بخش پنجم: قلمروزایی: همافزایی جمهای آشنا
پیشگفتار
بخش پیشین به شرح ارکان مفهومی سیاست ایرانشهری گذشت و چگونگی پیدایش و تکاملشان مرور شد. در این بخش به سازوکارهای پیدایش این مفاهیم و دلیلِ ویژه بودن این متغیرها در تمدن ایرانی خواهم پرداخت. این کار با شرح چگونگی چفت و بست شدن جفتهای متضاد معناییای ممکن میشود، که در سایر تمدنها همچون دو قطب ناهمساز جلوه میکند، اما در تمدن ایرانی نیروهایی مکمل بودهاند.[1]
پرسشی کلیدی که باید در این بخش پاسخی برایش بجوییم آن است که این ارکان مفهومی که شرح دادیم در چه فرایند تاریخیای پدیدار شده و در پاسخ به کشمکش کدام دوقطبیها تثبیت شده و کدام نیروهای متضاد را با هم آشتی میدادهاند؟ محور اصلی گفتارهای این بخش مفهومی است در دستگاه نظری زُروان که «جم» خوانده میشود و این سرواژهایست برای «جفت متضاد معنایی». جفتهای متضاد معنایی در اصل خشتهایی معناساز هستند که نظامهای زبانی از آنها ساخته شدهاند. اما در سیستمهای غیرنمادین هم گاه نیروهای واگرا و متضادی را میبینیم که زیربنای جمهای مهم و پایدار را تشکیل میدهند. مثلا دوقطبیِ نر-ماده (زن-مرد) یک جفت متضاد زیستشناختی-جامعهشناختی بنیادین است که دامنهای گسترده از نظمهای اجتماعی را تعیین کرده است. یا دوقطبی کوچگرد-یکجانشین علاوه بر آن که مفهومی زبانی و فرهنگی است، عینیتی بیرونی هم دارد و مردمانی به واقع در روستاها و ایلها با نظمهای اجتماعی متفاوتی میزیستهاند و با هم درگیریهایی داشتهاند.
چکیدهی سخن این بخش آن است که ایران زمین در مقام کهنترین تمدن زندهی زمین و اولین تمدن پدید آمده بر گیتی، زادگاه این جفتهای متضاد معنایی است و به همین خاطر این دوقطبیها در این زمینه امکان تماس و گفتگو و پیوستگی با هم را داشتهاند. به همین خاطر با آن شکاف عبورناپذیری که در سایر تمدنها میبینیم، از هم جدا نمیشدهاند.
-
ایدههای مرکزی این فصل نخست در دورهی «تاریخ من پارسی» در موسسهی فرهنگی خورشید راگا تدریس شد. آنگاه مقالهای بر مبنای آن نوشته شد که در نشریهی سیمرغ دانشگاه فردوسی مشهد انتشار یافت. ↑
ادامه مطلب: گفتار نخست: من – نهاد و ملت – دولت