وضعیت جامعه ما در فضای مجازی به حالت عجیبی رسیده است، از افرادی که به شکلهای عجیبی معروف میشوند تا حملاتی که هر از چند گاهی با یک موجی به یک فرد خاص می شود. به نظر شما این تصاویر می تواند نشانهای از وضعیت امروزی جامعه ما باشد یا چنین اتفاقاتی در فضای مجازی طبیعی است؟
باید در پرسشتان دو موضوع را از هم جدا کرد. یکی الگویی رفتارشناختی که در انسان به شکلی عام وجود دارد و امری وابسته به گونه است و میشود اسمش را گذاشت «پاییدن دیگری». انسان پستانداری است که به صورت گلهای زندگی میکند و در همهی جانورانی که به این شکل در کنار هم زندگی میکنند، هر عضو قبیله باید مدام دربارهی وضعیت دیگران «در جریان» باشد. باید معلوم باشد رئیس قبیله کیست و چه موقعیتی دارد، رقیبانش کی هستند؟ سلسله مراتب قدرت چگونه است؟ و مهمتر از همه این که اطرافیان فرد چقدر دربارهاش لطف دارند و نیکخواه او هستند، یا پشتسرش به دشمنی ورزیدن مشغولند. یعنی نیاز به خبرگیری دربارهی دیگری و هشیارانه پاییدن دیگریها در اجتماعی انسانی یک الگوی عمومی و جهانی و تکاملی است. پیامدهایش البته گاهی ناخوشایند یا غیراخلاقی هستند، پشتسرگویی، شایعهپراکنی، فضولی، خالهزنکبازی و رفتارهایی از این دست همگی از این خاستگاه سوسیوبیولوژیک ناشی میشوند. در کنار این ماجرا که به تعبیری طبیعی است، ما ظهور رسانههای الکترونیکی و شبکههای مجازی را داریم که امری به کلی نوظهور و بیسابقه است. آنچه موضوع پرسشتان بود، به جریان افتادن و تشدید شدنِ آن الگوی رفتاری کهنسال و قدیمی بود، در این مجرای نوظهور فناورانه.
چقدر خود سیستم فضای مجازی مثل اینستاگرام، توییتر و … در به وجود آمدن این اوضاع تاثیرگذار بوده است؟
اصولا باید توجه داشت که بخش مهمی از کارکرد شبکههای اجتماعی همین است. زوکربرگ فیسبوک را بر اساس میل مردم به فضولی در کار دیگران و سخنچینی دربارهشان طراحی کرده و اصولا برای بازاریابیاش هم بر همین میلهای قدیمی زیست-جامعهشناسانه تکیه میکند: به دیگری دربارهی خودت خبری بده، قبل از این که دیگران طور دیگری همان خبر را بدهند! دلیل این که فضای مجازی به کلی با رسانههای قبلی مثل تلفن و ایمیل و رادیو و تلویزیون متفاوت است، همین جاست. در ابتدای کار (مثلا در رادیو و تلویزیون) یکی به همه پیام میداد، قبلتر (در نامهنگاری) و بعدترش (در تلفن و ایمیل) هم یکی میتوانست به یکی دیگر پیام بدهد. با پیدایش شبکههای مجازی اما همه میتوانند به همه پیام بدهند و این اتفاق به کلی جدیدی است. فضای مجازی به تعبیری همان روابط در ارتباطات واقعی انسانی را شبیهسازی میکند و به همین خاطر اینقدر در زندگی خصوصی افراد تاثیرگذار است.
برخی کارشناسان می گویند ما جامعه را برای کار با فضای مجازی آموزش ندادیم، آیا واقعا مشکل فقط در همین موضوع است؟ یا عوامل بیشتری در این وضعیت تاثیر گذار هستند؟
نکته در اینجاست که هنوز فرصتی برای آموزش دادن بروز نکرده است. کمتر از بیست سال است که این شبکهها پدیدار شدهاند و تازه ده سال است که جهانگیر شدهاند. کل مردمان از جمله گردانندگان این سیستمها در حال آزمون و خطا و یادگیری هستند. این را هم در نظر داشته باشید که اصولا کار کردن با شبکههای اجتماعی نیازمند هوشمندی و هشیاریای بالاتر از سطح معمول است. چون افراد اغلب در زمانی که تنها هستند در این فضاها پیامی مخابره میکنند، اما در اصل تنها نیستند و آن پیام را ممکن است هزاران نفر ببینند. یعنی نوعی واژگونگی در مفهوم کلاسیک خلوت و جلوت داریم که تشخیص و مدیریتش نیازمند هوشیاری است.
به نظر شما ریشه این حملاتی که در فضای مجازی به هم انجام می شود و افراد به سادگی قضاوت و به نوعی تنبیه می شوند چیست؟
این در واقع شکلی از همان جزر و مدهای عادیایست که همیشه در سطح جامعه وجود داشته است و افراد را بنا به کردارهای کرده و ناکردهشان –یا تصوراتی که در این مورد وجود داشته- آماج قضاوت قرار میداده و به خوشنامی یا بدنامیشان منتهی میشده است. اما ماهیت چنین پدیداری اصولا شفاهی بوده و زودگذر و معمولا در خفا و پنهانی. اما حالا برای اولین بار در تاریخ به صورت نوشتاری ثبت میشود و بنابراین ماندگارتر است و علنیتر.
جدا از اینکه فردی که مورد حمله قرار گرفته مقصر است یا نه، به نظر شما چقدر قضاوت و تنبیه این افراد در فضای مجازی درست است؟
اصولا اظهار نظر دربارهی دیگران در شرایطی که دادههای کافی در کار نباشد و حق دفاع به او داده نشده باشد، کاری غیراخلاقی است. اما چنان که گفتم این کار غیراخلاقی رواجی تام و تمام دارد. یعنی تودهی مردم اغلب بر اساس عواطف و هیجاناتی معمولا منفی (مثل ترس و خشم و حسد و آز) و در ادامهی اموری که از زندگی شخصی خودشان برخاسته و به دیگری مربوط نیست، دربارهی دیگری قضاوت میکند. فضای مجازی البته با توجه به این که نوشتاری است و دوطرفه، از سویی این قضاوتها را سریعتر علنی میکند و با ماندگار ساختنشان امکان تأمل دربارهشان را میدهد. یعنی حدس من بر خلاف بیشتر کسانی که در این مورد سخن گفته یا نوشتهاند، این است که پیدایش شبکههای اجتماعی در نهایت همچون بستری برای تأمل و آموزش برای عقلانیسازی قضاوت عمل خواهد کرد. همین الان هم میبینیم که رویکردی نقادانه دربارهی اظهار نظرهای هیجانی در فضای مجازی باب شده و مردم اغلب قضاوتشان را قدری تعلیق میکنند تا دادههای بیشتری پیدا کنند. از سوی دیگر امکان خبردار شدن کسی که مورد قضاوت قرار گرفته و پاسخگویی و دفاع کردناش هم فراهمتر از فضای اجتماعی عادی است. روی هم رفته پیچیدگی بالاتر نظام ارتباطی در اینجا، اگر درست و سنجیده به کار گرفته شود، میتواند قضاوتهای هیجانی را به داوریهای عقلانی تبدیل کند و بخشی از رفتارهای غیراخلاقی رایج در ارتباطهای انسانی را پالایش کند. به ویژه در افکار عمومی ایران چنین گرایشی به نظرم آشکارا دیده میشود و امیدبخش است. یعنی رویکرد مردم به اخبار و قضاوتها و اظهارنظرها با شک و تردید و اندیشیدن و نقد همراه است که به کوشش برای نتیجهگیری شخصی و خودبنیاد میانجامد، و این بسی بهتر است از قاعدهی عام تودههای انسانی که هیجانی و سریع و متعصبانه بر مبنای تقلید از همدیگر به قطعیتهای سادهلوحانه ایمان میآورند. بادا که در آیندهی جامعهمان اولی را بیشتر و دومی را کمتر داشته باشیم.