گفتار پنجم: رخداد

گفتار پنجم: رخداد

کثرتی بسیار در اثبات وحدت گشت صرف          عالمی را جمع کردم کاین قدر یکتا شدم

ساختار مجموعه‌‌ای از عناصر و روابط میانشان را در بر می‌‌گیرد. اما این ساختار، با آن‌که به شکلی منجمدشده در برش‌هایی منفرد از زمان تعریف می‌‌شود، وضعیتی پویا دارد. سیستم‌‌های پیچیده حد و مرزی گشوده بر جهان خارج دارند و مرتب در حال داد و ستد عناصرشان با محیط هستند. آنچه در جریان این پویایی با محیط تبادل می‌‌شود، عناصری منفرد است که توسط شبکه‌‌ای از روابط با عناصر دیگر پیوند خورده‌‌اند. این عناصر واحد سازنده‌‌ی ساختار هستند و رخداد[1] نامیده می‌‌شوند.

رخداد از تمام خواص ساختار بهره‌‌مند است، فقط در برشی از زمان تعریف می‌‌شود و بنابراین پویایی و تحول در آن قابل‌تعریف نیست. نقش مرکزی عنصر در تعریف رخداد، و استقلالش از محور زمان، باعث می‌‌شود که رخداد امری تکرارپذیر باشد. ممکن است رخدادهایی مشابه در زمان‌هایی متفاوت مشاهده شوند، و در هر مورد، عنصری مشابه با روابطی مشابه به ساختار سیستم افزوده یا از آن کنده شود. ساختار تنها با داد و ستد رخدادها با محیط است که پویایی و دگرگونی را تجربه می‌‌کند. رخداد به شکلی مستقل از سیستم قابل‌تعریف است. در واقع محیط هم انباشته از رخدادهای گوناگون است؛ بنابراین قرار گرفتن در زمینه‌‌ی سیستم شرط لازمِ حضور رخداد نیست. رخداد می‌‌تواند مستقل از سیستم‌‌ها و ساختارها وجود داشته باشد. اما سیستم و ساختار بدون تغذیه از رخدادها دوام ندارند.

یک رخداد، هنگامی که در ساختار سیستم جذب شد، با قاعده‌‌ای مشخص توسط رخدادی دیگر جایگزین می‌‌شود. ساختار در واقع دستگاهی است که با چرخش رخدادها کار می‌‌کند. حضور هر رخداد در ساختار سیستم به معنای آن است که سیستم در نقطه‌‌ی خاصی از فضای حالتش جایگیری می‌‌کند. بنابراین تبادل منظم رخدادها توسط ساختار را می‌‌توان همتای حرکت خط‌راهه‌‌ی ساختار سیستم در فضای حالتش دانست.

ساختار سیستمِ ساده روابط سرراست و مستقیمی میان رخدادها برقرار می‌‌کند و به همین دلیل هم خط‌راهه‌‌اش شکلی ساده دارد. در این سیستم‌‌ها متغیر‌هایی که جایگزینی یک رخداد را با رخداد دیگر تنظیم می‌‌کنند معدود و ساده هستند. به همین دلیل هم می‌‌توان با دانستن‌شان رفتار سیستم را پیش‌‌بینی کرد. در مورد سیستم‌‌های پیچیده ماجرا فرق می‌‌کند. ساختار سیستم پیچیده چنان بغرنج است که ارتباطاتی ساده و مستقیم میان رخدادها را مجاز نمی‌‌دارد. در اینجا هم تقارن و دوشاخه‌‌زایی وجود دارد. هر رخداد می‌‌تواند با مجموعه‌‌ای از رخدادهای دیگر جایگزین شود و بنابراین فقط به طور احتمالاتی می‌‌توان درباره‌‌ی رفتار آینده‌‌ی سیستم حدس زد.

نمونه‌اش بدن ماست که ساختاری مشخص دارد و از میلیاردها واحد بیوشیمیایی یعنی یاخته‌ها تشکیل یافته است. این ساختارِ بسیار پیچیده مرتب عناصر ساختاری خود را با محیط تبادل می‌‌کند. ما قاعدتاً در هر دقیقه دوازده بار تنفس می‌‌کنیم و با هر دم زدن مقداری اکسیژن به خونمان وارد می‌‌شود. بگذارید توجه خود را بر این حادثه متمرکز کنیم.

تنفس ما، مجموعه‌‌ای از رخدادها را در بر می‌‌گیرد که یکی از آن‌ها ورود فلان اتم اکسیژن به خونمان است. اتم اکسیژنی که به خون ما وارد می‌‌شود عنصری است که با مجموعه‌‌ای از روابط احاطه شده است. در مقام عنصر، مولکولی دو اتمی (و بنابراین از جنس ماده) است که جرم و ویژگی‌های فیزیکی مشخصی دارد. روابطی که آن را احاطه کرده‌اند خواصی هستند که به ارتباط آن با سایر عناصر ساختاری بدن ما مربوط می‌‌شوند. مثلاً اتم اکسیژن خاصیت اکسیدکننده دارد و اکسیژنی که ما جذب می‌‌کنیم می‌‌تواند با هموگلوبین خونمان به طور سست پیوند برقرار کند و پس از رسیدن به بافت‌های هدف در سوخت و ساز سلولی نقش ایفا کند. این مجموعه از روابط که بر آن مولکولِ خاص سوار شده است، باعث می‌‌شود ورود اکسیژن به خونِ ما به مرتبه‌‌ی یک رخداد ارتقا یابد. رخدادی که ساختار بدن ما را دگرگون می‌‌کند.

ما با هر دم زدن چهار برابر اکسیژن، نیتروژن به شش‌هایمان وارد می‌‌کنیم. نیتروژن هم یکی از عناصر جهان خارج است؛ مولکولی است که از خیلی جهات -مثل دارا بودنِ ساختار اتمی و زیر اتمی- به اکسیژن شباهت دارد. نیتروژن هم می‌‌تواند به طور تصادفی از مویرگ‌های شُش ما بگذرد و به خونمان وارد شود. اما ورود نیتروژن به خون را نمی‌‌توان رخداد دانست. چون مولکول‌های نیتروژن برخلاف اکسیژن نقش زیستی ندارند. در این مورد شبکه‌‌ای از روابط که باید بر این عنصر حضور داشته باشند تا اتصالشان به ساختار را ممکن کنند، غایب‌اند. به همین دلیل هم رخدادی که در جریان تنفس اتفاق می‌‌افتد، جذب اکسیژن است نه نیتروژن.

اکسیژن چون ساختاری مشخص و پایدار دارد، نوعی «چیز» محسوب می‌شوند. همچنان که روند پیوند و گسست‌اش با آهن‌های هموگلوبین را باید «رخداد» دانست. ورود اکسیژن به شش، مانند تمام حوادثِ دیگری که به جهان خارج منسوبشان می‌‌کنیم، نوعی رخداد هستند. همه‌‌ی ما، مانند تمام سیستم‌‌های پیچیده‌‌ی دیگر، در میان شبکه‌‌ای متراکم از حوادث و هستنده‌ها شناوریم که تنها بخشی اندک از آن‌ها را درک می‌‌کنیم. این بخش کوچک، به پدیدارهایی مربوط می‌‌شود که به نوعی بر ساختار ما تأثیر می‌‌گذارند و پویایی آن را دگرگون می‌‌سازند. تنها بخشی از روندهای محیطی هستند که با جریانهای درونی سیستم چفت و بست می‌شوند و با قلابِ ساختار به تله‌ی کارکرد می‌افتند. تنها اینها هستند که در چرخه‌های کارکردی سیستم نقشی بر عهده می‌گیرند،‌ و فقط این‌ها رخداد هستند. به همین ترتیب تنها برخی از هستنده‌ها هستند که با چسب کارکرد به ساختار سیستم چفت و بست می‌شوند، و همچون بخشی از پیکره‌ی آن نقشی ایفا می‌کنند. تنها اینها چیز هستند.

سیستم به این تعبیر هرچند در میانه‌ی اقیانوسی از روندهای تصادفی محیطی شناور است، اما با واسطه‌ای با آن تماس می‌یابد. این واسطه مثل کشتی‌ایست که بخشهای مهم و ارزشمند از محیط را جدا می‌کند و تنها چیزها و رخدادهای مربوط به سیستم را به درون ساختار و کارکرد آن راه می‌دهد. چیزها و رخدادها، در اصل بیان دیگری از همان واحدهای سازنده‌ی ساختار و کارکرد هستند، و مجموعه‌شان را پدیدار می‌نامیم. همه‌ی سیستم‌های در حبابی از پدیدارها شناورند، که مشتقی از آن اقیانوس محیط محسوب می‌شوند، و در ضمن حایلی با آن.

 

 

  1. event

 

 

ادامه مطلب: گفتار ششم: کنش

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب