پنجشنبه , آذر 22 1403

بخش دوم: موجودات آشنای بیگانه – حرف گ

بخش دوم: موجودات آشنای بیگانه – حرف گ

گاژید

مردم این نژاد بدن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایى پخمه و كوتاه دارند و پوستشان از فلس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایى ریز پوشیده شده است. چهار پاى كوتاه و خمیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان در زیر شكم برجسته و بشكه مانندشان جای ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گرفته و دو دست کوچک دارند. اندام‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى حسى چندانى بر سر ناقص گاژیدها وجود ندارد. یك جفت چشم درشت ولى كم سو دارند و اندامى حفره مانند براى تنفس و تولید صدا.

یك فرورفتگى بزرگ وسط سرِ كوچك و خرطوم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دارشان دیده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود كه محل قرار گرفتن دسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى بادبزنی سنتی است که با آن موراشوهای ارباب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان را مدام باد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زنند تا تنفس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان را در خارج از سرزمین بادخیز زادگاهشان ممکن سازند. هزاران سال پیش كه هنوز قوانین سفت و سخت جمهورى در حمایت از ژنوم نژادهاى مظلوم وضع نشده بود، ساختار ژنتیكى آنها توسط اربابان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان دستكارى شده و این فرو رفتگى روى جمجمه، كه به گمان زیست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناسان باعث كم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هوشى گاژیدها شده، یادگار آن است.

این موجودات که به بشكه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایى خپل و کوتاه و نیرومند شباهت دارند، در سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى رگا تكامل یافته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند، اما هرگز به مرحله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى تشكیل تمدن وارد نشدند. آنها پس از ورود موراشو‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به رگا، به صورت حیوانات دست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آموز آنها در آمدند و وظیفه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى غلامى آنها را بر عهده گرفتند. از آن پس این موجودات همراه با اربابان ثروتمندشان در تمام كیهان پراكنده شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. ابله و ناتوان از درك مفاهیم انتزاعى هستند. اما زورمند و مطیع‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و هرچه را كه اربابانشان اراده كنند، به سرعت انجام مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند. به نظر نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسد زبان و فرهنگی داشته باشند، اما روانشناسان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گویند شکلی از ایمان مذهبی با محوریت ابراز بندگی به موراشوها در میان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان هست و انگیزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اصلی خدمت کردن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان به اربابان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان محسوب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود.

امروز به ندرت مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان موراشویی را بدون سه چهار گاژید در اطرافش پیدا كرد. در واقع این دو گونه آنقدر به هم وابسته شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند كه زندگى یكى بدون دیگرى ممكن نیست. موراشو‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها بدون مراقبت دقیق و مطیعانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى غلامانشان به سرعت نابود مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند، و گاژیدها هم براى تهیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى مواد اولیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى زندگى و رفتار هدفمند به اربابانشان محتاج‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند.

گاژیدها هم مانند صاحبانشان تخمگذارند اما تخمهایشان به چیزى شبیه به درخت تبدیل مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود كه پس از بار دادن، بندگانی بالغ از میوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی آن خارج مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. این گیاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به خمره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایى كشیده و رنگارنگ شباهت دارند و در شهرهاى موراشو به صورت تزیینی کاشته می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. پس از اینكه میوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها رسید و پوسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان شكفت و گاژیدهای جوان از آن خارج شدند، درخت پلاسیده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و به کودی برای درختان همسایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش دگردیسی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یابد.

hgyریشه: نام گاژید از ترکیب دو کلمه درست شده، یکی خانواده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی نرمتنان گازیده (Gazidae) که گونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از صدف مرواریدساز را در بر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرد و دیگری «غازی» به معنای جنگاورانی که با دلایلی دینی به جهاد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روند.

nbg

گاندور

گانْدور جانورى است دریازی كه بخشهایی از بدنش از فلسهای پهن و فیروزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای رنگى پوشیده شده و زیستگاهش دریاى جیوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى ریتسا است. موجودی است منزوی، آرام، و به نسبت ترسو و گوشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیر که با دیدن مردمان فرار مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند. زبانی دراز دارد که انتهایش به خرطومچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مکنده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای مسلح است و براى لیسیدن شهد ترش درون گلهایی تخصص یافته که در حاشیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى دریا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى جیوه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رویند. تا مدتها باور عمومی آن بود که جاندارانی گیاهخوار و شهدنوش هستند. اما به تازگی گزارشهایی منتشر شده که نشان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد جانوران کوچک مقیم دریای جیوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای را هم شکار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند و بنابراین باید در رده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌چیزخواران رده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بندی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان کرد.

این موجودات هرگز از دریاچه خارج نمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند و بنابراین شکل بدنشان درست شناسایی نشده است. با این حال دریانوردانی از نژاد اژید می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گویند گاهی در فصل جفتگیری از سطح جیوه بیرون می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پرند و شکل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ظاهری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان را بر این اساس بازسازی کرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. اندازه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان با یك اسب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آبى یا كرگدن زمینی برابر است.

برخى از قبایل بومى ساكن ریتسا این موجود را مقدس می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانند. در حدی که بتى از آنها در یكى از شهرهای اژید پرستش مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. كاهنان این خداى گوشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیر، به هنگام مراسم خاص خود گلبرگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى اسیدى مورد علاقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى گاندور‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌لیسند و به این ترتیب به خلسه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى طولانى وارد مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. گلبرگهاى مزبور براى سایر نژادهاى بومى این سیاره سمى است و مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تواند باعث مرگ جادوگران بومى هم بشود.

گاندور‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در قعر دریاى جیوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى تخم مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذارند و حالت لاروی و چرخه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی زندگی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان هنوز به درستی شناخته نشده است. اما به نظر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسد لاروشان با حالت بالغ خیلی تفاوت داشته باشد چون هیچ نمونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی نابالغ و کوچک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندامی در میانشان دیده نشده است.

G:\draw\my works\نقاشي\وب\ث۳قق۲ففققیففیث۳لصصب0.jpg گاندورها را از دید بسیاری از دانشمندان موجوداتی نامتمدن و غیر هوشمند هستند. با این حال برخی از رفتارهایشان این حدس را ایجاد کرده که شاید شکلی از تمدن در میانشان وجود داشته باشد. مهمتر از همه آن که این موجودات با مفهوم تجارت آشنایی دارند و گاه با ماهیگیران اژید وارد تبادلاتی اقتصادی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. مثلا مرجانهای سیاه اعماق دریای جیوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای را برای اژیدها بیرون می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آورند و در مقابل از آنها خرت و پرت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی مثل قطعات بازیافتی سفینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های اوراقی یا موتورهای سوخته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی هوانوردهای قدیمی را دریافت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. درست معلوم نیست که گاندورها با این اشیا چه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. اما آنها را با خود به قعر دریای جیوه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌برند و چنین به نظر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسد که آنجا انبارشان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند.

ریشه: نام گاندور از اسم محلی نوعی تمساح در بلوچستان گرفته شده که «گاندو» خوانده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود.

G:\draw\my works\2D Art\4564566546.jpg

G:\draw\my works\نقاشي\وب\fdd.jpg

گومبولو

اسمِ «گومْ-بو-لو» از نظر آوایى نزدیكترین صوت به چیزى است كه این موجودات خود را با آن مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نامند. اینها نژادی هوشمند و متمدن هستند كه در سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى شوكاچین زندگى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند و زمانى در سیاست بین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اىِ آن ناحیه نقشی بسیار فعال ایفا مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كردند. موجوداتى هستند با سنن و رسوم غریب و نامفهوم خاص خود، كه در میان خودشان از همبستگى و انسجامی چشمگیر برخوردارند.

اندازه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی گومبولوها بسیار متنوع است و دامنه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بلندای قدشان از نیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌متر تا سه متر را در بر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرد. شكل بدن هركدامشان هم با دیگران تفاوت دارد و در زمانهاى متفاوت و دوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مختلف عمرش ممکن است به کلی تغییر شكل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد. به همین خاطر فرض بر آن است که جاندارانی نرمتن هستند و استخوانی در تن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان ندارند. پوست تن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان را هیچكس تا به حال ندیده، چون همیشه زره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى سنگین و زیبایى از جنس نوعى الیاف فلزى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پوشند كه جز بخشى از صورتشان همه جا را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پوشاند. اما تا جایی که از صورتشان بر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آید، باید رنگ پوست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان خاکستری باشد.

این دگرگونی مداوم اندامها و شکل بدن را در درباره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی همین بخش اندکِ نمایان از تن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان هم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان دید. چون اندامهایی مثل چشمها، گوشها، و چند نوع سوراخ ناشناخته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى دیگرى كه بر سرشان قرار دارد مدام تغییر مكان مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند و شكل چهره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان را دگرگون می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سازد. با این حال وقتی از سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان خارج می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند در قالب موجوداتی با دو دست و دو پا نمایان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند و تا حدود زیادی شکل بدن و چهره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان را حفظ می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند، و به ویژه پوست دستانشان را برهنه باقی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذارند تا وقتی از زبان اشاره استفاده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند، مخاطبشان بتواند حرکات بسیار سریع‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان را ردگیری کند. این سازماندهی محافظه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کارانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترِ ریخت بدن احتمالا برای آن است که راحت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر با نژادهای دیگر وارد ارتباط شوند و اعتماد دیگران را جلب کنند.

زبان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان ناشناخته است، اما بى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تردید روشی کارآمد و پیچیده برای ارتباط با هم دارند. چرا كه رفتارهایشان در نظم و هماهنگى كامل با یگدیگر انجام مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. استعداد زیادى هم براى یادگیرى زبانهاى سایر موجودات از خود نشان مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند. با این حال در میان خودشان هرگز از زبان صوتی استفاده نمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند، اما در به كارگیرى این ابزار توانایى چشمگیری از خود نشان مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند. در تقلید بو، زبان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های اشاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای و سایر روشهای ارتباط هم توانایی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایشان مشهور است.

در میان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ این موجودات هیچ نوع دعوا و اختلافى وجود ندارد و گویا در داخل بستر نژادی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان به نوعى صلح ابدى دست یافته باشند. این هماهنگى و همكارى مطلق‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان به قدرى عجیب است كه برخی از دانشمندان کل نژادشان را به یك موجود هوشمند هیولاوار تشبیه كرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند كه هر گومبولو یك یاخته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى آن محسوب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. بخشی از ابهام در این مورد به آنجا باز می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردد که داده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های بسیار ناچیزى در مورد ساختار داخلى تمدنشان در دست است. چون به هیچ عنوان به بیگانگان اجازه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى ورد به شهرهایشان را نمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند، و اصولا درگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ورود به شهرهای مرموزشان برای سایر نژادها یافتنی و مشاهده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پذیر نیست.

تمدن یکپارچه و یکدست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان به شكلى غریب صلحجو است و از خشونت پرهیز می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند. در حدی که وقتی نیروهای امپراتورى مولوك به شوکاچین حمله بردند، در برابرشان هیچ مقاومتی نشان ندادند. گروه كوچكى از سرداران مولوک برای مدتى بر ایشان حكومت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كردند، اما تمدن گومبولو همچنان با نظم سابق به رفتار خود ادامه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داد و به کلی فاتحان را نادیده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گرفت. حتا وقتی چندبار مولوک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مغرور و خشمگین از بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اعتنایی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان چند نفرشان را به قتل رساندند، هیچ واکنشی نشان ندادند. به همین خاطر گروهى از جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناسان کیهانی اصولا معتقدند که به دلیلی ناشناخته این موجودات از درک حضور فاتحان مولوك عاجز بوده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و ایشان را همچون نژادی مستقل و هوشمند به رسمیت نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناخته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. در نهایت هم مولوك‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها پس از مدتى كوتاه به دلیل بر هم خوردن تعادل قدرت در كیهان ناچار شدند از قلمرو گومبولوها خارج شوند.

پس از فروپاشی امپراتورى مولوک و در شرایطی كه خطر جنگهای خونین داخلى سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مسکونی خوشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى پروین را تهدید مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كرد، سفیرانى که از كلنى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى گومبولو به دنیاهای گوناگون می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رفتند در برقرارى صلح نقشی برجسته و پرافتخار ایفا کردند. این نمایندگان صلحجو به دلیل توانایى غریبشان در ارتباط برقرار كردن با نژادهاى گوناگون همه جا به گرمى مورد استقبال قرار گرفتند و بسیارى از اختلاف‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نظرهایى كه داشت منجر به جنگ مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شد را از میان بردند.

ریشه: نام این نژاد از تعبیری عامیانه در زبان کوچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی جوانان تهرانی گرفته شده که موجوداتی با ریخت مشابه را توصیف می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند.

G:\draw\my works\2D Art\4564523454 (2).jpg

گونگای

گونْگاى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها نژادی نادر و کمیاب هستند که بومی دنیای اورونت هستند. بدنی پهن و کوتاه شبیه استوانه دارند که دو اندام حرکتی عضلانی و محکم زیرش قرار گرفته است. سر ندارند و بخشهای بالایی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ تنه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان به پرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی نازک و حساس پوشیده شده که مثل نیروگاه خورشیدی عمل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند و با دریافت نور آفتاب برای موجود انرژی تولید می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند. به همین خاطر این موجودات فاقد لوله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی گوارش هستند. جلوی این پرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های حساس در بالای بدنشان حفره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای دیده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود که بر خلاف تصور عمومی، دهان نیست. بلکه سلاحی خطرناک است که با آن در شرایط خطر از خود دفاع می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. بخشهای داخلی این حفره از دندانهایی تیز و سمی پوشیده شده و اگر کسی به گونگای‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها حمله کند با تغییر فشار خون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان لوله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای پوشیده از دندان را از این حفره بیرون می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند و با آن زخمهایی کشنده به مهاجم وارد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند.

گونگای‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها با تولید جریانی از حباب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى بدبو از سوراخ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى روى پوست لزج و سفیدشان با هم ارتباط برقرار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. زبانهای نژادهای دیگر را یاد نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرند و شیوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مکالمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان با این زبان حبابی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ به قدری پیچیده است که هیچ نژاد دیگری نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تواند آن را یاد بگیرد. این موجودات به خاطر همین مشكلِ ارتباطى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان، خیلى از بى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توجهى مخاطب به گفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایشان ناراحت مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. در چنین مواردى با پاشیدن مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى از ترشحات بدبو روى بدن مخاطب این توهین را تلافى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. این فواره زدنِ مواد بدبو در زبان خودِ گونگای‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها جمله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ایست شبیه به «گوش كن!»، یا «حواست به من هست؟» اما بویش به قدری وحشتناك است كه دریافت كنندگان چنین هشداری معمولا روانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بیمارستان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند و گاه خودکشی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. یکی از مشهورترین آثار فرهنگی منسوب به این موجودات منظومه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای طولانی و رنج‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای دردناک است که یک حمورا پس از پاشیده شدن این مایع بدبو بر بدنش سروده است.

ریشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌: نام این نژاد از کلمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی پارسی گُنگ به معنای لال و ناگویا گرفته شده است.

G:\draw\my works\Dazimda\گونگای.jpg

 

 

ادامه مطلب: بخش دوم: موجودات آشنای بیگانه – حرف ل

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب