بخش دوم: دست و تن
گفتار نخست: دست به سینه
از ابتدای هزارهی سوم پیش از میلاد در ایران زمین شبکهای از دلالتها را میبینیم که به شکل قرارگیری خود دست مربوط میشود. این حالتها در هزارهی سوم و دوم پیش از میلاد روی هم رفته در چند رده جای میگیرند که یکی از کهنترینهایشان به ارتباط دست و سینه مربوط میشود و میتوان آن را ادامهای از همان رمزگانِ گرفتن پستان در دوران پیشاتاریخی دانست. در این حالت بالا بردن دستها تا نزدیک سینه شکلی از احترام به دیگری را نمایش میدهد و صورتهای متفاوت این حرکت پیامهایی متمایز در این بستر را مخابره میکند.
الف) دست به سینه با شست
یکی از قدیمیترین نمونههای این حرکت «دست پیش سینه با شست» است و این حالتی است که در آن دو دست جلوی سینه و بالای ناف در هم قفل میشود و کمی از بدن فاصله میگیرد. انگشتان به هم چسبیده باقی میمانند و در هم فرو نمیروند و اغلب دست راست روی دست چپ را میپوشاند و انگشتان دست زیرین از زیر کف دست زبرین را با زاویهای در آغوش میگیرند. شست هر دست هم در گودی کنار شست دست دیگر جای میگیرد و خودِ شستها به صورت راست و رو به بالا هستند.
تندیسهای شهر لاگاش در سومر (۲۰۴۰-۲۰۲۰ پ.م): از بالا: زنی ناشناس، اورنینگیرسو پسر گودآ، دو تندیس از گودآ
این الگو را به ویژه در هنر سومری میبینیم و دو مرکز مهمی که تندیسهای فراوانی با این حالت در آن یافت شدهاند، شهرهای باستانی لاگاش و ماری هستند که به ویژه در نیمهی دوم هزارهی سوم پیش از میلاد چنین حالتی را زیاد در پیکرههای خود نمایش میدهند. از هزارهی سوم پ.م نمونههایی از این حالت دست را در تندیسهای میانرودانی و ایلامی میبینیم. به ویژه گودِآ که انسی (امیر) شهر لاگاش در میانرودان بوده و تندیسهایی با حالتی مذهبی از خود به جا گذاشته، اغلب در این حالت تصویر شده، و از کتیبههای بازمانده از او میدانیم که کاهنی بلندپایه هم بوده است. از شهر لاگاش (گیرسو) در سومر هم کندهکاری مشابهی در دست داریم که قدمتی بیشتر دارد و همین حالت را نشان میدهد.
پیکرک مجموعهی الصباح
پشت و روی شیربانوی گونول
این سبک از بازنمایی دست البته به میانرودان محدود نبوده و چنین حالتی را جسته و گریخته در نقاط مختلف ایران زمین میبینیم. چند قرن پیش از ساخته شدن پیکرکهای گودآ، در ابتدای هزارهی سوم پ.م (۳۰۰۰-۲۸۰۰ پ.م) تندیس کوچکی در گوشهی جنوب غربی ایران زمین (احتمالا شوش) از سنگ تراشیده شد که شاهکاری هنری است و امروز به نام «شیربانوی گونول»[1] شهرت دارد، چون مجموعهداری با این نام آن را خریده است. اثر یاد شده در سال ۱۳۸۶ (۲۰۰۷.م) چوب حراج خورد و بالاترین بهایی که در تاریخ هنر برای خرید مجسمهای پرداخت شده، بابت خریداری آن هزینه شد. این پیکرک موجودی تنومند با سر شیر ماده را نشان میدهد که دستانش را به همین شکل در برابر خود نگه داشته است.
جالب آن که بر خلاف حالت باقی تندیسهای این رده سرش را به عقب برگردانده است. تندیس دیگری با ریخت همسان با شیربانو را داریم که در مجموعهی الصباح در کویت قرار دارد و کمابیش همان طرح را نشان میدهد و بر رواج این سبک هنری دلالت میکند. انگشتان این شیرهای سنگی البته حالتی مبهم دارد و میتواند به قفل شدن دست با زاویه باشد که در اینجا مورد نظر ماست، یا بر هم نهادن عادی انگشتان بدون زاویه دادن به دست باشد که در بخش بعدی بدان خواهیم پرداخت.
چهار تندیس سومری از میانهی هزارهی سوم پ.م؛ از شهرهای (از بالا): ایسین؟، تل اسمر، اشنونَه، گیرسو
زن سومری از سنگ گچ میانهی هزارهی سوم پ.م
گیناک، امیر اِدینی در شمال سومر میانهی هزارهی سوم پ.م
امیر ایلامی، قرن دوازدهم پ.م
این دست به سینه بودن آشکارا دلالتی دینی دارد و چنین مینماید که وضعیتی بوده که کاهنان و شاهان هنگام اجرای آیینهای مذهبی به خود میگرفتهاند و از آن احترام به مقامی والاتر از خود را منظور میکردهاند. برای تایید این معنای حرکت یاد شده، سندی مهم داریم که در تل ِلوح (شهر باستانی گیرسو) یافت شده است. این سنگنگاره به اورنانشِه اولین شاه و بنیانگذار دودمان سلطنتی لاگاش تعلق دارد و قدمتاش به ۲۵۵۰-۲۵۰۰ پ.م باز میگردد. اهمیت این نگاره در آن است که کارکرد اجتماعی حالت یاد شده را در بافت اجتماعیاش نشان میدهد. در سنگنگارهی مورد نظرمان اورنانشه در حال اجرای دو وظیفهی شاهانه بازنموده شده است. در بالای تصویر او با سبدی از گِل بر سر مشغول بنایی و ترمیم معبد نینگیرسو در لاگاش است و متنی که کنارش نوشته شده بر این موضوع تصریح دارد. در پایین او را نشسته بر تختی میبینیم و معلوم است که از سویی مطیع بودناش در برابر خدایان و از سوی دیگر برتری و فرمانرواییاش بر مردمان مورد نظر بوده است.
جالب آن که در هردو صحنه گروهی از مردم را میبینیم که در برابرش صف بستهاند و همگی جز اولین نفر همین حالت دست به سینه را در حالت ایستاده نمایش میدهند. این تصویر چند نکتهی مهم دارد. یکی آن که بیرون زدن شست و برافراشته بودناش گویا برای ارسال علامت احترام و تمکین اهمیت داشته، چون بر انگشت شست تاکید و اغراقی دیده میشود. دیگر آن که نخستین نفر در صف افراد حالت دست متفاوتی دارد. از این رو چنین مینماید که علامت دست به سینه در مراسمی گروهی کاربرد داشته و احترام و ادب در برابر فردی والا را از سوی جمعی از اتباعش نشان میداده است.
مجسمهی زنان سومری:
اوایل هزارهی دوم پ.م
تندیس مرمرین، اور؟، حدود ۲۵۰۰ پ.م
تندیس با بلندای ۲۷/۵ سانتیمتر، نیپور، ۲۵۵۰ پ.م
احتمالا لاگاش، حدود ۲۳۰۰ پ.م
شکلی ساده شده از این حالت دست به سینه طی دهههای گذشته در سینمای هنگکنگ با آداب درباری چینی مربوط دانسته شده و بارها و بارها در قالب سلام دادن بوداییان به هم یا کرنش کردن درباریان چینی به مقامهای والاتر بازنموده شده است. این کارکرد نمادین حالت یاد شده در سنت چینی وجود داشته و چنین مینماید که در قرون میانه از راه ابریشم و با واسطهی راهبان بودایی که از ایران شرقی به چین میرفتهاند، به این سامان منتقل شده باشد. حالت یاد شده احتمالا در ایران شرقیِ قرون میانه و نزد بوداییان نوعی درود فرستادن به شخصیتهای برتر بوده است. اما باید توجه داشت که تصویر آشنا و هنجارینی که امروز ما از این حرکت دست در ذهن داریم امری متاخر و سینمایی است که بدان شکل احتمالا هرگز در تاریخ رواج نداشته است. پس دست کم دو نکته در این تصویر ذهنی برساخته را باید اصلاح کرد. یکی آن که خاستگاه این شکل از نمادگذاری دست در ایران زمین ریشه دارد و چینی نیست، و قدمتش در ایران زمین سه هزار سال از چین کهنتر است. یعنی چینی پنداشتن آن نادرست است و به احتمال قریب به یقین رواجش در چین نتیجهی وامگیریای فرهنگی از مسیر راه ابریشم بوده است.
بانوی سومری خفجه، حدود ۲۷۵۰ پ.م
نقش سومری صف نوازندگان
گودآی لاگاشی
دوم آن که این حرکت در ابتدای کار احتمالا همواره معنای کرنش و فروپایگی در برابر مقامی والا را نداشته است. در هنر سومری هزارهی سوم پ.م –که این شکل دست در آن فراوان تکرار میشود- مقامهای بلندپایه و گاهی خدایان دستشان را به این شکل گرفتهاند و این بدان معناست که دست کم در برخی موارد ماجرا به ابراز احترام به شخصی خاص مربوط نمیشده است. به ویژه که بسیاری از بلندپایگان در وضعیت نشسته این حالت را به خود گرفتهاند.
شاه ایلامی در نگارهی اشکفت سلمان
ائاناتوم، انسی لاگاش، ۲۴۰۰ پ.م
ایشتار بابلی
دست کم یک نقش برجسته از ایشتار بابلی داریم که بر اورنگی نشسته و دستش چنین شکلی دارد. در نتیجه معنای آن باید احتمالا چیزی نزدیک به «احترام گذاشتن به اجرای آیین» یا «خویشتنداری و حفظ ظاهر در جریان انجام مناسک» بوده باشد. این نکته را هم گوشزد کنیم که نشستن بر تخت در آن دوران ویژهی خدایان یا نمایندگان بسیار مقتدرشان بوده و بعید است این افراد در حال نشسته مشغول کرنش به کسی بوده باشند. بنابراین هرچند بر مبنای دادههایی مثل نگارهی اورنانشه میتوان وضعیت دست به سینه را نماد احترامگذاشتن به مقامی والاتر دانست، اما دست کم در برخی از موارد چنین معنایی را نداشته و مفهومی عامتر از ادب و خویشتنداری را نزد خدایان و مقامهای والا مخابره میکرده است.
ناگفته نماند که حالتهای بدنی ایستادن در برابر ایزدان در سومر و ایلام قدیم بسیار متنوع بوده و تحلیلی که ما در اینجا به دست میدهیم به طور خاص بر حرکت دست متمرکز است و حتا در این مورد هم شیوههای گوناگونی برای ردهبندی نقشها ممکن است. چنان که رضائینیا در پژوهشی برای نگارههایی ایلامی که آدمیان را در حضور ایزدان نشان میدهد، پنج حالت متفاوت را برای دست نشان داده است:[2]
نخست: یک دست به شکل عمودی در بالا و جلوی چهره و دیگری در برابر شکم به حالت افقی (کورانگون)
دوم: دو دست بالا و برابر چهره با مشتهای بسته (نقشبرجستهی شمارهی دو در کولفره)
سوم: دو دست بالا در برابر چهره با دستان گشوده (شمارهی یک کول فره)
چهارم: یک دست رو به بالا و عمودی با انگشتان بسته و دست دیگر به شکل افقی برابر شکم. انگشت سبابهی دست بالایی کشیده و باز (اشکفت سلیمان)
پنجم: هر دو دست روی شکم و بر هم نهاده شده (نگارهی دوم اشکفت سلیمان)
چنان که به زودی خواهیم دید، همهی این حالتها در ردههایی منطقی با نمادپردازیهای در هم تنیده میگنجند که روی هم رفته یک نظام منسجم و یکپارچهی رمزگذاری برای حرکات دست و انگشت را پدید میآورد.
مجسمه سنگ گچ با بلندای ۵/۷۳ سانتیمتر، خفجه، ۲۶۰۰ پ.م
تندیس حَداتو، امیری آرامی، ارسلان تپه، قرن هشتم پ.م
تندیس اورارتی، قفقاز؛ قرن هشتم پ.م
حاکمان لاگاش در سومر، حدود ۲۱۰۰ پ.م
تندیس مرمری بانوی سومری از میانهی هزارهی سوم پ.م
پیکر اورنینگورسو و پدرش گودآ
ب) دست پیش سینه
حالت دیگری که مشتقی از همین حرکت دست به سینه است و احتمالا وضعیت ابراز ادب یا نیایش را نشان میداده، به موقعیتی مربوط میشود که در آن دستها بالاتر –برابر سینه- قرار میگیرند و یکی از دستها (اغلب راست) پشت دست دیگر را میپوشاند، به جای آن که مانند وضعیت پیشین روی آن قرار بگیرد. یعنی در این حالت انگشتان دست زیرین بر نمیگردند و دست رویی را در آغوش نمیگیرند و زیر دست زبرین جمع شده باقی میمانند. با این همه قالب کلی حرکت همان است و در این حالت هم انگشتان شست دو دست رو به بالا قرار میگیرند اما به اندازهی حالت پیشین نمایان نیستند. این حالت را که مشتقی ظریف از همان دست به سینه بودن پیشین است، به طور خاص در تندیسهای یافت شده در معبد ابو در تل اسمر و تندیس امیران شهر ماری میبینیم و در پیکرک خفجه نیز احتمالا همان را میبینیم و اینها همگی به میانهی هزارهی سوم پ.م تعلق دارند. این حالت احتمالا به وضعیتی نزدیک به نماز بردن و نیایش کردن نزد خدایان دلالت میکند و حدس من آن است که ادامهی این حرکت بوده که در دین بودایی باقی مانده و از راه ابریشم به چین انتقال یافته است.
این الگو احتمالا ابتدا در هزارهی سوم پ.م در گوشهی جنوب غربی ایران زمین شکل گرفته و بعد از آنجا در سراسر قلمرو تمدن ایرانی گسترش یافته است. طوری که در یک دو قرن پیش از عصر مسیحی نمونههایی از آن را در هنر بودایی ایران شرقی و هند شمالی میبینیم. این الگو بعدتر در راه ابریشم به سمت شرق و قلمرو چین مهاجرت میکند و نخستین نشانههای آن در قلمرو تمدن خاوری را در قرون دوم و سوم میلادی میبینیم.
سه پیکره از میانرودان، حدود ۲۵۰۰ پ.م، از بالا: از معبد اَبو در تل اسمر، اِبیشایل از ماری، از خَفجِه
تل اسمر- نیپور ، ۲۹۰۰-۲۶۰۰ پ.م
سنگنگارهی چاکراوَرتین، آماروَنتی، اندرهپرادش، حدود قرن اول میلادی
تندیس ایلامی، ابتدای هزارهی سوم پ.م
مُهر زرین ایزدبانویی بر اورنگ شیر، مرو، ۲۰۰۰ پ.م
تندیس بودیساتوه در هشتنَگار، گَنداره، دوران اشکانی
این همان حرکتی است که در میانهی قرن بیستم در سینمای هنگ کنگ در دو موقعیت متفاوت به کار گرفته شد. یکی برای نمایش ابراز احترام رزمیکاران وابسته به معابد بودایی، که به طور خاص با بازنماییهای سینمایی معبد شائولین پیوند خورده بود و خاستگاه تمدنی ایرانیاش را نشان میداد، چرا که بنیانگذار این معبد یک راهب بودایی سغدی ایرانیتبار بوده است و اصولا دین بودایی در چین تبارنامهای ایرانی دارد. دیگری در نمایش دربار امپراتور چین بود که در آن هم اشکالی نمایشی از همین حرکت را میشد دید. نتیجه آن شد که در اواخر قرن بیستم طیفی وسیع از حرکات دست بر مبنای همان الگوی باستانی ایرانی ابداع شدند و در صنعت سینما به تمدن چینی منسوب شدند. اغلب این حرکات هم پیشینهی تاریخی چندانی ندارند و ترفندی سینمایی و نمایشی هستند که تازه در قرن بیستم رواج یافتهاند. مشهورترینِ این حرکات مشتقی ساده از همان حرکت دست پیش سینه است که در تندیسهای سومری میبینیم. با این تفاوت که دست بالایی به جای آن که مشت شود و دست زیرین را بپوشاند، در حالتی گشوده و کشیده باقی میماند. این حرکت شباهتی دارد به حرکت دست اورنانشه امیر شهر لاگاش در سومر باستان که پیشتر نگارهاش را دیدیم و به خاطر گشاده نگه داشتن دست و راست بودن انگشتانش به این حالت شباهتی دارد. این حرکت در قلمرو چین ظاهرا پیشینهی درازی ندارد، اما در زمانهی ما به ویژه توسط هنرپیشه و رزمیکار چینی جت لی تبلیغ شده و با فیلمهای سینمای هنگکنگ فراگیر شده و به چینیان منسوب شده است.
پایین) جتلی در وضعیت ابراز احترام به شیوهی راهبان شائولین در بازنمایی مدرن سینماییاش، و شکل اصلی و قدیمیاش در راهبی سومری از میانهی هزارهی سوم پ.م که به همین ترتیب بر عضلانی بودن دستانش تاکیدی دیده میشود (بالا)
پ) نماز بردن
این حالت مشتقی سرراست از حالت پیشین محسوب میشود و در آن همان حرکت را میبینیم، با این تفاوت که دستها به جای گره خوردن در هم و ایجاد مشتی متحد، گشوده میشوند و از کف به هم میچسبند و بر محور میانی بدن روبروی قلب قرار میگیرند. این حرکت نقطهی تحولی تاریخی را نشان میدهد که در آن محل قرارگیری دست از پستان (نماد باروری و فراوانی) به قلب (نماد مهر و احترام) انتقال مییابد و معنای پیشاتاریخیاش که بیشتر زنانه و جنسیتی بود، دلالتی مردانه و مذهبی و جنسیتزدوده پیدا میکند.
امروز این حرکت در شبه قارهی هند و نپال و هندوچین بسیار رایج است و به همین خاطر عوام آن را نوعی سلام دادن هندی به حساب میآورند. دربارهی خاستگاه آریایی آن تردیدی وجود ندارد چون تقریبا همهی اقوام متنوعی که در این قلمرو پهناور زندگی میکنند هنگام اجرای آن عبارت درود با با کلمهی هندوایرانی کهن نَماستِه (نماز بر تو) همراه میکنند. این خاستگاه ایرانی را میتوان با تبارشناسی اسناد تاریخی نیز دریافت و ردگیری آثار کهنی که آن را بازنمایی میکنند هم نشان میدهند که این حرکت در تمدن ایرانی صورتبندی شده و از آنجا به سایر نقاط انتشار یافته است.
این حرکت دست یکی از کهنترین اشارههایی است که در ایران زمین برای درود فرستادن به شخصیتی والامقام به کار گرفته میشده است. شکل تحول آن هم چنین است که انگار در ابتدای کار نزدیک کردن کف دو دست به هم در جلوی سینه اهمیت داشته و بعدتر دستها به هم چسبیدهاند. در این حالت آرنج زاویه پیدا میکند و دستها بی آن که از تنه جدا شوند، تا برابر قلب بالا میآیند و دو دست در حالی که کفهایشان به سمت هم است، به هم نزدیک میشوند، و یا به هم میچسبند.
حرکت نماز بردن انگار در مردم ایران مرکزی و به ویژه ایلامیها و آریاییها ریشه داشته باشد، چون کهنترین نمونههایش را در ایلام میبینیم و تکرار فراوانش را در میان هیتیها و پارسها و مردم ایران شرقی داریم. یکی از قدیمیترین نمونههای این حرکت که امروز در موزهی لوور نگهداری میشود، بر نگارهی دیوار معبد اینشوشیناک در شوش یافت شده و به حدود ۲۰۰۰ پ.م تعلق دارد. در اینجا ایزدبانویی را میبینیم که دستانش را تا روی سینهاش بالا آورده است. الگوی مشابهی را در پریستاری میبینیم که در نقش ایلامی پوزور اینشوشیناک در پشت سر ایزد ایستاده و دستانش را تا جلوی چهرهاش بالا آورده است. از همین جا میتوان دریافت که در ابتدای کار دستان به هم نمیچسبیدهاند و تنها به هم نزدیک میشدهاند. چون ایزدبانو از روبرو تصویر شده و فاصلهی میان کف دستان نمایان است. حرکتی مشابه را در نقش برجستهی کوتیک اینشوشیناک (حدود ۲۱۰۰ پ.م) و نگارهای از قرن هشتم پ.م آناتولی میبینیم که به در آن وارپالاواس شاه نوهیتی در برابر ایزد بزرگ تشوب ایستاده و به این ترتیب دستانش را بالا برده است.
نگارهی کوتیک اینشوشیناک
وارپالاواس شاه هیتی در برابر ایزد تشوب
ایزدبانوی معبد اینشوشیناک
پارسی در برابر آناهیتا، قرن پنجم پ.م
در این میان بیانگرتر از همه نقش مهری از دوران هخامنشی است که شاهنشاه پارسی را در برابر ایزدبانو آناهیتا نشان میدهد. آناهیتا که بر اورنگی بر پشت شیری نشسته و در هالهی اختری یا خورشیدی احاطه شده، در ضمن یکی از کهنترین نقشهای شیر و خورشید را مجسم میکند، و شاهنشاه رو به این نماد است که نماز برده است و دستانش را به همان ترتیب بالا گرفته است. با این تفاوت که زاویهی دستانش کمتر و کف دستانش از تنه قدری دورتر قرار گرفته است.
هرچند در ابتدای کار این شیوه از کرنش کردن با بر افراشتن دو دست به ویژه در سنت ایلامی کارکردی آیینی داشته، اما دست کم یک سنت محلی را میشناسیم که در آن این علامت دلالتی سیاسی پیدا میکند. کهنترین اثر از این سنت سیاسی را در شمال میانرودان و نزد اکدیهایی میبینیم که نخستین دولت پادشاهی متحد را در گوشهی جنوب غربی ایران زمین پدید آوردند. تقریبا همزمان با پدیدار شدن این نشانه در دیوارنگارههای ایلامی، در نقش برجستهی نرام سین شاه اکد (۲۲۵۴-۲۲۱۸ پ.م) آن را میبینیم که غلبه بر دشمنانش را نشان میدهد. در بالای تصویر و رویارویش مردی با همین حالت نماز بردن کندهکاری شده است.
دیوارنگارهی پیروزی نَرام سین شاه اکد
در هنر آشوریها که تبار خود را به اکدیها میرساندند هم این نماز بردن برای نمایش شکست خوردگان و ابراز اطاعتشان نسبت به آشوریهای پیروزمند به کار گرفته میشود. نمونهی این دلالت را در دیوارنگارهی کاخ نینوا میبینیم. در این نگاره که سرانجام نبرد تل توبا (۶۵۳ پ.م) را نشان میدهد، اسیرانی از اهالی خوزستان را میبینیم که در کرانهی رود کرخه (اولای) گرفتار شدهاند. آشوریها دارند سرانشان در برابرشان شکنجه میدهند و پوست از تنشان میکنند. در صف اسیرانی که در برابر این صحنهي هولناک نشستهاند، مردان و زنانی را میبینیم که دستانشان را تا برابر صورتشان برافراشتهاند و برخی در برابر آشوریها سجده کردهاند. آشکار است که نیمه برافراشتن دست در اینجا معنای ابراز خضوع و فروتنی یا طلب بخشایش میدهد.
خوزستانیها (پایینی) و اسرائیلیها (بالایی) در اسارت آشوریها، قرن هفتم و هشتم پ.م
جالب آن که تقریبا همزمان با سیاسی شدن گستردهی این الگوی دست در دولت آشور، در همسایهی قدرتمند این قلمرو یعنی در ایلام همچنان همان دلالت قدیمی و مذهبی تداوم داشته است. چنان که در سنگنگارهی ۵ کولفرح میبینیم که یک شاه محلی ایلامی در برابر خدایان چنین حالتی دارد. این تصویر به مراسم اهدای قربانی به خدایان مربوط میشود چون گاو کوهاندار قربانی شدهای در برابرش بر سنگ نقش شده است (تصویر زیر).
هرچند کارکرد سیاسی و خوار دارندهی این حرکت که نزد آشوریها میبینیم در گوشه و کنار ایران زمین دوام آورد، اما همان دلالت دینی و پارسایانهی دیرینه که در هنر میانرودان و ایلام باستان میبینیم در نهایت غلبه یافت و در سراسر ایران زمین تکثیر شد. به ویژه پس از گره خوردن این حرکت با آداب دینی بوداییان در ایران شرقی گسترش آن به درون قلمرو چین و هند با واسطهی راه ابریشم آغاز شد. مثلا در آثار بودایی بازمانده در شمال هند که به دوران پس از فروپاشی دولت هخامنشی مربوط میشوند و تا پایان عصر اشکانی-کوشانی ادامه مییابند، نمونههای فراوانی از این حرکت را میبینیم که به پریستاران بودایی منسوب شده است. در شهر میران واقع در حاشیهی جنوبی بیابان تاکلاماکان در ترکستان هم که مرکزی مهم در راه ابریشم بوده و در قرن دوم تا پنجم از کانونهای انتشار فرهنگ ایرانی در آن منطقه محسوب میشده، دیوارنگارههایی با چنین مضمونی کشف شده است.
دو نگارهی چاکراورتین، بالایی: از گنبد استوپای آماراوَتی، قرن دوم میلادی؛ میان: از استوپای جاگایاپِتا، قرن دوم پیش از میلاد؛ پایینی: جزئیات حرکت دست پریستاران در همین نگاره
پایینی: آندرَه ناگارجونَهکوندا، شمال هند، حدود ۲۰۰.م؛ بالایی: همان دوران، اشراف هنگام حضور در مراسمی بودایی
هنر گنداره: پایینی) هبوط بودا از آسمان، قرن سوم میلادی؛ بالایی) بودا در لومبینی شهری بهلول، قرن دوم و سوم میلادی
پایینی) تندیس بودا از سنگ شیست در ابعاد حدود ۲۴ در ۲۹ سانتیمتر، درهی پیشاور، هنر گنداره، قرن اول یا دوم میلادی
دیوارنگارهی غار قزل ترکستان، قرن ششم تا هشتم میلادی
دیوارنگارهی شهر میران، اوایل عصر ساسانی
هرچند این حالت دست در کیش بودایی نقشی پراهمیت پیدا کرد، با این همه خطاست اگر فرض کنیم بوداییان انحصاری بر این حرکت داشتهاند. به عنوان مثال بر یک مُهر بلخی مربوط به میانهی دوران ساسانی (قرنهای چهارم تا ششم میلادی) ویشنو را میبینیم که مردی با جامهی پارسی در برابرش با همین حالت ایستاده است (تصویر زیر). این مهر از این نظر جالب توجه است که در کنارش به خط بلخی نوشته شده «میترا، ویشنو و شیوا»، و این رواج این حرکت نزد پرستندگان غیربودایی ایران شرقی را نشان میدهد، و این همان است که تا به امروز در کیش هندویی دوام آورده است.
پس از ظهور اسلام و ناتوان شدن ادیان ایران غربی (دین مزدکی و مانوی و مسیحیت نستوری) و کوچ تدریجی دین بودایی به قلمرو ترکستان و چین بود که به تدریج پیوندی میان این حرکت و دین بودایی برقرار شد و همزمان مسیر جنوبی گسترش این حرکت در شبهقارهی هند آن را با آیین هندویی مربوط ساخت. در دیوارنگارههای بودایی تورفان و دونهوانگ پیشکشدهندگانی که به قومیتهای اویغوری و ترک تعلق دارند هنگام اهدای هدیه به درگاه بودا چنین حالتی به خود گرفتهاند و در تندیسها هم میبینیم که راهبان هنگام حضور در مراسم آیینی دستان خود را با چنین شکلی بر سینه مینهادهاند. در قرون میانه این حالت دست در میان پیروان آیین یوگا رواج یافت و آن را «اَنجَلی مودرا» نامیدند که به معنای «نشانهی پیشکش کردن» است. مودرا به معنای مُهر و نشانه است و در سنت بودایی و مکتب یوگا در اصل حالتی بدنی است که برای نیایش و اجرای مناسک کاربرد دارد، اما بعدتر و طی قرن گذشته به طور خاص به حالات دست و انگشت ارجاع میدهد.
نقاشیهای دیواری بر غارهای هزار بودای تورفان، قرن هفتم تا نهم میلادی
نیمتنهی مرد، هَدا در افغانستان امروز، عصر اشکانی
میان و پایین:تندیسهای بودایی غارهای دون هوانگ، قرن هفتم و هشتم میلادی
نقاشیهای دیواری بر غارهای هزار بودای تورفان، قرن هفتمتا نهم میلادی
این حالت دست هرچند از راه ابریشم در قلمرو خاوری پراکنده شد، اما در مرکز ایران زمین نیز همچنان باقی ماند و به نگارگری قرون میانه راه یافت. حالت نماز بردن در ایران زمین هم تا قرنهای اخیر همچنان رایج بوده و به تازگی طی دهههای گذشته زیر تاثیر رسانههای عمومی بار دیگر از هند به ایران بازگشته و کمابیش رواجی یافته است. نمونههای فراوانی از آن را در هنر نگارگری ایرانی قرون میانه میبینیم و نمونهاش نقاشی زیبای معراج اثر سلطان محمد نگارگر است که در قرن دهم خورشیدی (شانزدهم میلادی) در دربار شاه تهماسب صفوی کشیده شده است. در آن فرشتگانی که برای خوشامدگویی به پیامبر میآیند هریک پیشکشی در دست دارند و تنها یکی که در پایین صحنه تقریبا روی زمین بازنموده شده و بالاش هم نمایان نیست، در حالت نماز بردن کشیده شده است. این شخص به خاطر جایش بر صحنه و غیاب بال احتمالا انسان است و چه بسا عایشه یا امهانی باشد که در شب معراج در نزدیکی پیامبر حضور داشتهاند.
در دوران معاصر دو شخصیت جنجالی در سطحی جهانی مایهی شهرت این حالت دست شدند. یکیشان گاندی بود که اغلب برای سلام کردم به دیگران از این حرکت بهره میبرد و دیگری بروس لی که همزمان با تغییر دادن انگارهی غربیان دربارهی زردپوستان و پیوند دادنشان با هنرهای رزمی، این حرکت را بارها برای درود فرستادن به دیگران به کار میگرفت. تصور عامیانهی امروزین که نماز بردن با دست را در اصل هندی یا چینی قلمداد میکند هم از همین جا آمده است.
ت) دست به سینه
این حالت هم مشتقی دیگر از حالت دست پیش سینه است. در این حالت دستها در برابر سینه قرار میگیرند و مثل حالت نماز بردن دستها گشوده و کف دستها نمایان است. اما دستها اغلب چلیپاوار همدیگر را قطع میکنند و کف دستها به سمت بدن میچرخد و هریک سینهی مقابل تن را لمس میکند. بر خلاف دست پیش سینه که بیشتر به موقعیتهایی آیینی و دینی وابسته بود و نماز بردن که به همین ترتیب در اصل رویارویی با موجودی مقدس و والا را نشان میداد، حالت دست به سینه وضعیتی گیتیانه دارد و بیشتر به افراد فرودست و خدمتگزاران مربوط میشود. به همین خاطر اغلب در نقاشیها و نگارهها کسی که پشت سر شخصیت اصلی ایستاده و اغلب اندازهای کوچکتر از او دارد با این وضعیت نمایش داده میشود و معمولا تاکیدی هست تا گشوده بودن دست او و قرار گرفتناش بر سینهها را نشان دهند.
نگارهی اشکانی تنگ سروک
برد نشانده خوزستان
از دوران اشکانی دو دیوارنگارهی مشهور در تنگ سروک و برد نشانده در دست داریم که در هردو مردان ملازم شاه در وضعیت دست به سینه بازنموده شدهاند. در هر دو مورد دستها به تن چسبیده و کمابیش عمود بر ستون فقرات قرار گرفتهاند و از این رو چنین مینماید که دستشان را به بغل زده باشند. با این همه حالتشان شکلی فشرده و جمع شده از همان دست به سینه ایستادن است و زمینهی درباری نقشمایهها این نکته را به خوبی نشان میدهد.
نقش بزرگزادهای در مجلس بزم و خدمتکاری دست به سینه پشت سرش، بشقاب نقرهی طلاکاری شدهی ساسانی، قرن پنجم و ششم میلادی
نمونههای دیگری از این آثار بر بشقابهای نقرهای عصر ساسانی دیده میشود. در یکی در آن صحنهی بزمی نموده شده و خدمتکاری پشت سر سرور خانه با این حالت ایستاده است، در دیگری مجلس بزم شاهنشاه را میبینیم که باز خدمتکاری دقیقا در همان جای قبلی یعنی پشت سر سرور خود و سمت چپ ایستاده است. در برگی نسخهی مصور ترکی از سیرهالنبی که در قرون میانه کشیده شده هم دقیقا همین وضعیت را دربارهی فرشتهای و مردی میبینیم که پشت سر پیامبر اسلام ایستادهاند. در همین نگاره در ضمن حالت یک دست بر سینه را هم در مردان پیشاروی وی میبینیم. جالب آن که در میان سه فرشتهای که پشت سر پیامبر قرار دارند. یکی دست به سینه است و دیگری حالت نماز بردن به خود گرفته و سومی دستانش را در حالت یک دست بر سینه قرار داده است.
بشقاب سیمین ساسانی با نقش خدمتکار دست به سینه پشت سر شاه در مجلس بز
برگی از کتاب سیرهالنبی
حرکت دست به سینه یکی از دیرپاترین رمزگان دست در ایران زمین بوده و تا به امروز دوام آورده است. یکی از گواهانی که این تداوم را نشان میدهد، مقایسهی برگی از نگارگری گلستان سعدی اثر ساوان است که در آن حالت بدن کسی که در برابر شاه ایستاده، دقیقا همتاست با حالت بدن آقای خاتمی در برابر صندوق رأی انتخابات، که علاوه بر پایداری زبان بدن و نمادپردازی دست، جابجایی چشمگیر مرجع قدرت سیاسی که دریافت کنندهی این کرنش است را هم نشان میدهد.
در دوران مدرن همین حرکت دست به سینه بودن، به حرکتی دیگر تحول یافته و آن دستها را بغل زدن یا چلیپا کردن دستها بر سینه است. این حرکت با شکل سنتیاش از این نظر تفاوت دارد که به جای قرار گرفتن کف دست بر سینهی مقابل، انگشتان هر دست در گودی بازوی مقابل فرو میروند و دو دست روی سینه به هم گره میخورند. دلالت این حرکت هم با قالب سنتی متفاوت است. در شرایطی که دست به سینه ایستادن در قدیم معنای خدمتگزاری و احترام را میرسانده، دست به بغل زدن کمابیش مقتدرانه است و حالتی تهاجمی و نمایانگر شأن بالا را نشان میدهد. این را به خصوص در فضای ورزشی و سیاسی میبینیم که در آن اغلب نمایندگان قدرت بدنی یا سیاسی در چنین وضعیتی میایستند.
تیم پرسپولیس، اوایل دههی ۱۳۵۰
ث) یک دست بر سینه
این حالت هم مشتقی از حالت دست به سینه است ولی ساختاری پیچیدهتر دارد و بیش از آن که ابراز احترام باشد، اندرکنشی احترامآمیز با دیگری را رمزگذاری میکند. کهنترین نمونههای این حالت را در هنر سومری و ایلامی میبینیم، و بنابراین احتمالا خاستگاهاش جنوب غربی ایران زمین بوده است. شکل ظاهری این حالت آن است که فرد یک دست (معمولا دست چپ) را بر سینهاش میگذارد و دست دیگر (معمولا دست راست) را به سوی شخصی که موضوع احترام است دراز میکند. خوشبختانه از این حالت دو اثر هنری سومری در دست داریم که بافت اجتماعی اجرای این حرکت را نشان میدهد.
یکی از اینها «پرچم اور» است که به نیمهی دوم هزارهی سوم پیش از میلاد مربوط میشود و در اور یافت شده است. دیگری نگارهی اِنهِدوآنا کاهن ماه و دختر شروکین نخستین شاه اکد است که صحنهی مشابهی را در روایت زنانهاش نشان میدهد. در هر دو حالت مقامی والا (شاه اور یا کاهن اعظم ماه) بر تختی نشستهاند و خدمتگزارانی که در برابرش هستند چنین حالتی به دست خود دادهاند. یعنی گویا این وضعیت به کردار محترمانهی خدمتگزاران در برابر سرورشان ارتباطی داشته باشد و از نمادین شدن آن پدید آمده باشد. ناگفته نماند که این حالتهای دست اغلب به شکل ترکیبی با هم در یک اثر دیده میشوند. چنان که در بخش دیگری از همین نگارهی «پرچم اور» صفی از پیشکشبرندگان را میبینیم که در میانشان دو تن که هدیهای هم حمل نمیکنند در حالت دست به سینه و یک دست بر سینه بازنموده شدهاند.
نگارهی انهدوانا
پرچم اور (بالا و پایین)
حالت مشابهی را در نگارهی شکستهای میبینیم که در گورستان سلطنتی اور یافت شده و به اواخر هزارهی سوم پ.م مربوط میشود. این پیکره احتمالا تندیس ایدریمی شاه آلالاخ که دولتشهری در سوریه بوده نیز حالت مشابهی را نشان میدهد. این مرد که به صورت نشسته بازنموده شده، یک دست خود را بر سینه گذاشته و دست دیگر خود را پیش آورده است. اما حرکتش صریح نیست و ممکن است به سادگی دستش را روی زانویش گذاشته باشد. در تندیسی که از اواخر عصر برنز بیبلوس (فنیقیه، قرن چهاردهم و سیزدهم پ.م) به دست آمده این حالت صریحتر دیده میشود. حالتی نزدیک به این را در تندیس مفرغی خدایی کنعانی میبینیم که دست راستش را به علامت برکت دادن برافراشته است و به خاطر نمایان بودن کف دست نوعی حرکت ترکیبی محسوب میشود که آمیزهای از یک دست بر سینه است و نشانهی آشتی.
نگارهی گورستان سلطنتی اور
تندیس ایدریمی شاه آلالاخ
خدای کنعانی از بیبلوس
تندیس زرین ایزدبانویی ایلامی
نگارهی تودهالیاس (پایینی) و دو مهتر (بالایی) در در یازیلیکایا، آناتولی، میانهی هزارهی دوم پ.م
در برخی از نگارهها ترکیبی از این حرکت را نزد شاهان و خدایان میبینیم. هرچند ابهامی در شکل دقیق دست در این آثار در کار است. مثلا نگارهی تودهالیاس فرمانروای هیتیها که به میانهی هزارهی دوم پ.م باز میگردد گویی با دست پیش آمدهاش چیزی را گرفته است. اما ترکیب کلی حالت دستاناش به الگوی مورد نظرمان شبیه است. بر مُهر آدا نمایی جالب توجه از ایزدان مهم اکدی را میبینیم که از چپ به راست عبارتند از نینورتا، ایشتار، شمش و اِئا. در گوشهی سمت راست مهر و کنار اِئا ایزدی با دو چهره ایستاده که به ایسیمود پیامآور ائا-انکی تعلق دارد. جالب است که در این صف ایزدان تنها او که ایزدی فروپایه است چیزی نمادین در دست ندارد و دستانش در همین حالت نمایانده شده است، در حالی که به سرور خود ائا رو کرده است. از اینجا میتوان دریافت که احتمالا این حالت دست معنای احترام گذاشتن به مقامی والاتر در مراسمی دینی را میرسانده و شاهانی که با این حالت بازنموده شدهاند در حالتی که در مراسم دینی میگرفتهاند بازنموده شدهاند.
مُهر اکدی آدا،حدود ۲۳۰۰ پ.م
حالت یک دست بر سینه در سراسر ایران زمین نمونههایی دارد و حتا امروز هم در بسیاری از جوامع محلی حرکتی نزدیک به این را برای ابراز اطاعت و نمایش آماده به خدمت بودن میبینیم. برای این که نمونههایی از این حرکت را در دورههای گوناگون ببینیم و بازنماییاش در سبکهای متفاوت هنری در قرنها و هزارههای گوناگون را دریابیم، خوب است به مُهری کاسی از میانهی هزارهی دوم پ.م اشاره کنیم که در آن مردی در برابر ایزدی جنگاور که دستش را بر شمشیرش نهاده، زانو زده و چنین حالتی به خود گرفته است. نکتهی جالب دربارهی این نقش آن است که در برابر آن ایزد نقش چلیپایی دیده میشود که نماد مهر است. این را هم میدانیم که کاسیهایی که بر بابل برای پانصد سال فرمان میراندند با هیتیها و میتانیهایی که شمال میانرودان و آناتولی را در دست داشتند خویشاوند بودند و تباری آریایی داشتند و یکی از ایزدانشان مهر بوده است. یعنی احتمالا در اینجا با یکی از کهنترین نقشهای مربوط به مهر روبرو هستیم و جالب است که کسی که به او نماز میبرد و احتمالا شاهی است، دست چپ را بر سینه نهاده و دست راست را تا جلوی صورتش بالا آورده و به سمت او دراز کرده است. یعنی حالتی که مشتقی از همین «یک دست بر سینه» محسوب میشود.
نقش مهر کاسی، بابل، قرن پانزدهم یا شانزدهم پ.م
نقش (احتمالا) آشوکا و دو پریستار دست به سینه بر استوپای جاگایاپِتا، قرن دوم پیش از میلاد
نمونهی دیگری که گستردگی و تداوم این حرکت دست را نشان میدهد، به نگارگریهای دوران اسلامی مربوط میشود. در بسیاری از این آثار حالت یک دست بر سینه را در برابر پیامبر اسلام میبینیم. مثلا در برگی از جامعالتواریخ که در دوران مغول پدید آمده صحنهی جابجا کردن حجرالاسود با تدبیر پیامبر به شکلی ترسیم شده که در آن همگان جز کسانی که مشغول جابهجایی سنگ مقدس هستند، دستی را بر سینه و دستی دیگر را گشوده پیش آوردهاند و احتمالا در اینجا منظور ادای احترام به سنگ مقدس بوده است.
در برگی از فالنامهی امام جعفر صادق که در عصر صفوی نقاشی شده هم منظرهی کاملا متفاوتی را میبینیم که در آن امام جعفر صادق در برابر پیامبر ایستاده و چنین حالتی به خود گرفته است، و این البته حرکتی ناصریح است و میتواند همچون حرکت دستان هنگام سخن گفتن نیز تفسیر شود. اما با توجه به این که همهی شخصیتهای اصلی تصویر حالتی احترام آمیز به خود گرفتهاند و به ویژه در بالا با حالت نماز بردن –با دستانی پنهان در آستین- نشستهاند، احتمالا حالت دست امام صادق نیز شکلی از ادای احترام بوده و همین یک دست بر سینه را نشان میدهد.
جامعالتواریخ
فالنامهی امام جعفر صادق، عصر صفوی
حرکت مورد نظرمان در ایران زمین تا به امروز تداوم یافته و یکی از ژستهای رایجی است که مردان در ایران امروزین و کشورهای نوخاستهی پیراموناش هنگام ابراز ارادت و دوستی نمایش میدهند. شکل رایج و هنجارین امروزین آن به این شکل است که دست راست بر سینه و روی قلب قرار میگیرد و اغلب بدن با کرنشی کوچک به سمت دریافت کنندهی نشانه خم میشود. معنای آن هم از همان ابتدای کار احتمالا اشاره به قلب در مقام مرکزی برای هویت و تشخص بوده، که بعدتر با ظهور آیین مهر با کالبدشناسی اساطیری دل و قلب در مقام جایگاه مهر و محبت پیوند خورده است. در میان حرکات مشتق از آن در زمانهی معاصر به ویژه سلامی رسمی جای توجه دارد که در ابتدای قرن بیستم در آلبانی رواج یافت. مردم آلبانی بازماندگان سکاهای باستانی هستند و بسیاری از عناصر تمدن ایرانی را در خود حفظ کردهاند. حرکت یاد شده را به خاطر آن که زوگ پادشاه آلبانی آن را باب کرد، «سلام زوگی»[3] مینامند و شکلش چنین است که فرد دست راست را با انگشتان کشیده و کف رو به پایین روی قلبش میگذارد.
سرداران نظامی هنگام دیدار با آیتالله خامنهای
زنان سرباز در حالت سلام نظامی زوگی و افسر پیشاپیش تصویر در حال سلام دادن با کلاه
نقاشی ویلیام کالینز (۱۷۸۸-۱۸۴۷ .م) از کودکی که به رهگذری والاتبار (که سایهاش معلوم است) با بردن دست به سوی سر سلام میدهد، کشیده شده در ۱۸۳۳.م
سلام دادن ژنرال فرانسوی (راست) در کنار ژنرال آمریکایی (چپ)، با کف دستانی به سمت جلو یا زمین.
سلام نظامی لهستانی با دو انگشت گشوده
سلام نظامی اسرائیلی با دست جلو گرفته
ادامه مطلب: گفتار دوم: دست به کمر
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب