دربارهی خلق و خوی ما ایرانیان
چند ماه پیش پژوهشی بسیار مهم منتشر شد که در آن ساخت شخصیتی هشتاد هزار نفر در ۷۶ کشور بر اساس گزینشها و ترجیحهای رفتاری مورد ارزیابی قرار گرفته است (Armin Falk et al. 2015). پوشش این پژوهش به لحاظ آماری ۹۰٪ جمعیت کرهی زمین را در بر میگیرد و از این نظر یکی از پردامنهترین کارهایی است که طی سالهای گذشته انجام شده است. پژوهش را جامعهشناسی آلمانی به نام آرمین فالک به همراه گروهش در پیوند با موسسهی نظرسنجی گالوپ انجام داده است. این پژوهش نمونهای گسترده از پژوهشهایی است که ترجیحهای رفتاری افراد را بررسی میکنند. در این پژوهش انتخابهای مردم دربارهی ریسکپذیری، سرمایهگذاری بر آموزش و بهداشت، صرف وقت، و گشودگی اعتماد به دیگری ارزیابی شده است.
دو نکتهی بسیار مهم از این تحقیق بر میآید. نخست آن که بسامد گوناگونی در درون کشورها، بیش از میان کشورهاست. یعنی اغلب کلیشههایی که دربارهی خلق و خو و صفات مردم یک کشور داریم نادرست هستند و در هر جامعهای هر نوع آدمی (البته با فراوانیهای متفاوت) میتوان یافت. البته این نکته به جای خود باقی است که به هر روی مردم کشورهای مختلف بر اساس برخی از شاخصهای پایه تفاوتهایی با هم دارند. با این همه این نکته که افراد «درون» یک جامعه در دامنهی چشمگیری نوسان میکنند بدان معناست که بسیاری از کلیشههای رایج که صفتهایی خاص را به مردم کشورهایی خاص منسوب میکند، نادرست است.
بعد از در نظر گرفتن این تنوع چشمگیر درونیِ جوامع، به این حقیقت میرسیم که میانگین دادهها دربارهی جوامع گوناگون تفاوتهایی معنادار با هم دارد. یعنی در ضمنِ این که تنوع ویژگیها در درون جوامع و کشورهای گوناگون چشمگیر است، در کل میتوان از خلق و خوی رایج در میان مردم یک کشور (ولی نه همهی مردم آن کشور) سخن گفت و آن را با ویژگیهای مشابه جوامع دیگر مقایسه کرد. این بدان معناست که با فرو نهادن کلیشههایی که «همهی مردم» را در کشوری «جور خاصی» فرض میکند، میتوان از رواجِ بیشترِ صفتی در میان مردم کشوری سخت گفت و تفاوت میانگینها در شدتِ بروز رفتاری را با هم مقایسه کرد.
بر این مبنا دادههایی که دربارهی ایران استخراج شده بسیار مهم و جالب توجه است. دادهها نشان میدهد که مردم ایران از بقیهی کشورهای دنیا از این نظر متمایز هستند که ترکیب عجیبی از صفاتی به ظاهر واگرا را نشان میدهند. این صفتها در کل منطقهی ایران زمین مشترک است. یعنی با وجود تجزیهی سیاسی منطقه طی دو قرن گذشته، همچنان نظام شخصیتی حاکم بر اهالی کشورهای قلمرو تمدنی ایران زمین بافتی یکدست و منسجم دارد. تنها تفاوت در این میان به مردم عربستان سعودی و ترکیه مربوط میشود که در صفتهای بردباری، حقشناسی، فداکاری و اعتماد به دیگری با بافت بقیهی این قلمرو تفاوت دارند. گذشته از این مورد، شش صفت اصلی که مایهی تمایز مردم کشورهای گوناگون بوده را در قلمرو ایران زمین (که حدود بیست کشور را در بر میگیرد) میتوان یکدست دانست و در همهی موارد شهروندان ایرانی لبهی تیز صفتها را نشان می دهد.
شش صفت اصلیای که در این پژوهش در مرکز توجه قرار داشته عبارتند از ماجراجویی و آمادگی قبول مخاطره (ریسکپذیری)، بردباری به معنای صبر و تحمل در برابر ناملایمات و پذیرفتنِ شرایط نامساعد، اعتماد به دیگری، حقشناسی و جبران کردنِ محبت دیگران (ارتباط دوسویهی مثبت)، کینهتوزی و تلاش برای تلافی آسیب ناشی از دیگران (ارتباط دوسویهی منفی)، و فداکاری و ایثارگری که عبارت است از مایه گذاشتن از خود برای رهاندن دیگری از خطر.
دست کم چهارتا از این شش شاخص مبنای تعریف اخلاق مدنی هم هست و میتوان گفت مردمی که اعتماد، حقشناسی، و فداکاری زیاد و کینتوزی کمی داشته باشند،اخلاق مدنی نیرومندتری هم دارند و متمدنتر هستند. دو صفت شکیبایی و ماجراجویی به پویایی و جنبش اجتماعی افراد مربوط میشود و بار اخلاقی خاصی ندارد، اما نشان میدهد که دارندگاناش چقد احتمال دارد سبک زندگی خود و موقعیت خویش را زیر فشار شرایط نامساعد یا به سودای دستیابی به شرایط بهتر تغییر دهند.
مردم ایران زمین و به ویژه مردم ایران در این پژوهش به نسبت سربلند از آزمون اخلاق بیرون آمدند. بر اساس این دادهها ایرانیان مردمی بسیار ماجراجو و ناشکیبا هستند. این را تا حدودی با نگاه به شمار زیاد مهاجرانی که از کشورمان به سرزمینهای دیگر کوچ میکنند میتوان دریافت. نارضایتی از شرایطی اجتماعی و سیاسی که به هر صورت با بسیاری از کشورهای بحرانزده قابل مقایسه نیست، وقتی به کوچیدن به کشوری دیگر منتهی شود و تغییر در شرایط زندگی و زبان و فرهنگ و گاه پیشه و موقعیت اجتماعی را به دنبال داشته باشد، ترکیبی از ماجراجویی و ناشکیبایی را نشان میدهد. ایرانیان در کل نسبت به میانگین جهانی ترکیبی ویژه در این مورد را نشان میدهند و در قلمرو باستانی ایران زمین تنها مردم عربستان سعودی و ترکیه هستند که به خاطر نپذیرفتن ریسک و تحمل و صبرشان در برابر شرایط نامساعد با ایرانیان تفاوت دارند و در سطح فردی راهبردی محافظهکارانه را نشان میدهند.
از سوی دیگر این نکته بسیار جالب توجه است که ایرانیان با شدتی که در سطح جهانی چشمگیر و درخشان مینماید، حقشناس و جوانمرد و نوعدوست هستند، و از سوی دیگر انتقامجو و کینهتوز هم به حساب میآیند. نکتهی شگفت آن که دو صفتِ ایثارگری/ فداکاری در حق دیگران و اعتماد به دیگری در ایرانیان همچنان بالاست و این با توجه به آشوبی که دهههاست منطقه را در خود غرقه کرده، شگفتانگیز مینماید.
مردم ایران واپسین انقلاب بزرگ تاریخ را تجربه کردهاند، و بعد از آن با طولانیترین جنگ قرن بیستم درگیر شدهاند. یعنی فروپاشی نهادهای کهن و یکی از پرتلفاتترین جنگهای فرسایشی تاریخ معاصر را از سر گذراندهاند، و همزمان با بحران فرهنگی و اجتماعی وخیمی هم دست به گریبان بودهاند. این که چنین مردمی همچنان سطح اعتماد بالایی در حد مردم آمریکا و کانادا را در خود نشان دهند و در زمینهی حقشناسی و فداکاری در سطح جهانی پیشتاز باشند، بسیار جالب توجه و نامنتظره است.
در کشور ما مدتهاست دم زدن از رذائل اخلاقی ایرانیان به نوعی مُد روشنفکرانه تبدیل شده است. یعنی مدام از سوی کسانی که گویا خود را ایرانی نمیدانند، شکایتهایی تند و افراطی را میشنویم مبنی بر این که ایرانیان جرثومهی بدخویی، خشونت، نژادپرستی، دزدی، کلاهبرداری و… هستند. از این نکتهی رفتارشناختی بگذریم که گویندگان این گفتمان خود ایرانی هستند و اغلب خودشان همهی این صفات را نمایش میدهند. از این نکتهی روانشناختی هم گذر کنیم که احتمالا شکلگیری این گفتمان تدبیری برای آرام کردن وجدان ناراحت برخی و ابراز برائت از بدخوییهایی واقعا موجود باشد. اما این نکته را نمیتوان ناگفته گزارد که به هر صورت آمار و دادههای عینی خلاف این تصور پرلاف و گزاف را نشان میدهد.
یکی از دلایلی که تودهی مردم این شکایتهای خود خوار پندارانه دربارهی خلق و خوی بیمار ایرانیان را با اشتیاق میشنوند و باور میکنند، آن است که در تمدنی باستانی و ریشهدار مانند ایران شماری فراوان از انسانهای بزرگ و سرمشقهای اخلاقی نیرومند تکامل یافتهاند و همگان آنچه که گرداگرد خویش میبینند را با این وضعیت آرمانی مقایسه میکنند، و با دیدن کاستیها و انحرافها از آن وضع بهینه دستخوش ناامیدی میشوند. معیار مقایسهی مردم ایران و سایر ملل دنیا هم اغلب رسانههای عمومیایست که غالب برنامههایشان اگر نگوییم عوامفریبانه است، دست کم عوامانه هست. یعنی گیر کردن در میان منگنهی وضعیت آرمانی بومی و تصویری خیالانگیز از وضعیت آرمانی مردم «بقیهی جاها» عاملی است که ایمان به پستی و فرومایگی ایرانیان و پذیرفتن گفتمانهای بیمار در این زمینه را آسان ساخته است.
ارزش کاوشهایی روشمند و عینی مانند آنچه که فالک و همکارانش انجام دادهاند، در آن است که خارج از این فریبهای ذهنی معیاری بیرونی و سنجهای قابل اعتماد و رسیدگیپذیر به دست میدهد و مقایسه و ارزیابی را در بافتی علمی ممکن میسازد. وقتی از این زاویه به خلق و خوی ما ایرانیان مینگریم، خطاها و انحرافهای گفتمانِ خودخوار پندارانه برایمان روشن میشود و چه بسا خط و ربطهای سیاسی پشت پرده یا مدارهای بیمارِ روانشناختی بازتولید کنندهّشان نیز برایمان محل پرسش شود. آشنایی با پژوهشهایی از این دست شاید برای دوستانی که عادت به خودخوارپنداری دارند و با افتخار از رذائل اخلاقی و پستی و فرومایگی «ما ایرانیها» در ذهنشان دم میزنند، آموزنده باشد.
متن پژوهش مورد نظر را میتوانید در پیوند زیر بیابید:
ادامه مطلب: عملیات انتحاری: ارزیابی یک راهبرد