به مناسبت روز بزرگداشت حافظ، مسعود لقمان گفتوگوهایی با اندیشمندان برجسته ایرانی: داریوش آشوری، محمدعلی اسلامی ندوشن، جلال خالقی مطلق، محمد دبیرسیاقی، علی دهباشی، منوچهر ستوده، داریوش شایگان، امیرحسین ماحوزی، علیقلی محمودی بختیاری و شروین وکیلی، دربارهی بهترین کتابی که تاکنون در حوزه حافظشناسی منتشر شده و برترین حافظپژوه، انجام دادهام که میخوانید و میشنوید.
چندرسانهایگفتوگوها را با از اینجا بشنوید |
علیقلی محمودی بختیاری، نویسنده «چرا حافظ»، با اشاره به کارهای فراوانی که روی حافظ انجام شده است: از شرح سودی گرفته که از نخستین پژوهشهای حافظشناسی در جهان است تا کارهای محمد قزوینی و قاسم غنی که آنها نیز از نخستین کارهای حافظپژوهی در ایراناند، کارهای بهاءالدین خرمشاهی را قابل توجه میداند، اما بر این باور است که گوته آلمانی از همه پژوهشگران ایرانی، حافظ را دقیقتر شناخته است. محمودی بختیاری برای نمونه میگوید این نکته را که حافظ در سخنش یک واژه را دو بار در قافیه به کار نبرده است، مگر اینکه آن واژه، دو معنی جداگانه داشته باشد را برای نخستین بار گوته مطرح میکند.
جلال خالقی مطلق ضمن ارجگذاری به کارهای قاسم غنی و خرمشاهی بر این باور است که ایرانیان کار جدیای در حافظپژوهی نکردهاند و در کل کتاب یا مقالهی دلخواهی دربارهی حافظ نخوانده است.
محمدعلی اسلامی ندوشن، نویسنده «ماجرای پایان حافظ»، به کارهای قاسم غنی در حافظپژوهی و کتاب «شیراز در دوران حافظ: شهر شکوهمند سدههای میانی ایران» (Shiraz in the Age of Hafez: The Glory of a Medieval Persian City) نوشته جان لیمبرت اشاره میکند.
محمد دبیرسیاقی نیز به کتاب 14 جلدی «حافظشناسی» نشر پاژنگ اشاره دارد.
منوچهر ستوده، خرمشاهی را در حافظپژوهی، پژوهشگری میداند که حافظ را بهخوبی درک کرده است و بدینروی کارهای ایشان را شاخص میداند.
شروین وکیلی ضمن ارجنهادن به کتاب «حافظ» سلیم نیساری و کارهای قاسم غنی، بدترین اثری که درباره حافظ منتشر شده است را حافظ احمد شاملو میداند و بر این باور است که هر چند گمان میکرده که شاملو زبان فارسی را خوب میشناسد و مترجم خوبی است، اما پس از خواندن حافظ شاملو، فهمیده که وی حتی دیوان حافظ را از رو نمیتوانسته، درست بخواند. وکیلی میافزاید که شاملو به متن، علایم سجاوندی افزوده، ترتیب ابیات را دگرگون و واژگان را ذوقی دستکاری کرده و در کل اصلاحاتی انجام داده که نشان میدهد، زبان دوران حافظ را نمیشناخته است.
وکیلی ضمن اشاره به پروژهای که سالهاست درگیرش است و آن، نوشتن تاریخ من ایرانی یا تاریخ انسانی که در ایران تکامل یافته است، میگوید که تاریخ من ایرانی دو خوشه اصلی دارد که شامل بازنویسی تاریخ ایران و تدوین تاریخ اندیشه ایرانی است و از آنجا که حافظ نقشی مهمی در این میان دارد، بخشی از این تاریخ به او اختصاص دارد.
وکیلی در پایان با اشاره به تحلیل دیوان حافظ با توجه به دو خوشهای که ذکر شد، کاری که روی حافظ انجام میدهد را صورتبندی راز و رمزپردازی در حافظ در پیوند با خرد باستانی ایران میداند که نمونهای از آن در عرفان ایرانی و صورت خالصتر آن در سهروردی دیده میشود.
علی دهباشی با اشاره به کتابهای پرشمار منتشرشده درباره حافظ، کتابهایی که در وی اثر عمیقی داشتهاند، چهار کتاب: «تاریخ تصوف در ایران» قاسم غنی که بخش مهمی از آن به حافظ اختصاص دارد؛ «حافظنامه» بهاءالدین خرمشاهی؛ «در کوی دوست» شاهرخ مسکوب و «از کوچه رندان» عبدالحسین زرینکوب میداند.
داریوش شایگان هم «مکتب حافظ» منوچهر مرتضوی و «در کوی دوست» شاهرخ مسکوب را از کارهای مود علاقهاش در زمینهی حافظپژوهی میداند.
امیرحسین ماحوزی نیز به سه اثر در حوزه حافطپژوهی اشاره میکند.او کتابهای «گمشده لب دریا» نوشته تقی پورنامداریان؛ «عرفان و رندی» داریوش آشوری و «نقشی از حافظ» علی دشتی را کتابهایی میداند که دریچه تازهای به جهان حافظپژوهی او گشودهاند.
داریوش آشوری به بیان مسئله حافظپژوهی از زاویهای دیگر میپردازد. نویسنده «عرفان و رندی حافظ»، با بیان اینکه حافظپژوهی دانش تازهای در ایران است و با آغاز آشنایی ایرانیان با دانشهای نوین پا گرفته است به دستاوردهایش در حوزه حافظپژوهی اشاره میکند و میگوید که پرسشهایی چون: آیا میشود به حافظ، رهیافتی روششناسانه داشت یا نه؟ و مسئله خوانشهای متضاد از حافظ را چگونه میتوان فهمید؟ وی را بر آن داشته است تا از دیدگاه مدرن و با روشهای میانمتنی و هرمنوتیکی به پژوهش در حافظ بپردازد تا بتواند به صورت منطقی و دانشی به رهیافتی از دیوان حافظ دست یابد که دستاورد آن در کتاب «عرفان و رندی حافظ» تجلی یافته است.
* این گفتوگوها پیشتر در رسانه قانون منتشر شده است.
Ba Dorood
Man ba Shervin Vakili ham andisheh hastam