بخش نخست: زمینهی ساختاری
گفتار سوم: اقوام و تیرهها
نخست: در جنوب غربی
ایلامیها تا نیمهی عصر ساسانی همچنان به زبان ایلامی نو سخن میگفتند، اما به تدریج در جمعیت شهرهای جنوب غربی ایرانزمین جذب و هضم شدند. این روندی بود که قوم بابلی چند قرن پیشتر تجربه کرده بودند و در شهرهای ایرانینشینِ میانرودان حل گشته بودند. در میانرودان قومیت بابلی و آشوری در عصر اشکانی، همزمان با توسعهی شهرنشینی در این مناطق، از میان رفتند و به جایشان هویت آرامی و یهودی پدید آمد که هر دو پیش از این هم وجود داشتند، اما زیرسیستمی از قومیتهای برخاسته از دولتهای آشوری و بابلی قدیمی محسوب میشدند. در بین این دو آرامیها جمعیتی بیشتر و پراکندگی جغرافیایی کمتری داشتند، و یهودیان، که بیشتر شهرنشین بودند، به خاطر ویران شدن شهر مقدسشان به دست رومیان پراکندگی بیشتر و جمعیتی کمتر را نشان میدادند. در کنار این دو، عربها هم بودند. این قوم که در عصر هخامنشی قومیتی محدود به یمن و حجاز بودند، از میانهی دوران ساسانی به بعد افزایش جمعیت چشمگیری را تجربه کردند و هم به بخشهای درونیِ ایرانزمین کوچیدند و هم در سوریه و آسورستان جمعیتی در خور یافتند و در نهایت با هجوم خود دولت ساسانی را از میان بردند. عربها با قوم نبطی و تنوخی پیوند داشتند که زودتر از ایشان به شمال کوچیده و جنوب سوریه و فلسطین را در اختیار گرفته بودند.
ادامه مطلب: بخش نخست: زمینهی ساختاری – گفتار سوم: اقوام و تیرهها – دوم: در شمال غربی