بخش شصت و هفتم: برگردان و زند فصل شصت و هفتم
گفتار نخست: برگردان فصل شصت و هفتم
天下皆謂我道大,似不肖。
夫唯大,故似不肖。
若肖久矣。
其細也夫!我有三寶,持而保之。
一曰慈,二曰儉,三曰不敢為天下先。
慈故能勇;儉故能廣;不敢為天下先,故能成器長。
今舍慈且勇;舍儉且廣;舍後且先;死矣!夫慈以戰則勝,以守則固。
天將救之,以慈衛之。
۶۷.۱: هرکس که زیر آسمان است راه مرا بزرگ مینامد
شبیه به (چیزی) بیمانند
۶۷.۲: بنابراین تنها مردی که بزرگ است،
به (چیزی) بیمانند شباهت دارد
۶۷.۳: اگر (راه) مانندی میداشت، عجب درازمدت میبود!
آن (چیزِ بیمانند) نوباوه است، و آن مرد نیز!
۶۷.۴: من سه گنجینه دارم
همانا که نگهشان میدارم و حفظشان میکنم
اولی را مهربانی مینامند
دومی را چشمپوشی مینامند
نام سومی این است: جرأت نکنیم در زیر آسمان پیشتاز باشیم
۶۷.۵: مهربانی در دلیران قدرت دیرینه (ایجاد میکند)
چشمپوشی از بیگانگان باختری قدرت دیرینه (ایجاد میکند).
این که جرأت نکنیم تا در زیر آسمان پیشتاز باشیم،
قدرتی دیرینه (ایجاد میکند) تا ظرفیت (عمری) دیرپا را به دست آوریم.
۶۷.۶: حالا این که مهربانی را رها کنی و خیلی دلیر باشی
قناعت و چشمپوشی را رها کنی و خیلی (مثل) بیگانگان باختری باشی
واپسنشینی را رها کنی و خیلی پیشتاز باشی
عجب مهلک است!
پس مرد مهربان هنگام نبرد قاعده را رعایت میکند
پس سرسختانه قاعده را پاس میدارد
۶۷.۷: زود است که آسمان یاریمان دهد پس (آنگاه) با مهری مادرانه حمایتمان میکند.
فصل شصت و هفتم هشت بند ناهمسان دارد که برخیشان پارهشعر هستند. بند نخست دو جملهی ساده دارد:
天 (تیان: آسمان) 下 (شیا: پایین، فروپایه، بعدی) 皆 (جیِه: همه، هر) 謂 (وِی: گفتن) 我 (ووآ: مرا، مال من، ما را، کشتن، تعصب) 道 (دائو: راه) 大 (دا: بزرگ، عظیم، بالغ، پدر)
似 (سی: شبیه، مثل) 不 (بو: نه) 肖 (شیائو: شبیه، تقلید کردن، افول)
یعنی: «هرکس که زیر آسمان است راه مرا بزرگ مینامد/ شبیه به (چیزی) بیمانند».
بند دوم همچون شرحی بر اولی نوشته شده و دو جمله دارد که دومیاش کلمات عبارت اخیر را تکرار میکند:
夫 (فو: مرد، شوهر) 唯 (وِئی: فقط، چون، گرچه) 大 (دا: بزرگ، عظیم، بالغ، پدر)
故 (گو: پیر، قدیمی، بنابراین) 似 (سی: شبیه، مثل) 不 (بو: نه) 肖 (شیائو: شبیه، تقلید کردن)
یعنی: «بنابراین تنها مردی که بزرگ است،/ به (چیزی) بیمانند شباهت دارد».
در این جمله اغلب کلمات اول هر جمله یعنی «فو» و «گو» را ترجمه نکردهاند و به چنین تعبیری رسیدهاند: «بزرگ است، چون با هیچ چیز دیگری مانند نیست»، چن «بو شیائو» را در این بندها «بیفایده» و در بند بعدی «کوچک» ترجمه کرده که نوسانی پردامنه در دلالتهاست و جای بحث دارد.[1]
بند سوم تنها یک جمله و چهار کلمه دارد:
若 (روئو: تو، او، مطیع، اگر) 肖 (شیائو: شبیه، تقلید کردن) 久 (جیُو: درازمدت، زمان طولانی) 矣 (یی: علامت کامل شدن، علامت تعجب)
یعنی: «اگر (آن چیزِ بیمانند) مانندی میداشت، عجب درازمدت و دیرپا میبود!».
بند چهارم در متن استانده سه جملهی چهار کلمهای دارد. در میان اینها، اولی ادامهی جملهی پیشین است و دوتای بعدی مقدمهای و بخشی از بند بعدی هستند. بنابراین به نظرم باید بند چهارم را تجزیه کرد و در بندهای قبلی بعدی ادغامشان کرد. بر این مبنا ادامهی بند سوم (به حساب ما) میشود:
其 (چی: او، آن) 細 (شی: کوچک، جوان، ظریف،لاغر) 也 (یِئِه: نیز، همچنین، آنطور) 夫 (فو: مرد، شوهر)!
یعنی: «آن (راه) نوباوه است، و آن مرد نیز»!
دو جملهی بعدی هم باید به ابتدای بند بعدی بچسبند و در این حالت متنی یکپارچه پدید میآورند:
我 (ووآ: مرا، مال من، ما را، کشتن، تعصب) 有 (یُوو: فراوان، داشتن) 三 (سان: سه) 寶 (بائو: گنجینه، گرانبها)
持 (چی: نگهداشتن، حفظ کردن) 而 (اِر: و، آنگاه، اما) 保 (بوآ: پروردن، حفظ کردن، تضمین کردن) 之 (ژِه: داشتن، رفتن)
一 (یی: یک، یگانه، هر) 曰 (یوئِه: گفتن، صدا زدن) 慈 (تْسی: مهربان، نیکوکار، مادر)
二 (اِر: دو، دومی، دوباره) 曰 (یوئِه: گفتن، صدا زدن) 儉 (جیان: سادهزی، مقتصد، فروتن)
三 (سان: سه) 曰 (یوئِه: گفتن، صدا زدن) 不 (بو: نه) 敢 (گآن: شجاع، جرأت کردن، مطمئن بودن) 為 (وِی: کردن، ساختن، بودن) 天 (تیان: آسمان) 下 (شیا: پایین، فروپایه، بعدی) 先 (شیَن: پیشتاز، پیشین، نیاکان)
یعنی: «من سه گنجینه دارم/ همانا که نگهشان میدارم و حفظشان میکنم/ اولی را مهربانی مینامند/ دومی را چشمپوشی مینامند/ نام سومی این است: جرأت نکنیم در زیر آسمان پیشتاز باشیم».
بند ششم از یک بیت شعر تشکیل یافته و دو جمله در توضیحش، که عبارت کلیدی دو مصراع شعری را تکرار میکند:
慈故能勇; 儉故能廣;
不敢為天下先, 故能成器長。
慈 (تْسی: مهربان، نیکوکار، مادر) 故 (گو: پیر، قدیمی) 能 (نِنگ: توانا، نیرو، توانستن، خرس-گوزن اساطیری) 勇 (یُنگ: شجاع، سرباز، جسارت)
儉 (جیان: سادهزی، مقتصد، فروتن) 故 (گو: پیر، قدیمی) 能 (نِنگ: توانا، نیرو، توانستن، خرس-گوزن اساطیری) 廣 (گوانگ: عریض، پهناور، معمول، باختری و بیگانه)
不 (بو: نه) 敢 (گآن: شجاع، جرأت کردن، مطمئن بودن) 為 (وِی: کردن، ساختن، بودن) 天 (تیان: آسمان) 下 (شیا: پایین، فروپایه، بعدی) 先 (شیَن: پیشتاز، پیشین، نیاکان)
故 (گو: پیر، قدیمی) 能 (نِنگ: توانا، نیرو، توانستن، خرس-گوزن اساطیری) 成(چِنگ: کامیابی، به دست آوردن، کامل، تبدیل شدن) 器 (چی: ابزار، اندام، استعداد) 長 (چآنگ: طولانی، مستمر، راست، پایدار)
یعنی: « مهربانی در دلیران قدرت دیرینه (ایجاد میکند)
چشمپوشی از بیگانگان باختری قدرت دیرینه (ایجاد میکند).
این که جرأت نکنیم تا در زیر آسمان پیشتاز باشیم،
قدرتی دیرینه (ایجاد میکند) تا ظرفیت (عمری) دیرپا را به دست آوریم».
تقریبا همهی مترجمان در این بندها «گو» (故) را در معنای فرعیاش (بنابراین) گرفتهاند. در حالی که ساخت دستوری جملات این تعداد قید استنتاجی نیاز ندارد. علاوه بر این پیشتر اشاره شد که «گو نِنگ» (故能) از کلیدواژههای کتاب است که نُه بار تکرار میشود و به نظرم همیشه «قدرت دیرینه» معنی میدهد، و به نیرویی جادویی (مثل مانا) در بافتی شمنی اشاره میکند. همچنین کلمهی «گوانگ» (廣) که در فهم جمله بسیار مهم است و «بیگانگان باختری» معنی میدهد را «گسترده و پهناور» معنی کردهاند. این البته از معناهای ثانوی این کلمه است، اما از ارجاع به «سرزمینهای بیگانهی باختری» برخاسته که چراگاههای پهناور قبایل سکا را در خود میگنجانده است. بگذریم که این معنا در جملات مورد نظرمان معنای روشن و درستی به دست نمیدهد. چون این که «قناعت به پهناوری منتهی شود» معنای چندانی نمیدهد. منظور راوی احتمالا «چشمپوشی از (راه و رسم) بیگانگان باختری» بوده است. همچنین «چی» (器) نزد اغلب مترجمان «ظرف» فهمیده شده که یکی از معناهای آن است. اما روشن است که اینجا منظور ظرفیت برای داشتن عمری طولانی است و نه خود آوند یا ظرف. به ویژه که یکی از معناهای اصلی این کلمه «استعداد» است.
بند هفتم از شعری با سه مصراع چهار کلمهای تشکیل شده که یک کلمهی افزوده در ابتدا و سه جملهی توضیحی در ادامهاش آمده است:
今舍慈且勇;
舍儉且廣;
舍後且先;
死矣!夫慈以戰則勝,以守則固。
今 (جین: حالا، این، اگر) 舍 (شِه: اقامتگاه، مهمانسرا، ول کردن، ترک عمل) 慈 (تْسی: مهربان، نیکوکار، مادر) 且 (جو: خیلی، چند، فراوان) 勇 (یُنگ: شجاع، سرباز، جسارت)
舍 (شِه: اقامتگاه، مهمانسرا، ول کردن، ترک عمل) 儉 (جیان: سادهزی، مقتصد، فروتن) 且 (جو: خیلی، چند، فراوان) 廣 (گوانگ: عریض، پهناور، معمول، باختری و بیگانه)
舍 (شِه: اقامتگاه، مهمانسرا، ول کردن، ترک عمل) 後 (هُو: پشت، تهیگاه، بعد، نواده) 且 (جو: خیلی، چند، فراوان) 先 (شیَن: پیشتاز، پیشین، نیاکان)
死 (سْئِه: مردن، نفرین، هراس) 矣 (یی: علامت کامل شدن، علامت تعجب)!
夫 (فو: مرد، شوهر) 慈 (تْسی: مهربان، نیکوکار، مادر) 以 (ای: پس) 戰 (ژَن: جنگیدن، نبرد، لرزیدن) 則 (زِه: قانون، هنجار، مثال، رعایت کردنِ قاعده) 勝 (شِنگ: حریف بودن، مقاومت، کاملا)
以 (ای: پس) 守 (شائُو: حفاظت، پاسداری، دفاع کردن) 則 (زِه: قانون، هنجار، مثال، رعایت کردنِ قاعده) 固 (گو: سفت، جامد، قوی، محکم، قطعا)
یعنی: « حالا این که مهربانی را رها کنی و خیلی دلیر باشی
قناعت و چشمپوشی را رها کنی و خیلی (مثل) بیگانگان باختری باشی
واپسنشینی را رها کنی و خیلی پیشتاز باشی
عجب مهلک است!
پس مرد مهربان هنگام نبرد قاعده را رعایت میکند
پس سرسختانه قاعده را پاس میدارد».
بند پایانی این فصل هم تک بیتی است با تکرار پایین کلمات:
天將救之, 以慈衛之。
天 (تیان: آسمان) 將 (جیانگ: به زودی، حتما، به وسیلهی، فقط، گرفتن) 救 (جیو: کمک کردن، پشتیبانی، رهاندن) 之 (ژِه: داشتن، رفتن)
以 (ای: پس) 慈 (تْسی: مهربان، نیکوکار، مادر) 衛 (وِئی: نگهبان، حفاظت کردن) 之 (ژِه: داشتن، رفتن)
یعنی: «زود است که آسمان یاریمان دهد/ پس (آنگاه) با مهری مادرانه حمایتمان میکند».
گفتار دوم: زند فصل شصت و هفتم
فصل شصت و هفتم تا هشتادم در متون کهن ما وانگ توئی ثبت نشدهاند و درست معلوم نیست که این بخشها را باید دیرآیندتر دانست، یا آن که آن دو نسخهی قدیمی هردو افتادگیاش در این بخش داشتهاند. حقیقت هریک از این دو باشد، به هر روی محتوا با بقیهی بخشهای متن چفت و بست میشود و بعید است فاصلهی میان افزوده شدن این فصلها فاصلهی چندانی با دوران ویراستار (لائو تسهی فرضی) داشته باشد.
فصل شصت و هفتم تا حدودی به مبحث اخلاق مربوط میشود. هرچند این مضمون را در قالبی شفاف صورتبندی نمیکند. در کل به این باید توجه داشت که کتاب «دائو ده جینگ» همچنان متنی بدوی و پیشااخلاقی است. یعنی تمایز میان خیر و شر بدان شکلی که در گاهان و متون اوستایی و پارسی باستان میبینیم، به شکلی نظاممند و صریح در آن مورد اشاره قرار نگرفته است. با این حال عناصری شبیه به «خلق و خو» در آن توصیه شده و یا نکوهیده انگاشته شده است.
این فصل را اغلب به صورت مجموعهای از جملات پراکنده و نامربوط به هم خواندهاند. دلیلش هم آن است که معنای قدیمی کلیدواژهها و پیوندش با افق فرهنگ ایرانی را نادیده انگاشتهاند. در حالی که متن منثور است و به احتمال زیاد یکباره به دست نویسندهای یگانه نوشته شده است. تنها شعری که در میانهاش آمده کلماتی مهجور و کهن دارد و احتمالا پیشاپیش وجود داشته است. اما حتا آن هم با افزودههایی بسیار همراه شده و به صورت شعری مستقل نقل نشده است. از این رو میتوانیم انتظار داشته باشیم که پیوستگیای معنایی در کلیت متن برقرار باشد.
فصل در ردهی مخالفت با ارادهی آزاد میگنجد، و پیامدهای رفتاری برآمده از آن را مورد حمله قرار میدهد. در آغازگاه سخن مضمون پیشنهادی متن به «راه» مربوط دانسته شده است:
«۶۷.۱: هرکس که زیر آسمان است راه مرا بزرگ مینامد
شبیه به (چیزی) بیمانند
۶۷.۲: بنابراین تنها مردی که بزرگ است،
به (چیزی) بیمانند شباهت دارد»
در دو بند نخستین «راه بزرگ» و «مرد بزرگ» کنار هم آمدهاند و تاکیدی هست در این مورد که اینها بیمانند هستند. در نگاه نخست معلوم نیست که چرا اینها مانندی ندارند. اما در بند سوم و ابتدای بند چهارم موضوع تا حدودی روشن میشود:
«۶۷.۳: اگر (آن چیزِ بیمانند) مانندی میداشت، عجب درازمدت میبود!
آن (راه) نوباوه است، و آن مرد نیز!»
پس تاکید بر آن است که راه بزرگ و مرد بزرگ، نوباوه هستند. اما این قدری عجیب است. به ویژه در فرهنگ چینی که چیزهای دیرینه و کهن ارج و احترامی فراوان دارند. چرا راوی راه (دائو) که مهمترین چیز مقدس است را نوباوه و جوان دانسته است؟ و همچنین مرد بزرگ را، که شاید برابر نهادی برای منِ آرمانی ایرانی باشد؟
حدسی که میتوان زد آن است که اینجا هم با پادگفتمانی سر و کار داریم و تقابلی میان دائو و دین و انسان کامل ایرانی و مرد بزرگ چینی مورد تاکید است. تنها در قیاس با سنت ایرانی است که مفهوم دائو و مرد بزرگ چینی نوآمده و نوباوه به نظر میرسند. وگرنه اینها در جامعهی میزبان خودشان از سنتهایی ریشهدار و دیرینه برمیخاستهاند. در قیاس با سنت زرتشتی که هشتصد سال کهنتر از «دائو ده جینگ» است، چنین جوانیای به چشم میآمده است، و حتا در قیاس با مفهوم شاهنشاه و انسان آرمانی ایرانی که نسخهی هخامنشیاش یکی دو قرنی بر این متن تقدم دارد.
پس در این فصل راهی و ابرانسانی پیشنهاد شده که نوباوه است و زودگذر، اما میتواند رقیبی باشد برای سنت آریاییهای بیگانه. در سنت زرتشتی-ایرانشهری مفهوم دین و شاهنشاه با قانون طبیعی و قاعدهای جهانگیر و تکرار شونده پیوند خورده است، و به همین خاطر اشونان همگی اعضای جبههای اخلاقی قلمداد میشوند. در نگرش دائویی این فصل انگار این جبههبندی انکار شده باشد، و حدسم آن است که تاکید بر بیمانند بودندِ راه و ابرانسان، به فارغ بودنشان از قوانینی عام و اخلاقی اشاره کند. همهی شاهنشاهان و همهی اشونان در برخورداریشان از فرهمندی و پیرویشان از اشه همتا و همسان هستند. اما «دائو-دا فو» چنین نیست و از این رو بیمانند است.
در ادامهی بند سوم و بند چهارم (در متن استانده) لحن گفتار تغییر میکند و راوی به صورت اول شخص سخنش را ادامه میدهد. به همین خاطر من نقطهی برش متن را در نیمهی بند سوم قرار دادهام. بندهای چهارم و پنجم با نقطهگذاری پیشنهادیام چنین میشوند:
«۶۷.۴: من سه گنجینه دارم
همانا که نگهشان میدارم و حفظشان میکنم
اولی را مهربانی مینامند
دومی را چشمپوشی مینامند
نام سومی این است: جرأت نکنیم در زیر آسمان پیشتاز باشیم
۶۷.۵: مهربانی در دلیران قدرت دیرینه (ایجاد میکند)
چشمپوشی از بیگانگان باختری قدرت دیرینه (ایجاد میکند).
این که جرأت نکنیم تا در زیر آسمان پیشتاز باشیم،
قدرتی دیرینه (ایجاد میکند) تا ظرفیت (عمری) دیرپا را به دست آوریم».
این جملات با تفسیری که از بندهای پیشین داشتیم سازگاری دارد، و از جدای از پادگفتمان ایرانیشان خوانده شود، نامفهوم جلوه میکند. راوی میگوید سه چیز گرانبها یافته و دارد آن را با مخاطب شریک میشود. اولی مهربانی است، اما این انگار شکلی از مهربانی است که به نبرد و جنگ مربوط میشود، و این در سنت چینی غریب و نامفهوم جلوه میکند، مگر آن که در پیوند با ایزد مهر و پیوندش با طبقهی جنگاوران بازخوانی شود، که خدای بزرگ و نامدارِ سکاها بوده و بر قبیلههای مهاجم به چینیها سروری داشته است. دومی شکلی از قناعت است و با چشمپوشی همراه است، اما چشمپوشی از راه و رسم بیگانگان باختری، که همان آریاییهای پرستندهی مهر هستند. سومی هم طرد ارادهی آزاد و خواست و میل شخصی است.
این جملات اغلب بی توجه به مضمونهای ایرانی موازیشان خوانده شدهاند، و چنان که گذشت، مثلا «بیگانههای غربی» را به «پهناور» ترجمه کردهاند که جمله را مهمل و متن را آشفته میکند. روشن است که بیگانگانی غربی در کار بودهاند که روایت ویژهی خود از مرد بزرگ و راه بزرگ را داشتهاند، و راوی در رقابت با ایشان میگوید که گنجینهای ارزشمندتر در اختیار دارد. هر سهی ویژگیهایی که او بر میشمارد، به قبایل آریایی غربی منسوب بودهاند. پیوند میان مهربانی و جنگاوری و دلیری اصولا ابداعی ایرانی است و در سنتهای تمدنهای دیگر جنگاوران هرگز با مهربانی پیوند برقرار نمیکنند و برعکس با خشونت و زیرکی و گاهی درندهخویی رمزگذاری میشوند. تاکید بر ارادهی آزاد و «جسارتِ پیشتاز بودن در جهان» هم باز به سنت زرتشتی و مفهوم خویشکاری و ارادهمند بودن انسان باز میگردد. در جملهی میانی به درستی گفته شده که اگر کسی بخواهد گنجینهی مورد نظر راوی را دریابد، باید از سنت بیگانگان باختری چشمپوشی کند. قناعت در اینجا به معنای کنارهجویی از بیگانگان و پرهیز از آرا و اندیشههایی است که از آریاییهای باختری سرچشمه میگرفته است.
آنگاه در بند ششم (به حساب ما) شعری داریم که با افزودههایی تکمیل شده است:
«۶۷.۶: حالا این که مهربانی را رها کنی و خیلی دلیر باشی
قناعت و چشمپوشی را رها کنی و خیلی (مثل) بیگانگان باختری باشی
واپسنشینی را رها کنی و خیلی پیشتاز باشی
عجب مهلک است!
پس مرد مهربان هنگام نبرد قاعده را رعایت میکند
پس سرسختانه قاعده را پاس میدارد».
باز در اینجا میبینیم که مرد جنگاور با مهربانی پیوند خورده، و این بازتابی از آیین مهر است. این جملات همان مفاهیم بندهای پیشین را دوباره تکرار میکنند و مخاطب را از علاقه و پیگیری سنت بیگانگان بر حذر میدارد. سنتی غریبه که انگار در زمان تدوین این متن محبوبیت و نفوذی در میان چینیهای هان داشته است. وگرنه اینقدر نیازمند زنهار و تحذیر نمیبود. بند پایانی چه بسا که بیتی از شعری مستقل بوده باشد که در اینجا برای نتیجهگیری گواه گرفته شده است:
«۶۷.۷: زود است که آسمان یاریمان دهد پس (آنگاه) با مهری مادرانه حمایتمان میکند».
- Chen, 1989: 208. ↑
ادامه مطلب: بخش شصت و هشتم: برگردان و زند فصل شصت و هشتم
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب