پنجشنبه , آذر 22 1403

چند پرسش

چند پرسش

دانشجو: چه کنیم که هدف قربانی ارزش‌ها نشود؟

ارزش قواعد حاکم برای رسیدن به اهداف است، یعنی هدف بدون ارزش معنی ندارد. آیا شما هدف را بر ارزش اولویت می‌دهید؟

دانشجو: ارزش جایگاه مقدماتی ابزاری دارد. من ارزش را تا جایی رعایت می‌کنم که نخواهم هدف را فراموش کنم. برخی آنقدر برای ارزش اهمیت قائل می‌شوند که ممکن است باعث بازنده شدنشان شود؛ مثلاً برای اینکه طرف مقابل ناراحت نشود در بحث کوتاه بیایند.

اتفاقاً اصلاً نباید کوتاه بیایید. تأکید می‌کنم که شما حرفتان را بزنید، خیلی صریح و روشن و عریان، و پرخاش نکنید. لزومی ندارد کوتاه بیایید. نکته‌ای که در حرف شما هست این است که هدف را بر ارزش اولویت می‌دهید، یعنی نتیجه روش را توجیه می‌کند؛ در حالی‌که بسیاری معتقدند آنچه اهمیت دارد ارزش و دستگاه اخلاقی است. شما نمی‌توانید بگویید من ارزش را کنار می‌گذارم تا به هدف برسم. هدف به دلیل ارزش است که معنا پیدا کرده است. هدف بدون ارزش بی‌معنی است. مثلاً شما بگویید هدف من در مناظره این است که بر دیگری غلبه کنم. این کافی نیست، باید پای ارزشی در میان باشد، مثلاً اینکه من می‌خواهم حقیقتی روشن شود. زمانی که این‌گونه نگاه کنید بسیار قوی و با قدرت حرفتان را می‌زنید.

دانشجو: منظور ارزش‌های اسلامی است.

اتفاقاً بازی برنده-برنده در ارزش‌های دینی ما بسیار تأکید شده است و یکی از اصول ارزشی ما همین است. اگر بخواهیم ارزش‌ها را معادله‌بندی کنیم به همین نتیجه می‌رسیم.

دانشجو: اگر در مناظره من موافق مسئله‌ای نباشم و استدلال‌های طرف مقابل آن‌قدر قوی باشد که من را واقعاً قانع کند، خودِ شما اگر باشید حاضرید بپذیرید و مناظره را ترک کنید؟

بله، شما در مناظره باید از مسئله‌ای دفاع کنید یا با آن مخالفت کنید. در مسابقاتِ مناظره قرعه‌کشی می‌کنند، ممکن است چیزی به شما بیفتد که اصلاً قبولش نداشته باشید. باید بتوانید به گونه‌ای استدلال کنید که در نهایت بتوانید حرفتان را به کرسی بنشانید. اگر در این شرایط طرف مقابل حرف حساب بزند، من قبول می‌کنم. در مناظره آنچه اهمیت دارد روند استدلال شماست.

دانشجو: امام صادق (ع) عده‌ای از صحابه را جمع می‌کنند و موضوعی مطرح می‌کنند و می‌گویند رو به روی هم بنشینید و استدلال کنید.

بله، در حوزه نیز چنین چیزی هست، می‌گویند شما از فلان مسئله دفاع کنید و بلافاصله همان را رد کنید؛ تمرین استدلال است. مسابقه‌ی جهانی مناظره نیز به همین شکل است. قرعه‌کشی می‌کنند و ممکن است موضوعی عمومی بیرون بیاید که معمولاً 50-50 است. این یک الگوی جهانی است. میدان را ترک نکنید و برای حرفی که می‌زنید به خوبی استدلال کنید.

دانشجو: آیا کسانی که در مناظره شرکت می‌کنند باید اطلاعات سیاسی یا علمی بالایی داشته باشند؟

خیر، چنین چیزی مطرح نیست. معلومات مهم نیست، آنچه اهمیت دارد شیوه‌ی استدلال است. اصلاً یکی از ویژگی‌های مناظره این است که موضوع باید مستقل از دانش باشد.

دانشجو: ویژگی‌های موضوع مناظره چیست؟

موضوع باید جذاب باشد و مسئله‌ای باشد که همه در موردش نظری داشته باشند، مثل جبر یا اختیار. موضوع باید عمومی باشد، دو طرف داشته باشد و بتوان در مورد آن استدلال کرد.

دانشجو: بعضی از موضوعات در مناظره به نظر می‌رسد خیلی از هم جدا نیستند و به هم مربوط‌اند.

بله، ولی به هر حال می‌توان وارد موضوع شد. در مورد هر گزاره‌ای می‌توان شک کرد. من می‌گویم که «شما در اینجا حضور دارید»، دیگر از این بدیهی‌تر که نمی‌شود، اما به همین نیز می‌توان شک کرد. ممکن است من در حال خواب دیدن باشم و یا شاید دچار توهم شده باشم، شاید جهان تصویری است که در ذهن من وجود دارد. مهم نیست که چقدر واقعی است یا چقدر منطقی است، مهم این است که در هر گزاره‌ای می‌توان شک کرد. در ازای هر گزاره‌ای، هرچقدر هم به نظر شما ابلهانه و بی‌ربط باشد، کسانی هستند که موافق و یا مخالف باشند. مخالفان و موافقان ممکن است در اقلیت باشند، اما به هر حال وجود دارند. در هر گزاره‌ای می‌توان شک کرد. هیچ گزاره‌ای را بدیهی فرض نکنید.

در مورد هر گزاره‌ای می‌توان بحث کرد، اما در مناظره بهتر است گزاره‌ای را انتخاب کنیم که پنجاه درصد مخالف و پنجاه درصد موافق آن باشند که دو طرف بتوانند از آن دفاع کنند. کسی می‌تواند خوب حرف بزند که بتواند به همان خوبی که از گزاره‌ی الف دفاع می‌کند از گزاره‌ی نقیض الف هم دفاع کند. ممکن است فقط موافق یکی از آن دو باشد، طبیعتاً هم هر دو را نمی‌تواند قبول داشته باشد، اما باید بتواند از هر دو گزاره دفاع کند.

دانشجو: آیا می‌توانیم برای تأیید حرفمان از یک اثر ادبی کمک بگیریم؟

همانطور که پیشتر گفتم می‌توانید و با این‌کار حرفتان را زیباتر می‌کنید، اما مستدل نیست.

دانشجو: شما گفتید به طرف مقابل کمک کنیم تا حرفش را دقیق‌تر بزند. برای این کار باید حافظه‌ی قوی‌ای داشته باشیم تا بتوانیم حرف‌های دیگری را به خاطر بسپاریم. آیا این امر با تمرین به دست می‌آید؟

بله، تمرین کنید. زمانی که دو طرف در حال بحث هستند خطوط را در ذهنتان رسم کنید. شگفت‌زده خواهید شد زمانی که می‌بینید آدم‌ها چقدر پراکنده حرف می‌زنند. یعنی نقطه‌ها وجود دارند ولی خطی وجود ندارد. می‌توانید به عنوان نمونه مکالمه‌ی خودتان با دوستتان را ضبط کنید و گوش دهید و بحثتان را ارزیابی کنید، یا به سخنرانی شخصی گوش دهید و این موارد را در آن بررسی کنید و یا اینکه مقاله‌ای را بخوانید و ببینید نویسنده چگونه موضوعات مختلف را به هم وصل می‌کند؛ آیا بحثش از هم گسیخته است یا پیوسته، این‌ها با تمرین به دست می‌آید.

دانشجو: شما گفتید در اندیشیدن دیالکتیک حتماً از طرف مقابل سؤال کنید، هدف ما از پرسیدن سؤال چیست؟

گاهی می‌بینیم حرفی که طرف مقابل می‌زند برای خودش هم مبهم است و اگر کمی دقیق‌تر نگاه کند با من موافق می‌شود. سؤال می‌پرسیم که نتیجه‌اش این باشد که با من هم‌عقیده شود، یا چیزی بگوید که من با آن موافقم. دیالکتیک یعنی من از تز تو آنتی‌تز خودم را درمی‌آورم. اگر در بن‌بست بودید سؤال نپرسید، مکث کنید و رشته‌ی سخن را به طرف مقابل بدهید تا حرف بزند، ببینید به کجا می‌رسد. یقیناً از جای دیگری سر درمی‌آورد، سپس به آنجا حمله کنید. هیچگاه در بن‌بست دست و پا نزنید.

دانشجو: وقتی در مناظره بعد از طرف مقابل صحبت می‌کنم، آیا ابتدا حرف خودم را بزنم یا اینکه از ابهامات او بحث کنم؟

بهتر است از حرف‌های خودتان پلی بزنید به حرف‌های طرف مقابل. در گشایش بحث حرف خودتان را بزنید، اما در حمله درباره‌ی حرف‌های او بحث کنید. مکالمه‌ی دیالکتیک زمانی رخ می‌دهد که مکالمه‌ی دو نفر کاملاً یک سیستم شود، در این صورت همگرا خواهد بود. همگرایی به معنای هم‌نظری نیست. استدلال کنید که به چه دلیل با دیگری مخالفید و در امتداد حرف اولتان باشید.

 

 

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب