گفتار چهارم: سه شاه خردمند
سنت هنری بازنمایی مغان و عیسای نوزاد در قرن چهارم پ.م و تقریبا همزمان با شکلگیری کلیسای کاتولیک آغاز شد. یکی از کهنترین نمودهای این مضمون (تصویر بالا) در قرن چهارم میلادی به صورت نقش برجستهای بر یک تابوت رومی کار شده و امروز در واتیکان نگهداری میشود. مغان در این اثر لباس پارسی (شلوار و چکمه و ردای گشاد و شنل) بر تن دارند و کلاه مهری شکسته بر سرشان دیده میشود. هیچ کدام ریش ندارند و هریک افسار شتری را در دست گرفتهاند. جالب آن که هدایای خود را به عیسایی تقدیم میکنند که نوزاد نیست، و پنج شش ساله به نظر میرسد. در اینجا هر سه مغ همریخت و همسن هستند و آن که پیشاهنگشان است با انگشت اشاره به ستارهی بالای سر عیسی و مریم اشاره میکند.
پلاک عاج، ۷/۲۱ در ۴/۱۲ سانتیمتر، تسالی، اوایل قرن ششم میلادی، در زیر تصویر زایش مسیح در آخور با نقش گاو و خر نشان داده شده است.
پلاک عاج، ۱۲ در ۸/۸ سانتیمتر، قسطنتنیه، قرن یازدهم میلادی، کلاه مهری مغها همچون زایدهای بر مویشان بازنموده شده است.
نقاشیهای اروپای غربی از مغان ستایشگر تا قرن دهم میلادی کاملا با هنر منطقهی آناتولی و بالکان و سوریه همسان است و با همان تاکید جامهی پارسی و ظاهر شرقی سه مغ را نمایش میدهد. آثاری که در این رده قرار میگیرند به نسبت پرشمار و فراوان هستند و بسیاریشان در قالب پلاکهای عاج برای تزئین دیوارهی صندوقها یا دیوارها کاربرد دارند. تقریبا بر همهی این آثار هنری مغان با کلاه مهری و نشانههایی از شرقی بودن (شتر، لباس ایرانی، هدایای ویژه) شناخته میشوند.
پلاک عاج، آخن، آلمان، حدود ۸۰۰.م
پلاک عاجی، موزهی سالرنو، حدود ۸۰۰ .م
سنت نقاشی بیزانسی و شمایلنگاری مسیحیت شرقی تا مدتها همین نمادپردازی را حفظ میکند و مغان را با جامهی پارسی و ظاهر ایرانی نمایش میدهد. اما در قرن دهم میلادی در قلمرو مسیحیت غربی نوعی روند «اروپایی شدن» در این سه مغ نمایان میشود. از طرفی ایشان در متون بیشتر با اسم سه فرزانه یا سه پادشاه مورد اشاره قرار میگیرند، و نه سه مغ. از طرف دیگر کلاه مهری و لباس ایرانیشان طرد میشود و به جایش با لباسهای اروپایی و تاجی بر سر بازنموده میشوند.
نیمی از چشماندازی دو لتی، پاریس، ۱۳۰۰-۱۳۲۵.م
کلیسای نونانتولا، ایتالیا، قرن هشتم میلادی
این تحول با تغییر در ارجاع به عهد عتیق نیز مصادف بوده است. یعنی از این به بعد بیش از ارجاع به کتاب دانیال که فراز آمدن کوروش بزرگ در مقام مسیحای نجاتبخش یهود از چنگ بابلیها را گزارش میکرد، به کتاب اشعیا اشاره میشود که استقبال شاهان از شاه یهود و پیشکش کردن طلا و کندر به دستشان را توصیف میکند.[1] بعدها در ادامهی همین روند ایرانیزدایی از عهد جدید، وقتی در سال ۱۶۱۱.م ترجمهی شاه جیمز از انجیل به زبان انگلیسی منتشر شد، مغان در اصل متن به «مردان خردمند» (wise men) برگردانده شد. به همین ترتیب اشارههای دیگر به مغان در کتاب مقدس یا به همین کلمه ترجمه شد[2] و یا –اگر دلالتی منفی داشت- به «جادوگر» (Sorcerer) دگردیسی یافت.[3]
دیوارهی چپ تابوت سنگی سنت کاتِرووس، تولِنتینو، قرن چهارم میلادی
ستایش سه مغ در کاشیکاری صومعهی واتوپایتی، یونان، قرن دهم میلادی
سه مغ در برگی از کتاب «باغهای شادمانی»، فرهنگنامهای مصور نوشتهی هِراد لَندزبرگی، که رئیس صومعهای زنانه در آلزاس بود، ۱۱۷۰.م؛
این روند اروپایی شدن سه مغ با بومیسازی روایتهای مربوط به سه مغ و تقدیس اغراقآمیزشان در کلیسای کاتولیک همراه شد. در اواخر قرن دوازدهم راهبهای به نام هراد که رهبر صومعهای در آلزاس بود، فرهنگنامهای مصور به نام «باغهای شادمانی» (Hortus deliciarum) نوشت و در آن نقاشی سه مغ همچون سه پادشاه اروپایی کشیده شده است. این در حالی است که در کلیسای ارتدوکس شرق و قلمرو روم شرقی همچنان مغها ایرانی شمرده میشدند و هویتشان دست نخورده بود چنان که در کاشیکاری صومعهی واتوپایتی در یونان میبینیم، که در قرن دهم میلادی پای کوه آتوس ساخته شده است.
قرن سیزدهم به ویژه در این گذار اهمیت چشمگیری داشت و این همان زمانی است که قلمرو کاتولیک در پی جنگهای صلیبی تماسهایی بیشتر با دنیای اسلام پیدا کرده بود و سازمان کلیسای کاتولیک ناگزیر شده بود دست به اصلاحاتی بزند و نوعی پوستاندازی را تحمل کند. این روند که گاه آن را نوزایی آغازین مینامند، با بازتعریف مفهوم سه مغ همراه بود. مهمترین نمودش هم آن بود که اصولا بازگشت سه مغ به قلمرو ایران را در این دوران منکر شدند و آرامگاه ایشان را نه در نزدیکی ری یا زنجان (روایت کلاسیکی که مارکوپولو هم نقل کرده بود) که در اروپای شمالی دانستند.
در سال ۱۲۴۸.م ساخت کلیسای جامع کلن در آلمان آغاز شد و این نقطهای بود که پیشاپیش هم کلیسای کوچکی داشت و به ویژه به خاطر سنت بزرگداشت سه مغ مشهور بود. ساخت کلیسای کلن تقریبا تا به امروز تداوم داشته است. چون مرحلهی نخست بنا کردناش سه قرن (تا ۱۵۶۰.م) طول کشید و تازه آن وقت هم ناتمام ماند. بعد از آن هم یک دورهی نیم قرنی بازسازی (بین ۱۸۴۲ تا ۱۸۶۰.م) را از سر گذراند و در حال حاضر هم باز چنین روندی در جریان است. این کلیسا دو برج بلند با ۱۵۷ متر بلندا دارد و بزرگترین کلیسای جهان با برجی دوقلو و سومین کلیسای بلندمرتبهی جهان است.
این بنا از ابتدای کار وقف سه مغ شده بود. در سال ۱۱۶۴.م اسقف اعظم کلن رینالد اهل داسِل[4] اشیای مقدسی که ادعا میشد بقایای جسد سه مغ است را از پاپ وقت –فردریک بارباروسا- دریافت کرد و قرار شد کلیسای گوتیک عظیمی برای جای دادن آنها و بزرگداشت سه مغ در این شهر ساخته شود. این اشیای مقدس پیش از این در صومعهی سانت اوستورگیو[5] در میلان جای داشت و برای این شهر اعتبار و شهرت زیادی فراهم آورده بود. چون گروههای بزرگی از زایران هر سال برای دیدار از بقایای سه مغ به میلان میشتافتند.
مقبرهی سه مغ در کلیسای جامع کلن، ۱۱۹۱.م
ادعا میشد که این بقایا نخست در قسطنتنیه جای داشتهاند و بعد در دوران امپراتور کنستانتین در قرن چهارم میلادی با اصرار استورگیوس اول[6] اسقف میلان (۳۴۳-۳۴۹.م) به این شهر انتقال یافته است. بردن این اشیا به کلن بخشی از سیاست کلیسای کاتولیک برای گسترش به درون قلمرو آلمانی زبان بود. این بخشی از روند بازسازی کلیسا و گسترش دایرهی اقتدارش در نوزایی آغازین بود، که کمی بعد با بهرهجویی از صنعت چاپ و مالاندوزی کلیسا دنبال شد و به زودی با ظهور مارتین لوتر به واکنشی انتقادی و تند منتهی گشت.
از همان هنگام که ساخت کلیسای کلن آغاز شد، مقامات کلیسایی سفارشهایی به هنرمندان دادند تا آثاری در ستایش سه مغ پدید آورند و با آن این پرستشگاه نو را بیارایند. مهمترین شاهکار هنری مستقر در این کلیسا در همین زمان ساخته شد. اسقف اعظم کلن فیلیپ فون هاینزبرگ[7] در سال ۱۱۶۷.م (همزمان با دوران حیات خیام و حسن صباح) هنرمندی نامدار به اسم نیکولاس اهل وِردُن[8] را استخدام کرد تا برای بقایای جسد سه مغ آرامگاهی شایسته درست کند.
پیکرکهای «ستایش مغان» بر آرامگاه کلیسای جامع کلن، ۱۱۹۱.م
کار ساخت یادمان در ۱۱۹۰.م آغاز شد و یک سال بعد به انجام رسید. حاصل کار جعبهای از جنس طلا و مفرغ بود در ابعاد ۱۱۰ در ۱۵۳ سانتیمتر در قالبی با ریخت کلیسا، که کندهکاریها و مجسمههای کوچکی بر رویش ساخته شده و با بیش از هزار گوهر آراسته شده است. این جعبه را در سال ۱۸۶۴.م گشودند و دیدند درونش قدری پارچه و زیورهایی زرین و سیمین و اسکلت سه مرد جای دارد.[9] اینها البته ارتباطی با سه مغ ایرانی دوران مسیح نداشتند، اما احتمالا بخشی از همان اشیایی محسوب میشدند که هفتصد سال پیش از میلان به آنجا آورده بودند. بخش دیگری بعدتر به میلان بازگردانده شده بود.
ساخت کلیسای جامع کلن در ۲۲ امرداد سال ۶۲۷ هجری خورشیدی (۱۵ اوت ۱۲۴۸.م) با مدیریت اسقف اعظم کلن کنراد فون هوخشتادِن[10] آغاز شد. این دوران مصادف بود با دوران تثبیت اقتدار مغولان بر ایران و فروپاشی نهادهای مربوط با خلافت. در همین سال بود که فردیناند سوم کاستیل شهر سویل را فتح کرد و آلفونسوی دهم شاه کاستیل شهر آلیکانته را گرفت و روند اخراج و کشتار مسلمانان در اسپانیا آغاز شد. همچنین در این سال لویی نهم شاه فرانسه که رهبری دور هفتم جنگهای صلیبی را بر عهده داشت، با سپاه بیست هزار نفرهی بزرگش به سمت مصر به حرکت درآمد. بنابراین ساخت کلیسای کلن در میانهی تکاپوی اروپاییان برای غلبه بر شرقیها و تسخیر قلمرو زیر فرمان مسلمانان ساخته شد.
کلیسای جامع کلن در نهایت بنایی شگفتانگیز از آب در آمد که برای بخش بزرگی از تاریخ مسیحیت در اروپا، همچنان در حال ساخته شدن بود. ساخت برجهای مشهور بنا چهارصد به درازا کشید و در نهایت هم وقتی ساخت بنا در قرن شانزدهم میلادی –تقریبا همزمان با دوران کوزیمو د مدیچی- متوقف ماند، هنوز ساختمانش نیمهکاره بود. در میانهی قرن نوزدهم میلادی نقشههای قدیمی این بنا کشف شد و دربار پروس همتی کرد تا بنا تکمیل شود. این کار حدود شصت سال به درازا کشید، اما چند دهه بعد جنگهای جهانی رخ داد و در جنگ جهانی دوم هواپیماهای متفقین که عمدی در تخریب بناهای تاریخی آلمانی داشتند، حملاتشان را روی این شاهکار معماری متمرکز کردند. طوری که چهارده بمب به طور مستقیم بر آن منفجر کردند. با این حال دیوارهای بنا همچنان ایستاده باقی ماند و در دهههای گذشته از نو بازسازی شد.
کندهکاری مرمری، ۸/۴۱ در ۳/۲۱ در ۴/۴ سانتیمتر، ناتینگهام انگلستان، ۱۴۵۰-۱۵۰۰ .م
کندهکاری مرمری، ۶/۴۲ در ۲/۲۹ سانتیمتر، انگلستان، ۱۴۵۰-۱۵۰۰ .م
سنتی که در کلن دربارهی سه مغ شکل گرفت، نشانگر اروپایی شدن کامل این نماد کهن ایرانی بود. در این سنت سه مغ به صورت سه خردمند یا سه شاه تصویر میشدند که دیگر ارتباط چندانی با سنت اوستایی-عبرانی اولیهشان نداشتند و از نمادهای هویتی ایرانی عاری بودند. بر سطح آرامگاه نقش سه مغ به سادگی همچون سه شاه اروپایی بازنموده شده بودند. این روند ایرانیزدایی چنان پردامنه بود که در ۱۱۹۹.م وقتی اوتوی چهارم شاه آلمان خواست هدایایی به این کلیسا بدهد، به جای آن که نقاشی سه مغ یا مجسمهشان پیشکش کند، به سادگی سه تاج طلا به خزانهی آنجا بخشید و اینها را نمادی برای «سه شاه شرقی» دانستند.
پس از آن در سنت کلیسای کاتولیک سه مغ ایرانی بیشتر همچون سه شاه اروپایی نمایش داده میشدند. در هنر نوظهور پروتستانی که به سرعت در سرزمینهای ژرمن و آنگلوساکسون ریشه دواند، نوشتار بر دیدار غلبه داشت و آراستن کلیساها با آثار هنری چشمگیر رواج چندانی نداشت. با این حال در آن بافت هم سرمشق عمومی مشابهی را میبینیم و دیگر تاکید یکی دو قرن پیش بر مغ بودن و ایرانی بودن این سه تن دیده نمیشود، هرچند در متون همچنان برچسب «مغ» بر ایشان باقی مانده و آثار هنری یاد شده ردهای به اسم «ستایش مغان» (Adorazione dei Magi) را بر میساختهاند. برخی از کشورها اروپای غربی و شمالی که در فرهنگ و هنر نوپا بودند، یکسره همین بازتعریف تازهی پارسیزدوده را وامگیری کردند و مثلا در انگلستان در قرن پانزدهم نمونههایی از ستایش مغان پدید آمد که سه شاه با پوشش غربی را نشان میداد و چنان که گفتیم ترجمهی انجیل شاه جیمز را نیز باید در همین بافت تاریخی دریافت.
ستایش مغان، فیلیپو لیپی، ۱۴۹۶.م
ستایش مغان، اثر استاد گمنام سیلسا، صومعهی هیرونیموس مقدس، سیلسا، تولدو، حدود ۱۵۰۰ پ.م
ستایش مغان اثر استاد گمنام آنتورپ، ۱۵۲۰.م
ستایش مغان (شاهان) اثر گیرولامو دا سانتاکروچه،[11] حدود ۱۵۴۰.م
ستایش سه مغ، اثر لیندِکِر[12]، ۱۹۰۰.م
- کتاب اشعیاء، باب ۶۰، آیات ۱ تا ۶. ↑
- مثلا در کتاب دانیال، باب دوم، آیهی ۴۸. ↑
- مثلا دربارهی شمعون مغ یا الوماس مغ، در کتاب اعمال، به ترتیب در باب ۸، آیات ۹-۱۳؛ و باب ۱۳، آیات ۶-۱۱. ↑
- Rainald of Dassel ↑
- Basilica of Sant’Eustorgio ↑
- Eustorgius ↑
- Philip von Heinsberg ↑
- Nicholas of Verdun ↑
- Floss, 1864: 108. ↑
- Konrad von Hochstaden ↑
- Girolamo da Santacroce ↑
- J.C. Leyendecker ↑
ادامه مطلب: گفتار پنجم: خاندان مدیچی
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب