ه
هابیل (b Abel عبرى) چمنزار، سرخ، از ریشهى سامى [دومین پسر آدم].
هابیل كیناوم (b سومرى) دریغا پسر قبلىام، ار ریشهى گوتى باستان [از شاهان گوتى].
هاتور (r Hathor مصری باستان) خانهى خورشید، از ریشهى مصری باستان حِت/هوت (خانه) و هورو (هوروس، خداى خورشید) [ایزدبانوى عشق].
هاجر (r Hajer عبرى) مهاجر [زن ابراهیم].
هاچیرو (b Hachiro ژاپنی) پسر هشتم.
هادْریان (b Hadrianus لاتین) اهلِ هادْریا، از ریشهى لاتین Hadria (اسم روستایى است در شمال ایتالیا) [امپراتور روم در قرن دوم میلادى].
هادِس (b Hades یونانی) ناپیدا، از ریشهى یونانی باستان (پنهان) [خداى قلمرو مردگان].
هادى (b عربى) راهنما، اسم فاعل از ریشهى هدى (رهبرى كردن).
هاروكو (r Haruko ژاپنی) فرزند بهار.
هارولد (b Harold آنگلوساكسون) سپهسالار، از ریشهى نوردیک باستان har (رهبر) و wald (قدرت).
هارون (b Aaron عبرى) تلخى، كوه مرتفع [برادر موسى].
هاسْدْروبال (b Hasdrubalفنیقى) بعل یارى خواهد كرد، از ریشهى فنیقى اَزرو (یارى كردن) و بعل (خداى بزرگ فنیقیان) [سردار بزرگ كارتاژى].
هاشم (b عربى) بخشنده، جوانمرد، اسم فاعل از ریشهى هشم (خُرد کردنِ نان، تلید کردن) [نام جد حضرت محمد].
هاگ (b Hugh آلمانى) روح، روان، از ریشهى آلمانى hu (قلب، جوهر).
هاگار (r Hagar عبرى) پرنده.
هاگوپ (b Hagop ارمنی) همان جاكوب است.
هالوتوش اینشوشیناك (b ایلامى) انیشوشیناك (خداى شوش) با سرزمین ما مهربان بود، از ریشهى ایلامى هاله لوتوش (با زمین مهربان بود) [شاه ایلام در 1205-1185 پ.م].
هالیا (r Halia یونانی) نمكى، از ریشهى یونانی باستان (نمك) [از فرشتگان دریا].
هامیلْكار (b Hamilkarفنیقى) دوستِ ملكارت، از ریشهى فنیقى هى (دوست) و ملكارت (خدا/پهلوانى فنیقى) [سردار بزرگ كارتاژى در قرن سوم .م].
هانى (b عربى) شادمان، اسم فاعل از ریشهى هنى.
هانیبال (b Hannibalفنیقى) شكوه بعل، عظمت خدا، از ریشهى سامىِ هانى (شكوه) و بعل (اسم یك خداى مهم سامى) [سردار بزرگ كارتاژى].
هاى (b Hai چینى) دریا.
هایدن (b Hayden آلمانى) بتپرست.
هایل (b عربى) ترساننده، اسم فاعل از ریشهى هول.
هایلى (b Hayly آنگلوساكسون) دشتِ علفِ خشك، از ریشهى انگلیسى باستان hay (كاه) و ley (دشت).
هُبَل (b عربی) آن خدا، احتمالا کوتاه شدهی حرف تعریف هَه و نام بعل (خداوند) [بت مشهور اعراب در صدر اسلام]
هِبِه (r Hebe یونانی) جوان، از ریشهى یونانی باستان (جوان) [دختر زئوس و هرا، ساقى خدایان].
هَخامنش (b پارسی) خیراندیش، نیكخواه، از ریشه ى پارسى باستان هَخَى (دوست) و مَنیش (اندیشه) [رهبر پارسها و نیاى كوروش].
هُدى (r عربى) بیان، راستى، راهنمایى، همریشهى هدایت.
هَدیر (b عربى) صداى رعد و برق.
هِرا (r Hera یونانی) كدبانو، از ریشهى یونانی (بانو) [خواهر و زن زئوس].
هرافْن (b Hrafn آلمانى) كلاغ، از ریشهى نوردیک باستان.
هِراكلِس (b Heracles یونانی) افتخارِ هرا، (هرا)، و (افتخار) [ابرپهلوان یونانیان].
هربرت (b Herbert آلمانى) ارتش درخشان، از ریشهى آلمانى her (جنگجو، ارتشى) و bert (درخشان).
هرمان (b Hermann آلمانى) مرد جنگى، از ریشهى آلمانى her (جنگجو، ارتشى) و mann (مرد).
هرمز (b پارسی) مقدسِ خردمند، داناى آسمانى، از ریشهى اوستایى اَهورَه (آسمانى، الهى) و مَزِدَه (دانا، خردمند) [نام خداى بزرگ زرتشتیان].
هِرمِس (b Hermes یونانی) تپهى سنگى [خداى سفر و تجارت].
هِرمِنِگیلدو (b Hermenegildo آلمانى) قربانىِ كامل، از ریشهى آلمانى باستان hermenكامل، خالص) و gildos (قربانى).
هِرودوت (b Herodotus یونانی) به قهرمان داده شده، از ریشهى یونانی باستان (قهرمان) و (داده شده) [مورخ مشهور یونانی].
هِزیود (b Hesiod یونانی) سرودخوان، از ریشهى یونانی باستان (انداختن) و (سرود) [مورخ رومى قرن هشتم میلادى].
هَژیر/ هَجیر (b پارسی) زیبارو، نژاده، از ریشهى پهلوىِ هو (خوب، زیبا) و چیثْرَه (نژاد، چهره) [از پهلوانان شاهنامه].
هِستیا (r Hestia یونانی) آتشدان [ایزدبانوى خانواده].
هِشام (b عربى) بخشش، كرم، اسم از ریشهى هشم (بخشش) [ابن هشام، نویسنده یكى از كهنترین تواریخ اسلام].
هَفْتْوان (b پارسی) رستگار شده به كمك هفت امشاسپند، شكل تحریف شدهى هَفْتبوخْتِ پهلوى [از بزرگان كرمان در شاهنامه].
هِكتور (b Hector یونانی) صاحب، سرور، از ریشهى یونانی باستان (صاحب بودن، داشتن) [پهلوان بزرگ تروا].
هِگِمونِه (r Hegemone یونانی) سلطهگر، از ریشهى یونانی (سلطه) [دختر زئوس و اورینمه، از كاریتها].
هِلگا (r Helga آلمانى) شادمان.
هُمام (b عربى) دلیر، سخاوتمند، اسم فاعل از ریشهى همّ (همت).
هُمام (r b عربی) شیر، كنایه از آدمِ با اراده.
هُماى (r پارسی) مایهى نیكى، جوهر خوبى، از ریشهى پهلوى هو (خوب)، ماى (مایه، جوهر) [نام دختر گشتاسپ].
همایون (b پارسی) خجسته، فرخنده، از ریشهى پهلوى هو (خوب)، ماى (مایه) و اون (پسوند نسبت).
همفرى (b Humphrey آنگلوساكسون) خانهى آرام، از ریشهى انگلیسى باستان hum (خانه) و phrey (آرامش، صلح).
هَنّاد (b عربى) تیز كنندهى شمشیر، اسم فاعل از ریشهى هند.
هِند (r عربى) صد یا دویست شتر [نام همسر حضرت محمد].
هِنرى (b Henry آلمانى) حاكم خانه.
هِنگ (b Heng چینى) جاویدان.
هِنگیست (b Hengist آلمانى) اسب نر، از ریشهى آلمانى باستان.
هو (r b Hua چینى) آتش.
هُوارد (b Howard آلمانى) جسور، شجاع، از ریشهى آلمانى hu (قلب) و wald (شجاع).
هَوارى (b عربى) چریك، تكاور، مفرد هواره (گروه شبه نظامى) [هوارى بومَدین: رئیس جمهور الجزایر].
هوان (r b Huan چینى) شادمانى.
هوانگ (r b )Huang چینى) زرد.
هوبِرت (b Hubert آلمانى) قلب درخشان، از ریشهى آلمانى hu (قلب) و bert (درخشان).
هوتارو (r Hotaru ژاپنی) كرم شبتاب.
هوتاكا (b Hotaka ژاپنی) اسم كوهى است در ژاپن.
هوتن/ اوتانِس (b پارسی) دارندهی تن زیبا و سالم، برساخته از دو بخش هو (نیک و زیبا) و تن، یونانیان اسمش را به اوتانِس ( ) تحریف کردهاند [از اشراف دوران داریوش بزرگ]
هود (E عربى) توبه كنندگان، اسم جمعِ هائِد (توبهگر) [پیامبر قوم عاد].
هور-آحا (b Hor-Aha مصری باستان) شاهینِ جنگجو، از ریشهى مصری باستان هور (شاهین) و آحا (جنگیدن) [اولین فرعون دودمان نخست].
هوراتیوس/ هوراس (b Horatius لاتین) ساعت، زمان، از ریشهى اتروسكىِ hora (زمان).
هوراس (b Horace لاتین) داراى چشمان تیزبین، از ریشهى لاتین [ادیب و نویسندهى برجستهى رومى]
هورچیترَه (b پارسی) خروشیدچهر، هورچهر، برساخته از ریشهی اوستایی هور (خورشید) و چیترَه (چهر، سرشت) [نام پسر زرتشت]
هوریگ (r Hourig ارمنی) آتش كوچك.
هوشنگ (b پارسی) سازندهى خانههاى خوب، از ریشهى اوستایى هَئو (خوب) و شَنْگَه (خانه، آشیان) [از پادشاهان كیانى].
هوشى (r Hoshi ژاپنی) ستاره.
هوكولِسْكوا (b Hokolesqua سرخپوستى) ساقهى ذرت، از ریشهى شاونى [رئیس قبیلهى شایان در قرن هژدهم].
هول (b Hol عبرى) دایره [پسر آرام].
هوم (b پارسی) فشرده و کوبیده شده، از ریشهی اوستایی هو (خرد کردن، کوبیدن) [ایزدی گیاهی در ایران باستان و فرشتهای زرتشتی که بخشندهی جاودانگی است]
هومان (b پارسی) نیك اندیش، از ریشهى پهلوى هو (خوب) و مَنَه (اندیشه) [از پهلوانان شاهنامه].
هون (b تركى) خلق، مردم، از ریشهى تركى خون (مردم) [قبیلهى بزرگى از زردپوستانِ آسیاى میانه].
هونوراتوس (b Honoratus لاتین) متمایز، مشهور، از ریشهى لاتین honoraافتخار).
هونى (b Huni مصری باستان) خُرد كننده، ویرانگر، از ریشهى مصری باستان [آخرین فرعون دودمان سوم].
هووَخشترَه (b پارسی) شاه خوب، برساخته از دو بخشِ هووَه (نیک) و خشَثرَه (شاه) [شاه نامدار ماد]
هووْسِپ (b Hovsep ارمنی) همان یوسف است.
هووْهانِس (b Hovhannes ارمنی) همان یوحنا است.
هیاواتا (b Hiawatha سرخپوستى) سازندهى رودخانه، از ریشهى ایروكوآیىِ هائیو-هواثا [رئیس قبیلهى ماهاوك در قرن هژدهم].
هیپولیت/ هیپولیتوس (b Hyppolitos یونانی) رها كنندهى اسبها، از ریشهى یونانی باستان (اسب) و (رها كننده) [پسر تزئوس و آنتیوپه].
هیتومى (r Hitomi ژاپنی) چشم.
هیدِآكى (b Hideaki ژاپنی) بىنقص و درخشان.
هیربد (b پارسی) آموزشگر، آموزگار، از ریشهى اوستایى اَئِثْرَه (آموزش) و پَیتى (صاحب، مولا) [از سمتهاى دینى زرتشتیان].
هیرود (b Hirod عبرى) پسر قهرمان [حاكم یهودیه هنگام تولد مسیح].
هیروشى (b Hiroshi ژاپنی) سخاوتمند.
هیروكو (r Hiroko ژاپنی) فرزند سخاوتمند.
هیكارى (r Hikari ژاپنی) نور.
هیلارى (r Hilary لاتین) شاد، از ریشهى لاتین.
ادامه مطلب: حرف ( ی )
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب