آیین یلدا

 

 یکی از آیین‌های جمعی ما ایرانی‌ها یلداست که مانند نوروز پاس داشته می‌شود و عزیز است. خاستگاه این جشن چیست و در رده‌ی چه نوع مراسمی می‌گنجد؟

 یلدا یکی از جشنهای سالانه‌ی ایرانی است. چنان که می‌دانید، تمدن ایرانی قدیمی‌ترین نظام گاهشماری منظم مبتنی بر اخترشناسی ریاضی را دارد و به همین خاطر از زمانی بسیار دوردست -از ابتدای عصر هخامنشی- تقویم خورشیدی دقیقی در ایران رایج بوده است. در این نظام گاهشماری ضرباهنگ‌های زندگی اجتماعی با جنشها و مراسمی عمومی تعیین می‌شود که هم ماهانه هستند و هم سالانه. ما در ایران قدیم به ازای هر ماه یک جشن بزرگ و تقریبا به ازای هر فصل یک آیین جمع باشکوه داشته‌ایم. آیینهای فصلی عبارتند از نوروز و مهرگان و یلدا و تیرگان، و جشنهای ماهانه هم در روزهایی برگزار می‌شده که نام روز و ماه یکی است. دو تا از آیینهای فصلی ما (مهرگان و تیرگان) در اصل جشن ماهانه بوده‌اند که به مرتبه‌ی نماینده‌ی فصل پاییز و زمستان برکشیده شده‌اند. گذشته از اینها البته شش گاهنبار را هم داریم که جشنهای زرتشتی مربوط به کشاورزان است.

 آیینهای هفتگی را نباید در این رده گنجاند؟

 چرا، یک چرخه‌ی دیگر که هفتگی است از همان دوران هخامنشی به شکلی خام در ادیانی مثل یهودیت و مناسک ایزدان بابلی وجود داشته، اما رواج و فراگیر شدن‌اش به خاطر رونق آیین مانی است و زمانش به ابتدای عصر ساسانی بر می‌گردد. مانویان بودند که مراسم هفتگی منظمی را برگزار می‌کردند و پیوندهای میان هفت روز هفته و هفت اختر و هفت فلز و هفت اندام را خود مانی ابداع کرد. در همین چارچوب و در دوران ساسانی بود که مفهوم آدینه (یعنی روز گرد آمدن) در ایران زمین فراگیر شد. این بعد از ظهور اسلام به جمعه (روز جمع شدن) ترجمه شد که همان معنا را می‌دهد.

 آیین‌ یلدا چه کارکردهای هویتی و فرهنگی دارد؟

 یلدا در اصل از آیین مهر باقی مانده است. یعنی جشن تولد ایزد مهر است که بنا به اسطوره‌های دیرین در تاریک‌ترین شب سال اتفاق می‌افتد. این را باید به یاد داشت که دین زرتشتی که برای بیش از هزار سال دین اکثریت مردم ایران بوده، پیوندهایی بسیار نزدیک با آیین باستانی مهر داشته و مضمون تقدیس نور و عشق و خورشید و همچنین اخلاق جنگاوران در آن مرکزیت داشته است. پس از دوران اسلامی هم این پیکره تقریبا دست نخورده باقی می‌ماند و در قالب عرفان ایرانی بازتولید می‌شود. یلدا یکی از آیینهای کلیدی در این چارچوب است. در میان چهار جشن بزرگ فصلی، تیرگان به بزرگداشت آب می‌پردازد و دو تای دیگر یعنی یلدا و مهرگان به میترا مربوط می‌شوند. یلدا جشن زایش خورشید است و مهرگان به نوعی جشن بر تخت نشستن میترای آسمانی است.

 نوروز چطور؟ آیا نوروز برای بزرگداشت مهر مناسب‌تر نمی‌بود؟ چون بالاخره از نوروز است که طول روز کم کم از شب بیشتر می‌شود.

 دقیقا، ما دو اعتدال سالیانه داریم و شگفت آن که اعتدال بهاری که با نوروز مصادف است، نه برای بزرگداشت خورشید آسمانی، که برای بزرگداشت روان انسانی اختصاص یافته است. فروردین اصولا یعنی ماه فروهر‌ها و فروهر نفس انسان یا همان روح نیاکان نیکوکار است. یعنی بزرگترین جشن ایرانی، در ضمن بزرگداشت مقام انسان و آیینی برای تقدیس «من» هم هست. این انسان کاملی که در نوروز تقدیس می‌شود، البته خود با آیین مهر پیوند دارد. چون جمشید بنیانگذار نوروز است و او صورت زمینیِ مهر محسوب می‌شود.

 پس میان نوروز و یلدا هم تناسبی هست؟

 دقیقا، به همان ترتیبی که یلدا و مهرگان جلوه‌های مینویی و آسمانی تقدس را به صورت نور و خورشید نشان می‌دهند، نوروز و تیرگان صورتهای زمینی همین مفهوم را نمایش می‌دهند. تیرگان در واقع بزرگداشت سرزندگی طبیعت و باروری زمین است، و نوروز به انسان اشاره می‌کند، در مقام جلوه‌ی زمینیِ مهر. در یلدا خورشید اختری است که زاده می‌شود، و در نوروز خورشیدی زمینی یعنی انسان است که بزرگ دانسته می‌شود.

 فلسفه وجودی یلدا چیست؟

 تمام رمزپردازی‌های یلدا به همین پیوندش با خورشید باز می‌گردد. زمان جشن هنگامی انتخاب شده که طولانی‌ترین شب سال را داریم و پس از آن چیرگی تدریجی نور بر ظلمت را داریم و روزها مدام طولانی‌تر و شبها کوتاهتر می‌شوند. تا برسیم به نوروز و بعد مهرگان که این دو برابر می‌شوند و نماد مهم میترا یعنی دادگری و عدالت برآورده شود.

از ترکیب خوراک‌های یلدایی تا مناسک شعرخوانی و گپ‌وگفت‌های دورهمی تا پاسی از شب، چه معنایی می‌شود دریافت کرد و چه کارکردهایی را دید؟

 بخشی از این مناسک به آداب زندگی کشاورزی مربوط می‌شود. مثلا خوردن آجیل اصولا در دوران قدیم کاری رایج در فصل سرد و زمستانی بوده است و نماد برکت و لذتهای نهفته در خوراکهای زمینی است. برخی هم نمادپردازانه‌تر هستند. مثلا انار دست کم از دوران هخامنشیان علامت ایزدبانوی آناهیتا بوده که خود مادر مهر قلمداد می‌شده است. هندوانه میوه‌ای جدیدتر است و چنان که از نامش بر می‌آید از هند آمده، اما آن هم به نظرم به خاطر دانه‌های پرشماری که دارد در این جشن گنجانده شده. رنگ سرخ و داشتن دانه‌های بسیار نماد سرزندگی و باروری بوده و اینها خویشکاری‌های مهم آناهیتا بوده است.

 دلالت‌های اخلاقی و فلسفی آیین یلدا در تمدن ایرانی چگونه بوده است؟ و ما امروز چگونه می‌توانیم این دلالت‌ها را در معنابخشی به زندگی روزمره به کار بگیریم؟

 تنها به یک نکته اشاره کنم: یلدا در تاریک‌ترین شب سال برگزار می‌شود. یعنی ما ایرانی‌ها جشن بزرگداشت نور را در قلب تاریکی برگزار می‌کرده‌ایم. این به نظرم معنادار است. از سویی خاستگاه امید و سرسختی مشهور ایرانی‌ها در برابر بلاهای طبیعی و غیرطبیعی را نشان می‌دهد، و از سوی دیگر به حقیقتی اشاره می‌کند، که روشنترین اختران در تیره‌ترین شبها زاده می‌شوند.

 حالا که کرونا آیین یلدا را نیز مانند نوروز تعطیل کرده است آیا می‌شود بخشی از کارکردهای آن را در فضای مجازی احیا کرد؟

  بی‌شک می‌توان چنین کرد و از همین حالا نمودهای چنین حرکتی در اطراف دیده می‌شود. کرونا هم البته رخدادی مهم و جالب توجه، اما گذراست و زندگی باز به روال سابق باز خواهد گشت، و امیدوارم به شکل‌هایی دلپذیرتر و خردمندانه‌تر و نزدیکتر به آیین مهر بازگشت کند، به آن شکلی که سزاوار مردمی چنین کهن و بافرهنگ باشد.

همچنین ببینید

نمادهای اساطیری در اشعار هتفیلد/اولریش

یادداشتی درباره‌ی اشعار متالیكا-۱. ۱۳۷۹/۷/۲۱...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *