بخش سوم: داوری در میان هیتلر و چرچیل
بر مبنای آنچه امروز در دست داریم، داوری دربارهی کلیت هنر هیتلر ممکن نیست، اما دربارهی هنر چرچیل میتوان به جمعبندیای رسید. اگر آنچه داریم یعنی حدود صد اثر از هیتلر و حدود پانصد تابلو از چرچیل را مبنا بگیریم، به این نتیجه میرسیم که هیچ یک از این دو نقاشانی درخشان نبودهاند. بر مبنای دادههای ناقصی که داریم، هیتلر نقاشی متوسط در سنت قدیم اروپایی بوده، و تخیل و نوآوری ویژهای در کارش نمیتوان یافت. چرچیل حتا همین هم نبوده و شاید با مهربانی زیاد بتوان او را آماتوری دانست که یکی دو تابلوی خوب از خود به جا گذاشته است. بنابراین اگر بخواهیم چنان که سزاوار حریم هنر است، سختگیرانه و برنده داوری کنیم، هیچ یک از این دو با دادههای در دسترسمان معیارهای لازم برای «نقاش نابغه» را برآورده نمیکنند. هردو جایی در طیف متوسطها جای میگیرند، با این تفاوت که هیتلر با توجه به دستاوردهای هنری دیگرش در بالای این طیف مستقر است و چرچیل با زحمت میکوشد خود را از پایین به این طیف برساند.
آنچه هنر هیتلر و چرچیل را مهم میسازد و مطالعهشان را واجب مینماید، نه ارزش هنریشان، بلکه کارکردشان در واسازی گفتمانهای سیاسی است و این به خصوص با مقایسهشان با هم ممکن میشود. این مقایسه هم دربارهی شخصیت این دو نقاش اطلاعاتی دست اول در اختیارمان میگذارد و هم معیاری شفافتر برای داوری دربارهی این دو و «بهتر» و «بدتر» بودنشان به دست میدهد. انجام این کار در ضمن دشوار هم نیست، چون به شکل شگفتانگیزی بسیاری از مضمونها و منظرههایی که هیتلر کشیده، کمی بعدتر توسط چرچیل هم کشیده شده است.
یکی از سادهترین موضوعهایی که هر نوآموز نقاشی با آن تمرین میکند، طبیعت بیجان است. مشابه آن نقاشیای که در این زمینه از هیتلر داریم و «بطری و میوهها» نام دارد، چرچیل هم نقاشیای کشیده است.
هیتلر: بطری و میوهها- دههي ۱۹۱۰.م
چرچیل: طبیعت بیجان- دههی ۱۹۳۰.م چنان هیتلر چنان که دیدیم یک منظرهی «دریا در مهتاب» (پایین دست راست) را کشیده و این از نظر ساختار با «غروب دریا» اثر چرچیل شباهت دارد. چرچیل چند اثر با این مضمون دارد که به نظرم این یکی از باقی بهتر است و همان را برای مقایسه رویاروی کار هیتلر میگذارم (پایین دست چپ):
نقاشی مشابه دیگر «درختان میمیزان» اثر چرچیل است که بسیار به «درختان در کورهراه» هیتلر شباهت دارد. این تابلو از مجموعهی کارهایی است که چرچیل در میمیزان واقع در جنوب بوردو در فرانسه کشیده است و احتمالا در حدود سال ۱۳۰۴ (۱۹۲۵.م) کشیده شده است. اثر هیتلر به حدود پانزده سال پیشتر (سال ۱۲۹۰/ ۱۹۱۱.م) مربوط میشود.
هیتلر: درختان در کورهراه- ۱۹۱۱.م
چرچیل: درختان در میمیزان- ۱۹۲۵.م
دربارهی کشیدن کوهستان نیز نقاشیهایی مشابه وجود دارند. هیتلر آشکارا به عظمت کوهستان علاقه داشته و تصویرهایش از چشماندازهای کوهستانی اغلب عمودی است و عظمت کوه را بازنمایی میکند. در مقابل نگاه چرچیل به کوهها اغلب افقی است و به شیوهی ادغام شدنشان در افق بیشتر توجه دارد.
چرچیل
هیتلر
هیتلر: چشمانداز
چرچیل: دریا و کوه
مضمون دیگری که هردو به طور محدود بدان پرداختهاند، فضای داخلی خانههاست که نزد هیتلر به ندرت یافت میشود ولی چرچیل شمار بیشتری اثر در این مورد پدید آورده است. مقایسهی شیوهی برخورد این دو با فضاهای داخلی خانه نیز جای توجه دارد و هم مهارتشان در فضاسازی را نشان میدهد و هم شیوهی نگریستنشان و بازنمودن نور و سایهها را.
چرچیل: اتاقی در نورفولک
هیتلر: اتاق نشیمن
در طراحی چشماندازهای روستایی آشکارا دست هیتلر قویتر و آثاری که آفریده زیباتر است. سبکهایی که او در آن این مضمون را پرداخته نیز تنوع بیشتری دارد و از نقاشیهای طبیعتگرای سنتی تا برداشتهای سریع امپرسیونیستی را شامل میشود. چرچیل هم کمابیش همین روند را در برخورد با این مضمون طی کرده است. اما کارهایش آشکارا کیفیتی پایینتر از آثار هیتلر دارد:
هیتلر: خانه و دریاچه- ۱۹۱۹.م
چرچیل: منظرهی چارتول
چرچیل: کلبهی باغی در خانهی بالسان
هیتلر: هاوبوردَن- ۱۹۱۶.م
چرچیل: سایه بر پلههاهیتلر: ورودی خانه
چرچیل: منظرهی ازه در آلپ ساحلی
هیتلر: چشمانداز آلپ
چرچیل: دورنمای ازه- ۱۹۲۱.م
هیتلر
تمایز چشمگیر میان هیتلر و چرچیل به ویژه در دو جفت اثر زیر به خوبی نمایان است. در یکی – «راهروی تاقدار»- چرچیل نمایی معمارانه را کشیده که همان سازهی معمارانهی باشکوه گوتیکی را نشان میدهد که محبوب هیتلر بوده و مثلا در «کلیسای استفان» آن را کشیده است. در این نقاشیها توجه هیتلر به ریزهکاریها و موفقیتاش در پیاده کردن حجمهای پیچیده بر فضا نمایان است. در مقابل شیوهی چرچیل که قدری زمخت است و با چشمپوشی از جزئیات همراه است به خوبی دیده میشود.
چرچیل: راهروی تاقدار
هیتلر: برج کلیسای استفان- ۱۹۱۲.م
جفت نقاشی دومی از این هم جالبتر است. چون مضمونی را نشان میدهد که آشکارا به مدت چهار پنج سال برای هیتلر دغدغهی ذهنی بوده و در مقابل چرچیل بسیار به ندرت به آن میپرداخته است. چرچیل نقاشیای دارد به نام «منظرهی جنگی» که احتمالا دو دهه پس از اثر هیتلر با نام «ویرانی جنگ در فرومل» کشیده شده است. پیشتر دربارهی این اثر هیتلر و این که چرا غیرعادی و غریب مینماید سخن گفتیم. اثر چرچیل اما از این شگفتی تهی است. چرچیل به شکل جالب توجهی همان چشمانداز مورد نظر هیتلر را از زاویهای متفاوت ترسیم کرده و در آنجا هم خانهای دهقانی دیده میشود که ویران شده و سقفش فرو ریخته است. اما در اثر چرچیل سربازانی حضور دارند و ویرانی جنگ در گوشهای دوردست نهاده شده و در مقابل در میانهی تصویر خود چرچیل را میبینیم که پشت سهپایهی نقاشیاش نشسته و مشغول آفرینش هنری است.
کیفیت این دو اثر هم کاملا مقابل هم هستند. نقاشی چرچیل در بهترین حالت یک فضاسازی ناشیانه و خامدستانه است و به کلی ناموفق از آب در آمده است. این ماجرا فقط به ناجور بودن هیکل انسانها و ناتوانی در پیاده کردن چهره و بدنشان مربوط نمیشود، که کل سازههای معمارانه و نورپردازی ایراد دارد و دلنشین نیست. اثر هیتلر هم البته چندان باشکوه و تکان دهنده نیست، اما ماهرانه و چیرهدستانه کشیده شده و به عکسی دقیق از منظرهی پیشارویش شباهت دارد. مضمون این دو ولی تفاوتی چشمگیر با هم دارند. هیتلر در برهوت خالی از انسانی خانهای ویرانه را ترسیم کرده، و چرچیل متفرعنانه خود را در میانهی میدان نبردی فتح شده تصویر کرده که مشغول نقاشی کشیدن از آن است. این دو تصویر را شاید بتوان کلید شناخت برخورد این دو سیاستمدار نامدار با مفهوم جنگ دانست. کلیدی که هم نکاتی را دربارهی نظام شخصیتیشان برملا میکند و هم دلیل اشتباههایشان در جریان جنگ جهانی را تا حدودی نشان میدهد. خواه اشتباه هیتلر در کوششی که برای صلح با انگلستان نشان میداد، و خواه اشتباه چرچیل در اصراری که برای جنگ با آلمان داشت. گذشته از این بافت سیاسی اما، این دو اثر تا حدودی مهارت نقاشی و توانایی خلق زیبایی نزد این دو را نیز جمعبندی میکند، و این امری عینی است که به شکلی شگفتانگیز در پساپشت تبلیغات گوناگون نادیده مانده است.
چرچیل: منظرهی جنگی
هیتلر: ویرانی جنگ در فرومل
ادامه مطلب: کتابنامه
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب