تکامل واگرا در آفرینش اجتماعی مکان (بخش دوم)

ants

مواد و مصالح

ساده‌ترین ماده‌ی خامی که حشرات هوخانمان برای بنا کردن لانه در دست دارند، بدن خودشان است. استفاده از بدن برای تولید حجمهای گوناگون ترفندی است که به ویژه در گونه‌های کوچگرد مانند مورچه‌های ارتشی[1] به کار گرفته می‌شود. چنان که درباره‌ی جنس Eciton گفتیم، این مورچگان دو مرحله‌ی متفاوت کوچگرد و یکجانشین دارند که هرکدامشان چند روز به درازا می‌کشد و از آنجا که شمار اعضای کلنی گاه به چند صد هزار تن می‌رسد، برایشان ساخت لانه‌ای عظیم که همه را طی اقامتی چنین کوتاه در خود جای دهد، به صرفه نیست. از این رو در هنگام یکجانشینی سربازان به هم می‌پیچند و توده‌ای جاندار پدید می‌آورند که در واقع لانه‌ای کامل است و حجره‌ها و بخش‌بندی‌هایی در مکان را میان خود ممکن می‌سازد. این مورچگان در زمان کوچگردی نیز با همین شیوه سازه‌هایی مانند پل یا گذرگاه را در مناطق ناهموار بر می‌سازند.

 تکامل واگرای آفرینش اجتماعی مکان-17 تکامل واگرای آفرینش اجتماعی مکان-18

یک حجره (بالا) و یک پل زنده (چپ) در مورچه‌های ارتشی

گذشته از بدنِ خود جاندار، در دسترس‌ترین مصالح برای ساخت لانه خاک و چوب است که در آدمیان نیز از دیرباز برای همین منظور به کار گرفته می‌شده است. به ویژه‌ لانه‌هایی که در خاک ساخته می‌شوند می‌توانند ابعادی خیره کننده به خود بگیرند و به ابرشهرهایی غول‌آسا بدل شوند که نظیرش در میان ساخته‌های آدمیان یافت نمی‌شود.

در تورات آیه‌ای هست که در آن به افراد تنبل و بی‌مصرف هشدار داده شده و به آنها فرمان داده شده تا خرد و سختکوشی را از مورچه (در عبری: نِمالَه) بیاموزند.[2] این مورچه که در تورات از او یاد شده، به احتمال زیاد گونه‌ی Messor semirufus است که از دیرباز بومی منطقه‌ی فلسطین و سوریه بوده است.[3] این اندرز خردمندانه است و کارگشا تواند بود، چون لانه‌های مورچه‌ی جنس Messor می‌تواند تا پنجاه متر قطر داشته باشد و هزاران حجره‌ی ذخیره‌ی خوراک را در بر بگیرد. در کتاب امثال سلیمان اشاره‌های زیادی به خرد و سختکوشی مورچگان وجود دارد[4] که بازتابش در منابع اسلامی و حکایتهای مورچه و سلیمان باقی مانده است. شواهد نشان می‌دهد که همه‌ی این اندرزها به مورچه‌های دروگر همین جنس مربوط می‌شوند.[5]

 تکامل واگرای آفرینش اجتماعی مکان-20 تکامل واگرای آفرینش اجتماعی مکان-19

مورچه‌ی Messor structor                                                                 لانه‌ی Veromessor pergandei

ساخت لانه‌های بزرگ و باشکوه تنها به مورچه‌های دروگر منحصر نیست. در برابر مورچه‌های دروگر Pogonomyrmex که خانه‌هایی با عمق یک متر در زمین می‌سازند، مورچه‌های جنس Atta را داریم که اندازه‌ی کارگرهایشان چند میلی‌متر بیشتر نیست، لانه‌هایی با پنج متر عمق در خاک بنا می‌کنند. اما در این میان عظیم‌ترین شهرها را در میان موریانه‌ها می‌بینیم. موریانه‌ی Bellicositermes bellicosus لانه‌ای عظیمی می‌سازد که هفت متر بر روی زمین و 12 تا 15 متر زیر زمین ادامه پیدا می‌کند و مساحتی بالغ بر 5/1 تا 2 هزار متر مربع را در بر می‌گیرد. در این لانه‌ها گاه چاه‌هایی به عمق چهل تا شصت متر کنده می‌شود تا دریاچه‌ای مصنوعی در پایین لانه پدید آید و رطوبت کلنی تامین شود. مساحتی که این موریانه‌ها پیرامون شهرهای عظیمشان دستکاری می‌کنند به راستی چشمگیر است و در مناطق مساعد در هر هکتار ده تا دوازده شهر از این دست می‌تواند ساخته شود. گونه‌ی خویشاوند Bellicositermes natalensis که شهرهای کوچکتری می‌سازد، بلندای لانه‌هایش را به دو متر بالای زمین و ژرفای آن را به سی متر زیر زمین می‌رساند و به این ترتیب شمار شهرهایشان بر هکتار تا سی تا افزایش می‌یابد.

پیشرفته‌ترین مصالحی که برای ساخت لانه مورد استفاده قرار می‌گیرد، آن است که توسط بدن خود حشره تولید و پرورده شده باشد. مشهورترین ماده در این میان موم است که از غدد روی شکم زنبور ترشح می‌شود و با آرواره و بزاق شکل گرفته و با دستها برای ساخت حجره به کار گرفته می‌شود. گذشته از موم مهمترین ماده از این دست کاغذ و مقواست و این به ویژه در مورچه‌ها و زنبورها رواج زیادی دارد. نازک‌بالان با آرواره‌های نیرومندشان چوب را می‌جوند و آن را با بزاق و گاه قدری خاک مخلوط می‌کنند و ترکیبی ایجاد می‌کنند که می‌تواند از قوام مقوایی محکم تا کاغذی نازک تغییر کند.

گاهی مواد دیگری از جمله ریسه‌ی قارچها یا شهد و ترکیبات کانی نیز به این مجموعه افزوده می‌شوند و بر دوام و استحکام آن می‌افزایند. مورچه‌ی Crematogaster در مناطق گرمسیر خانه‌های مقوایی مفصلی در خارج از بدنه‌ی درختان درست می‌کند و آن را به شاخه‌ها می‌آویزد. تکه‌های مقوای برسازنده‌ی این لانه‌ها از قطعاتی به ابعاد پنج میلی‌متر تشکیل شده‌اند. در مورچه‌ی Clodosperium myrmecophilum کارگران از مقواهایی که مورچه‌های دیگر ساخته‌اند برای ساختن لانه استفاده می‌کنند. هر کارگر از این گونه در دامنه‌ی 40 میلی‌متر دیوار می‌سازد و سرعت بنایی‌اش در آزمایشگاه تا چهار میلی‌متر در روز می‌رسد.

 تکامل واگرای آفرینش اجتماعی مکان-21

تکامل واگرای آفرینش اجتماعی مکان-23 تکامل واگرای آفرینش اجتماعی مکان-22 تکامل واگرای آفرینش اجتماعی مکان-25

                                                                                    لانه‌ی کاغذی زنبور Dolichovespula maculata

ماده‌ی دیگری که برخی از گونه‌ها در همه‌ی زیرخانواده‌های مورچه (به جز Myrmicinae) از آن بهره می‌برند، ابریشمی است که لارو سن آخر برای تنیدن پیله در اطراف بدن خویش ترشح می‌کند. مورچگان کارگر لاروها را در دهان می‌گیرند و از این لاروها همچون ماسوره‌ای زنده استفاده می‌کنند و قطعات مقوا یا شاخ و برگ را با ابریشم‌شان به هم می‌دوزند. ممکن است کارگران مثل گونه‌ی Polyrachis simplex به کمک این ساروج برگهای خشک و خاشاک را به هم ببندند و حجره‌هایی پراکنده و جدا جدا را در میان برگها پدید آورند که در هریک شماری از کارگران به همراه گله‌های شته‌شان مستقر می‌شوند، هرچند همگی از یک ملکه فرمان می‌برند. این امکان هم وجود دارد که مثل کارگران گونه‌ی Oecophyla longinoda برگهای زنده و تازه چیده شده با این ابریشم به هم دوخته شوند. در این گونه خانه از دیواره‌هایی زنده تشکیل شده و به تدریج با مردن برگ و پلاسیدن بافتِ آن، مورچگان برگهای تازه را جایگزینش می‌کنند. همه‌ی مورچه‌های برگ‌بُر به ویژه Atta sexdens تار چسبناکی که لاروها تولید می‌کنند همچون ساروجی برای محکم ساختن خانه به کار گرفته می‌شود و کارگران لاروها را در آرواره‌ی خود می‌گیرند و به کمک‌شان برگهای بریده شده را به هم می‌دوزند.

دوختن برگها در این گونه یک کار دسته‌جمعی دقیق است و گروهی از کارگران برگها را خم می‌کنند و کنار هم نگه می‌دارند و برخی دیگر با گرفتن لاروها در دهانشان اتصالهای لازم را به هم می‌دوزند. یک نوبت کاری از این دست می‌تواند تا سه ساعت به درازا بکشد. انرژی چشمگیری که باید صرف تجدید مداوم دیواره‌های خانه شود در این مورچه‌ها از عسلک شته‌ها به دست می‌آید. در عمل این مورچگان برای حفاظت از گله‌های خود راهی جز اقامت در بخشهای بالایی درختان ندارند و در آن منطقه تنها ماده‌ی خام در دسترس برگهای زنده است و بالا بردن خاک تا آن ارتفاع برای لانه‌سازی به صرفه نیست.

مراحل ساخت لانه در مورچه‌های برگ‌بُر Oecophyla

تکامل واگرای آفرینش اجتماعی مکان-26  تکامل واگرای آفرینش اجتماعی مکان-28   تکامل واگرای آفرینش اجتماعی مکان-31  تکامل واگرای آفرینش اجتماعی مکان-32

 

اندیشه‌هایی درباره‌ی مکان و فضا در شهرهای حشرات

نامی که اغلب برای اشاره به ساخته‌های اجتماعی حشرات به کار گرفته می‌شود، «لانه» است، و این واژه‌ای ناسزاوار است. چرا که کلمه‌ي لانه معمولا برای اشاره به فضایی به کار گرفته می‌شود که توسط یک جانور یا یک جفت جانوری «یافته شده» و بدون دخل و تصرف، یا با دستکاری اندک برای مدتی معمولا کوتاه برای اقامت مورد استفاده قرار گیرد. نخستین گام برای تعصب‌زدایی از نگاهمان نسبت به حشرات و دست کشیدن از انسان‌مداری توجیه‌ناپذیرِ مرسومِ گونه‌مان، آن است که واژگان را درست و سزاوار به کار بگیریم. در این حالت باید لانه‌های حشرات هوخانمان را «شهر» نامید. چرا که تمام ویژگیهای مربوط به شهرهای انسانی را دارد و مکانی فراخ و گسترده و بسیار پهناور نسبت به ابعاد سازندگانش است که فضای طبیعیِ برسازنده‌اش یکسره دستکاری شده و مکانی ساختگی را نتیجه داده باشد. در واقع شهرهای حشرات اجتماعی از شهرهای انسانی تنظیم‌ شده‌تر و مصنوعی‌تر است و سطحی پیچیده‌تر و کارآمدتر از دخل و تصرف در فضای طبیعی را نشان می‌دهد. چرا که آدمیان در شهرهایشان از تنظیم دما و مقدار رطوبت هوا عاجزند، در حالی که بیشتر حشرات اجتماعی این متغیرها را در شهر‌های خود تنظیم می‌کنند.

در شهرهای حشرات نیز مانند شهرهای انسانی، فضایی وحشی و رام نشده که انباشته از نیروها و متغیرهای طبیعیِ واگرا و ناهمساز است، با کار گروهی و استفاده از مصالح و موادی دستکاری شده دستخوش دگرگونی می‌شود و از محتوای طبیعیِ تصادفی و سامان نایافته‌اش تهی می‌گردد تا به ظرفی اجتماعی تبدیل شود و برای کارکرد اجتماعی ویژه‌ای تخصص یابد. این فضای دستکاری شده، مسخ شده و دگردیسی یافته را مکان می‌نامیم و حشرات اجتماعی پیچیده‌ترین و پایدارترین شکل از این مکان اجتماعی را پدید می‌آورند. تنها نوآوری انسان در زمینه‌ی مکان شهری که در میان حشرات اجتماعی نظیر ندارد، تنظیم نور است. گذشته از این شاخص که به روشن شدن شهرهای انسانی در شبها انجامیده،‌ حشرات هوخانمان در زمینه‌ی تنظیم دما و رطوبت و پاکسازی محیط شهری از موجودات بیماری‌زا از آدمیان پیشرفته‌تر هستند.

شهرهای حشرات هوخانمان از چند نظر برای فهم معنای مکانِ اجتماعی شده اهمیت دارند. مهمتر از همه آن که بر خلاف انسان که تمام شهرهایش را در درون حریمِ یک گونه می‌سازد، در اینجا با هزاران گونه‌ی به کلی متفاوت روبرو هستیم که شهرهایی چشمگیر و بسیار گوناگون بنا می‌کنند. یعنی اگر بخواهیم خارج از غلاف گونه‌ی یگانه‌مان و محدودیت‌هایش به مفهوم شهر بنگریم، چاره‌ای جز توجه به حشرات هوخانمان نداریم. با نگریستن به الگوی ساماندهی مکان در حشرات هوخانمان تصویری عام و فراگیر از مفهوم شهر به دست خواهیم آورد که تکامل «دستکاری اجتماعی فضا» را در هزاران گونه طی بیش از صد میلیون سال به دست می‌دهد و این به کلی با تصویر محدود و تنگ و باریکی که از تحلیل فضاهای شهری انسانی (یک گونه‌ی تنها طی پنج هزار سال) به دست می‌آید، متفاوت است.

در حشرات هوخانمان هم مانند آدمیان شهر از آشیانه‌ها و فضاهای گشوده‌ی تخصص یافته و مسیرهای ترابری تشکیل یافته است. یعنی دو عنصر بنیادین ساماندهی مکان در همه‌ی جانورانی که شهر می‌سازند یکسان است. چه در انسان و چه در حشرات هوخانمان، شهر از دو عنصر حجره و راه تشکیل می‌شود. در آدمیان چون شهرهای اغلب بر روی خاک ساخته می‌شوند، حجره‌ها با ساختن دیوار و محصور کردن فضا پدید می‌آیند و بنا/ ساختمان/ اتاق/ خانه نام می‌گیرند. چنین الگویی در زنبورها و مورچه‌های درخت‌زی و موریانه‌هایی که بخشی از لانه‌شان را روی خاک می‌سازند هم دیده می‌شود. اما الگوی اصلی ساخت حجره در حشرات تراشیدن فضا در درون خاک است، و نه محصور کردن آن به کمک دیوار. به همین ترتیب راه که حجره‌ها را به هم متصل می‌کند، در آدمیان بیشتر از فضاهای خالی بین دیوارها حاصل می‌آید، در حالی که در شهرهای حشرات باید همچون مشتقی از حفره و با همان شیوه در زمینه‌ای توپُر تراشیده شود.

با تحلیل مکانهای ساخته شده در شهرهای گونه‌های هوخانمان روشن می‌شود که معماری حشرات اجتماعی از هندسه‌ای برخالی[6] پیروی می‌کند و با خطوط راست و بخش‌بندی‌های اقلیدسی در هندسه‌ی انسانی متفاوت است. تا حدودی بر همین اساس کارآیی آن در ساماندهی فضا بهتر از شهرهای انسانی است و به عنوان مثال توانایی دسترسی فضایی به نقاط همسایه در آن چشمگیر است. در نقاطی هم که مثل کف لانه‌ی موریانه‌ی Cubitermes این دسترسی‌پذیری اندک است، اغلب دلیلی (مثلا مقابله با نفوذ مورچگان مهاجم) در کار است.[7]

هندسه‌ی اقلیدسی‌ای که شهرهای انسانی بر مبنای آن ساخته شده، نتیجه‌ی پردازش عصبی ویژه‌ایست که بر محور حس بینایی انسان شکل گرفته است. گونه‌ی انسان خردمند در مقام جانوری که به خاطر تعلقش به راسته‌ی نخستی‌ها دستگاه بینایی توسعه یافته‌ای دارد، به لحاظ تکاملی بر محاسبه‌ی شکل و حرکت در زمینه‌ی زندگی درخت‌زی و انتقال به ساواناها تمرکز کرده است. یعنی دستگاه حسی انسان که هندسه‌ی تخت و اقلیدسی ویژه‌ای را پدید آورده، امری بدیهی و طبیعی نیست و نتیجه‌ی روندی تکاملی و دستاورد خطراهه‌ای ویژه از پیچیده شدنِ مغز محسوب می‌شود. این نکته که چنین هندسه‌ای در هیچ یک از شهرهای حشرات هوخانمان دیده نمی‌شود، نشانگر استثنایی و حاشیه‌ای بودنِ این شکل از پردازش عصبی داده‌های حسی است.

خانه و لانه و شهر مهمترین برساخته‌های اجتماعیِ جانوران است و بر مبنای ساختار آن می‌توان به شیوه‌ی بازنمایی هستی بیرونی در دستگاه عصبی این جانوران پی برد و راهبردهای دستیابی به توافقی اجتماعی درباره‌ی حقیقتِ برساخته را نیز استخراج کرد. تنوع و گستردگی شهرسازی در حشرات هوخانمان نشان می‌دهد که شکل غالب و رایج از فهم هستی و بازنمایی گیتی در جانوران متمدن بر خلاف آدمیان بر محور دستگاه بویایی استوار شده و این قاعده‌ایست که در همه‌ی حشرات هوخانمان می‌بینیم. بسیاری از این حشرات به ویژه زنبورها و برخی از مورچه‌ها حس بینایی پیشرفته‌ای دارند. اما حتا آنها نیز لانه‌هایشان را در فضاهایی بسته می‌سازند و بنابراین فضای درونی شهرهایشان تاریک است. یعنی حس اصلی حشرات هوخانمان بویایی و شنوایی است که به طور خاص با شاخک دریافت و فهم می‌شود. دستگاه بینایی به ظاهر در این میان نقشی حاشیه‌ای و فرعی بر عهده دارد و به طور خاص در گونه‌های پرنده باقی مانده است. چیرگی حس بویایی بر بینایی در حدی است که در بسیاری از مورچگان و اغلب موریانگان اصولا دستگاه بینایی از بین رفته و چشم در مسیر تکامل حذف شده است.

بازنمایی بویایی‌مدارِ جهان از سویی و همکاری و ساماندهی رفتار جمعی بر اساس زبان فرومونی و حسهایی پایه‌ای مانند پساوایی و شنوایی، باعث شده هندسه‌ای به کلی متفاوت در حشرات هوخانمان تکامل یابد که در آن از سطوح تخت و خطوط راست و اصول موضوعه‌ی اقلیدسی نشانی نمی‌توان یافت. در واقع هندسه‌ای که حشرات اجتماعی فهم می‌کنند و شهرهای خود بر اساس آن بنا می‌کنند، برخالی است[8] و به جای تکیه بر معادله‌های گشوده و تکینه و خطی، بر اساس انباشت و تکرار[9] معادله‌های خُرد و حلقوی استوار شده است. شواهد فراوانی در دست است که نشان می‌دهد شالوده‌ی هندسه‌ی طبیعت بر مبنای همین الگوی برخالی بنا نهاده شده است[10] و انباشت و تکرار معادلات خرد و موضعی است که شکل‌های طبیعی مشهور مانند ابرها و پیکره‌های زنده و اندامها و اندامکها را نتیجه می‌دهد.[11] یعنی مسلط نبودنِ حس بینایی در حشرات اجتماعی باعث شده تا دستگاه مختصات کلان و ساده‌انگارانه‌ی اقلیدسی‌ای که در آدمیان تکامل یافته و تصویری خطی از طبیعت به دست می‌دهد، سیطره نیابد و همان قالب طبیعیِ هندسه‌ی برخالی که به فرآیندهای زیستی نزدیکتر است در زمینه‌ای از سلطه‌ی حس بویایی-پساوایی فهم شده و مورد استفاده قرار گیرد.

این تمایز میان دستگاه شناختی حشرات اجتماعی و انسان را برخی از پژوهندگان دیگر نیز مورد اشاره قرار داده‌اند. اما اغلب به تمایز میان زیربنای حسی‌شان و هندسه‌هایی که پدید می‌آورند اشاره‌ای نکرده‌اند. نمونه‌اش پیر پل گاسِه[12] است که یکی از نخستین کسانی بود که کوشید این رفتار هوشمندانه‌ی جمعی را توضیح دهد. او برای تفسیر هوش جمعی حاکم بر کلنی کلمه‌ی «نیش‌کاری» (Stigmergy)[13] را ابداع کرد. از دید او هر حشره‌ی کارگر هنگام لانه‌سازی تنها به مجموعه‌ای محدود و موضعی از محرک‌ها واکنش نشان می‌داد و در همان دامنه‌ی خُرد رفتاری خاص مانند کندن یک بخش یا نهادن ساروج را به انجام می‌رساند. اما این دگرگونیِ خردی که زیر تاثیر محرک‌های خرد انجام شده بود، خود معماری فضا را دگرگون می‌کرد و به محرکی تازه تبدیل می‌شد که می‌توانست رفتاری نو را در همان حشره یا همکارانش به دنبال داشته باشد. به این ترتیب لانه‌سازان با «نیش زدن» به محیط‌شان و تغییر دادن جزئی و تدریجی آن در سطح خرد با هم ارتباط برقرار می‌کردند و داده‌ها و محرکهایی را همچون رد پا از خود به جا می‌گذاشتند که در متنی کلان توسط دیگران هم خوانده می‌شد و نسبت بدان واکنشی از همین جنس پدید می‌آمد. فرآیندی که گاسه با عنوان نیش‌کاری بدان برچسب زده، در اصل مشتقی از روندهای تکرار شونده و چرخه‌های انباشتیِ جزئی‌ایست که روی هم رفته شکل‌های انداموار جانداران را پدید می‌آورند و در حشرات هوخانمان به همین ترتیب پیکربندی خاص مکان در بستری برخالی را ممکن می‌سازند.

سازمان یافتگی زندگی بر سطح زمین در جانورانی که جوامع پیچیده پدید می‌آورند و تقسیم کاری پایدار را تجربه می‌کنند، سطحی نو از پیچیدگی را پدید می‌آورد که آن را در مدل نظری زروان سطح اجتماعی می‌نامیم. لایه‌ی اجتماعی وقتی از سطحی از پیچیدگی گذر کند و به زندگی یکجانشینانه و تاسیس شهرهای گسترش یافته بینجامد، نظامی نمادین و ساختی معنایی را در لابه‌لای کنش‌های متقابل جانوران هم‌گونه ترشح می‌کند که همچون نرم‌افزاری برای ساماندهی به نهادهای اجتماعی کارکرد پیدا می‌کند و آن را سطح فرهنگ می‌نامیم.

با توجه به غریبه بودن جوامع هوخانمانی هنوز درک کافی برای صورتبندی و فهم سطح فرهنگی و تعریف مفهوم منش در این زمینه برایمان دست نداده است. اما تردیدی نیست که حشرات هوخانمان سطح اجتماعی را دارا هستند و سیستمهایی همتای نهادهای اجتماعی انسانی را در شهرهای خود پدید می‌آورند. این که این نهادها چگونه و با چه ساز و کار نمادینی سازمان می‌یابد و سطح اجتماعی و فرهنگی چگونه در این جانوران مرزبندی می‌شوند، درست روشن نیست. این از سویی بدان خاطر است که دانش ما درباره‌ی زبان بویایی این حشرات بسیار ناپخته و اندک است و از سوی دیگر ناآشنا بودن بافت اجتماعی این موجودات مزید بر علت است. با این همه باید به این نکته توجه داشت که از نظر سطح پیچیدگی و قدمت و گسترش تکاملی شهرهای حشرات هوخانمان برتری چشمگیری بر جوامع انسانی دارند و آن را به امری حاشیه‌ای، نوپا و احتمالا زودگذر در بستر تکامل پیچیدگی اجتماعی تبدیل می‌کنند.

سطح اجتماعی لایه‌ای از پیچیدگی است که سیستمهای نهادین را در خود جای می‌دهد و اینها سامانه‌هایی هستند که با متغیری مرکزی به نام قدرت کار می‌کنند. یعنی شاخص مرکزی‌ای که سیستمهای نهادی در سطح اجتماعی برای بیشینه کردن‌اش تلاش می‌کنند، قدرت است. بر این مبنا الگوی دستکاری در فضا و دگردیسی آن به مکانی برساخته شده، زیر فشار مدارهای قدرت انجام می‌پذیرد. یعنی ساخت مکان اجتماعی از سویی توسط ساخت قدرت در نهادهای اجتماعی تعیین می‌شود و شکل می‌گیرد و از سوی دیگر به این مدارهای قدرت شکل می‌دهد و پیکره‌های پدید آمده بر آن اساس را در عینیتی فیزیکی تثبیت می‌کند. این بدان معناست که دستگاه حسی و پردازشی مغز انسان، چون از آستانه‌ای از پیچیدگی گذر کرده، با پدید آوردن سطح اجتماعی و آفریدن نهادهایی که متغیری نوظهور به نام قدرت را در خود می‌زایند، مکانی نوپدید و بی‌پیشینه را خلق می‌کند که شهر در اندرون آن بروز می‌کند و کردارهای جمعی در بستر آن تحقق می‌یابد. درست موازی با این روند را در حشرات هوخانمان هم می‌بینیم. با این تفاوت که نهادهای اجتماعی پدید آمده در جوامع حشره‌ای بسیار بسیار کهنسال‌تر و ریشه‌دار از انسان هستند و تقسیم‌کار و ساماندهی جمعی‌ای را پشتیبانی می‌کنند که در سطحی ژنتیکی و کالبدشناختی نمود یافته است. با این همه قوانین پیچیدگی در همه‌ جا همسان است و دیدگاه زروان را می‌توان به جانوران اجتماعی جز انسان نیز تعمیم داد. یعنی در سطح اجتماعی حشرات هوخانمان هم مکانی اجتماعی برساخته می‌شود که به همین ترتیب بر اصول و قواعدی هندسی (اما این بار برخالی) استوار شده و گشود و بستِ مدارهای کارکرد جمعی و مسیرهای به جریان افتادن قدرت را تعیین می‌کند.

تحلیل ساز و کارهای تکامل هندسه‌ی خاص شهر در حشرات اجتماعی و کوشش برای فهم ماهیت مکانِ برساخته‌ی جمعی در این موجودات این بخت را برایمان فراهم می‌آورد تا از قالب محدود و معتادِ مکان اجتماعی و هندسه‌ی اقلیدسی انسانی فاصله بگیریم و از نظم و ترتیبی آشنایی‌زدایی کنیم که نه به لحاظ منطقی بدیهی است و نه از دید تکاملی فراگیر. این شکلِ از بیرون نگریستن به مکانِ انسانی پیش درآمدی است که واسازی مفهوم مکان و بازآفرینی آن در بستری طبیعت‌گرایانه و زیست‌شناختی را ممکن می‌سازد. این کار اگر به درستی انجام شود، دیباچه‌ای تواند بود برای رویکردی انتقادی به مفهوم مکان انسانی و مدارهای قدرت نهادینه شده در تار و پود و پیش‌داشتهای حاکم بر آن، که بیشتر از تصادفهایی پیاپی در خطراهه‌ای تکاملی برخاسته‌اند، و نه انتخابی آگاهانه یا گزینشی سنجیده.

References

Adams, E.S. “Territory size and population limits in mangrove termites”. Journal of Animal Ecology, 56, 1987: 1069–1081.

Batra, S. W. T. “Social behavior and nests of some nomiine bees in India (Hymenoptera, Halictidæ)”. Insectes Sociaux, 13 (3), 1966: 145–153.

Bourke, Andrew F. G. and Franks, Nigel R., Social Evolution in Ants, Princeton University Press, 1995.

Capinera, John L. Encyclopedia of Entomology, Kluwer Academic Publishers, 2004.

Cerquera, L. M. and Tschinkel, W. R. The nest architecture of the ant Odontomachus brunneus, Journal of Insect Science, 10: 64, 2010.

Crespi, Bernard J.; Douglas Yanega, “The Definition of Eusociality”, Behavioral Ecology, 6, 1995: 109–115.

Grimaldi, David and Engel, Michael S., Evolution of the Insects, Cambridge University Press, 2005.

 Hansell, Mike, Built by Animals: The natural history of animal architecture, Oxford University Press, 2007.

Mandelbrot, Benoit B. The fractal geometry of nature, W. H. Freeman and co., 1982.

Martinez-Delclos, Xavier, and Martinell, Jordi, The oldest known record of social insects, Journal of Paleontology, No. 69, May 1995.

Michener, C. D. “Comparative Social Behavior of Bees”. Annual Review of Entomology 14, 1969: 299–342.

Porter, John E. Bugs of the Bible: The Magnificence of God’s Creation As Seen Through a Microscope, CrossBooks, 2012.

Sudd, J. H. and Franks, N. R., The behavioral ecology of ants, Chapman and Hall, 1987.

Toperoff, S. P. “The Ant in the Bible and Midrash,” Dor le Dor ,13, 1985: 179-183.

Tschinkel, W. R. et. al. The foraging tunnel system of Namibian desert termite Baucaliotermes hainesi, Journal of insect science, 10: 65, 2010.

Viana, Matheus P; Fourcassié, Vincent; Perna, Andrea; Costa, Luciano da F.; Jost, Christian, Accessibility in networks: A useful measure for understanding social insect nest architecture, Chaos, Solitons & Fractals 46, 2013: 38–45.

West, B. J., Fractal Physiology and Chaos in Medicine, Studies of Nonlinear Phenomena in Life Science: Vol. 1, World Scientific, Singapore, 1990.

Wilson, E. O. The Insect Societies. Cambridge: Belknap Press, 1971.

Wilson, E,O. Sociobiology, Belknap Press, NY, 1995.

Wilson, E.O. & Holldobler, B. The ants, Belknap Press, NY, 1990.

Zara, Fernando, and Balestieri, Jose, “Behavioural Catalogue of Polistes versicolor Olivier (Vespidae: Polistinae) Post-emergent Colonies.” Naturalia 25, 2000: 301-19.

——————————————–

[1] Army ants

[2] ای شخص کاهل نزد مورچه برو و در راههای او تأمل کن و حکمت را بیاموز. (کتاب امثال سلیمان، نبی، باب ششم، آیه 6)

[3] Toperoff, 1985: 179-183.

[4] نمونه‌ای دیگر: چهار چیز است که در زمین بسیار خُرد، ولی بسیار خردمند است. مورچه‌ها طایفه‌ی ناتوانان‌اند، اما در تابستان خوراک خود را ذخیره می‌کنند. (کتاب امثال سلیمان، باب سی‌ام، آیات 25-26)

[5] Porter, 2012: 1-4.

[6] Fractal geometry

[7] Viana et al., 2013: 38–45.

[8] Viana et al., 2013: 38–45.

[9] iteration

[10] West, 1990.

[11] Mandelbrot, 1982.

[12] Pierre Paul Grasse

[13] برگرفته از دو کلمه‌ی یونانی stigma (نیش) و ergon (کار کردن).

—————————————-

فایل صوتی این نشست را میتوانید از اینجا دریافت کنید.

همچنین ببینید

جامعه‌شناسی لانه‌ی مورچه

در این جستار به بررسی حشرات اجتماعی از دیدگاه جامعه‌شناسی زیستی پرداخته می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *