پنجشنبه , آذر 22 1403

بخش دوم: زمینه‌‌ی ساختاری – گفتار دوم: جایگاه زنان –  ششم: حقوق کودکان

بخش دوم: زمینه‌‌ی ساختاری

گفتار دوم: جایگاه زنان

ششم: حقوق کودکان

این نکته را در کنار ارجمند شمردن زنان باید مورد توجه قرار داد که ایران ساسانی پیشرفته‌‌ترین و استوارترین قوانین برای پاسداری از امنیت کودکان را نیز داشته است. قوانین زرتشتی عصر ساسانی به شکلی خیره‌‌کننده پشتیبان حقوق کودکان بوده و این امر در متن‌‌های عصر هخامنشی مثل «وندیداد» نیز سابقه داشته است. زنی که بی‌‌اجازه‌‌ی خانواده‌‌اش با مردی پیوند می‌‌بندد صاحب فرزندانی می‌‌شده که از نظر حقوقی کاملاً با فرزندان پادشاه‌‌زن همسان بوده‌‌اند. حتا فرزندانی آشکارا حرامزاده که در اثر زنا زاده می‌‌شوند نیز از حقوقی همسان با دیگران برخوردار می‌‌شوند، اگر که یکی از خویشاوندان دختر زناکار با هماهنگی خانواده‌‌اش و برای حفظ آبروی او ادعا کند که فرزند به او تعلق دارد، و در کیش زرتشتی چنین کاری ثوابی دینی دانسته می‌‌شده است.

در «وندیداد»، که در عصر هخامنشی یا پیش از آن تدوین شده، می‌‌خوانیم اگر مردی به دنبال زنا دختری را آبستن سازد، باید از او تا زمان زایمان نگهداری کند و مراقب باشد که به نوزاد هیچ آسیبی وارد نشود. اگر نوزاد یا جنینی که از زنا پدید آمده آسیبی ببیند مردی که در این مورد بی‌‌توجهی کرده به کیفر می‌‌رسد. هم‌‌چنین اگر مادری سقط جنین کند خودش و فاسقش و هم‌‌دستان‌‌شان مجازات می‌‌شوند.[1] اگر دختری به دنبال تجاوز جنسی باردار شود، نوزادش از حقوق کامل برخوردار می‌‌شود و برای حفظ شرافت دختر او را فرزندی ناشی از کَتوک‌‌دَس به حساب می‌‌آورند. مردی که با زنی باردار هم‌‌بستر شود و جنین او (اگر عمرش از چهارماه و ده روز گذشته باشد) سقط شود، مرگ‌‌ارزان محسوب می‌‌شود.[2]

زرتشتیان عمر را از زمان بسته شدن نطفه می‌‌شمرده‌‌اند. این برداشت که از نظر زیست‌‌شناختی دقیقتر و درست‌‌تر از شمردن عمر از زمان زایمان است، بدان معناست که کودک را حتا زمانی که وضعیتی تک سلولي‌‌ داشته هم در مقام شخص به رسمیت می‌‌شمرده‌‌اند. بر این مبنا سن بلوغ که پانزده سال است، در واقع چهارده سال و سه ماه بوده. سن بلوغ برای زنان و مردان همسان بوده[3] و تنها درباره‌‌ی سن نامزدی است که با اعداد 9 و 13 یا 14 سال برای دختران و پسران روبه‌‌رو می‌‌شویم. همین اعداد تقریباً بی‌‌تغییر به فقه اسلامی نیز وارد شده است، با این تفاوت که سن تکلیف دختران از پسران تفکیک شده و به همان سن نامزدی‌‌شان فرو کاسته شده است. درباره‌‌ی دختران در «وندیداد» بندِ مستقلی جدای از مردان وجود دارد که به فرا رسیدن سن بلوغ در پانزده سالگی تصریح می‌‌کند.[4]

با مرور این داده‌‌‌‌ها موجود معلوم می‌‌شود که پیش‌‌فرضِ خواری و فروپایگی زنان در ایران قدیم و به ویژه در عصر ساسانی تا چه پایه نادرست و پراشتباه است. انبوهی از اسناد و داده‌‌ها در دست داریم که نشان می‌‌دهد سطرهای برگزیده از متونی فقهی که برای خوارداشت زنان در دوران ساسانی گواه گرفته می‌‌شود، امری حاشیه‌‌ای و نامهم بوده و نقشی تعیین‌‌کننده در زندگی مردمان نداشته است. این نکته البته به جای خود باقی است که چرا گفتمان غالب بر فهم ایرانِ عصر ساسانی تا این پایه بر این حواشیِ پراکنده و افراط‌‌گرا تأکید کرده و چشم از نگریستن به تصویر کلی‌‌تر فرو بسته است.

به عنوان خاتمه‌‌ای برای این بحث، نیک است که یکی از اسناد بازمانده از اواخر دوران ساسانی را نقل کنیم. این سند به آغاز قرن دوم هجری و زمانی مربوط می‌‌شود که سپاه اسلام هم‌‌چنان درگیر فتح سرزمین‌‌های شرقی ایران بود و به ویژه در سرزمین باستانی سُغد با مقاومت شدیدی دست به گریبان بود. سغد در آن هنگام که مورد حمله اعراب قرار گرفت برای حدود هزار سال مرکز نگهبانی از راه ابریشم و ترویج آیین‌‌های ایرانی در چین و ماچین بود و گرانیگاه فرهنگ ایرانی محسوب می‌‌شد. سغد و خوارزم و بلخ و سرزمین‌‌های پیرامون آن در دوران اسلامی در قالب خراسان بزرگ با هم ادغام شد. این سرزمین، که از طبرستان باستانی تا مرزهای ترکمنستان و ازبکستان امروزین کشیده شده است، همان جایی بود که در زمان حمله اسکندر به هخامنشیان بیشترین مقاومت را از خود نشان داد، و در زمان قیام ابومسلم خراسانی نیز نطفه‌‌ی خیزش ایرانیان برای راندن امویان در همین‌‌جا بسته شد. نخستین شاعران بزرگ فارسی‌‌زبان ــ رودکی و شهید بلخی و فردوسی و… ــ در این سرزمین زاده شدند، و اساطیری ــ مانند داستان رستم ــ را به نظم درآوردند که به ویژه در این قلمرو رواج داشت.

در آغاز قرن دوم هجری، زمانی که آخرین جنگاوران سغدی در برابر اعراب مقاومت می‌‌کردند، مجموعه‌‌ای از اسناد در جایی به نام کوه مغ در قلعه‌‌ای پنهان شد، که پس از هزار و دویست سال در قرن گذشته کشف شد. از میان این متون، طولانی‌‌تر از همه سند ازدواجی است که به خوبی گویای تمدن ایرانیان کهن و نوع روابط میان زن و مرد در ایران شرقیِ باستان است. برابری حقوق زن و مرد، و آزادی روشن و دادگرانه میان این دو شریک زندگی به همراه ذکر شرط و شروطی که آشکارا برای حفظ این آزادی تدوین شده، چنان صریح در متن سند آمده که ما را از شرح اضافی بی‌‌نیاز می‌‌سازد. در این‌‌جا متن سند ازدواج را با کمی ویرایش می‌‌خوانید:

«به تاریخ دهمین سال سلطنت شاه ترخون، در ماه مسواویچ (دی‌‌ماه)، در آسمان روچ (آسمان روز) اوتکین ملقب به نیدن دختری به نام دغدغونچه ملقب به چته دختر ویوس را، که تحت قیمومیت چیر فرزند و خزنک پادشاه نوکت است، خواستگاری کرد و او را به زنی گرفت. چیر، این زن تحت قیمومیت خود را بر اساس قانون و با شرایط زیر به عقد او درآورد: بگذار اوتکین، چته را هم‌‌چون همسری محبوب و محترم داشته باشد. به او خوراک و پوشاک، و تزئینات بدهد. او را با احترام و محبت در خانه خود به عنوان همسری با حقوق کامل نگهداری نماید. همان‌‌طور که یک مرد شریف یک زن شریف را همسر خود می‌‌سازد و چته نیز اوتکین را هم‌‌چون شوهر محبوب و محترم بدارد. او باید مواظب رفاه و سعادت او باشد چون که زن شریف را مرد شریف شوهر است.

در آینده چنان‌‌که اوتکین بدون اجازه چته، زن، کنیز یا خانم دیگری را به خانه بیاورد. پس اوتکین شوهر باید به همسرش چته مبلغ سی درهم دینار سالم و خالص بپردازد. بعد از آن بگذار که این زن را نه به عنوان همسر و نه هم‌‌چون کنیز نپذیرد و [چته] او را از نزدش براند. در آتیه چنانچه اوتکین تصمیم بگیرد که این چته را هم‌‌چون زوجه دیگر نداشته باشد، در آن صورت بگذار که او را با خوراک، با کالا، و اثاثیه و مبلغ دریافتی‌‌اش بدون هیچ‌‌گونه تعهد آزاد کند و او را در قبال زوجه‌‌اش هیچ‌‌گونه تعهد دیگری نخواهد بود و او به پرداخت هیچ چیز دیگری متعهد نمی‌‌گردد. سپس او می‌‌تواند با همان زنی که مورد نظرش است ازدواج کند. هم‌‌چنین اگر چته تصمیم بگیرد که دیگر همسر اوتکین نباشد، پس بگذار که او را ترک نماید. در آن صورت بگذار او پوشاک قابل استفاده، تزئینات و کالایی را که از اوتکین به او تعلق می‌‌گیرد، از شوهرش نگیرد. اما اموال خصوصی و دارایی استحقاقی‌‌اش را بگذار با خودش ببرد. و او را در قبال شوهرش دیگر هیچ گونه تعهدی نخواهد بود و دیگر مدیون به هیچ‌‌گونه پرداختی هم نخواهد بود. بعد از آن او حق دارد با هر مرد دیگری که دلش بخواهد ازدواج کند.

اگر اوتکین مرتکب گناه یا اعمال زشت (جرمی) گردد خودش مسئول خواهد بود و بگذار خودش (جریمه) را بپردازد. چنانچه او به جهت غلام یا غلام بدهکار یا اسیر به دست کسی گرفتار گردد یا تحت حمایت کسی برود (به موالی بپیوندد)، در آن صورت چته و فرزندان او بدون هیچ تعهدی باید آزاد باشند. اما اگر چته مرتکب گناهی با رفتار زشتی (جرمی) گردید بگذار خود او مسئول باشد. چنانچه او به حیث کنیز یا غلام بدهکار یا اسیر به دست کسی گرفتار گردید یا تحت حمایت کسی رفت، در آن صورت باید اوتکین به همراه فرزندانش بدون هیچ‌‌گونه قید و شرطی آزاد باشند. به این ترتیب، یکی مسئول گناه و رفتار زشت دیگری نخواهد بود. سند عقد ازدواج حاضر در محل قوانین در حضور وخغوکان فرزند ورخنان منعقد گردید و اشخاص زیر حاضر بودند: سکاتچ فرزند شیشچ، چخرین فرزند رامچ، شاو فرزند ماخک، راقم سند رامتیش فرزند وغشفرن».[5]

 

 

  1. دادستان دینیک، 78.
  2. وندیداد، فرگرد 15، بند 8.
  3. وندیداد، فرگرد 18، بند 54.
  4. وندیداد، فرگرد 14، بند 15.
  5. وکیلی، 1386.

 

 

ادامه مطلب: بخش دوم: زمینه‌‌ی ساختاری – گفتار دوم: جایگاه زنان –  هفتم: زنان و قدرت سیاسی

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب