گفتار نهم: سیستم خودزاینده

گفتار نهم: سیستم خودزاینده

تا سراغِ گوهرِ دل در نظر داریم ما         روز و شب، گرداب‌‌وش در خود سفر داریم ما

سیستم‌‌های سازگارشونده سرنوشتِ محتوم خود یعنی تعادل با محیط را نمی‌‌پذیرند. آن‌ها به پرسه زدن در فضای حالت ادامه می‌‌دهند و به پریدن از روی جذب‌کننده‌‌هایی موقت که همچون سنگ‌هایی لق بر رودخانه‌‌ی تعادل قرار دارند، ادامه می‌‌دهند. بر خلاف سیستم‌‌های گریزنده که همراه با سنگِ زیرشان به کام این رود فرو می‌‌روند، سیستم‌‌های سازگارشونده این بخت را دارند که جذب‌کننده‌‌ها و جایگاه‌‌های شبه تعادلی جدیدی را جست‌وجو کنند. نتیجه‌‌ی این کنکاش معلوم نیست؛ ممکن است سیستم در یافتن چنین جذب‌کننده‌‌ی تازه‌‌ای کامیاب شود یا شکست بخورد. پس دلیلی ندارد که سیستم‌‌های سازگارشونده لزوماً بتوانند تنش خود را حل کنند، اما دست‌کم این امکان را دارند و این چیزی است که سیستم‌‌های گریزنده نادیده‌‌اش می‌‌گیرند.

حالا به کمک این مفاهیم می‌‌توانیم تفسیری دیگر از پدیده‌‌ی خودسازماندهی به دست آوریم. اما شاید لازم باشد برای درک دقیق‌ترِ مفهوم سیستم‌‌های خودسازمانده چیز‌هایی درباره‌‌ی هنرهای رزمی چینی بدانیم!

یکی از هنرهای رزمی جالب توجه سبکی چینی است به نام «تای چی چوان». نمایش‌هایی از این سبک را احتمالاً در فیلم‌های حادثه‌‌ای دیده‌‌اید. در فیلم‌های پُر زد و خوردِ چینی، در آن صحنه‌‌هایی که پیرمردی نحیف با ده دوازده جوانِ گردن‌کلفت درگیر می‌‌شود و با حرکاتی نرم و سیال همه را از میدان به در می‌‌کند، از هنر تای چی چوان استفاده کرده است. مبنای تای چی چوان آن است که برای غلبه بر حریف نباید به او حمله کرد، فقط باید نیروی حریف را برای شکست دادنِ خودش به سویش برگرداند. به همین دلیل هم این هنر رزمی فاقد حرکات تهاجمی است و قد و قامت و زور بازوی مبارزانش تعیین‌کننده‌‌ی پیروزی یا شکستشان نیست.

سیستم‌‌های خودسازمانده استادان سبک تای چی چوان هستند!

سیستم خودسازمانده با چسبیدن به ساختار خود و مقابله با فشار محیط بختی برای بقا ندارد. نیروی محیط چنان مهیب و ساختار سیستم خودسازمانده چنان شکننده است که امکان مقابله با آن را منتفی می‌‌کند. پس سیستم دست از مقاومتِ بیهوده بر می‌‌دارد و به شیوه‌‌ای که می‌‌تواند سرمشق تمام رزمی‌‌کارانِ خاورزمین باشد به محیط اجازه می‌‌دهد تا نیروی خود را بر او وارد کند. سیستم به جای گریختن از تنش آن را جذب می‌‌کند و از آن برای دگرگون کردن ساختار و کارکردهای خود بهره می‌‌برد. سیستم خودسازمانده، به این ترتیب، سه دستاورد مهم خود را حفظ می‌‌کند. این سه عبارت‌اند از: حفظ نسبی وضعیت موجود[1]، ثبت و ذخیره‌‌ی اطلاعاتِ درونی، و افزایش پیچیدگی در طول زمان.

آشناترین نمودِ این هنر رزمیِ سیستمی در سیستم ایمنی بدن دیده می‌شود. هر بار بیمار شدن برابر است با فعال شدن سلول‌های مقابله‌کننده با عوامل بیماری‌زا. معمولاً بدن پس از دفع بیماری خاطره‌ی آن بیماری و روشِ مقابله با آن را همچنان در سیستم ایمنی‌اش حفظ می‌کند. این آمادگی در مورد برخی از بیماری‌های خطرناک، مثل آبله و فلج اطفال، آنقدر دیرپاست که تا آخر عمر فرد باقی می‌ماند.

سیستم‌‌های خودسازمانده، برای دستیابی به این هدف، ساختار خود را فدای کارکرد و عناصر را قربانی روابط می‌‌کنند. سیستم‌‌ها در جریان تبادل رخدادها با محیط عناصر خود را جایگزین می‌‌کنند تا کنش‌های خود را پایدار نگه دارند. چنین ترفندی را خودزایندگی می‌‌نامند.

از این روست که در بدنِ جانداران مولکول‌ها و اتم‌ها مدام از دست می‌روند و باید از راه تغذیه جایگزین شوند. همچنین یاخته‌ها همیشه در حال مردن هستند و باید برای حفظ کارکرد سیستم در مراکزی از نو زاده و جایگزین شوند. در نظام‌های اجتماعی نیز روندی مشابه با زاد و ولد دایمی مردم و جایگزینی تدریجیِ جمعیتِ پیر و درگذشته انجام می‌پذیرد.

 

 

  1. homeostasis

 

 

ادامه مطلب: بخش هفتم: شناخت – گفتار نخست: بازنمایی

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب