بیست و هشتم:
بگذار تا آنها در یاد بمانند، و نخستین آدم، آنرا بر زبان براند:
بگذار تا آنکه خردمند و بیناست، همه آنها را ببیند!
بگذار تا پدر آنها را بازگو کند و به پسرش بیاموزد:
بگذار تا آنها در گوش رمهدار و چوپان، نجوا شوند!
بگذار تا آدم از مردوک، خرسند گردد،
باشد که او، سرزمینش را پربار سازد،
و او کامیاب شود!
دستورش پایدار است، فرمانش دگرگونی ناپذیر است:
هیچ خدایی هرگز بر سخن او، سخنی نگفتهاست.
چون سخن گوید، فرمانش را برنمیگرداند،
چون او خشمگین شود، هیچ خدایی را
تاب ایستادن دربرابر او نیست.
دلش بزرگ است، غمخواریش بسیار،
گناهکار و اهریمنکردار در پیشگاهش شکسته خواهند شد
این بود آنچه یک راهبر در پیشگاه مردوک خواند:
آنرا نوشت تا آیندگانی که میآیند، بشنوند
…[…] مردوک که خدایان ایگیگی را آفرید
بگذار آنان به سخن درآیند،
سرود مردوک را بخوانند
که بر تیامت پیروز شد و پادشاه گشت.
“سرود پنجاه نام مردوک، لوح هفتم انوما-الیش (اسطورهی آفرینش بابلی)”
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب