گفتار سوم: مفهوم تنش
آگاهی از خیالِ خودم بینیاز کرد خود را ندید آینه تا چشم باز کرد
گامی نبود بیش رهِ مقصد فنا اینرشته را نَفَس بهکشاکش دراز کرد
فشار محیط برای درهم شکستنِ مرزهای سیستم و تحویل کردنش به بخشی از خود همان معجزهای است که ظهور کارکرد را ممکن میکند. کارکرد با تعریفِ وضعیت مطلوب برای سیستم همراه است. وضعیت موجود برای تمام سیستمها آویزان شدن بر لبهی پرتگاه تعادل است و وضعیت مطلوب دور شدن از این حالت، یعنی قرار گرفتن در نظمی متمایز از محیط و در عین حال پایدار. این شکافِ میان وضعیت موجود و مطلوب در سیستم به صورت تنش[1] تجربه میشود.
تنش همان مسئلهای است که، به قول هوسرل، تمام سیستمها در پی حل کردنش هستند. تنش است که در هم تنیدگی کارکردها و بسیج فرآیندها در جهتی مشخص را ممکن میکند. تنش خصلتی دوگانه دارد. از سویی تهدیدی دایمی و فراگیر است که کل سیستم را به طرف تعادل و نابودی سوق میدهد و از سوی دیگر کلید انسجام درونی سیستم است. سازمانیافتگی درونی کارکردها، و بنابراین بقای سیستم، در تقابل با تنش معنا مییابد. تنش مانند معمای ابوالهولی که رویاروی اودیپ قرار گرفت، پرسشی است که اگر پاسخی بیابد به بقا میانجامد، وگرنه به مرگ منجر میشود. تنش فشاری است که محیط به فضای حالت مجازِ سیستم وارد میکند. تنش تیشهای در دستِ فرهادِ محیط است که با کمکش، از خارای فضای حالت، شیرینِ سیستم (یا سیستمِ شیرین!) را میتراشد.
به این ترتیب، سیستم پیچیده را نمیتوان متعادل در نظر گرفت. سیستم پیچیده در مرز تعادل به سر میبرد و تا زمانی که هست در برابر فرو افتادن به این جذبکننده مقاومت میکند. تعادل به معنای حذف تنش است و سیستم پیچیده همواره با تنش دست به گریبان است. اصولاً امکان درک تنش مترادف است با پیچیدگی. آنچه به سادگی در محیط حل شود و چنان ساده باشد که از تعریف جذبکنندههایی درونی عاجز باشد، تنشی را هم تجربه نخواهد کرد. چون وضعیت موجود و مطلوبِ آن فاصلهای با هم نخواهند داشت. ساختار آن توسط کارکردهایی که مایل به اعلام استقلال در برابر استبداد محیط هستند آشفته نخواهد شد و تعارضی میان آنچه هست و آنچه باید باشد رخ نخواهد داد. سیستمهای ساده نمونههایی از این پدیدارها هستند. قطرهی آبی که در آسمانی بارانی بر زمین میبارد سیستمی با حد و مرز مشخص، اما ساده است که از روندهای محیط پیروی میکند. ماسههای کنار ساحل، ابرهای برآمده از آسمانی آفتابی و موجهای رقصان بر دریاها، همگی سیستمهایی پویا هستند که الگوهای جذاب و جالبشان برای ما الهامبخش و چشمنواز است، اما در یک نکتهی ساده اشتراک دارند و آن هم ناتوانیشان برای درک تنش و ناممکن بودنِ مردنشان است!
- tension ↑
ادامه مطلب: گفتار چهارم: نظم/ آشوب
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب