پنجشنبه , آذر 22 1403

گفتار ششم: رهيافت

گفتار ششم: رهيافت

مدلى كه در اين نوشتار در قالب نظريه‌ى منش‌ها پيشنهاد شد امكاناتى را براى تحليل پويايى سيستم‌هاى فرهنگى به دست مى‌دهد كه گويا در ساير نظريه‌هاى فرهنگ دست‌نيافتنى باشد. اصولى كه دستمايه‌ى پروردن اين نگرش خاص از مفهوم فرهنگ و منش بودند بارها در طى متن مورد تأكيد قرار گرفتند. توجه به داده‌هاى تجربى، پذيرش يگانگى روش‌شناسى حاكم بر علوم انسانى و تجربى، و رويكرد سيستمى، شالوده‌ى دستگاه نظرى پشتیبان نظریه‌ي منش‌ها را تشكيل مى‌دادند.

این نظريه مى‌تواند در چند حوزه بسط يابد و در چند زمينه كاربرد پیدا کند.

نخستين كاربرد آن، تحليل‌هاى تاريخى است. در واقع، انگيزه‌ى اصلى نگارنده براى پرداختن به اين مدل‌سازی، دست يافتن به نگرشى نقدپذير و كاربردى در مورد چالش‌ها و مشكلاتى بود كه گريبان‌گيرِ جامعه‌ى ايران امروز است. چنين مى‌نمايد كه به كارگيرى اين مدل براى تحليل تاريخِ تحول فرهنگ در رسيدن به دركى عميق‌تر از آسيب‌شناسى اجتماعى كشورمان راهگشا باشد. پس نخستين حوزه‌اى كه نظريه‌ى منش‌ها را مى‌توان در آن به كار گرفت، تحليل‌هاى گذشته‌نگر و پژوهش‌هاى مربوط به تاريخ فرهنگ است.

دومين حوزه، به برنامه‌ريزى فرهنگى مربوط مى‌شود. با بهره‌گيرى از مفاهيمى كه عنوان شد، دستيابى به مبنايى علمى و نقدپذير براى طرح‌ريزى برنامه‌هاى توسعه‌ى فرهنگى ممكن است. هم‌چنين از كاربردهاى اين مدل مى‌توان در تحليل و بهينه‌سازى زير سيستم‌هاى خاص فرهنگى – مانند اقتصاد، سياست و… – نيز بهره برد.

نكته‌ى ديگرى كه گوشزد كردنش لازم به نظر مى‌رسد، پافشارى بر اين واقعيت است كه نظريه‌ى منش‌ها تنها در چارچوب گسترده‌تر نظريه‌ى سيستم‌هاى پيچيده و چارچوب پیشنهادیِ نگارنده برای بازتعریف سوژه معنا دارد. از این رو، نبايد منش‌ را هم‌چون مفهومى انتزاعى و مستقل نگریست.

گذشته از اين شاخه‌هاى عامِ مربوط به جامعه‌شناسى فرهنگ، مى‌توان از نظریه‌ی منش‌ها در نشانه‌شناسى، نظريه‌ى معنا، نقد ادبی و به ويژه شناخت‌شناسى بهره برد. برخى از مفاهيمى كه در رويكرد شناخت‌شناسى طبيعى شده[1] مورد بحث هستند در این چارچوب امکانی براى گسترش و بازسازی مى‌يابند.

 

 

  1. naturalized epistemplogy

 

 

ادامه مطلب: پيوست‌ها: متغيرهاى جامعه‌شناسى زيستى فرهنگ

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب