گفتار ششم: کنش

گفتار ششم: کنش

بس بگردید و بگردد روزگار        دل به دنیا می‌‌نبندد هوشیار

ای که دستت می‌‌رسد کاری بکن        پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار

این که در شهنامه‌‌ها بنوشته‌‌اند        رستم و رویینه‌‌تن اسفندیار

تا بدانند این خداوندان ملک        کز بسی خلق است دنیا یادگار

                                                                                   (سعدی)

چیزها و رخدادها خشتهایی پایه هستند که ساختار و کارکرد را ممکن می‌کنند. در این بین کارکرد پدیداری زمان‌‌مند و ارتباط‌محور است و بنابراین در میانه‌ی عناصر تکاپو می‌کند. واحد سازنده‌‌ی کارکرد ارتباطی است که عناصری را با هم جمع می‌کند.

کارکرد امری هدفمند و جهت‌‌دار است که رفع تنش و رساندن وضعیت موجود به مطلوب را آماج می‌‌کند. به همین دلیل هم واحد سازنده‌‌ی کارکرد را کنش[1] می‌‌نامیم. کنش رابطه‌‌ای است که با مجموعه‌‌ای از عناصر مرتبط باشد و به عنوان واحد کارکردی سیستم عمل کند.

کنش، برخلاف رخداد، زمان‌‌مند است و به سیر زمانی خاصی وابسته است. به همین دلیل هم در پیوند با عناصر ویژه‌‌اش حالتی منحصر به فرد و تکرارناشدنی پیدا می‌‌کند. رخداد می‌‌تواند بی‌شمار بار تکرار شود؛ اما هر کنش تنها یک بار در سیستم ایجاد می‌‌شود. اگر بار دیگر رابطه‌‌ای مشابه با عناصری مشابه در سیستم تولید شود، تنها به صرفِ دگرگون شدن وضعیت سیستم در محور زمان، آن کنشِ قبلی تکرار نخواهد شد. به این ترتیب کنش‌ها می‌‌توانند به هم شباهت داشته باشند، اما هر کنشی به خودی خود تکرارناپذیر است.

برخلاف رخداد، کنش در محیط وجود ندارد. کنش وابسته به ساختار است و از دل روابط درونی ساختار بیرون می‌‌جوشد. رابطه چیزی نیست که مستقل از زمینه‌‌اش تعریف‌‌پذیر باشد، به همین دلیل هم کنش حادثه‌‌ای است که تنها در سیستم و در ارتباط با سایر کنش‌ها معنی پیدا می‌‌کند. پیوند محکم کنش با ساختار همان چیزی است که ارتباط درونی و همبستگی کارکرد و ساختار را ممکن می‌‌سازد. سیستم‌‌ها از راه رخداد از محیط تأثیر می‌‌پذیرند و با کنش بر آن اثر می‌‌کنند. رخداد فشاری است که محیط به ساختارِ سیستم وارد می‌‌کند، و کنش پاسخی است که کارکرد سیستم به محیط می‌‌دهد.

دانشمندان تا اواخر سده‌ی نوزدهم قادر به تفکیک مفهوم کنش از رخداد نبودند. به همین دلیل هم دو نوع اشتباه رایج بود:

نخست آن‌که کنش‌های سیستم را به مثابه رخدادهایی صادرشده از محیط تلقی کنند. این نگرش کسانی بود که به نوعی از ماشین‌‌انگاری دکارتی معتقد بودند و فکر می‌‌کردند سیستم‌‌های پیچیده چیزی جز ماشین‌هایی بغرنج نیستند که نسبت به محرک‌های بیرونی پاسخ‌‌هایی تعیین‌شده و سرراست نشان می‌‌دهند.

دومین خطا آن بود که رخدادها را کنش فرض می‌‌کردند و بنابراین برای محیط کارکرد قائل می‌‌شدند. این اشتباه از آنجا سرچشمه می‌‌گرفت که محیط، به دلیل رفتار تنش‌‌آمیز خود، سیستمی عظیم با رفتاری معمولاً خصمانه پنداشته می‌‌شد. این در حالی است که کارکرد ویژه‌‌ی سیستم است. محیط با خودش در حالت تعادل قرار دارد و بنابراین مفاهیمی مانند تنش برایش تعریف‌‌پذیر نیست. محیط سیستمی نیست که برای چیرگی بر تنش کارکرد‌هایی را ایفا کند، تنها ساختاری چندپاره و آشوبناک است که با رخداد‌هایش بر سیستم‌‌ها تنش وارد می‌‌آورد.

اشتباه دومی که ذکرش گذشت، به نسخه‌‌های گوناگونی از جان‌‌انگاری[2] منتهی می‌‌شد. چنان که مثلا تیاردوشاردن[3] اعتقاد داشت نیرویی پیشازیستی[4] کل جهان را به سوی انباشت اطلاعات و آگاهی بیشتر پیش می‌برد. مارکسِ هم با غایت‌‌انگاری تاریخی‌اش اشتباه مشابهی را در سطحی کلان تکرار می‌کرد و محیط طبیعی سیستم‌های تاریخی و اقتصادی را همچون سیستمی هدفمند و دارای کارکرد در نظر می‌گرفت. هر دو محیط (جهان پیشازنده، تاریخ، و…) را چیزی هوشمند فرض می‌‌کردند که کارکردی غایت‌‌گرایانه (مانند آگاهی، عدالتِ طبقاتی، و…) را برآورده می‌‌سازد.

در سیستم‌های پیچیده‌ی خودمختاری که مرکزی درونی برای تنظیم کنش دارند و به شکلی برنامه‌ریزی‌شده به تنش‌ها پاسخ می‌دهند می‌توان بین کنش و عمل هم تمایزی قایل شد. کنش رفتاری هدفمند و برنامه‌دار است که در پیوند با سایر رفتارهای سیستم و در رویاروییِ‌ مستقیم با تنش صادر می‌شود. در حالی که عمل واکنشی است که از تأثیر تنش بر سیستم بر می‌خیزد. به عبارت دیگر، عمل رفتارِ خودِ سیستم نیست، ‌بلکه به نوعی ادامه‌ی عاملِ تنش‌زای بیرونی است که در برخورد با ساختارِ سیستم انعکاس یافته است. پس عمل رفتاری پراکنده، پا در هوا، بی‌هدف و منفعلانه است که بیشتر به واکنش ساختار نسبت به تنش مربوط می‌شود. در مقابل، کنش عبارت است از رفتاری سنجیده که در پیوند با سایر رفتارهای سیستم قرار دارد و بنابراین بیشتر امری کارکردی است. در نتیجه، کنش بخشی از یک سیستمِ رفتاریِ یکپارچه و سازماندهی شده است، در حالی که عمل چنین نیست.

 

 

  1. action
  2. animism
  3. Pierre Teilhard de Chardin (1881-1955)
  4. pre-biotique

 

 

ادامه مطلب: گفتار هفتم: زمان/ مکان

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب