پنجشنبه , آذر 22 1403

گفتار سوم: سکه‌‌های هخامنشی (۲)

گفتار سوم: سکه‌‌های هخامنشی (۲)

نکته‌‌ی جالب درباره‌‌ی این سکه‌‌ها آن است که گوشه‌‌ای از تاریخ دین قدیم ایرانیان بر اساس نقش‌‌مایه‌‌شان آشکار می‌‌شود. چنین می‌‌نماید که دست کم در اواخر دوران هخامنشی نوعی برابرسازی میان اهورامزدا و مهر انجام شده باشد. این را از آنجا در می‌‌یابیم که نماد شیر که پیش و پس از آن همیشه علامت مهر بوده، گویی به علامتی برای اهورامزدا تبدیل می‌‌شود. بر سکه‌‌های مازَه شهربان بابل شاهدی بر این سخن می‌‌یابیم. مازه در زمان حمله‌‌ی اسکندر به ایران بر این شهر حکم می‌‌راند و بعد از غلبه‌‌ی مقدونیان نیز در سمت خود ابقا شد.Fig. 357سکه‌‌ی مازه شهربان بابل، با متن مزدای و بعل ترز، حدود ۳۰۰ پ.م

بر روی سکه‌‌های مازه نقش پارسی نشسته بر اورنگ نقش بسته، و جالب آن است که در کنارش به خط آرامی نوشته شده «بعل ترز»gyp1b یعنی «خدای تارسوس»، و این همان بعل- مردوک است که خدای مهم بابل و آسورستان بوده است. جالب آن که پشت سکه نقش شیر را می‌‌بینیم که پشتش نوشته شده «مزدای» gyp2bو روشن است که در اینجا هم مثل روی دیگر سکه اسم ایزدی را کنار نقش‌‌اش نوشته‌‌اند. اگر اینجا «اهورا» نوشته شده بود، می‌‌شد فرض کرد که با «اهوره میثره» سر و کار داریم، اما لقب مزدا کاملا بیانگر است و روشن است که شیر را نماد اهورامزدا می‌‌دانسته‌‌اند. به ویژه که در منابع بابلی و فنیقی اهورامزدا از سویی با بعل تارسوس و از سوی دیگر با مردوک همتا انگاشته می‌‌شده است. یعنی جلوه‌‌ی دیگری از نقش ایزدی که روی سکه را پوشانده و خدایی محلی بوده، در بافتی ملی در پشت سکه هم نمایانده شده است.

در این حالت این حدس به ذهن متبادر می‌‌شود که شاید خورشید و شیر علامت اتحاد میترا و اهورامزدا باشند، بدان شکلی که در کتیبه‌‌ی اردشیر اول هخامنشی می‌‌بینیم. یک نکته‌‌ی جالب توجه دیگر هم این که نقش شیر و خورشید در این شکل تازه که شیری را تمام قد نمایش دهد و خورشید را مانند خورشیدی بر پشت‌‌اش بگذارند، از دوران اردشیر به بعد در سکه‌‌ها نمایان می‌‌شود. در سکه‌‌های ضرب شده در بابل حتا در غیاب خورشید و زمانی که شیر گاوکش را نمایش می‌‌داده‌‌اند هم عبارت «مزدای» را بر پشت شیر حک می‌‌کردند، و این نشان می‌‌دهد که احتمالا از دوران اردشیر به بعد گرایشی وجود داشته برای وحدت و یکی انگاشتن میان این دو خدا.

در کنار این دو شکل اصلی از پارسی، یعنی الگوی شهربان-خدا که بر اورنگ نشسته و الگوی جنگاور مسلح، یک قالب سومی هم در کار است که اغلب نادیده انگاشته شده است. این الگو برای نخستین بار در میانه‌‌ی دوران هخامنشی و در آناتولی ضرب می‌‌شوند و مرسوم است که به شکلی ساده‌‌انگارانه آنان را با افسانه‌‌ی آمازون‌‌ها در روایتهای یونانی مربوط سازند.

در روایتهای یونانی قبایل ایرانی به خاطر این که مردانی سوارکار و زنانی جنگاور داشتند با شگفتی و اعجاب نگریسته می‌‌شدند و به ویژه سکاها که تماسی مستقیم و دیرپا با جمعیت یونانی آناتولی و بالکان داشتند، به پیدایش دو رده از موجودات اساطیری دامن زده‌‌اند. یکی از آنها نیم‌‌اسپ (به یونانی: کِنتاوروس) است که نیمی مرد و نیمی اسب است و موجودی است خردمند و جنگاور و در عین حال خطرناک.

دیگری آمازون است و آن قبیله‌‌ایست از زنان جنگاور که بنا به افسانه‌‌ها دور از مردان زندگی می‌‌کند و برای این که بتواند خوب کمانگیری کنند، پستان راست خود را در کودکی می‌‌بُرند. این دو موجود احتمالا انعکاسی از مردان سوارکار و زنان کمانگیر سکایی-کیمری در چشم یونانیان بوده‌‌اند. دلیل این سیمای غیرعادی‌‌شان هم آن است که یونانیان در قرن هشتم تا ششم پ.م که این روایتها را ابداع می‌‌کردند، هنوز سوارکاری نیاموخته بودند و زنان‌‌شان هم هرگز در جهان باستان جنگیدن و کمانگیری نیاموختند.

بر مبنای این روایتها، فرض کرده‌‌اند که سکه‌‌های ضرب شده در کیلیکیه زنان آمازون را نشان می‌‌دهد. برای ارزیابی این تفسیر باید نخست به نمونه‌‌های موجود بنگریم. بحث بر سر سکه‌‌های استاتر نقره‌‌ایست که در نیمه‌‌ی دوم قرن پنجم پ.م (به ویژه در فاصله‌‌ی ۴۴۰-۴۱۰ پ.م) در کیلیکیه ضرب می‌‌شده‌‌اند. اغلب این سکه‌‌ها ۲۲ میلی‌‌متر قطر و ۷/۱۰ گرم وزن دارند، و بر رویشان نقش زنی کمانگیر با بالاتنه و سینه‌‌ی برهنه دیده می‌‌شود که پشت سرش کلاهخودی یونانی یا چهره‌‌ی تمام رخ مردی ریشو نمایان است و زیر پایش برگ عشقه دیده می‌‌شود. حضور این برگ جای توجه دارد چون شکل دل است و بعدتر به همین خاطر در متون عرفانی دوران اسلامی نماد مهر و عشق شمرده شده است. در حدی که کلمه‌‌ی عشق را از نام سامی این گیاه «عَشَقه» مشتق شمرده‌‌اند.

https://www.coinarchives.com/2c0434b5075d1d85ece9cab8fadd4411/img/nomos/020/thumb00247.jpg G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-430 Cilicia Soloi. Circa 440-410 BC. Stater (Silver, 22 mm, 10.69 g). Amazon.jpg

https://twiggietruth.files.wordpress.com/2016/10/img_1105.jpg?w=616 https://twiggietruth.files.wordpress.com/2016/10/img_1105.jpg?w=640&h=324

بنابراین روشن است که پشت سکه نقش خوشه‌‌ی انگور را می‌‌بینیم و متنی که با خط یونانی نوشته « سولِئون» ()، که یعنی «مربوط به (شهر) سولوی». جالب آن که در کنار خوشه‌‌ی انگور یک مگس بزرگ یا گاه برگهای غار دیده می‌‌شوند. شهر سولوی در کیلیکیه قرار داشته و قاعدتا مرکز ضرب این سکه‌‌ها بوده است. هرودوت و منابع یونانی دیگر گزارش کرده‌‌اند که این شهر به خاطر صادرات شراب انگوری‌‌اش شهرت داشته است. این سکه‌‌ها از میانه‌‌ی عصر هخامنشی تا چند دهه پس از فروپاشی این دولت ضرب می‌‌شده‌‌اند.

برای ارزیابی تفسیر مرسوم درباره‌‌ی نقش رویشان، باید به سه نکته توجه کرد. نخست آن که الفبای یونانی و متن نوشته شده روی سکه، بر خلاف تصور زمان‌‌پریشانه‌‌ی نویسندگان امروزی، در آن دوران به قومیت یونانی منحصر نبوده است. خطی که امروز ما یونانی می‌‌نامیم، یکی از مشتقهای خط فنیقی است که در دوران هخامنشی استفاده از آن رواج یافت و در سراسر استانهای غربی ایران – و بعد از حمله‌‌ی اسکندر، در استانهای شرقی هم- مردمان با آن متنهای خود را به زبانهای گوناگون می‌‌نوشته‌‌اند. در دوران هخامنشی متنهایی به زبان یونانی، کاریایی و مقدونی به این خط داریم. سرمشق اصلی‌‌ و خط مادر آن یعنی فنیقی و خط خواهری‌‌اش که لاتین امروزین باشد هم در همان دوران برای نوشتن زبانهایی یکسره سامی (فنیقی و اتروسکی) به کار گرفته می‌‌شده‌‌اند.

خط رسمی دیوانی دولت هخامنشی هم از دوران اردشیر اول به بعد آرامی سلطنتی بوده که مشتقی از همان خط فنیقی و خویشاوند نزدیک یونانی امروزین بوده است. بنابراین کاربرد این خط به خودی خود نشانگر قومیت نیست. چه مردم کاریه و کاپادوکیه و کیلیکیه و بعدتر بلخ که هیچ یک یونانی نبودند، با این خطر زبان خود را می‌‌نوشته‌‌اند.

دومین نکته آن که این سکه‌‌ها چنان که بر پشتشان می‌‌خوانیم، در شهری به اسم «سولوی» ضرب شده که در جنوب شرقی آناتولی و کرانه‌‌ی دریای مدیترانه قرار دارد. این شهر تاریخی بسیار دیرینه داشته و از مراکز قلمرو باستانی کیزوواتنا بوده که یکی از امیرنشین‌‌های محلی تشکیل دهنده‌‌ی دولت هیتی بوده است. مردمش هم یونانی نبوده‌‌اند و به قوم لوویایی تعلق داشته‌‌اند. لوویایی‌‌ها خویشاوند نزدیک هیتی‌‌ها بوده و بنابراین به نخستین موج مهاجرت آریایی‌‌ها تعلق داشته‌‌اند. وقتی کوروش بزرگ برخاست، مردم سولوی به سرعت با او متحد شدند و بخش عمده‌‌ی پیروزی‌‌های پارسیان در آناتولی و بالکان در دوران کوروش با یاری مردم سولوی و لوویایی‌‌ها ممکن شد.[1] مردم این منطقه به شدت به پارسیان وفادار بودند. طوری که وقتی اسکندر پس از مقاومتی سخت آنجا را گشود، به خاطر همین جبهه‌‌گیری‌‌شان مبلغ هنگفت دویست تالان از آنها باج گرفت و در شهرشان کشتار و ویرانی بسیار کرد.[2]

بنابراین وقتی قصد تفسیر معنای نقش این سکه‌‌ها را داریم، باید توجه داشته باشیم که این مردم اصولا ارتباطی با یونانی‌‌هایی که داستان آمازون‌‌ها را روایت می‌‌کردند، نداشته‌‌اند. این مردم از قرنها پیش و از عصر هیتی‌‌ها اسب را می‌‌شناخته‌‌اند و با سکاها و قبایل ایرانی هم ارتباطی نزدیک داشته‌‌اند. بنابراین اصولا فرض حضور مفهوم آمازون در جامعه‌‌شان جای چون و چرا دارد و در غیاب شواهدی دیگر، پذیرفتنی نیست.

اما نقشی که بر سکه‌‌ها دیده می‌‌شود، کاملا گویاست و ارتباطی با آمازونهای افسانه‌‌ای ندارد. تصویر روی سکه دو قالب دارد و نه یکی، و چنین می‌‌نماید که هم زن و هم مرد را نشان دهد. در یکی زنی با گیسوان بافته و کلاه نوک تیز را می‌‌بینیم که از پهلو نشان داده شده و پستانش نمایان است. در دیگری احتمالا مردی را می‌‌بینیم که مویی کوتاه و بدنی عضلانی دارد. هردو بالاتنه‌‌ای برهنه دارند و کمانی را در دست گرفته‌‌اند. ترکش کمان و تجهیزات و لباسهایشان، به ویژه شلواری که انگار زیر ردا و دامن خود پوشیده‌‌اند، نشان می‌‌دهد که به قبایل ایرانی تعلق دارند. ممکن این نقش به سکاها مربوط باشد، اما قلمرو نفوذ این قوم در مناطق شمالی‌‌تر بوده است. در همان منطقه‌‌ی کیلیکیه قوم ایرانی کاپادوکی‌‌ مستقر بوده و بقایای کیمری‌‌ها نیز همچنان باقی بوده‌‌اند. در ضمن در دوران هخامنشی یک جریان جمعیتی از ایران غربی به جنوب آناتولی را هم می‌‌بینیم که ممکن است این نقش به آنها هم مربوط شود. به هر صورت بر سکه مرد و زنی کمانگیر آشکارا نمایان‌‌اند. هرچند این نقش به آن منطقه و قومیتی خاص تعلق نداشته و کمانگیری ایرانی را به طور عام نمایش می‌‌داده است. شاهدی که غیرقومیتی بودن این علامت را نشان می‌‌دهد، سکه‌‌های ضرب شده در سامریه در قلمرو آسورستان است که قدری دیرتر از سکه‌‌های کیلیکیه ضرب شده و تقریبا همان نقش را نشان می‌‌دهد. با این تفاوت که این بار کمانگیر بر تختی نشسته است و انگار ترکیبی از نقش او و شهربان-خدای نشسته بر اورنگ را می‌‌بینیم.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-350 Persian Empire, Samaria, c. 375 - 333 B.jpgسامریه، ۳۷۵-۳۳۳ پ.م

اما نکته‌‌ی مهم در این تصویر، کمانی است که محور نقش‌‌مایه قرار گرفته است. مشابه این کمان را در نقشهای رسمی هخامنشی فراوان می‌‌بینیم. آنچه اغلب نادیده انگاشته شده آن است که در این آثار برای نخستین بار نقش کمان دو خم را می‌‌‌‌بینیم. کمان دو خم از دو – و نه یک- تکه چوب خمیده ساخته می‌‌شده و به همین خاطر کمان مرکب هم نامیده می‌‌شود. این سلاح بسیار نیرومندتر از کمان یک خم است و ابداعی ویژه‌‌ی ایرانیان است. احتمالا قبایل سکا برای نخستین بار آن را ابداع کردند و در نقش‌‌مایه‌‌های سکایی تنها همین نوع کمان بازنموده می‌‌شود. با این حال در دوران هخامنشی سلاح سازمانی پارسیان همین نوع کمان بوده و اهمیتش در آن است که تیر را با شدتی بسیار بیشتر از کمان یک خم و تا فاصله‌‌ای بسیار دورتر پرتاب می‌‌کند. یعنی در عصر هخامنشی یکی از سلاح‌‌های نوساخته‌‌ی مهیبی بوده که برتری نظامی پیوسته‌‌ی پارسیان بر دشمنان‌‌شان را تضمین می‌‌کرده است.

در دیوارنگاره‌‌های سلطنتی هخامنشیان کمان معمولا جایگاهی فرعی دارد. سربازان پارسی معمولا کمان را به دوش انداخته و ترکش را به پهلو آویخته‌‌اند و به ندرت در وضعیت کمانگیری بازنموده می‌‌شوند. با این حال بر سکه‌‌های دریک نقشی کمابیش مشابه را می‌‌بینیم، ولی این به پارسی جنگاوری مربوط می‌‌شود که اغلب نیزه‌‌ای هم همراه کمان در دست دارد. در همان دوران نقشی مشابه در هنر سکاها زیاد تکرار می‌‌شود و آن جنگاوری است که دارد کمانش را زه می‌‌کند. این را هم پیشتر در نوشتاری شرح داده‌‌ام که گویا در ایران باستان نیزه نماد دین زرتشتی و کمان نشانه‌‌ی آیین مهر بوده باشد.

نکته‌‌ی بسیار مهم درباره‌‌ی این نقش آن است که تقریبا همان به صورت نماد رسمی سکه‌‌های اشکانی بعدتر بر اسناد تاریخی ظاهر می‌‌شود و برای مدت پنج قرن شکلی ساده شده از همین کمانگیر زانو زده بر پشت سکه‌‌های پارتی دیده می‌‌شود. پس آشکار است که این نماد دست کم در دوران اشکانی علامتی ملی بوده و انگاره‌‌ی جنگاوران ایرانی را نشان می‌‌داده است. با توجه به این که کهنترین نمونه‌‌های این نماد در کیلیکیه یافت شده، شهربانان هخامنشی این منطقه با چند صد کیلومتر فاصله و دو قرن وقفه از خاندان اشکانی جدا می‌‌شوند و بسیار بعید است ارتباطی سیاسی میان‌‌شان وجود داشته باشد.

آشکار است که این علامت از ابتدای کار نمادی برای جنگاوران ایرانی بوده، و بعدتر توسط اشکانیان همچون نمادی ملی به کار گرفته شده است. تفاوت این مرد و زن کمانگیر با جنگاوران پارسی و شهربانان نشسته بر اورنگ احتمالا در این بوده که وابستگانی به اقوام کوچگرد ایرانی (احتمالا سکاها) را نشان می‌‌داده است و به این ترتیب پیوند فرضی‌‌اش با داستان آمازون‌‌های یونانی هم تا حدودی روشن می‌‌شود. اشکانیان که خود با سکاها خویشاوند بوده‌‌اند، و قبیله‌‌شان بخشی از نیروهای استان سکائیه‌‌ی هخامنشی محسوب می‌‌شده، این نماد را که پیشاپیش وجود داشته و هویت‌‌بخش بوده برگرفته و بر سکه‌‌هایشان تکثیر کرده‌‌اند.

G:\pix\projects\iranzamin\ashkani\سکه\-240 Coin_of_Arsaces_I_(1),_Nisa_mint -247-217.jpgسکه‌‌ی ارشک اول، ۲۴۷ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\ashkani\سکه\210 Vologases_VI_.jpg سکه‌‌ی بلاش ششم، ۲۱۰ میلادی

G:\pix\projects\iranzamin\ashkani\سکه\-38 Coin_of_Pacorus_I_of_Parthia.jpgسکه‌‌ی پاکور اول، ۳۸ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\ashkani\سکه\-110 Tetradrachm_of_Mithridates_II_of_Parthia,_minted_at_Seleucia_between_120_and_109_BC.jpgچهار درهمی مهرداد دوم، ۱۱۰ پ.م 

پس جمع‌‌بندی بحثمان تا اینجا چنین شد که عناصر اصلی هنر ملی که بر سکه‌‌های هخامنشی بازنموده می‌‌شدند، عبارتند از نقش شیر (اغلب با خورشید یا در نبرد با گاو) و نقش جنگاور ایرانی که این دومی سه الگوی جنگاور پارسی، کمانگیر سکایی و شهربان اورنگ‌‌نشین را پوشش می‌‌داده است. جدای از این عناصر ملی، چندین نقش‌‌مایه‌‌ی تکرار شونده‌‌ی دیگر هم بر سکه‌‌ها می‌‌بینیم که نشانگر سبکهای هنر محلی هستند و در ضمن پیوند نقش‌‌مایه‌‌های محلی و قومی با نمادهای فراگیر و ملی را هم نشان می‌‌دهند.

درباره‌‌ی مضمون‌‌های محلی که بر سکه‌‌های هخامنشی ضرب می‌‌شده‌‌اند، بسیار می‌‌توان بحث کرد. در اینجا تنها به برخی از آنها که با نقش‌‌مایه‌‌های هنر ملی ارتباط برقرار می‌‌کنند تاکید می‌‌کنم و به عنوان نمونه تنها تنوع محلی یک مضمون یعنی «انسان» را موضوع بررسی قرار می‌‌دهم. چنان که گفتیم، یکی از ویژگی‌‌های مهم گفتمان نوظهوری که با به قدرت رسیدن هخامنشیان فراگیر شد، توجه به انسان در معنای عام کلمه بود. این ماجرا که از نگرش انسان‌‌مدارانه‌‌ی زرتشتی و من‌‌محوری نهادینه در سیاست ایرانشهری ناشی می‌‌شد، در هنر به صورت بازنمایی انسان در شکل‌‌های قومی و بومی گوناگون انعکاس پیدا کرد. بر سکه‌‌ها هم چنین الگویی را می‌‌بینیم و در کنار تصویر منِ آرمانی یعنی پارسی که جلوه‌‌هایش را بررسی کردیم، طیفی وسیع از من‌‌های دیگر را می‌‌بینیم که ممکن است شهربانی پارسی، امیری محلی، شخصیتی اساطیری یا عضوی عام از قومیتی را نمایش دهد.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-330 Taras AE Fouree stater (Ex Vlasto) 334-330BC. Boy on horse prancing right Taras on dolphin left,helmet in right field.jpgکالابریا، تارنتوم، ۴۵۰-۴۴۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-440 CALABRIA, Tarentum. Circa 450-440 BC.jpgتاراس، تارنتوم، سیسیل، ۳۳۴-۳۳۲ پ.م 

در میان آنهایی که مضمونی اساطیری دارند. برخی‌‌شان که دیرآیندتر هستند و خارج از قلمرو سیاسی هخامنشیان ضرب شده‌‌اند جای توجه دارند. رده‌‌ای از این سکه‌‌ها که در منطقه‌‌ی آپولیا در جنوب ایتالیا ضرب شده‌‌اند، نقش مردی دلفین سوار را نشان می‌‌دهند. این طرح احتمالا به داستان آریون مربوط می‌‌شود که هرودوت آن را در تواریخ‌‌اش آورده[3] و سنت اگوستین در «شهر خدا» آن را همچون نمونه‌‌ای از اسطوره‌‌های دروغین باستانی مثال زده است.[4] بر مبنای این داستان آریون خنیاگری از مردم مِثومنا[5] بود که از کشتی به دریا افکنده شد و دلفینی که صدای چنگ زدن‌‌اش را شنیده بود او را بر دوش گرفت و به خشکی رساند.

نمونه‌‌های دیگری از طرحهای انسانی از این دست را هم داریم که ترکیبی خلاقانه با نقش‌‌مایه‌‌های ملی پارسی را نشان می‌‌دهند، اما ساختاری ویژه دارند و بنابراین به سنتی محلی باز می‌‌گردند. یک نمونه‌‌ی چشمگیر از آن سکه‌‌ی تیری‌‌باز شهردار منطقه‌‌ی ایسوس در کیلیکیه است که بر سکه‌‌اش نقشی از پارسی را نمایش داده که با طرح فروهر اهورامزدا ترکیب شده است. پارسی چهره‌‌ و اندامی مشخص دارد و کلاه مهری به سر گذاشته، و به خاطر برهنه بودن بالاتنه‌‌اش با نقشهای دیگری که از پارسیان خوش‌‌جامه و پوشیده می‌‌شناسیم، به کلی متفاوت است.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-385 Persian Empire, -385 Issos, Cilicia, Satrap of Cilicia, Tiribazos, 388 - 380 B.C..jpgسکه‌‌ی تیری‌‌باز، شهردار ایسوس،کیلیکیه، ۳۸۸-۳۸۰ پ.م

 

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-380 آبدرا.png G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-380 آبدرا هراکلس.pngآبدرا،۳۸۰ پ.م

 

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-365 Persian Empire, Tarsus, Cilicia, Datames, Satrap Revolt, 369 - 362 B.C..jpg سکه‌‌ی داتامه، شهربان کیلیکیه، ۳۶۹-۳۶۲ پ.م

بر بسیاری از سکه‌‌ها همان نقش شهربان-خدا تکرار شده، و اینها اغلب نقشهایی اساطیری را هم بر خود دارند. به عنوان مثال سکه‌‌ی آبدرا نقش سیمرغ و سکه‌‌ی داتامه شهربان کیلیکیه که در تارسوس ضرب شده صحنه‌‌ی رویارویی پهلوانی با شهربان-خدایی را نشان می‌‌دهد و جالب است که انگار در میان این دو عودسوزی پارسی قرار دارد، کمابیش شبیه به همان که در نقش دیدار فرناکه و داریوش بزرگ در تخت جمشید می‌‌بینیم.

نمونه‌‌هایی دیگر از طرح بدن انسان را هم داریم که به صورت مردی نیزه‌‌انداز بازنموده شده است. چنان که گفتیم، نیزه سلاح سازمانی هخامنشیان بوده و اغلب آن است که در دست مرد پارسی به صورت سلاح آخته دیده می‌‌شود. این را هم باید در نظر داشت که نامهای مربوط به نیزه‌‌اندازی در میان ایرانیان رواجی فراوان داشته، که واپسین شاه ماد «ارشته‌‌ویکه» مشهورترین نمونه‌‌اش است، که اسمش به معنای نیزه‌‌انداز است. مقام نیزه‌‌داری شاه (اّرشتَه‌‌بارَه) هم در دربار هخامنشی موقعیتی بالا بوده و تقریبا با سپهسالاری کل ارتش برابر بوده است. چنان که داریوش بزرگ خود زمانی نیزه‌‌دار کمبوجیه بوده است.

بیشتر سکه‌‌های نیزه‌‌انداز در استانهای شمال غربی شاهنشاهی ضرب شده‌‌اند. یکی از این سکه‌‌ها که در اواخر قرن پنجم پ.م در آنتالیای امروزین در آناتولی ضرب می‌‌شده، از این نظر جای توجه دارد که بر روی دیگر سکه دو مرد را نشان می‌‌دهد که کمربند هم را گرفته‌‌اند و انگار مشغول کشتی گرفتن هستند. در آن سوی سکه که نیزه‌‌انداز را می‌‌بینیم، نمادی در روبرویش حک شده که سه پای متصل به هم را نشان می‌‌دهد.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-450 Poseidonia AR Plated (Fourree) Stater (5.68 grams, 18 mm) minted 480 - 400 BC and later Poseidon advancing right wth trident Bull standing lef.jpgاستاتر، ۱۸ میلی‌‌متر، ۵/۶۸ گرم، پوسیدونیا، جنوب ایتالیا، ۴۸۰-۴۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-420 Aspendos Circa 420-410 BC. AR Stater (22mm, 10.84 gm). Two wrestlers grappling c m's tetraskeles in incuse circle, turtle Slinger to right.jpg استاتر، ۲۲ میلی‌‌متر، ۱۰/۸۴گرم، آسپِدوس- آنتالیا، آناتولی، ۴۲۰-۴۱۰ پ.م

گاه بر سکه‌‌ها نیزه‌‌اندازی برهنه را می‌‌بینیم که کلاهخود پره‌‌دار آشوری‌‌ بر سر دارد. امروز در فرهنگ عوام و گاه خواص این کلاهخودها را یونانی می‌‌دانند، که خطاست. نخستین نمونه‌‌ها از این نوع کلاه را در اسناد میانرودان می‌‌بینیم و این یکی از دو نوع کلاهخود رسمی ارتشیان آشوری بوده است. بعدتر در دوران هخامنشی اقوامی متنوع آن را بر سر می‌‌گذارند. چنان که شهربانان پارسی آناتولی که هیچ ربطی به یونانیان ندارند هم اغلب با آن بازنموده شده‌‌اند. وامگیری یونانیان از این طرح کلاهخود هم به عصر هخامنشی مربوط می‌‌شود و احتمالا با واسطه‌‌ی ایشان به رومیان منتقل می‌‌شود.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-400 Pharnabazus 435 after 373 B 413 and 387 Hellespontine Phrygia.jpgفرناباز، شهربان فریگیه و هلسپونت، حدود ۴۳۵ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-530 (Turkey) Electrum stater. Kyzicos, Mysia region, modern Turkey. ca 550 BCE- 475 BCE.jpgکوزیکوس، آناتولی، ۵۲۰-۴۷۵ پ.م 

چنان که بر سکه‌‌ي فرناباز شهربان فریگیه نمایان است، بسیاری از سکه‌‌ها، به جای نمایش کل بدن، تنها سر فرد را نشان می‌‌داده‌‌اند. این سر ممکن بوده با کیفیتی خوب (مثل سر هراکلس با کلاه شیرسان) یا کیفیتی پایین و شکلی انتزاعی (مثل سکه‌‌ی یهودیه) بازنموده شود. بر پشت بسیاری از این سکه‌‌ها پیکر مردی ایستاده را می‌‌بینیم که معمولا نماد ایزدی محلی است.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-400 Ionia, Phokaia. Electrum Hekte (2.55 g), ca. 478-387 BC..jpg سکه‌‌ی الکتروم ایونی، فوکایا، ۲/۵۵ گرم، دوران اردشیر اول

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-350 Judea, Under Persian Rule, Yehud, c. 350 B.C..jpgیهودیه، حدود ۳۵۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-400 electrum stater coins from Kyzikos (Cyzicus) Mysia 5th-4th centuries.jpgکوزیکوس، موسیا، آناتولی، حدود ۴۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-350 Persian Empire, Samaria, c. 375 - 333 B..jpg سامریه، ۳۷۰-۳۳۳ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-360 Maussolos, Satrap of Caria 377-353.jpgسکه‌‌ی موسولوس، شهربان کاریه، ۳۷۷-۳۵۳ پ.م

|Phoenicia|, |Persian| |Empire,| |Sidon,| |Phoenicia,| |King| |Strato| |I| |(Adb'ashtart| |I),| |c.| |365| |-| |352| |B.C.|, سکه‌‌ی عبد عشتاروت اول، شهردار صیدا، فنیقیه، ۳۶۵-۳۵۲ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-340 Arados, Phoenicia, c. 350 - 332 B.C..jpg آراد، فنیقیه، ۳۵۰-۳۳۰ پ.م

در میان این نقشهای ایزدی به ویژه آنهایی که بِس مصری را نشان می‌‌دهند، جالب توجه هستند. چون به شکلی از تداخل فرهنگی مصر و ایران گواهی می‌‌دهند که نمونه‌‌های اندکی از این دست دارد. ایزدی که منابع یونانی‌‌ و آرامی «بِس» می‌‌نامند در شکل اصلی مصری‌‌اش «بیسو» خوانده می‌‌شده و در اصل ایزدی آفریقایی بوده که در دوران فرعونهای پادشاهی میانه از سومالی یا سودان به دره‌‌ی نیل وارد می‌‌شود. بس در عصر پیشاهخامنشی موجود مهمی نبوده و به ندرت در هنر مصری بازنموده می‌‌شود. طرحش هم به این خاطر که تمام رخ و برهنه نمایانده می‌‌شده، در هنر مصری ممتاز و ويژه است. او را اغلب در حالت حمله با سلاحی آخته نشان می‌‌دادند و به همین خاطر همچون طلسمی محافظ برای افراد یا خانه‌‌ها عمل می‌‌کرده است.

بخش عمده‌‌ی بازنمایی‌‌های هنری که از بس در دست داریم، به دوران هخامنشی مربوط می‌‌شود. با مرور نقشهای بس روشن می‌‌شود که مقطع ورود سپاهیان کمبوجیه به مصر تا دوران حکومت داریوش بزرگ (دهه‌‌ی ۵۲۰ پ.م) این ایزد نوعی جهش غیرعادی در محبوبیت را تجربه کرده است. یعنی بس بدان شکلی که می‌‌شناسیم در اصل سه‌‌رگه است و به این تفسیر ایرانی از ایزدی آفریقایی مربوط می‌‌شود که در فرهنگ مصری جایگیر شده بود.

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/2/2a/Amulet_of_the_God_Bes_MET_DP109383.jpg/800px-Amulet_of_the_God_Bes_MET_DP109383.jpgطلسم مصری، ۳/۷ سانتی‌‌متر، سفال لعابدار، دوران پادشاهی نو، ۱۰۷۰-۷۱۲ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\-500 Cypriot statuette of Bes; late 6th–early 5th century BC; limestone; 14 x 8.3 x 7 cm; Metropolitan.jpgطلسم قبرسی، ۱۷ در ۸/۳ در ۷ سانتی‌‌متر، سنگ آهک، دوران کمبوجیه-داریوش، اواخر قرن ششم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\-525 Bes; 525 BC; bronze; 8 x 3.5 x 2.2 cm; Cleveland Museum.jpg پیکره‌‌ی برنزی، ۸ در ۳/۵ در ۲/۲ سانتی‌‌متر، احتمالا ایلامی، عصر کمبوجیه، حدود ۵۲۵ پ.م 

در دوران هخامنشی بس در نگاره‌‌ها با جفتش به اسم بِسِت همراه شد و او را نمادی برای ستیز با بدی و پشتیبانی از نیکی قلمداد کردند. یعنی این ایزد فروپایه‌‌ی مصری همچون نوعی فرشته‌‌ی نگهبان زرتشتی بازتعریف شد. در هنر هخامنشی نقش بیسو/ بس بسامدی چشمگیر دارد که در میان عناصر تصویری وامگیری شده از مصر کم نظیر است. به خصوص که اغلب برهنه و با نره‌‌ی بزرگ بازنموده می‌‌شده است و این در هنر هخامنشیان نظیر دیگری ندارد. بس در عصر پارسیان در منطقه‌‌ی آسورستان و آناتولی و همچنین در میان مردم گرداگرد دریای مدیترانه شهرت و محبوبیتی پیدا می‌‌کند و بازنمایی‌‌هایی فراوان از آن در دست داریم. ورود بس به خزانه‌‌ی تصویری مناطق گرداگرد مدیترانه تقریبا با پیوستن‌‌شان به قلمرو سیاسی هخامنشیان همزمان است و آشکارا این ایزد همراه با ارتشهای شاهنشاهی به این سرزمینها سفر می‌‌کرده است.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\-500 Cosmetic container; 525–404 BC; faience; 9.2 cm, 4.4 cm; Metropolita.jpgظرف آرایشی از سفال لعابدار، ۹/۲ در ۴/۴ سانتی‌‌متر، ۵۲۵-۴۰۴ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\-330 Bell in the form of Bes; 332-30 BC; cupreous metal; 6.3 cm, 4.6 cm; Metropolitan.jpgزنگ مسی، ۶/۳ در ۴/۳ سانتی‌‌متر، حدود ۳۵۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\-500 Bes and Beset; 664-332 BC; limestone; 31.7 cm, 22.5 cm; Louvre.jpg دیوارنگاره از سنگ آهک، ۳۱/۷در ۵/۵سانتی‌‌متر، قرن پنجم پ.م

بر سکه‌‌های هخامنشی ردپایی نمایان از پیوند میان بس و سیاست هخامنشیان را می‌‌بینیم. مثلا سکه‌‌ای از سامریه داریم که بر یک روی آن پارسی کماندار و در سوی دیگرش تمام تنه‌‌ی بس دیده می‌‌شود. یا بر سکه‌‌ی کیلیکیه از قرن چهارم پ.م یک طرف سر شهربان و روی دیگرش سر بِس حک شده است.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-380 CILICIA, Uncertain. Circa 400-350 BC.jpgکیلیکیه، ۴۰۰-۳۵۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-350 Persian Empire, Samaria, c. 375 - 333 B.C..jpgسامریه، ۳۷۰-۳۳۳ پ.م 

سکه‌‌هایی که سر انسان را نمایش می‌‌دهند، نقشهای اساطیری دیگری را هم در روی دیگر خود می‌‌گنجانند. یکی از محبوبترین این نقشها اسب بالدار است که پیشتر مسیر تحولش را در جامها مرور کردیم. اسب بالدار به ویژه در منطقه‌‌ی فنیقیه و آسورستان اغلب با دمی شبیه به ماهی نمایش داده می‌‌شده و گویی یکی از نمادهای شهرهای این منطقه بوده باشد. جالب آن که سکه‌‌هایی تقریبا با همین مضمون در اواخر دوران هخامنشی در سیسیل هم ضرب می‌‌شده که خارج از مرزهای سیاسی دولت هخامنشی قرار داشته است.

در آناتولی هم سکه‌‌هایی با مضمون جانوران تخیلی بالدار داریم که اغلب شیردال- سیمرغ را نمایش می‌‌دهند.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-380 SICILY, Syracuse. Dionysios I. 405-367 BC.jpgدیونوسوس اول، سیراکوز، سیسیل، ۴۰۵-۳۶۷ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-350 Persian Empire, Tyre, Phoenicia, c. 360 - 332 B.C..jpgصور، حدود ۳۵۰ پ.م 

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-355 Persian Empire, Satraps of Mysia, Orontas, c. 357 -352 B.C..jpgسکه‌‌ی اروند، شهربان موسیا، آناتولی، ۳۵۵ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-350 G293 A Rare Greek Electrum Stater of Kyzikos.jpgکوزیکوس، آناتولی، حدود ۳۵۰ پ.م 

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Cimmerian Bosporos, Pantikapaion (c. 340-325 B.C.), Gold Stater.jpgسکه کیمری، پانتی‌‌کاپایون، ۳۴۰-۳۲۵ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\G293 A Rare Greek Electrum Stater of Kyzikos.jpgاستاتر الکتروم، کوزیکوس، قرن چهارم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Kyzikos ca. 450-400 v..jpgسکه کوزیکوس، دوران اردشیر اول

گذشته از این جانوران اساطیری و خدایان جانورسانی مثل بس، بر برخی از سکه‌‌ها نقشهایی از جانورانی طبیعی دیده می‌‌شود. چنین می‌‌نماید که این جانوران نمادی برای شهرها و مناطق قومی متفاوت باشند. مثلا یکی از جانوران محبوب در این میان اسب است که اهمیت و دلالت هویتی‌‌اش را پیشتر در هنر ملی پارسی مرور کردیم. نکته‌‌ی جالب آن است که یکی از اقوامی که نقش اسب را با شور و اشتیاق زیادی وامگیری کردند و مدام بر سکه‌‌ی خود بازنمایی‌‌اش می‌‌کردند، همان مقدونی‌‌هایی بودند که در نهایت سر به شورش برداشتند و شاهنشاهی هخامنشی را از میان بردند. منابع یونانی گزارش کرده‌‌اند که مقدونیان اولین قوم در بالکان بودند که فنون سوارکاری را از ایرانیان آموختند و رسته‌‌هایی از شهسواران را همسان با پارسها و مادها سازمان دادند. مرور نقش سکه‌‌‌‌هایی که در شهربانی مقدونیه ضرب می‌‌شده این پیوند با سوارکاری را به خوبی نشان می‌‌دهد.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-375 IONIA,_Achaemenid_Period._Autophradates._Satrap_of_Sparda_(Lydia_and_Ionia),_circa_380-350s.jpgسکه‌‌ی اوتوفره‌‌داد، شهربان ایونیه، ۳۸۰-۳۵۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-470 Oktadrachm_of_Alexander_I_498_–_454_BCE.jpg هشت درهمی اسکندر اول با نقش شهسوار، حدود ۴۶۰ پ.م

نقش سکه‌‌های مقدونی داده‌‌ای ارزشمند و محکم به دست می‌‌دهند که به کمکش می‌‌توان بافت هویتی مقدونیان در زمان حمله‌‌شان به ایران را بازسازی کرد. بر مبنای مرور این سکه‌‌ها و مقایسه‌‌شان با سایر سکه‌‌هایی که در استانهای گوناگون شاهنشاهی هخامنشی ضرب می‌‌شده، این نتیجه بر می‌‌آید که ما با سنت سکه‌‌زنی‌‌ای سر و کار داریم که کاملا در درون نظام اقتصادی و سیاسی پارسی خود را تعریف می‌‌کرده و همه‌‌ی هنجارها و استانده‌‌های آن را نیز رعایت می‌‌کرده است. جدای از شک و وزن و فناوری ضرب سکه که با سایر بخشهای شاهنشاهی همتاست، نقشهای بازنموده شده بر سکه‌‌ها هم در بافت کلی گفتمان هخامنشی جای می‌‌گیرند و نسخه‌‌ای محلی از همان مضمونهای عام سبک ملی پارسی را به دست می‌‌دهند. بر سکه‌‌های مقدونی اغلب نیمرخ شاه و بر پشت آن سوارکاری نقش می‌‌شده و جالب آن که با نزدیک شدن به زمان اسکندر گجسته به جای این که این نقشها واگرایی پیدا کند و «یونانی‌‌تر» شود، بیش از پیش با قالب سیاسی مناطق درونی ایران سازگار می‌‌شود.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-350 phillipII.jpg G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\. KINGS of MACEDON. Philip II. 359-336 BC.jpgفیلیپ دوم، شهربان مقدونیه، ۳۵۹-۳۳۶ پ.م

در میان سکه‌‌های منسوب به اسکندر، این نکته را اغلب در منابع تاریخی نادیده می‌‌انگارند که دوران کوتاه زمامداری خودِ اسکندر با انقطاعی در ضرب سکه روبرو می‌‌شویم. یعنی اسکندر گجسته که تقریبا تمام عمر خود را به جنگ و غارت گذرانده، فرصتی برای ضرب سکه نداشته و دستمزد سپاهیانش را هم با غنیمتهای هنگفتی که از شهرها غارت می‌‌کرده می‌‌پرداخته است.

تمام سکه‌‌های مشهوری که به اسکندر منسوب شده‌‌اند، پس از مرگ او در دوران سلوکی‌‌ها به افتخار و برای بزرگداشت او با نقش سرش آراسته شده‌‌اند، اما ضربِ دوران حیات او نیستند. اسکندر تنها یک نوع سکه ضرب کرده و آن چهار درهمی نقره‌‌ایست با طرحی کمابیش زمخت. جالب آن که طرح این سکه به کلی با آنچه نزد مقدونیان پیشین می‌‌بینیم متفاوت است. اسکندر در اینجا خود را در قالب یک پارسی نیزه‌‌دار با لباس ایرانی (جامه‌‌ی بلند گشاد، شلوار و چکمه) بازنموده که کلاه شکسته‌‌ی مهری بر سر دارد. در کنار سرش هم فرشته‌‌ای دیده می‌‌شود که حلقه‌‌ی پیمان و فرهمندی را برایش هدیه آورده است. این نقش مشهور در دوران هخامنشی بسیار رایج بوده و بعدتر هم از لول‌‌های پارتی تا دیوارنگاره‌‌ی تاق بستان بارها در همه جا تکرار می‌‌شود.

چهار درهمی نقره‌‌ی اسکندر، ۳۲۴ پ.م

 

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-330 Macedonian Kingdom. Alexander III 'the Great'. Silver Tetradrachm (17.20 g), 336-323 BC.jpg G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-330 بMacedonian Kingdom. Alexander III 'the Great'. Silver Tetradrachm (17.20 g), 336-323 BC.jpgسکه‌‌های منسوب به اسکندر سوم (گجسته)، چهار درهمی، حدود ۳۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-330 Alexander III ‘the Great’. 336-323 BC.jpg G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-320 AlexanderCoin.jpgسکه‌‌های اسکندر گجسته، بابل، حدود ۳۰۰ پ.م

این پارسی‌‌گرایی در سکه‌‌های بعدیِ منسوب به او هم دیده می‌‌شود. چنان که سکه‌‌های سلوکی ضرب شده با نقش سر اسکندر در واقع همان سکه‌‌های شهربانی قدیم بابل – و نه مقدونیه- هستند که خط آرامی رویشان به یونانی برگردانده شده است. همین الگو در سکه‌‌های شاهان دوران پسااسکندری نیز تا مدتها دیده می‌‌شود. مثلا آنتی‌‌گونه شاه مقدونیه خود را بر پشت سکه‌‌اش در جلوه‌‌ی پارسی نیزه‌‌داری با لباس پارسی و کلاه پره‌‌دار آشوری بازنموده است، و سلوکوس اول نیمرخ خود را با کلاهی بلند شبیه کلاه مهری آراسته است. این الگو به یک جایگاه جغرافیایی خاص بستگی نداشته و کافی است شباهت میان سکه‌‌های دمتریوس اول بلخی و بطلمیوس اول مصری را در گوشه‌‌ی شرقی و غربی شاهنشاهی هخامنشی بنگریم تا دریابیم که سنت هنری حاکم بر سکه‌‌های ایرانی تا دیرزمانی پس از فروپاشی دولت هخامنشی همچنان در میان امیران حاکم بر پاره‌‌های تجزیه شده‌‌اش رایج بوده است.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-300 SELEUKID KINGS of SYRIA. Seleukos I Nikator. 312-281 BC.jpg سلوکوس اول (نیکاتور)، سوریه، ۳۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-250 KINGS of MACEDON. Antigonos II Gonatas. 277-239 B.jpgآنتی‌‌گونه دوم (گوناتوس)، مقدونیه، ۲۷۷-۲۳۹ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\200px_Demetrius_I_of_Bactria.jpgدمتریوس اول، بلخ، حدود ۳۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\200px_PtolemyCoinWithAlexanderWearingElephantScalp.jpgبطلمیوس اول، مصر، حدود ۳۱۰ پ.م 

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-480 مقدونیه سنتور و زن.png مقدونیه، ۴۹۸-۴۵۴ پ.م

استاتر، ۹/۳۶ گرم، ۱۹ میلی‌‌متر، ثاسوس، تراکیه، ۵۰۰-۴۸۰ پ.م

سیریس، مقدونیه، ۵۲۵-۴۸۰ پ.م

نوآوری‌‌های محلی و مستقل از گفتمان ملی پارسی هم البته در گوشه و کنار انجام می‌‌شده و نمونه‌‌ی بارز آن به نقشهای «ربودن زن» باز می‌‌گردد که مضمونی رایج در اساطیر و روایتهای اقوام بالکانی بوده و در سکه‌‌های ضرب شده در تراکیه و مقدونیه انعکاسی از آن را به شکلی جسته و گریخته می‌‌بینیم.

حال نیکوست که این میان‌‌پرده‌‌ی مقدونی را ببندیم و به سر بحث سکه‌‌هایی با نقش جانوری بازگردیم. تا اینجای کار اهمیت اسب در قلمرو مقدونیه و کارکرد هویت‌‌بخش‌‌اش برای مردم این استان را دیدیم. چنین می‌‌نماید که مشابه این امر درباره‌‌ی جانوران دیگری نیز مصداق داشته باشد. مثلا با مرور سکه‌‌هایی که در منطقه‌‌ی دریای اژه ضرب می‌‌شده، به الگوی جالب توجه و شگفت‌‌انگیزی بر می‌‌خوریم و آن هم این که گویا جغد، پرنده‌‌ی مقدس و نماد شهرهای فنیقی بوده باشد و بعدتر از آنجا به یونان و آتن انتقال یافته باشد. در کتابهای تاریخی مرسوم البته به خاطر سرمشق یونان‌‌مدارانه‌‌ی رایج، واژگونه‌‌ی این الگو را می‌‌بینیم. بدین شکل که فرض بر آن است که جغد نماد ایزدبانوی شهر آتن –آتنا- بوده و بعد از آنجا به سایر سرزمینها انتقال یافته است.

اما پیوند میان جغد و آتنا به نسبت دیرآیند است و در دوران هخامنشی نخستین نمودهایش را می‌‌بینیم. ضرب سکه در این قلمرو هم تنها پس از فتح آتن به دست سپاهیان پارسی آغاز می‌‌شود، و با مرور پویایی کلی پول در جهان باستان تردیدی نیست که آتن نقطه‌‌ای دوردست و نوآمده در حاشیه‌‌ی این شبکه‌‌ی اقتصادی بوده است. بنابراین این نکته که سکه‌‌های فنیقی از همان ابتدای کار با نقش جغد آراسته شده‌‌اند، جای توجه دارد. این هم ناگفته نماند که کهنترین متون نوشته شده درباره‌‌ی تقدس جغد نه به آتن یا یونانیان، که به هفتصد سال پیشتر و منابع اوستایی مربوط می‌‌شوند. در اوستا جغد یکی از آفریده‌‌های نیرومند اهورامزدا و دشمن ستیهنده‌‌ی خرفستران اهریمنی دانسته شده است. این البته بدان معنا نیست که فرض کنیم فنیقی‌‌ها لزوما تقدس جغد را در بافتی زرتشتی دریافت می‌‌کرده‌‌اند، اما دست کم شواهدی داریم که از دیرباز در قلمرو ایران زمین جغد موجودی مقدس شمرده می‌‌شده است.

داده‌‌ی مهمی که عام بودن مفهوم جغد در فرهنگ هخامنشیان و استقلالش از یک قومیت خاص را نشان می‌‌دهد، به اینجا باز می‌‌گردد که این نقش بر سکه های فنیقی و مصری همزمان پدید می‌‌آید و در سکه‌‌های شهرهایی گوناگون تکرار این نقش را می‌‌بینیم. یکی از این شهرها آتن است و با توجه به این که آتن در آن روزگار با دست بالا بیست –سی هزار نفر جمعیت شهری کوچک محسوب می‌‌شده و در حاشیه‌‌ی دوردست راههای تجاری هم قرار داشته، دلیلی ندارد که فرض مرسوم یونان‌‌مدارانه درباره‌‌ی اهمیت و مرکزیت آن را بپذیریم و آنجا را خاستگاه نقش جغد بدانیم. درباره‌‌ی سکه‌‌های نقره‌‌ی آتنی یک نکته‌‌ی جالب توجه دیگر هم هست و آن هم این که سکه‌‌هایی که در میانه‌‌ی قرن پنجم پ.م و دوران سیطره‌‌ی پارسیان و نمایندگانشان (خاندان آلکمنوئید) بر این شهر ضرب شده، کیفیتی بسیار بهتر از سکه‌‌هایی دارند که حدود نیم قرن بعد و پس از خروج نیروهای ایرانی از منطقه در همان جا ضرب شده‌‌اند.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-400 Persian Empire, Phoenicia, c. 425 - 400 B.C..jpgفنیقیه، ۴۲۵-۴۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-400 Egypt or Philistia, Imitative of Athenian Old Style Tetradrachm, c. 420 - 380 B.C..jpgفلسطین یا مصر، ۴۲۰-۳۸۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-350 Athens imitative tetradrachm, likely struck in Palestine or Arabia, c. 350 B.C..jpgسکه‌‌ی درهم جغدنشان آتنی به تقلید از سکه‌‌های مصری، حدود ۳۳۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-335 Persian Empire, Mazakes, Satrap of Babylon and Egypt, c. 335 - 332 B.C..jpg مازَک، شهربان مصر، ۳۳۵-۳۵۰ پ.م

 

http://www.ancientresource.com/images/greek/greek_coins/athens/old-style/Athens-tetradrachm-CG2529b.jpg http://www.ancientresource.com/images/greek/greek_coins/athens/old-style/Athens-tetradrachm-CG2567b.jpg

http://www.ancientresource.com/images/greek/greek_coins/athens/old-style/Athens-tetradrachm-CG2526b.jpg http://www.ancientresource.com/images/greek/greek_coins/athens/old-style/Athens-tetradrachm-CG2569b.jpgچهار درهمی‌‌های عصر پارسیان، آتن، ۴۵۴-۴۰۴ پ.م

http://www.ancientresource.com/images/greek/greek_coins/athens/old-style/athens-tetradrachm-YCG2422b.jpg http://www.ancientresource.com/images/greek/greek_coins/athens/old-style/athens-tetradrachm-YCG2424b.jpg http://www.ancientresource.com/images/greek/greek_coins/athens/old-style/athens-tetradrachm-YCG2418b.jpg http://www.ancientresource.com/images/greek/greek_coins/athens/old-style/athens-tetradrachm-cg2474b.jpgچهار درهمی‌‌های عصر استقلال، آتن، ۴۳۰-۴۱۵ پ.م

نکته‌‌ی دیگری که موقعیت نقش جغد بر سکه‌‌های منطقه‌‌ی اژه را روشن می‌‌سازد، مقایسه‌‌ی آن با نقشهای پرنده‌‌ای ضرب شده روی سایر سکه‌‌هاست. اگر چنین مقایسه‌‌ای انجام دهیم می‌‌بینیم انگار نقشهای پرنده‌‌ای اصولا با رمزگان پرندگان در فرهنگ ایرانی پیوند داشته‌‌اند. چون گذشته از جغد که تبارنامه‌‌ی اوستایی دیرینه‌‌ای دارد، نقش محبوب دیگر بر سکه‌‌ها به خروس مربوط می‌‌شود که در آن دوران تازه در جنوب شرقی ایران اهلی شده و در میان مردم آناتولی و یونان با نام «پرنده‌‌ی ایرانی» شهرت داشته است. جالب آنجاست که به ويژه دولتشهرهای یونانی مستقر در حاشیه‌‌ی مرزهای سیاسی هخامنشیان به نقش خروس علاقه نشان می‌‌داده‌‌اند و سکه‌‌هایی از فوکایا و لسبوس داریم که دولتشهرهایی مستقل و به نسبت دور از هم بوده‌‌اند، با این حال نقش سکه‌‌شان خروس است. این نکته از آن رو اهمیت دارد که خروس هیچ تبارنامه‌‌ی اساطیری‌‌ای در میان یونانیان نداشته و در آن دوران مانند طاووس کاملا نمادی از هویت ایرانی قلمداد می‌‌شده است.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-500 Lesbos, Mytilene. Circa 521-478 BC. 11mm, 2,57g,.jpgسکه ۲/۵۷ گرم، ۱۱ میلی‌‌متر، لسبوس، موتیلنه، ۵۲۱-۴۷۸ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-460 IONIA, Phokaia. Circa 480-450 BC. Hekte (Electrum, 2.56 g)..jpg سکه الکتروم ۲/۵۶ گرم، فوکایا، ایونیه، ۴۸۰-۴۵۰ پ.م 

با مقایسه‌‌ی این نمونه‌‌ها می‌‌توان دریافت که ترکیبی از نمادهای گوناگون جانوری، انسانی و تخیلی بر سکه‌‌ها بازنموده می‌‌شده که بدنه‌‌شان در گفتمان هویتی پارسیان و شیوه‌‌ی رمزپردازی نوظهور دولت هخامنشی ریشه داشته است. این نظام رمزگان و این گفتمان سیاسی-هویتی به لحاظ سطح پیچیدگی به کلی با هرآنچه که پیشتر وجود داشت فاصله داشت و تا قرنها بعد با هرآنچه که در خارج از مرزهای ایران زمین برساخته می‌‌شد، این فاصله را حفظ کرد. به همین خاطر دور از انتظار نیست اگر ببینیم مراکز سیاسی و اقتصادی نوظهوری که پس از فروپاشی هخامنشیان به تدریج شکوفا شدند، تا قرنها بعد همچنان همین نظام نمادپردازی را به کار ‌‌گرفتند و به مبانی زیبایی‌‌شناسانه‌‌اش وفادار باقی ماندند.

پیوستگی در نقش‌‌مایه‌‌های سکه‌‌ها را مثلا در نمونه‌‌های یافت شده در لوکانیا به خوبی می‌‌توان تشخیص داد. لوکانیا سرزمینی کوهستانی در جنوب ایتالیاست که در اواخر قرن پنجم پ.م توسط مردمی هند و اروپایی که به قومیت اوسکی تعلق داشتند و با لاتین‌‌ها و اومبری‌‌ها خویشاوند بودند، تسخیر شد. این فاتحان آشکارا زیر تاثیر فرهنگ ایران هخامنشی بودند و بی‌‌تردید با مراکز اقتصادی ایران غربی پیوند تجاری داشته‌‌اند. شهرهای این ناحیه –مثل سوباریس، متاپونتوم و وِلیا و پوسِیدونیا- به ویژه با منطقه‌‌ی دریای اژه و آناتولی مربوط بوده‌‌اند و مثلا می‌‌دانیم که پوتاگوراس پس از فرار از جزیره‌‌ی زادگاهش ساموس، به این منطقه کوچیده است.

 نخستین سکه‌‌های این ناحیه در اوایل قرن پنجم پ.م و همزمان با اصلاحات داریوش بزرگ در نظام پولی ایران ضرب شده‌‌اند، و از نظر وزن و تکنیک ضرب سکه و استانده‌‌های خلوص و حتا نقش‌‌مایه‌‌ها کاملا در همان چارچوب رایج در استانهای غربی ایران هخامنشی می‌‌گنجند. با مقایسه‌‌ی این سکه‌‌ها با نمونه‌‌هایی که پس از عصر هخامنشی ضرب ‌‌شده، به خوبی روشن می‌‌شود که سبک سکه‌‌زنی از نظر شکل و نمادپردازی پیش و پس از فروپاشی دولت هخامنشی تا دست کم حدود یک قرن بی‌‌تغییر باقی مانده است. شباهت در این مورد به طور خاص بین سکه‌‌ای از ثوریوی و ولیا چشمگیر است که به فاصله‌‌ی بیش از یک قرن در میانه‌‌ی عصر پارسیان و بعد از فروپاشی دولتشان در دو شهر لوکانیا ضرب شده‌‌اند و یکسره مشابه هستند. جالب آن که نقش شیر به همراه علامت ستاره-خورشید که نماد مشهور مهر است و بر سکه‌‌های قلمرو شاهنشاهی فراوان دیده می‌‌شود، به بعد از عصر فروپاشی هخامنشیان تعلق دارد.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\. LUCANIA, Velia. Circa 300-280 BC.jpgلوکانیا، وِلیا، ۳۰۰- ۲۸۰ پ.م

 

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\. LUCANIA, Thourioi. Circa 443-400 BC.jpg لوکانیا، ثوریوی، ۴۴۳-۴۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\سکه\-300 لوکانیا دو درهمی نقره آتنا و هراکلس -۲۸۰-۳۷۰ پ.م.jpgلوکانیا، دو درهمی نقره، آتنا و هراکلس، ۳۷۰-۲۸۰ پ.م

coin imageلوکانیا، دو درهمی نقره، ۱۱۰-۱۲۳ گرم، ۴۰۰-۳۷۰ پ.م 

coin imageلوکانیا، استاتر نقره با نقش نرگال، حدود ۵۰۰ پ.م

coin image لوکانیا، درهم نقره با نقش خوشه‌‌ی گندم، ۵۰۰-۴۷۰ پ.م

coin imageلوکانیا، نقش آتنا و گاو غران ()، ۴۰۰-۳۵۰ پ.م

coin imageلوکانیا، درهم با نقش آپولو، ۴۷۰-۴۰۰ پ.م 

coin imageلوکانیا، ولیا، حدود ۴۰۰ پ.م

 

 

  1. ۵۴ هرودوت، کتاب پنجم، بند ۱۱۸؛ کتاب ششم، بندهای ۴۳ و ۹۵.
  2. Arrian, The Anabasis of Alexander, Book II, Chapter V.
  3. ۵۶ هرودوت، کتاب اول، بند ۲۳-۲۴.
  4. ۵۷ آگوستین قدیس، ۱۳۹۳: ۴۵.
  5. Methymna

 

 

ادامه مطلب: گفتار چهارم: طوق و یاره

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب