهنگهای دیگر نیزمی توان سراغ كرد. با تمام این حرفها، چنان كه از خزانهی متون نوشته شده به زبان فارسی برمی آید، گشایشی در این زمینه حاصل شده است و در سه دههی گذشته كتابهایی اصیل و عمیق در این زمینه انتشار یافته اند.
ذن، كه یك مكتب كهن فلسفی است، از ریشه هایی چینی و هندی روئیده، و با سایر مكاتب عرفانی شرقی، از جمله نحلههای ایرانی پیوند نزدیكی دارد. مطابق معمول، در مورد ذن هم دادههای دردسترسمان دست اول و اصیل نیست. آنچه كه در ایران در مورد ذنمی دانیم، عمدتای از ترجمهی آثار نویسندگان اروپایی برگرفته شده است.
یكی از اهداف ذن، بیان این نكته است كه زبان و پیچیدگیهای آن، ما را از دریافت بی واسطه و سرراست جهان بازمی دارد. ما فارسی زبانان، برای بیان همین امر به متونی استنادمی كنیم كه خود بر اساس آثار نویسندگانی اروپایی پدید آمده اند، كه خودی این نویسندگان، مترجمان متون چینی، ژاپنی، و یا هندی بوده اند. این بازتاب هزاربارهی معنا در آیینههای موازی زبانهای گوناگون، و مسخ شدگی ودگردیسی معنای ذن در این فرآیند، طنزی است كه به ویژه با توجه به زبان -گریزی اندیشمندان ذن بیشترمعنامی یابد.
2. آنچه كه در این نوشتارمی آید، برداشت شخصی نگارنده از ذن است. در پی آن نیستم كه تاریخچهی پیشوایان ذن را بازنویسی كنم، یا آموزههای اندیشمندان تغذیه كنندهاش -بودا و لائوتسه – را تحلیل نمایم. پرداختن به هریك از این موضوعات طرحی ست برای یك كتاب دیگر، و خارج از حوصلهی این متن كوتاه. علاقه مندانی كهمی خواهند دربارهی زمینهی تاریخی و مكاتب موثر بر آن بیشتر بدانند، فهرستی از كتابهای سودمند در این مورد را در كتابنامه خواهند یافت.
به هنگام شرح ذن، تكیه كردن به متونی كه عمدتای به زبانهای اروپایی نوشته شده، و مفهومی بیگانه با ذهن مدرن غربی را شرحمی دهند، كاری پر مخاطره است. با این وجود، گریزی از این كار نیست، چرا كه آشنایان به زبانهای خاور دور در كشورمان اندكند و مسلط شدن بر متون ذن در زبان اصلی، كاری است دشوار. بنابراین در اینجا به روایتی شخصی از ذن بسنده كرده ام، كه بی تردید با نسخههای كهنتر و بیانهای باستانی خاور دور تفاوتی بسیار دارد.
با وجود تلاشی كه برای وفاداری به كلیدواژگان ذن به خرج داده ام، ادعای سترگ نقل امانتدارانهی مفاهیم ذن خاور دور برای فارسی زبانان را ندارم، و اصولا شك دارم كه چنین مفاهیمی در عبور ازمرزهای زبانی پایداری خویش را حفظ كنند. یكی از مهمترین آموزههای ذن، پویایی و همگامی با اكنون و اینجاست. بر همین مبنا، انتقال عین مفاهیم چینی یا ژاپنی بیانگر ذن در قرون گذشته را به مخاطب امروزینم، نه ممكنمی دانم، و نه مطلوب. بنابراین تنها به عنوان شرحی تاریخی، به تبارشناسی واژگان و مفاهیم در سنتهای هندی و چینی اكتفا كرده ام، و از آن به عنوان بستری برای ارائهی نسخهای خصوصی از ذن سود جسته ام. تقارن، جوهرهی ذن است، و ناممكن بودن انتقال خردی غیرزبانی ذن از راه گفتن و نوشتن، كلیدی درك آموزههایش. شاید جسارت حاشیه زدن در مورد آنچه كه ناگفتنی است، در سایهی این جوهره و آن كلید، پذیرفتنی بنماید.
ادامه مطلب: آغازگاه
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب