بخش پنجم: اسطورهی معجزهی اقتصادی یونان
گفتار نخست: داستان ثروت یونانی
سخن چهارم: قصهی بازرگانی یونان
شاهنشاهی هخامنشی واحد سیاسی عظیمی بود که تار و پود انسجام آن را اقتصاد، امنیت، و حقوق تشکیل میداد، نه قدرت نظامی. وفاداری غیرمنتظرهی قومهاي تابع هخامنشیان به سلطهی پارسها، و تداوم چشمگیر این شاهنشاهی را تنها به این ترتیب میتوان توجیه کرد. شهروندان شاهنشاهی هخامنشی به این دولت وفادار بودند، چون از وجود آن سود میبردند.
یکی از دلایل سودمند بودنِ عضویت در نظم هخامنشی، برنامههای این دولت برای توسعهی بازرگانی بود. این طرحها، به ظاهر از همان ابتدای کار، از زمان کوروش بزرگ آغاز شده بودند. بر مبنای این برنامهها چند راهبرد برای شکوفایی تجارت در گسترهی شاهنشاهی برگزیده و با موفقیت پیادهسازی شد.
نخستین گام در این راستا، ساختن راه و امن کردن مسیرهای تجاری بود. راه پادشاهی، که سارد را به شوش میپیوست و به احتمال زیاد دور از چشم تاريخنويسان یونانی به ایران شرقی و راههای تجاری هند و آسیای میانه نیز ارتباط مییافت، احتمالاً یکی از این شاهراههای تبادل کالا بوده باشد. مسیر دیگر، بیتردید مسیر آبی اقیانوس هند به خلیج فارس و شعبههای آن در دجله و فرات و کارون و دز و کرخه است. مسیری که بنیادگذارش کمبوجیه، سازماندهندهی نیروی دریایی ایران، و معمار اصلیاش داریوش بود که با کوچاندن قبيلههاي سرکش ماد، خلیج فارس را به منطقهای ایرانینشین و مسکونی تبدیل کرد. سفرهای اکتشافیای که ایرانیان و مزدورانشان در کل دوران هخامنشی انجام میدادند، نشانگر علاقهای بود که به نقشهبرداری از این مناطق و تأسيس مراکز تجاری در گذرگاههای آن داشتهاند.
دومین گام، تأمين امنیت راهها و مقابله با راهزنان و قومهاي مهاجم محلی بود. در کل این دوران 220 ساله، راههای اصلی شاهنشاهی علاوه بر بازسازی و ترمیم همیشگی، توسط نگهبانان و پاسدارانی حراست میشدهاند و به این ترتیب امنیت راهها برای بازرگانان تضمین میشده است. کسانی که در این راهها طی طریق میکردهاند، یا تاجر بودهاند و یا میبایست اجازهنامهای از شهربانها و دستگاه اداری هخامنشی در دست داشته باشند تا مأموریتشان را توضیح دهد. این اجازهنامه را در زبان ایلامی «هَلمی» و در آشوری «میاتوکَّش» مینامیدهاند و نام پارسیاش «ویایتیکَه» بوده است. مسافرانی که با مأموریت دولتی سفر میکردهاند، میتوانستهاند با نشان دادن این مجوز از جیرهی غذای روزانهای، که در پاسگاههای راهداری برای این کار در نظر گرفته بودند، استفاده کنند. نظارت بر راهها به قدری شدید بوده است که میگویند وقتی هیستائیون خواست برای برادرزادهاش دستورهایی در مورد شورش ایونیه بنویسد، ناچار شد پیامش را بر سر تراشیدهی بردهای بنویسد و صبر کند تا موهایش بلند شود و بعد او را راهی نماید[1]. حکایتی که اگر درست هم نباشد، درجهی نظارت بر جادههای هخامنشی را از دید یونانیان باستان نشان میدهد.
سومین گام، یکسان کردن یکاهای مربوط به طول و سازماندهی فضای بین مراکز شهری بود. کاری که با یکنواخت کردن واحدهای طول، نقشهبرداری از راهها، و تأسيس مراکز راهداری در فواصل یکسان ممکن شد. واحد طول در ایران باستان پرسَنگ بوده است، که شکل تازیاش (فرسنگ) همچنان کاربرد دارد. هر پرسنگ 4/5 کیلومتر طول داشته که با سی استادیای یونانی برابر میشود. این میانگین مسافتی بوده که یک مسافر در یک روز با پای پیاده طی میکرده است.
یکنواخت کردن یکاها، در مورد اوزان و مقادیر هم ضرورت داشت. به همین دلیل هم واحد طول کوچکتری به نام ارش شاهی به عنوان مقیاس طولِ روزمره برگزیده شد. این واحد حدود 45 سانتیمتر طول داشت و در قالب خطکشهایی از جنس سنگ آهک که دو خط موازی بر رویشان حک شده بود به تعداد زیاد ساخته میشد و در مراکز تجاری شاهنشاهی به کار گرفته میشد. واحد دیگر کَرشه بود که برای سنجش وزن به کار گرفته میشد و توسط پارسها ابداع شده بود. هر کرشه ده شِکِل وزن داشت و هنرمندان وزنههایی سنگی به شکل اردک میساختند که حدود نیم کرشه وزن داشت. وزنهی بزرگتري هم به شکل هرم وجود داشته که وزنش معادل 20 کرشه بوده است.
این سه راهبرد (سازماندهی راهها و ترابری، تأمين امنیت مسیرهای تجاری، و یکسان کردن یکاها)، به موازات هم در طول دوران هخامنشی با جدیت پیگیری شد و نشانی بود از برنامهریزی متمرکز و هدفمند اقتصادی در این قلمرو. شکوفایی اقتصاد تجاری در عصر هخامنشی، مدیون این برنامه بود. برنامهای که در سرزمينهاي حاشیهی شاهنشاهی، مانند یونان، وجود نداشت. به همین دلیل هم مقایسهپذیر پنداشتن کارآیی این دو ساختار کاری نامعقول مینماید.
مهمترین قدرت تجاری در یونان، بنا بر ادعای متنهاي کهن آتنی، آتن بوده است. در واقع، شواهدی وجود دارد که دولتشهرهای دیگری مانند کورینت و تبس نیز همتای آتن و حتی برتر از آن محسوب میشدهاند. اما از آنجا که تاریخ امروزِ ما را تاريخنويسان آتنی یا مستخدمان ایشان نوشتهاند، باید از دریچهی بازار آتن به اقتصاد یونانی نگریست.
مهمترین بندر آتن، پیرایوس بود. کشتیهایی که در آنجا پهلو میگرفتند، میتوانستند مسافر خود را پس از دو روز و نیم تا افسوس، و پس از سه روز و نیم تا رودس برسانند. سفر به بیزانس چهار روز و نیم طول میکشید. مسیر اصلی تجارت، از آتن به رودس و از آنجا به صور و بعد به مصر بود. از رودس تا صور سه روز، و از صور تا مصر هفت و نیم روز راه بود و به این ترتیب مسیری که فلاسفهی یونانی تا مصر طی میکردند، دست کم پانزده روز طول میکشید. کشتیهایی که در این دوران بین پیرایوس و سایر شهرهای مهم رفت و آمد میکردند، میتوانستند بین 200-300 تن بار را حمل کنند و با وجود کند نمودن حرکتشان، سه بار سریعتر از قایقهایی بودند که در دوران همری ساخته میشدند.
تا 560 پ.م. بازرگانی در آتن بیاهمیت دانسته میشد. اما در 545 پ.م.، پس از آن که شاهنشاهی هخامنشی شکل گرفت و کل منطقهی نویسا را در قالب زمینهای به هم پیوسته و امن با هم متحد کرد، رونق تجارت در مرزهای شرقی یونان به آتن هم سرایت کرد و نخستین روابط تجاری بین این شهر و ناوکراتیس در مصر برقرار شد. به این ترتیب، مصر و سرزمین سکاها در شمال یونان به عنوان صادرکنندگان اصلی غله به آتن در این دولتشهر اهمیت یافتند. برکشیده شدن این دو منطقه به عنوان مراکز صدور غله، نشانگر آن است که آتنیان در این دوران با بحرانی اقتصادی دست و پنجه نرم میکردهاند. اصولاً فنون کشاورزی در یونان وضعیتی بسیار ابتدایی و توسعهنیافته داشت و به همین دلیل هم تولید داخلی غلات و محصولات کشاورزی برای تغذیهی جمعیتِ رو به رشد منطقه کفایت نمیکرد. این مسأله به ویژه در آتن نمود داشت که یکی از بزرگترين قطبهای جمعیتی شبهجزیره محسوب میشد. آتنیان ناچار بودند برای تغذیهی مردم خود از این دو ناحیه غله وارد کنند و به همین دلیل هم قطع شدن این راهها در جریان نبرد پلوپونسوس برایشان مرگبار بود. آتن، مانند سایر دولتشهرهای یونانی، صادراتی هم داشت. به نظر میرسد که کوزههای آتیکی، سنگ معدن، و روغن زیتون از محصولاتی بوده باشند که از آتن به سرزمينهاي همسایه صادر میشدهاند. اما تقريباً بدیهی است که تراز اقتصادی این شهر منفی بوده است و میبایست توسط دستاندازی و غارت شهرهای همسایه و فروش اسیرانی که به این ترتیب به دست میآمدند، جبران شود. پس از تأسيس اتحادیهی دلوسی، باجی که از شهرهای اتحادیه گرفته میشد به کمک اقتصاد آتن آمد و وضعیت را تا حدودی بهبود بخشید. مجموع این خراجها در سال 464 پ.م. به هشت هزار، و در 449 پ.م. به پنج هزار تالان بالغ میشد.
سه عنصر اصلی بازرگانی، که در شاهنشاهی پارسی با برنامهای فراگیر با هم چفت شده بود، در یونان غایب بود. راههای تجاری زمینی تقريباً وجود نداشت و تجارت به دریا منحصر بود. با وجود اين، امنیتی بر دریاها حاکم نبود و آتن حتی در زمانی که رهبر اتحادیهی دلوسی بود هم از حفظ امنیت در آبهای همسایهاش ناتوان یا نسبت به آن بیعلاقه بود. این حقیقت را باید در کنار این واقعیت درک کرد که خودِ آتن یکی از دلایل ناامنی راههای آبی بود و آتنیان دولتمند و سياستمداران محترم این شهر از هر فرصتی برای دستاندازی بر کشتیهای تجاری و دزدی دریایی استفاده میکردند. به دلیل این ناامنی، مبلغ کرایهبها برای اجناس تجاری به صد درصدِ قیمت کالا میرسید و اجاره کردن یک کشتی عادی برای بازرگانان دو هزار دراخما آب میخورد[2]. این بهرهی صد در صدی را میتوان با هزینهی ده درصدی گمرگ راهها در قلمرو پارس مقایسه کرد و به سادگی به دلایل شکوفایی تجارت در ایران و نارس ماندنش در یونان پی برد. ناهمسانی یکاها و نابرابری اوزان و مقادیر در شبهجزیرهی یونان، یکی از پیامدهای این وضعیت آشفته در تجارت دریایی دولتشهرها و تعارض دایمی میانشان بود. از این رو، باور به این که یونانیان مردمی تاجرپیشه بودند و به این دلیل به رموز ارتباط با مردمان بیگانه تسلط یافته بودند و از این راه انباشت ثروتی را در شهرهای خویش پدید آورده بودند، اگر با وضعیت شاهنشاهی هخامنشی مقایسه شود، افسانهآمیز و نادرست مینماید.
ادامه مطلب: بخش پنجم: اسطورهی معجزهی اقتصادی یونان – گفتار دوم: داستان ثروت ایرانی