پنجشنبه , آذر 22 1403

تابستان سال 1391

تابستان سال 1391

1391/4/10

امروز نیز مانند هر روزِ تاریخ دیرپای ما، پرسش این است که در میان «من»ای که در سطح روانی مقیم است و «نهاد» مستقر در سطح اجتماعی، چگونه می‌‌توان آشتی برقرار ساخت؟‌‌ کشمکش قدیمی و دایمی سیستم‌‌های برخاسته از سطح خرد و کلان، و تعارض عاملیت و ساختار، مسئله‌‌ایست که ما زادِگانِ عصرِ استبداد نهادها و ما پرورش‌‌یافتگانِ دوران مسخ من‌‌ها در سازمانها، نیک دریافته و با گوشت و خون خود حس‌‌اش کرده‌‌ایم. با این وجود، و شاید به دنبال همین سابقه و به خاطر همین سلطه‌‌جویی، چند وقتی است که نهادهای جامعه‌‌ی ایرانی یکایک در برابر چشمان‌‌مان فرو می‌‌پاشد و رو به انحطاط و تباهی فرو می‌‌غلتد. کار این زوال ابتدا با نهادهای سیاسی و نظامی شروع شد و حالا بعد از فروپاشی نهادهای آموزشی و دینی، خودِ خانواده یعنی کهنترین و پایدارترین نهاد است که ناپایدار گشته و در شرف سقوط است. در این شرایط بحرانی که همانا آشوب سیستمی است، بر عهده‌‌ی من‌‌هاست که نهادهایی نو بیافرینند. این قاعده‌‌ایست که در موقعیت آشوب، متغیرهای سطح خرد نظامهای کلان را تعیین می‌‌کنند و این بختی است برای من‌‌هایی که آزاد از سیطره‌‌ی نهادهایی کهن و تمامیت‌‌خواه اگر که خود بدین دلیل منهدم و ویران نشده باشند، امکان بازسازی و باززایی نهادهایی انسانی‌‌تر و کارآمدتر را دارند. نهادهایی که بافت احتماعی جامعه‌‌ی ایرانی آینده و پیکربندی‌‌ هنجارهای تمدن ایرانی در دوره‌‌های بعدی بر مبنای آن شکل می‌‌گیرد و این بار امانتی تاریخی است که بر دوش من‌‌های ایرانیِ اینجا و اکنون نهاده شده است…ه‌ی ایرانی یکایک در برابر چشمان‌مان فرو می‌پاشد و رو به انحطاط و تباهی فرو می‌غلتد. کار این زوال ابتدا با نهادهای سیاسی و نظامی شروع شد، و حالا بعد از فروپاشی نهادهای آموزشی و دینی، خودِ خانواده، یعنی کهنترین و پایدارترین نهاد است که ناپایدار گشته و در شرف سقوط است. در این شرایط بحرانی که همانا آشوب سیستمی است، بر عهده‌ی من‌هاست که نهادهایی نو بیافرینند. این قاعده‌ایست که در موقعیت آشوب، متغیرهای سطح خرد، نظمهای کلان را تعیین می‌کنند، و این بختی است برای من‌هایی که آزاد از سیطره‌ي نهادهایی کهن و تمامیت‌خواه، اگر که خود بدین دلیل منهدم و ویران نشده باشند، امکانِ بازسازی و باززایی نهادهایی انسان‌تر و کارآمدتر را دارند. نهادهایی که بافت اجتماعی جامعه‌ي ایرانیِ آینده، و پیکربندی هنجارهای تمدن ایرانی در دوره‌های بعدی، بر مبنای آن شکل می‌گیرد، و این بار امانتی تاریخی است، که بر دوش من‌های ایرانیِ اینجا و اکنون نهاده شده است…

1391/4/11

هجوم بادِ سخت شكسته بر غرور حجم تنم        چونان نهايتى تنيده به تار و پود پيرهنم

آغوشى از غروب كه طعمِ ستاره داشت         اينك افق گشوده به پيشواز آمدنم

سيل دروغ آدميان كه بُريد قد درخت         چندان نبود كه كند ز پايه ريشه‏كَنَم

از اين تراكم پستى دلم گرفته، كوه بلند         سزاست به جنگل سبزت سرى دوباره زنم

نشين به اوج درختان پگاه و قصه بگو         ببين دوباره به قلبت چه سان نشسته منم

1391/4/17

برادرم را زدند، چون که افغان بود…

پوزش‌‌ات چه‌‌سان آرم؟ عفو کن، ای غریب افغانی        شرمِ گرم و نمناک است، اشک تیر ماهِ بارانی

بغض و نبض اندوهت در افق گسست ابری         تندری شد به داغِ افلاکی، غرشی شد به قلبِ توفانی

درد دل نکن، بابا، خوانده‌‌ام قصه‌‌ی پر از اشکت         در خمِ پشت‌‌ات آن زمانی که آمدی خانه‌‌ام به مهمانی

این ستمهای تلخ را گردون بر همه مردمان برافکنده        روز ما را که می‌‌بینی، وضع ما را که می‌‌دانی

زود بینم که می‌‌افتد، تشت رسوای ظلمشان از بام         زود باشد که رخت بر بندد رسم نفرین این انیرانی

ترک و کُرد و پشتون را، شاید آن روز هم‌‌سخن بینی        شاید آن گاه هم‌‌وطن بینی، عاقبت قومهای ایرانی

1391/4/24

شناوری بر فراز دریاچه‌‌ای در برمه….

P:\pix\me\trips\burma\IMG_8118.JPG

1391/4/26

اسنادی جدید درباره‌‌ی شناوری بر فراز دریاچه‌‌ای در برمه:

همان طور که می‌‌بینید حدسهایتان (فتوشاپ، فتوفارت، جادوگری، موازی بودن دوربین، نگفتن حقیقت و…) نادرست بود و قضیه همان بود که طبق قضیه‌‌ی چهارزانو برایتان نوشته بودم…

P:\pix\me\trips\burma\IMG_8107.JPG

P:\pix\me\trips\burma\IMG_8104.JPG

P:\pix\me\trips\burma\IMG_8118.JPG

1391/4/31

اینها دستاورد اولین تجربه‌‌ی گِل‌‌بازی‌‌ام است که امیدوارم ادامه پیدا کند. زمخت بودن مجسمه‌‌ها را به حساب ناشی و مبتدی بودنم بگذارید. سردیس‌‌ها به طرح پخمستان مربوط می‌‌شود که می‌‌توانید جزئیات بیشتری را درباره‌‌اش در گروه سیمرغ ببینید و درباره‌‌ی آفرینش شخصیت‌‌های تخیلی مربوط به آن مشارکت کنید.

P:\draw\my works\112_PANA\0090.jpg

P:\draw\my works\112_PANA\000.jpg

1391/5/7

آويخت موج آهن بر رخنه‏ى سپرها        خنديد زخم گلگون، بر سينه‏ها و سرها

آنقدر فتنه آشفت، چون و چراى پرسش        كآشوب ساخت بنياد، هنگامه‏ى نظرها

گُردان پارسى را، از من ببر پيامى         بى‏باك تا بتازند، در دشتِ نيشترها

آيينه‏هاى گستاخ، جنگاوران نورند         نيرنگ مى‏شكستند در عرصه‏ى اثرها

ضحاك ديوخو را جم‏چهرگان شكستند        اين مژده بر، بَريدا؛ بر جنگجوى تنها

ياران راست خو را، زروان نگاه دارد         هم پير و هم جوانان، مادينه‏ها و نرها

فهميدن تقارن، بُن‏مايه‏ى نبرد است

قطعيت شك است اين، «اما»ترين «اگر»ها

1391/5/14

دوستان، در فکرم یک واژه‌‌نامه درست کنیم. هم جدی برای کلیدواژه‌‌های مهم از دید زروانی، و هم شاید اگر دست دهد، به طنز. باقی ماجرا را به تدریج در گروه سیمرغ پی می‌‌گیرم و اگر دوست دارید در بحث شرکت کنید، به آنجا مراجعه کنید. اینک فتح بابی در این مورد با الهام از اوضاع زمانه:

دروغ: شکلِ بی‌‌محتوا، قالب و چارچوبِ فاقد اندرون و مفهوم، فُرمِ بی معنا، چیزی که در ساختار از چیزی دیگر تقلید کند، اما کارکرد آن را نداشته باشد؛ آنچه که راست را بازنمایی کند، اما در تثبیت هستیِ نهفته در راستی ناکام بماند…

ریا: خودانگاره‌‌ی خویش را با ارجاع و تکیه بر مفاهیم متافیزیکی برتر و زیباتر نمایاندن، استفاده از مراجع تقدس برای توجیه رفتارهای نامقدس، پنهان کردنِ پستی زیر پوشش نمادهای معتبرِ و متونِ هنجارین…

1391/5/18

P:\pix\me\family\267764_10150318838948698_3350291_n.jpg

1391/5/21

P:\pix\me\portrait\سروش مولانا\19.JPG

1391/5/22

درود بر دوستان. خبر زمین لرزه‌‌ی آذربایجان و کشته شدن مردم کام همه‌‌ را تلخ کرده است. دوستانی که قصد یاری رساندن به زلزله زدگان را دارند، با خانم ساسانی (…) تماس بگیرند. ایشان از طرف موسسه خورشید مسئول هماهنگی یاری‌‌رسانی‌‌ها هستند و با چندین تشکیل مردم نهاد و سازمان خیریه‌‌ی قابل اعتماد هم ارتباط نزدیک دارند. گروهی از دوستان به سمت منطقه حرکت کرده‌‌اند که وقتی مستقر شدند، اطلاع می‌‌دهند. اگر بتوانند میزبان یاریگران دیگر باشند، خبرتان خواهم کرد.

1391/5/23

دوستانی که کاروانی را از شهرستانها به سوی آذربایجان راهبری می‌‌کنند، برای هماهنگی با دیگران و انتخاب بهترین محل برای توزیع کمکها، پیش از راه افتادن با دوست عزیزم بابک مغازه‌‌ای (…) هماهنگ کنند. ورود به برخی از مناطق نیاز به مجوز فرمانداری دارد و او می‌‌تواند در این مورد نیز کمک کند. در ضمن به گروههای کوهنورد که بتوانند چند کیلومتر مسیرهای زمینی را پیاده طی کنند و اجناس ضروری را با کوله به روستاهای دور افتاده برسانند، نیاز داریم. داوطلبان گروهی چند نفره را تشکیل دهند و به بابک عزیز خبر دهند تا نشانی روستاهای نیازمند و راهنمایی‌‌های لازم در اختیارشان قرار گیرد.

بامداد فردا یک کاروان با راهبری دوستانمان اهورا پارسا، امیرحسین ماحوزی و پویان مقدم با کمکهای گردآوری شده به سوی ورزگان حرکت می‌‌کنند. اگر می‌‌خواهید یاری‌‌هایتان سریعتر به دست نیازمندان برسد، همین امشب اقدام کنید. در ضمن قرار است اقلام گردآوری شده در بسته‌‌هایی به ازای هر خانوار بسته‌‌بندی شوند تا توزیع‌‌شان راحت‌‌تر صورت گیرد. یاران و دوستان می‌‌توانند برای کمک در بسته‌‌بندی اجناس امشب از ساعت 10 شب به بعد به آموزشگاه موسیقی زروان بروند. لطفا برای تحویل دادن اجناس و یاری در بسته‌‌بندی حتما با آقای پارسا تماس بگیرید و با ایشان هماهنگ باشید.

1391/5/24

دوستان کوهنوردم خسته نباشند! خبر رسیده که نیاز به گروههای پیاده‌‌ي کوله‌‌بر برای رساندن آذوقه به روستاهای دور افتاده از میان رفته است. آمبولانسی شاسی بلند فراهم آمده و دکتر حمیدی فرد عزیز اعلام کرده که فعلا همه‌‌ی روستاها در دسترس هستند. اگر باز نیازی پیش آید خبرتان می‌‌کنم.

گروه یارانمان (پارسا، ماحوزی، مقدم) ساعتی پیش به سمت آذربایجان حرکت کردند. یک خبر برای دوستانی که همچنان تمایل به ارسال کمکهایشان را دارند، این که دومین کاروان موسسه خورشید- آموزشگاه موسیقی زروان امشب ساعت 9 حرکت می‌‌کند. برای بسته بندی کالاها و بارگیری‌‌شان در کامیون سخت به یاری‌‌تان نیاز داریم. لطفا برای یاری در این زمینه یا تحویل دادن کمک‌‌هایتان با آقای پارسا (…)) -یا اگر در دسترس نبود با دفتر آموزشگاه زروان (…)- هماهنگ شوید و امروز از ساعت 15 به بعد در محل حضور یابید.

دوستان، راستش در ابتدای کار انتظار این همه همت و همیاری بی‌‌دریغ را نداشتم. دم همه‌‌تان گرم و دلتان خوش و غم‌‌تان و غم‌‌ مردم‌‌مان رو به کاستی باد…

1391/5/25

دوستان، راستش من از حالا نگران آن هستم که چند ماه بعد موج همدردی و یاری‌‌های موثر و نیکوکارانه‌‌ی هم‌‌وطنان‌‌مان فروکش کند و مردم روستاهای آسیب دیده با آغاز فصل سرما بی سرپناه باقی بمانند. لطفا از حالا که منابع برای یاری به زلزله‌‌زدگان بسیج شده، برای ساماندهی اسکان و بازسازی خانه‌‌ها نیز تدبیری بیندیشید.

1391/5/26

یاران و همراهان، خبردار باشید که کار رساندن ملزومات پایه به تمام روستاهای ورزگان با موفقیت به انجام رسیده است. اما نیاز به نیروی انسانی (ترجیحا پزشک پرستار یا افراد آشنا با کمکهای اولیه) همچنان وجود دارد، چون تیمهای مستقر در محل به تدریج خسته می‌‌شوند و لازم است با نیروهای تازه نفس جانشین شوند. لطفا داوطلبانی که می‌‌توانند برای چند روز در محل باقی بمانند، با دکتر حمیدی‌‌فرد (…) تماس بگیرند. اگر قصد خریداری کالا را برای زلزله زدگان دارید، تا امشب دست نگه دارید تا فهرست دقیق کالاهای مورد نیاز را اعلام کنیم.

1391/5/27

دوستان و یاران، شادمانم به اطلاعتان برسانم که مرحله‌‌ی امدادرسانی به زلزله زدگان بالاخره به پایان رسید و در حال حاضر تمام روستاهای زلزله زده به شکلی مناسب کمکهای مردمی را دریافت کرده‌‌اند. لطفا از فرستادن کالاهای بیشتر خودداری کنید. همچنان بخشی از اجناس و اقلام در آمورشگاه زروان باقی مانده که برای بسته‌‌بندی و ارسال‌‌شان به یاری‌‌تان نیازمندیم. فردا از ساعت یک بعد از ظهر به بعد می‌‌توانید برای یاری در این کار به آموزشگاه (خیابان مطهری-خیابان اورامان-پلاک 55- زنگ سوم) مراجعه کنید.

1391/5/28

دوستان و یاران، دوست خوبم بابک مغازه‌‌ای که مسئولیت هماهنگی گروههای یاری‌‌رسان مردمی از استانهای گوناگون را بر عهده داشت، طی دو هفته‌‌ی گذشته موفق به ساماندهی کمپ مشترکی برای امدادگران شده که در حال حاضر در جاده‌‌ی میان اهر و ورزگان مستقر است و گروههای گوناگون از تهران، استان مرکزی، البرز، یزد، اردبیل، همدان، اصفهان و تبریز در آن حضور دارند. با به پایان رسیدن مرحله‌‌ی امدادرسانی، همین گروهها در مرحله‌‌ی بعدی (بازسازی) نیز ایفای نقش خواهند کرد. از این رو لازم است شورایی تشکیل دهند تا تقسیم کار و برنامه‌‌ریزی برای بازگشت منطقه به وضعیت عادی را به انجام برسانند. دوستانی که نمایندگی گروهی را بر عهده دارند برای پیوستن به این گروه و مشارکت در تصمیم‌‌گیری و برنامه‌‌ریزی با ایشان (09188126025)ا تقسیم کار و برنامه‌ریزی برای بازگشت منطقه به وضعیت عادی را به انجام برسانند. دوستانی که نمایندگی گروهی را بر عهده دارند برای پیوستن به این گروه و مشارکت در تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی با ایشان (09188126025) تماس بگیرند. در این گروه ستاد ویژه‌ای برای رسیدگی به امور کودکان نیز تعریف شده که فعالان در این حوزه نیز می‌توانند به طور تخصصی نقش مورد نظرشان را در آن تعریف کنند. با سپاس از همه‌ی دوستان و یارانمان از استانهای گوناگون که این کار بزرگ را به فرجام رساندند… تماس بگیرند. در این گروه ستاد ویژه‌‌ای برای رسیدگی به امور کودکان نیز تعریف شده که فعالان در این حوزه می‌‌توانند به طور تخصصی نقش مورد نظرشان را در آن تعریف کنند. با سپاس از همه‌‌ی دوستان و یارانمان از استانهای گوناگون که این کار بزرگ را به فرجام رساندند.

1391/5/29

دیشب این فکر در سرم افتاد و خوابم را پریشان کرد، که ای کاش هنگامِ زلزله‌‌ی بم هم فیس‌‌بوکی می‌‌داشتیم…

1391/6/1

سرود جشن بما

ساقی، بیار جام، شبِ روزه گشت طی         زاهد به خواب رفت ز اوهام بنگ و می

جمشید را بگوی که مَلکوس در دروغ،         آنقدر غوطه خورد که اشموغ کرد قی

افسونِ تیرِ سرخ ز داغِ لبت گذشت         تا نیشِ مارِ سوز چه سازد به ماهِ دی

تشتِ بغانِ پیر ز بامِ مغان فتاد         رسواست هر کَری که نشنید بانگ وی

دیوی خبیث، -آز- که دلها کنام اوست        آخر کشید رخت برون از حریم ری

زنگاری از دروغ که بر دل نشسته بود        نوش لبی ستُرد و وِرا سوخت بانگ نی

ای خسته از ستوه، که آزرده‌‌ای ز خویش         تا چند این خرافه و طامات تا به کی؟

رمز شکوفه‌‌هاست که در باغ می‌‌دمد         زروانِ بیکران نشود با درنگ طی

1391/6/8

چند سطر برای تمام یاران و دوستانی که امسال با ابراز لطفشان، زادروزم را خاطره‌‌آمیز و شادمانه ساختند…

پرسش از «چرا بودن؟» برای خیلی از ما دغدغه‌‌ای قدیمی است. همه‌‌ی ما گاه با این پرسش رویارو شده‌‌ایم که آیا به راستی دلیلی استوار برای وجود داشتن‌‌مان، و بهانه‌‌ای قانع کننده برای تداوم هستی‌‌مان هست؟ و کدام آن است عینیتِ آن آرمانی، ماهیت آن فرجامی، یا کیفیت آن حس و حالی که بودن‌‌مان را توجیه کند؟

گاه یقین می‌‌کنم که پاسخ این پرسش را می‌‌دانم. هنگام گره خوردن انگشتانم با گرمای دستان یاریگرِ دوستان، و هنگام مبهوت ماندن در برابر سیلِ لطف و مهربانی یاران، شکی برایم باقی نمی‌‌ماند که در میان هرآنچه هست، همین مهرِ مردمان و مهر به مردمان دلیلی بسنده است برای هست بودن. ابراز لطفتان بابت زادروزم را دستاویزی قرار دادم تا فاش بگویم که انگار در طالعی سعد زاده‌‌ شده‌‌ام که بختِ بلندِ دوستی با شمایان را دارم. دوستتان دارم و مهرتان در دل دلیل بودنم است. هستم چون هستید، باشید تا باشم…

1391/6/13

آن یاغی‌‌ ام که قصه‌‌‌‌ های کم و کاست می‌‌زنم        آری، سخن ز هر چه دلم خواست می‌‌زنم

کژ چون کمان اگرم چرخ خم کند         تیرِ سخن به چشمِ خطا راست می‌‌زنم

1391/6/19

در بندهش آمده است که تمایز اهورامزدا و اهریمن در آن است که خداوند با آفریدن هستی و اهریمن با تراشیدن نیستی مخلوقات خویش را بر می‌‌سازند. این دو همزادِ ازلی، شاید استعاره‌‌ای پوشیده باشند برای آنچه که در اندرون مردمان نهفته است. اگر چنین باشد، آنکس که مهر و شادمانی و خرد و توانمندی در خویشتن و اطرافیان بیافریند جلوه‌‌ی هورمزد است و آنکس که دروغ و دشمنی و نادانی و غم بپرورد و بپراکند، سایه‌‌ی اهریمن است. و این شاید عینی‌‌ترین جلوه‌‌ی مینو در گیتی باشد…

1391/6/25

گزارش امدادرسانی زلزله‌‌ی آذربایجان

درود بر یاران و همراهان و دوستان

چنان که در جریان هستید، در ماه گذشته به همراه دوستانمان در موسسه‌‌ی خورشید و در کنار سایر سازمانهای مردم‌‌نهاد، درگیر ساماندهی کمکهای مردمی برای یاری‌‌رسانی به زلزله‌‌زدگان آذربایجان بودیم. همان طور که اعلام کردیم، از حدود دو هفته پیش مرحله‌‌ی امدادرسانی پایان یافت و شورایی از سازمانهای مردمی برای راهبری مرحله‌‌ی بازسازی تشکیل شد که بعدتر مسئولان و هماهنگ‌‌کنندگانش اخبار مربوط به آن را به اطلاع‌‌تان خواهند رساند. برای به پایان رساندن وظیفه‌‌ای که درباره‌‌ی مرحله‌‌ی امدادرسانی بر دوش من بود، لازم دیدم گزارش فشرده‌‌ای از فعالیتهای انجام پذیرفته را ارائه نمایم.

چنان که مطلع هستید، فعالیت سازمان یافته‌‌ی خورشید برای امدادرسانی از حدود سی ساعت بعد از زلزله آغاز شد و این دستاوردها را به بار آورد:

  1. دوستانی که پیشاپیش در آذربایجان ساکن بودند و به خصوص یاران خورشید که در تبریز حضور داشتند، داده‌‌هایی درباره‌‌ی مناطق زلزله‌‌زده و دامنه‌‌ی خرابی‌‌ها و نیازهای مردمی برای ما ارسال کردند. بعد از تحلیل این داده‌‌ها به این نتیجه رسیدیم که آسیبها در اهر کم‌‌دامنه بوده و قابل کنترل است. کانون نیازمند به یاری، ورزقان (ورزگان) تشخیص داده شد.
  2. یک گروه پزشک (دکتر مهدی حمیدی فرد و خانم دکتر تقوی) به سرعت به منطقه‌‌ی آسیب دیده شتافت و تا چهل و هشت ساعت بعد از زمین لرزه در مدرسه‌‌ی شهید رجایی در شهر ورزگان مستقر شدند. ایشان ساماندهی و راهبری گروه پزشکان فعال در منطقه را بر عهده گرفتند که شمارشان به تدریج افزون شد و تا پایان کار به بیش از بیست نفر رسید.
  3. یک روز بعد، دو گروه دیگر به منطقه حرکت کردند. یک گروه که از دکتر امیرحسین ماحوزی (مدیر محتوایی هم‌‌آموزی زروان)، مهندس پویان مقدم (مدیر طرح سندباد)، و اهورا پارسا (مدیر آموزشگاه موسیقی زروان و مدیر هنری خورشید) و گروه دوم از خانم نفیسه محمدی (روانشناس و مددکار) و دکتر محسن احمدی (پزشک) تشکیل شده بود. آقای پارسا و مقدم مدیریت توزیع کمکهای مردمی را در ورزگان بر عهده گرفتند و هفتاد روستا را زیر پوشش قرار دادند. باقی دوستان به گروه امدادرسانی پزشکی پیوستند. خانم محمدی هسته‌‌ی اولیه‌‌ی امدادرسانی روانپزشکانه به آسیب دیدگان را راه‌‌اندازی کردند.
  4. یک روز بعد گروه دیگری با رهبری خانم دکتر نعمت‌‌زاده به منطقه رسیدند و مدیریت توزیع دارو در منطقه را بر عهده گرفتند.
  5. در همین حدود یک گروه مستقل به گروه امدادرسانان پیوستند که از چهل خودروی صحرایی (off-road) تشکیل شده بودند. فعالان در این گروه عبارت بودند از هومن باقرزاده، بهراد طوقی، یاشار محمدی، شکیبا شاکر، شهرام شیشه‌‌گر، روزبه دانا، مهسا شیری و دوستان دیگر. حضور این یاوران روند امدادرسانی را بسیار تسریع کرد و امکان دسترسی به روستاهای دور افتاده را فراهم آورد. این دوستان تا پایان مرحله‌‌ی امداد حضوری فعال و بسیار موثر داشتند.
  6. در روزهای بعد چند گروه دیگر به امدادگران پیوستند. یک گروه زمین‌‌شناس و یک گروه دیگر که وظیفه‌‌ی مهم گردآوری آمار درباره‌‌ی روستاهای آسیب دیده را بر عهده گرفتند و به منزله‌‌ی چشمِ گروه توزیع کننده عمل می‌‌کردند.
  7. در این میان کار گردآوری کمکهای مردمی در تهران با همکاری سازمانهای دیگر انجام پذیرفت. کمکهای یاران خورشید و آموزشگاه موسیقی زروان با سرپرستی خانم سیما مشعوف در محل این آموزشگاه گردآوری شد و با یاری دوستان بسته‌‌بندی و طی سه نوبت در قالب سه کامیون و یک خودروی شخصی ارسال شد. در هفته‌‌ی گذشته نیز بخش باقی مانده از یاری‌‌ها که برای موج دوم کمک‌‌رسانی انبار شده بود به منطقه فرستاده شد. موازی با خورشید، موسسه‌‌ی خدمات روانشناسی سیاووشان و چندین سازمان دیگر نیز با همکاری هم کار گردآوری و ارسال کمکهای مردمی را انجام می‌‌دادند و یاری‌‌های ارزنده‌‌ای به هم رساندند.
  8. آقای کاوش ساعی (انجمن فرهنگی ایران زمین -افراز) که در رشته‌‌ی ترابری تخصص دارند، مدیریت بسته‌‌بندی، دپو و ارسال کمکهای مردمی را بر عهده گرفتند و روی هم رفته 79 کامیون را در فاز اول امدادرسانی از تهران به منطقه گسیل کردند. بخش مهمی از رانندگان با بلندنظری داوطلب شدند و از دریافت کارمزد خویش خودداری کردند و تنها هزینه‌‌ی گازوئیل خود را دریافت نمودند. ایشان در منطقه نیز با خوشرویی و اشتیاق به توزیع کنندگان یاری رساندند که جا دارد از همه‌‌شان سپاس گزارده شود.
  9. آقای علی مشاری که مبلغ هشت میلیون تومان کمک نقدی گرد آورده بودند، آن را صرف خرید و ارسال یک کامیون دارو به منطقه کردند که بسیار به موقع انجام پذیرفت و گره از کار گروه توزیع دارو گشود.
  10. خانم آزاده‌‌ی ساسانی که هماهنگی بخشی از امدادرسانی‌‌های خورشید در تهران را بر عهده داشتند، مبلغ 5688000 تومان گرد آوردند که 1100000 تومان آن صرف خرید دارو و لوازم ضروری (دارو و چادر و…) شد و باقی آن احتمالا صرف تحصیل کودکان بی‌‌سرپرست روستاها خواهد شد.
    11) آقای اهورا پارسا از سوی موسسه‌‌ی موسیقی زروان حدود سیزده میلیون تومان کمک نقدی گردآوری کردند که حدود شش میلیون تومان آن صرف خریداری خوراک و دارو و امکانات زندگی برای روستاییان شد و باقی آن دار مرحله‌‌ی بازسازی هزینه می‌‌شود.

گوشزد: طبق تصمیم جمعیِ گرفته شده، دوستانی که مسئولیتی در زمینه‌‌ی گردآوری و ارسال کمکهای مردمی بر عهده داشتند، خود گزارشی دقیقتر و ریزتر از فعالیتها و هزینه‌‌بندی یاری‌‌رسانی‌‌ها اعلام خواهند کرد. آنچه که گذشت تنها چکیده‌‌ی گزارشی بود که به وظایف من مربوط می‌‌شد.

پی نوشت: شمار یاران و دوستانی که در جریان این امدادرسانی پا پیش نهادند و یاری رساندند، چندان پرشمار و یاری‌‌ها و همدلی‌‌هایشان چندان بی‌‌دریغ و دلگرم کننده بود که در این متن کوتاه مجال سپاسگزاری از همه‌‌شان وجود ندارد. از این رو تنها در این میان از آقای مهندس پیمان اعتماد (مدیر عامل موسسه‌‌ی خورشید راگا) و مهندس علیرضا افشاری (موسس انجمن دوستداران میراث فرهنگی افراز) یاد می‌‌کنم که پشتیبانی‌‌شان در ساماندهی این کار شایان امتنان است. تجربه‌‌ی کوچک ما در جریان این رخداد ناگوار و استقبال دوستان و اعتماد یاران دلگرم‌‌مان کرد که همچنان مهر به هم‌‌وطنان و اندیشه‌‌ی وظیفه‌‌مان در قبال هم‌‌نوع در دلها زنده است و این شاید بزرگترین پاداشی بود که می‌‌توان بابت چنین فعالیتهایی انتظار داشت.

 

 

ادامه مطلب: پاییز سال 1391

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب