پنجشنبه , آذر 22 1403

بخش هفتاد و پنجم: برگردان و زند فصل هفتاد و پنجم

بخش هفتاد و پنجم: برگردان و زند فصل هفتاد و پنجم

گفتار نخست: برگردان فصل هفتاد و پنجم

民之飢,以其上食稅之多,是以飢。

民之難治,以其上之有為,是以難治。

民之輕死,以其求生之厚,是以輕死。

夫唯無以生為者,是賢於貴生。

۷۵.۱: رعیت گرسنه‌‌‌‌اند         چون آن فرمانروا مالیات بیشتری از خوراکشان می‌‌‌‌ستاند

پس اینطوری است که گرسنه‌‌‌‌اند

حکم راندن بر رعیت دشوار است           چون آن فرمانروا زیادی آبادانی می‌‌‌‌کند

پس اینطوری است که حکم راندن (بر آنها) دشوار است

رعیت مرگ را خوار می‌‌‌‌شمارد           چون آنان در جستجوی زندگی‌‌‌‌ای غنی هستند

پس اینطوری است که مرگ را خوار می‌‌‌‌شمارد

۷۵.۲: پس فقط مردی که سازنده‌‌‌‌ی هیچ زندگی‌‌‌‌ای نیست

زیرک‌‌‌‌تر از (کسی است که) زندگی را ارجمند می‌‌‌‌شمارد.

در نسخه‌‌‌‌ی استانده، فصل هفتاد و پنجم از چهار بند تشکیل یافته است. اما سه بند نخست به شعری می‌‌‌‌ماند با مصراع‌‌‌‌هایی نابرابر که افزود و کاستی هم دارد. مفهوم این سه بند هم با هم درهم تنیده است. از این رو به نظرم همه را باید یکپارچه و در یک قالب خواند. بر این مبنا این فصل را به دو (و نه چهار) بند تقسیم می‌‌‌‌کنم. بند نخست بدنه‌‌‌‌ی متن است که نوعی شعر است که در هر مصراع نابرابرش دو سه کلمه‌‌‌‌ی آغازین همسان است:

民之飢,           以其上食稅之多,          是以飢。

民之難治,          以其上之有為,           是以難治。

民之輕死,          以其求生之厚,          是以輕死。

民 (مین: مردم، شخص، رعیت) 之 (ژِه: داشتن، رفتن) 飢 (جی: گرسنگی، قحطی)

以 (ای: پس) 其 (چی: او، آن) 上 (شانگ: بالا، ‌‌‌‌برتر، مقدم، امپراتور) 食 (شی: خوردن، نوشیدن) 稅 (شوئی: مالیات، بیگاری) 之 (ژِه: داشتن، رفتن) 多 (دووُ: خیلی، بیشتر)

是 (شی: بودن، باشه) 以 (ای: پس) 飢 (جی: گرسنگی، قحطی)

民 (مین: مردم، شخص، رعیت) 之 (ژِه: داشتن، رفتن) 難 (نَن: دشوار، بد، ناخوشایند) 治 (ژی: درمان کردن، حکم راندن، تنبیه کردن)

以 (ای: پس) 其 (چی: او، آن) 上 (شانگ: بالا، ‌‌‌‌برتر، مقدم، امپراتور) 之 (ژِه: داشتن، رفتن) 有 (یُوو: فراوان، داشتن) 為 (وِی: کردن، ساختن، بودن)

是 (شی: بودن، باشه) 以 (ای: پس) 難 (نَن: دشوار، بد، ناخوشایند) 治 (ژی: درمان کردن، حکم راندن، تنبیه کردن)

民 (مین: مردم، شخص، رعیت) 之 (ژِه: داشتن، رفتن) 輕 (چینگ: کوچک، سبک، آسان، خوار) 死 (سْئِه: مردن، نفرین، هراس)

以 (ای: پس) 其 (چی: او، آن) 求 (چیو: درخواست کردن، جُستن، جذب شدن) 生 (شِنّ: بودن، زیستن، زادن، خام) 之 (ژِه: داشتن، رفتن) 厚 (هُو: ضخیم، بزرگ، سخاوتمند، غنی، زیاد)

是 (شی: بودن، باشه) 以 (ای: پس) 輕 (چینگ: کوچک، سبک، آسان، خوار) 死 (سْئِه: مردن، نفرین، هراس)

یعنی: « رعیت گرسنه‌‌‌‌اند           چون آن فرمانروا مالیات بیشتری از خوراکشان می‌‌‌‌ستاند

پس اینطوری است که گرسنه‌‌‌‌اند

حکم راندن بر رعیت دشوار است           چون آن فرمانروا زیادی آبادانی می‌‌‌‌کند

پس اینطوری است که حکم راندن (بر آنها) دشوار است

رعیت مرگ را خوار می‌‌‌‌شمارد          چون آنان در جستجوی زندگی‌‌‌‌ای غنی هستند

پس اینطوری است که مرگ را خوار می‌‌‌‌شمارد».

بند چهار در بند استانده که در خوانش ما بند دوم می‌‌‌‌شود، یک جفت جمله‌‌‌‌ی منثور است که همچون توضیحی به ادامه‌‌‌‌ی این شعر افزوده شده است:

夫 (فو: مرد، شوهر) 唯 (وِئی: فقط، چون، گرچه) 無 (وو: نه، هیچ) 以 (ای: پس) 生 (شِنّ: بودن، زیستن، زادن، خام) 為 (وِی: کردن، ساختن، بودن) 者 (ژِه: پسوند صفت برتر؛ -تر/ -ترین، صفت فاعلی)

是 (شی: بودن، باشه) 賢 (شیَن: باهوش، زیرک، والامنش) 於 (یو: در، با، از) 貴 (گوئی: گرانبها، اشرافی، عالیجناب) 生 (شِنّ: بودن، زیستن، زادن، خام)

یعنی: «پس فقط مردی که سازنده‌‌‌‌ی هیچ زندگی‌‌‌‌ای نیست/ زیرک‌‌‌‌تر از (کسی است که) زندگی را ارجمند می‌‌‌‌شمارد».

گفتار دوم: زند فصل هفتاد و پنجم

این هم از بخش‌‌‌‌های کتاب است که به سیاست می‌‌‌‌پردازد و به طور خاص با مفاهیم برآمده از اندیشه‌‌‌‌ی ایرانشهری مخالفت می‌‌‌‌ورزد. طبق معمول چون جبهه‌‌‌‌ی مقابل بحث به کلی نادیده انگاشته شده، تفسیرها و ترجمه‌‌‌‌هایی هم که از متن در دست داریم نارسا و نامفهوم است. چون مفاهیم پراکنده و واگرا برگردانده‌‌‌‌ شده‌‌‌‌اند و معلوم نیست به چه دلیلی چنین موضوعی اتخاذ شده است.

بدنه‌‌‌‌ی این فصل شعری است در سه بیتِ سه مصراعیِ نابرابر:

۷۵.۱: رعیت گرسنه‌‌‌‌اند           چون آن فرمانروا مالیات بیشتری از خوراکشان می‌‌‌‌ستاند

پس اینطوری است که گرسنه‌‌‌‌اند

حکم راندن بر رعیت دشوار است           چون آن فرمانروا زیادی آبادانی می‌‌‌‌کند

پس اینطوری است که حکم راندن (بر آنها) دشوار است

رعیت مرگ را خوار می‌‌‌‌شمارد           چون آنان در جستجوی زندگی‌‌‌‌ای غنی هستند

پس اینطوری است که مرگ را خوار می‌‌‌‌شمارد».

اشاره‌‌‌‌ی مصراع آخر به «خوار شمردن مرگ» این فصل را به فصل پیشین مربوط می‌‌‌‌سازد و این حدس را به ذهن متبادر می‌‌‌‌کند که شاید در ابتدای کار این دو متنی یکپارچه بوده‌‌‌‌اند. این ارجاع در ضمن معنای هردو فصل را روشن‌‌‌‌تر می‌‌‌‌سازد. در فصل ۷۴ دیدیم که ترسیدن رعیت از مرگ چیزی مثبت و خوب قلمداد شده و رانه‌‌‌‌ایست که باعث می‌‌‌‌شود به کارهای بزرگ (بیگاری‌‌‌‌های سنگین) وادار شوند. اینجا هم با همان مضمون سر و کار داریم. کلیدواژه‌‌‌‌ی اصلی در اینجا «شوئی» (稅) است که کل وظایف رعیت در برابر اشراف را می‌‌‌‌رساند و بنابراین مالیات و بیگاری را شامل می‌‌‌‌شود. این کلمه را اغلب به مالیات ترجمه کرده‌‌‌‌اند، شاید برای آن که دلالتی مدنی و مدرن دارد. اما اگر بخواهیم آن را دقیق ترجمه کنیم، باید به «بردگی» یا «وضعیت رعیتی» برگردانیم‌‌‌‌اش. چون نشانگر آن است که رعیت مالک اموال خود و نیروی کار خود نیستند و باید محصول خود و فعالیت‌‌‌‌شان را در اختیار فرمانروایان قرار دهند.

بیشتر مترجمان این فصل را طوری برگردانده‌‌‌‌اند، انگار که راوی با گرسنگی رعیت مخالفت می‌‌‌‌ورزد و با رعیت همدلی می‌‌‌‌کند. در حالی که به هیچ عنوان چنین نیست. متن به صراحت می‌‌‌‌گوید که حکم راندن بر رعیت دشوار است، مگر آن که فرودستان گرسنه نگه داشته شوند. بند نخست در روایت استانده گزاره‌‌‌‌ای توصیفی و شاید تجویزی است، و نه اعتراضی یا انکاری. به صراحت می‌‌‌‌گوید که فرمانروا به خاطر وضعیت برده‌‌‌‌سان رعیت‌‌‌‌اش اموال‌‌‌‌شان را غارت می‌‌‌‌کند و ایشان را گرسنه نگه می‌‌‌‌دارد. این را می‌‌‌‌توان اینطور هم خواند که فرمانروا «باید» اموال رعیت را غارت کند و گرسنه نگهشان دارد. به هر روی حرفی از این در میان نیست که نباید چنین کند.

بند دوم در متن استانده، یعنی دومین بیت، ارتباط متن با سیاست ایرانشهری را نشان می‌‌‌‌دهد. چون آبادانی و ساختن کلیدواژه‌‌‌‌ی مهمی است که در بافت ایرانی مشروعیت شهنشاه را تضمین می‌‌‌‌کند. شاه کسی است که ساخت و ساز می‌‌‌‌کند و به عمران مشغول است. به همین خاطر از دیرباز در سومر و ایلام قدیم شاه را در قالب باغبانی و کشاورزی و کارگری ساختمانی نشان می‌‌‌‌داده‌‌‌‌اند که به کاشتن گیاهان سودمند و ساختن معبدهای مقدس مشغول است. همین چارچوب در دوران هخامنشیان و زمان نوشته شدن «دائو ده جینگ» هم وجود داشته، با این تفاوت که شاهنشاه بیشتر در متن -و نه در نگاره‌‌‌‌ها- با مفهوم آبادانی مربوط می‌‌‌‌شده، و این آبادگری در پیوند با دین زرتشتی دلالتی اخلاقی و هستی‌‌‌‌شناسانه پیدا کرده است.

بند دوم می‌‌‌‌گوید که فرمانروا نباید آبادگر باشد، چون در این حالت حکم راندن بر رعیت دشوار می‌‌‌‌شود. دلیل‌‌‌‌اش هم روشن است. چون رعیت در قلمروی آباد گرسنه نخواهند بود، و در بند پیشین دیدیم که فرمانروا با ربودن اموال زیردستان‌‌‌‌اش ایشان را گرسنه نگه می‌‌‌‌دارد. از اینجا بر می‌‌‌‌آید که آغازگاه شعر جنبه‌‌‌‌ی تجویزی داشته و به فرمانروا سفارش می‌‌‌‌کرده که از «شوئی» بهره بگیرد،‌‌‌‌ یعنی اموال را برباید و بیگاری‌‌‌‌های سخت بکشد و رعیت را گرسنه نگه دارد، چون در این حالت حکومت بر مردم آسان‌‌‌‌تر خواهد بود.

سومین بیت همین مضمون را در پیوند با فصل ۷۴ تکرار می‌‌‌‌کند: اگر رعیت در جستجوی زندگی‌‌‌‌ای غنی و ارجمند باشند، مرگ را خوار می‌‌‌‌شمارند. در شرایط آبادانی چنین جستجویی ممکن و معنادار می‌‌‌‌شود، و پیامدش آن است که رعیت به اجبار بیگاری «کارهای شگفت‌‌‌‌انگیز» نکند (بند اول فصل ۷۴). پس کل این شعر، که احتمالا از خامه‌‌‌‌ی ویراستار متن تراوش کرده، مخالفتی صریح است با چارچوب سیاست ایرانشهری که رضایت شهروندان (شادی مردم در کتیبه‌‌‌‌های هخامنشی) را ارج می‌‌‌‌نهد و آبادگری را وظیفه‌‌‌‌ی شاهنشاه می‌‌‌‌داند. جان کلام هم آن است که اگر مردم مرفه و شادکام باشند، زیاده‌‌‌‌خواه خواهند شد و سرکشی پیشه می‌‌‌‌کنند و دیگر نمی‌‌‌‌شود ازشان بیگاری کشید و بر رفتارشان مسلط بود.

بند آخری این فصل همین حرفها را احتمالا در ارجاع به شاه تکرار می‌‌‌‌کند:

«۷۵.۲: پس فقط مردی که سازنده‌‌‌‌ی هیچ زندگی‌‌‌‌ای نیست

زیرک‌‌‌‌تر از (کسی است که) زندگی را ارجمند می‌‌‌‌شمارد».

چنان که پیشتر دیدیم، «مرد» (فو) اغلب همتای «پادشاه مردم» به کار گرفته می‌‌‌‌شود. جمله می‌‌‌‌گوید که شاهی خوب است که زندگی‌‌‌‌های غنی و استوار برنمی‌‌‌‌سازد. یعنی دقیقا آنچه که شاهنشاهان هخامنشی می‌‌‌‌ستودند را طرد می‌‌‌‌کند. متن می‌‌‌‌گوید چنین شاهی زیرک‌‌‌‌تر از شاهنشاه پارسی است که زندگی را ارج می‌‌‌‌نهد.

 

 

ادامه مطلب: بخش هفتاد و ششم: برگردان و زند فصل هفتاد و ششم

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب