علل اجتماعی شکست مصدق
مصاحبه با روزنامهی قانون، 1394/5/28
(پرسشگر: علی طجوزی)
س: برای شروع بحث می خواهم كمی درباره شرایط اجتماعی آن روزها و فضایی كه باعث برآمدن مصدق شد توضیح بدهید.
ج: اولین نكته ای كه باید در نظر گرفت این است كه دكتر مصدق، وثوق الدوله وقوام الدوله،ازدولتمردان قدیمی دوران مشروطه به شمار می آیند.درواقع یك نسلی از سیاستمداران قدیمی كه درمشروطه فعال بودند؛مثلا دكتر مصدق در 17یا 18 سالگی مستوفی می شود.این گونه افراد كه بعدهاهركدام یك سیاستمدار معروف می شوند متعلق به نسل قدیم هستند.فروغی هم از همین نسل است. ضمن اینكه از خانوادههای با نفوذ قاجار هم هستند.به عبارت دیگر سیاست ایرانی رامی شناسند وآن را به ارث بردهاند. از جایگاه تثبیت شده ای هم برخوردارهستند ونیازی هم نیست كه برای كسب جایگاه بجنگند. غوغا سالارنیستند.ویژگی ای كه در نسلهای بعدی سیاستمداران كه بعضا از طریق مطبوعات وارد سیاست شده اندمثل سیدضیاءویامحمدمسعود دیده نمی شود.درواقع بعد از 1310به بعد نسلی ازسیاستمداران جوان داریم كه آنهایاتحصیلكرده اروپا هستندویابافرهنگ اروپا آشنا هستندوارتباط دارند.همچنین ازنظر ساخت وخاستگاه طبقاتی كاملا بانسل قدیمی متفاوت هستند وخاستگاههای گوناگون دارند. به تعبیردیگرمی توان گفت مصدق آخرین نسل ازسیاستمداران ایرانی است وبعد از وی چرخشی در سیاستمداران رخ می دهد.افرادی میآیندکه روشنفکر هستند و همگی به نسل جدید و جوان تعلق دارند.كسانی مانند منصور ،هویدا و امثال اینها كه تقریبا هم سن وسال شاه هستند و دوران كوچكی وبچگی شاه را ندیده اند چرا كه رابطه شاه و مصدق مثل رابطه عمو وبرادرزاده یا پدر وپسراست كه به چشم یك بچه به اونگاه می كردند.رابطه فروغی وشاه هم از همین جنس است. به همین دلیل شاه نسبت به نسل قدیم سیاستمداران آن اتوریته واینکه بتواند مستبدانه حرف خودش را بزند را ندارد؛حرفش هم در برابراینها خریدار چندانی نداشت. از سوی دیگراین افراد کسانی هستند که به شدت به اصول مشروطه پایبندند. در واقع شرایط اجتماعیایران دارای یک جنبش جدی و فعال سیاستمداران است که جنبش مشروطه را به پیروزی رساندهاند. در دوران پهلوی هماینها فعال هستند ولی درچارچوب نسبتا متمرکز شاهی مقتدر قرار گرفتهاند. از 1320تا25 هم یک آشفتگی داریم که آن هم به دلیل اشغال مملکت در جنگ جهانی دوم است که قوای روس همچنان درایران مانده اند.دراین زمان هم باز نسل قدیم سیاستمداران کم وبیش حضور دارندوپس از تخلیهایران است کهاین نسل جدید آرام آرام وارد صحنه میشوند.از 1320 تا 28 مرداد 32 میتوان گفت که کشور ازحالت اشغال خارج شده است امامیدانهای نفوذخارجیها همچنان سر جای خوداست؛درجنوب شرکت نفتایران و انگلیس است ودرشمال حزب توده حضور دارندکه بقایای شوروی هستند.همچنین جنبههای نظامیآنهانیزدربرخی مناطق مانند آذربایجان وکردستان فعالیت میکنند.درواقع دراین فضابایدظهورمصدق را دید.
س: چگونه؟
ج: یکی از ویژگیهای مصدقاین است که متعلق به نسل قدیمیاست که تامدتی از سیاست خارج است.یعنی ازدوره رضاشاه چندان فعال نیست.ضمناینکه طی فاصله 1301تا 1304مصدق هوادار اقتداررضاخان است ومخالف سرسخت شاه شدن او.یکی ازدیگر ویژگیهای اخلاقی مصدق جسارت وراستگویی جدی اوست.دردورهای که مصدق درمجلس باتغییر سلسله قاجاربه پهلوی مخالفت کرد،تقریبا تمام نخبگان سیاسیایران موافقاین ماجرا بودند.یعنی از میان نخبگان طرازاول تنها بهار،آیتا… مدرس ومصدق مخالفت خود را اعلام کردند.دراین بافت است که مصدق دوباره به صحنه میآید.مصدق در دوره رضاشاه بهعنوان یک سیاستمدار جسور و محبوب مطرح است ولی یک صدای تک است وسال 1329سازماندهی خاصی نمیکند. تا انتخابات مجلس که به شدت مهندسی شده بود و با اعتراض شدید مصدق و بسیاری دیگر مواجه شد که شاه انتخابات را لغو میکند ومجددا انتخابات صورت میگیرد.درواقع نقطه شروع نهضت ملی است.نکته مهم دیگر حقوقدان بودن مصدق است به طوری که رفتار سیاسی او را میتوان رفتارسیاسی حقوقدانانه دانست.خیلی خیلی هم قانونمدار است،حتی در حوزه بین المللی هم همین طور است.درداخل هم به همین نحو عمل میکرد.
س: یعنی بدون اماواگرکاملا قانونمندعمل میکرد؟
ج: البته اخیرا اما واگرهایی مطرح شده است که درجای خود قابل بحث هستنداماکدام یک ازدولتمردان آن دوره اماواگر دنبالشان نیست.بحث ما دفاع وحمله نیست ولی نسبت به بقیه آدمهای آن دورهاین فرد در چارچوب قانون گام بر میدارد وحرف میزند.تمرکزش هم تغییر وبازنویسی واصلاح قانون اساسی است.
س: از مصدق ووثوق الدوله نام بردید.البته شایدکمیازبحث دور شویم.امااین مرد،وثوقالدوله سیاستمدار کوچکی نبود ودر زمانی هم توانست با فریب شوروی آن راوادار به خروج ازایران کند.این کار در نوع خودش کار بسیار مهم وماندگاری محسوب میشود اما میبینیم که نام وثوق الدوله ماندگار نمیشود. پرسش اصلی این است که اگر نفت را از مصدق جدا کنیم آیا بازهم نام مصدق ماندگار میشد؟
ج: وثوق الدوله به هر ترتیب یک دولتمرد بسیار مهم درتاریخ ایران است اما با مصدق تفاوتهایی دارد. یکیاینکه بسیارجاه طلب است وبه نظرماین مسئلهای است که باعث شده از چشم بیفتد. مسئله دیگر هم چندوچونی در مورد مسائل مالی او است. ضمناینکه آدم حزب سازی هم است. مثل حزبی دموکراتی که راه میاندازد.این حزب را وثوق الدوله در برابرحزب توده علم میکندکه نسبتا هم موفق است.آدم بسیار توانایی در عرصه سیاست هست وبسیار موثرهم هست.ولی کلا خوشنام نیست وبایدبگویم که واقعا هم وزن مصدق نیست.
س: یعنی دکتر مصدق بدون نفت هم ماندگار میشد؟
ج: بله. به رغماینکه هردو متعلق به نسل قدیم سیاستمدارانایران هستندامارفتار سیاسی متفاوتی داشتند.
س: برگردیم به بحث.به یک سال و28 روز قبل ازکودتا.درآن هنگام ودرروز 30 تیر 1331 که مصدق علاوه بر حمایتهای مردمیوحزب توده ،ازحمایت کامل وپرقدرت سران جبهه ملی هم برخوردار است.دراین مدت چه اتفاقی میافتد که یک سال بعداین حمایتها رنگ دیگری میگیرند؟
ج: باید به دو نکته اشاره کرد؛یکی رفتار سیاسی ودیگری رفتار استقلال طلبانه وی است.این رفتارها دقیقا در امتداد شعارها واهداف مشروطه است.رفتار سیاسی مصدق یک رفتار استقلال طلبانه است. دقیقا در امتداد شعارهای مشروطه است که استقلالایران از استعمار غرب را هدف گرفته است.به عبارت دیگر رفتار سیاسی مصدق را در امتدادمشروطه میتوان قرار داد.اگر گفتمان مصدق را تحلیل کنیم به دو رکن بر میخوریم. یک استعمارودیگری استبداد.جالب است که در آن دوره استبداد نداشتیم و مطالبی هم که درمورد استبداددر آن زمان مطرح میشودبرای دوره رضا شاه است.چون که محمد رضا شاه درآن دوران مستبد نیست ومحبوب هم هست.اوج محبوبیت او و در سال 1325وبعد از آزادی آذربایجان است که به عنوان یک شاه جوان دموکرات و محبوب مطرح میشود. البته شواهدی هم هست که نشان میدهد که از ابتدا آدم مستبدی بوده وخلق وخویاش جوری بوده است كه میخواسته تمام امور را خوددردست بگیرد.منتها تا 1332که به نوعی دوباره عنان قدرت را در دست میگیرد در ظاهر هم باز آدم مستبدی نشان نمیدهد.
س: خباین رفتار را دکتر مصدق هم داشتند.به عنوان مثال تقاضای دوم برای افزایش اختیارات.این دو چه فرقی با هم دارند؟
ج: من استبداد به معنی به دست گرفتن زمام امور را همیشه هم بد نمیدانم. بسیاری از شخصیتهای بزرگ تاریخ هم مستبد بودند. فکر میکنید گاندی مستبد نبوده؟ یا ماندلا چطور؟ میخواهم بگویم که متمرکز کردن قدرت موقعی خطرناک و فساد آفرین است که پیامدی سرکوبگرانه وناجور داشته باشد. البته هر دو هم تغییرات مورد نظر را از طریق راههای قانونی تعقیب میکردند اما مصدق در برابر مخالفانش بسیار روادارانه رفتار میکرد.
س: فقدان نهادهای مدنی قوی در سقوط دولت او چقدر تاثیر داشت ؟
ج: نهادهای مدنی تا حدودی داریم واین گونه نیست که صحنه خالی باشد.کلی احزاب داریم.البته یک باور غلط وجود دارد که تنها حزب مدرن آن دوره را حزب توده میدانند.درحالی که حزب توده یکی از احزاب است که توسط شوروی که بزرگترین ابرقدرت دنیا از نظرپهنه جغرافیایی ونیروی نظامیوانسانی بود، تغذیه میشد.حزب توده هم شعبه سیاسی آن کشور درایران بود.درعین حال حزب توده جاسوس شوروی نبود.باید توجه داشت که جاسوس باگماشته سیاسی فرق دارد.جاسوس یعنی خبر چین که مهمترین جاسوس روسهادرایران،آن زمان تیمسار مقربی بود که ارتباط چندانی هم با حزب توده نداردوبیشتربر اساس منافع شخصی است.بنابراین حزب توده شعبه سیاسی شوروی درایران است که تا آخر طرفدار مصدق نیست.در مقاطعی هواداری از نهضت ملی میکند. فرض آنها براین بود که دوران مصدق دورانی زودگذر است واینها قدرت را در دست میگیرند. میخواهم بگویم که درآن دوران نهادهای مدنی داریم. یكسری احزاب ویكسری هم جبهههایی هستند مثل جبهه ملی که بسیار پیچیده وشاخه شاخه است؛ اتفاقا سازمان نیافتن ومتمرکز نشدن آن به خاطر خود مصدق است. در حالی که میتوانست تبدیل به یک حزب فراگیر بزرگ شود.
س: مصدق مانع متمرکزشدن جبهه ملی شد؟
ج: مصدق کاری که نکرد و بسیارهم نقدبه آن وارد استاین است که از سازمان یافتگی هوادارانش جلوگیری میکرد.جای بحث هم دارد که چرااین کاررا میکرد. یعنی مثلا از تشکیل میلیشیا یا سپاه ملی برای حمایت ازنهضت ملی خودش جلوگیری میکرد.در حالی که شرایط برای رخ دادن چنین اتفاقی فراهم بود.محمل قانونی هم میتوانست داشته باشد.
س: میتوانست یا باید ساخته میشد؟
ج: میتوانست به راحتی ساخته شود.
س: تشکیل میلیشیا اصلا لزومیداشت؟
ج: بله، اگر چنین نیرویی داشتیم خودش واکنش نشان میداد وکودتا احتمالا به نتیجه نمیرسید. شرایط نشان میدهد که در تهران آن دوره که جمعیت چشمگیری داشته، تخمینی که برای چنین نیرویی میزنند حداقل بین 20 تا 30 هزار نفر است. یک عده مخالف هم داشته که برخی سلطنت طلب بودند وبرخی هم از نظر اقتصادی متضررشده بودند وناراضی بودند.البته کودتا یک فرایند پیچیدهای است که برخی مردم هم به آن میپیوندند.خیلی هماین طور نیست که هر کسی 28 امرداد درخیابان است دارند از جایی پول میگیرند. نقطه شروع یاهسته مرکزی به نظرمیآید که چند صدنفرند.دراین حالت اگر میلیشیا وجود داشتند جلوی آن رامیگرفتند.
س: این باعمل با فرآیند دموکراسی که دکتر مصدق دنبال آن بودتعارض ندارد؟
ج: فکر نمیکنم تعارض داشته باشد.چون وقتی که نیروی شبه نظامیدرگیر است نیروی شبهنظامیبایدباآن درگیر شود.
س: مگرخودکشور نیروی نظامییا انتظامی نداشت ؟
ج: باید به نکاتی توجه کرد.یکیاینکه قویترین ومنسجم ترین نیروی نظامیای که آن دوره داریم ارتش است که به دربار وصل هست. نکتهای رابه نقل از آقای مهندس پرویز ورجاوند عرض میکنم که نقل از یک شاهد عینی است که میگوید مجریان کودتا تا ظهر 28 امردادفکر میکردند که کودتا شکست خورده است. تمام شواهد نشام میدهد که آنها تیم کوچک با اندوخته مالی کم با ارتباطات نسبتا محدود بودند وفکر میکردند که حرکتشان به سرانجام نرسیده است. منتها چرخشهایی انجام شد که ورق را برگرداند.
س: نیروی نظامیچگونه اثر گذاری کرد؟
ج: یکی از لحظاتی که سکه میچرخد موقعی است که سرگرد نوذر رستمیفرمانده یگان تانک در دوشان تپه بود. این آدم با تعدادی تانک درحالی که هنوز صبح است وهنوز اتفاق خاصی نیفتاده همین که میبیندشهرشلوغ شده است به هواداری دربار سمت نخست وزیری حرکت میکند.این یکی از فاکتورهای مهم در پیروزی کودتا به شمار میآید. بعدها هماین آدم سپهبدشدزیادهم سروصدای آن را هم درنیاوردکه چه کرده ونکرده است. اسناد نشان میدهد که یکی ازعواملی که نشان دادمیتواناین فرآیند را ادامه داد همین عمل او بوده است.این آدم اصلابه جایی وابسته نبودوصرفا به هواداری دربارتادیدشلوغ شده است سرخوددست به چنین کاری زد.
س: ازمیان عوامل خارجی ،داخلی وعملکرد دکتر مصدق کدام یک درسقوط دولت وی بیشتراثر داشتند؟
ج: یک نکتهای که بایدبه آن توجه کردعدم حضور شاه درایران است.یعنی شاه ازماجرا بی خبر است.
س: پس دیدارباکرومیت روزولت برای چه بوده است ؟
ج: دیدار و صحبت کردند ولی درمورد 25 مرداد.امادر روز 28 مرداد جزو سازمان دهندگان نیست. یعنی آدمیاست که تلاشی کرده وشکست خورده و فرار کرده است. در این سه روز شواهد محکمی از حضور شخص شاه درمدیریت و برنامهریزی وسازماندهی وجود ندارد و نشان نمیدهد که شاه نقش خاصی داشته باشد. ضمناینکه تا پیش از این هنگام مجلس همچنان حضور دارد و در حضور مجلس شاه نمیتوانست مصدق را عزل کند و بنابراین برنامهی درازمدتی هم قابل تصور نبود. مجلس البته در حالت سقوط بود وشاه میتوانست ازطریق آن عمل کند. این که چراشاه از مجرای مجلس اقدام نکرد جای بحث دارد.
س: مگر عزل مصدق قانونی نبود؟
ج: نه. چون دستخط برای شاه نبوده، کاغذ، کاغذ دربار نبوده است کسی که نامه را میبرد پیک دربار نیست وتنها امضای سند از شاه است. سندی هم که مدام منتشر میشود، سند قانونی دربار برای عزل نخستوزیر در سنت سیاسی آن زمان نیست. دراین میان شاه چندان نقشی ندارد ومخالفان مصدق بسیار مهم هستند که زمانی از یارانش بودند. آیتا… کاشانی،حسین مکی و مظفر بقایی را در جبهه مخالفان مصدق میبینیم. نیروی خارجی را داریم که بیشتر لایههای غیرموثر را فعال میکند. هر چند روزولت نوشته است کهاین کودتا را ما انجام دادیم در واقعاین اولین کودتای موفق سیا است که بعدها باعث افزایش بودجه سیا وکارهای دیگر آنان میشود. این کودتا ضمنا کودتایی است که بسیار بد هم برنامهریزی واجرا میشود. اما میان عوامل مختلف یک همگرایی رخ میدهد. ضمناینکه بسیاری ازافرادی که شب 28 مرداد مهم میشوند در این فرآیند چندان حضور نداشتند؛ مثل خود سپهبدزاهدی. در واقع نیروهای حاشیهای هستند که بسیارتعیین کننده میشوند. مثل همین فرمانده یگان تانک، یا کسی مثل شعبان جعفری و دار و دستهای هم تیپ آنها.
س: به نظر شما حزب توده میخواست که مصدق برود یا بماند؟
ج: این بحث را بیشتر دکتر هرمیداس باوند دنبال کردهاند و معتقد هستند که سیاست شورویها حفظ وضع موجود و در نتیجه حمایت از انگلستان بود. چون با رفتن مصدق آمریكاییها وارد میشدند و آنها در لبه جنگ سرد قرار میگرفتند. در ابتدا هم به دولت دکترمصدق هشدار دادند ولی بعدها اینکه چه کار میتوانستند انجام بدهند و ندادند باز هم جای بحث دارند.
س: این کودتا را آمریکاییهادرحالی ساماندهی کردند که یکی ازبرنامههای جبهه ملی به نوعی جایگزینی آمریکا به جای انگلستان به عنوان استعمارگر پیر بود؟
ج: این کار یکی از برنامههای اولیه جبهه ملی است. آنهامیخواستند با این قدرت جدید غیراستعماری بازی کنند و البته کمیسادهلوحانه بود. چون از اتصالات و ارتباط پشت پردهی این دو بیخبر بودند؛ اینکهاین دو کشور تازه از جنگ خارج شده، با هم در جنگ متحد بودند ودر قالب شرکتها و کمپانیهای نفتی پیوندهایی با هم داشتند را نادیده گرفته بودند؛ یک مقدار خوشخیالانه نگاه میکردند. در این میان قطعا هوادار اینکه آمریکا در ایران پایگاه پیدا کند نبودند. کودتا هم در ابتدای کارچندان آمریکایی نبوده وتقریبا بخش عمدهای از نیروها دست انگلیس را پشت پرده میدیدند. به لحاظ سیاسی هم چنین بود.
س: اگر دولت مصدق سقوط نمیکرد با توجه به وضعیت اقتصادی ومالی پابر جا میماند یا سقوط میکرد ؟
ج: خرابی وضعیت اقتصادی آن زمان از چیزی که میگویند کمتر بوده است. شاخصهای اقتصادی هم آنقدرها افت نداشته است. وضعیت به گونهای نبوده که بگویم در تنگنای وخیم اقتصادی قرارداشته است. طبق گفته دکتر علی رشیدی 20 درصد افت شاخص داشتهایم. نکته جالب در آن زمان افزایش صادرات است که رشد کرده است. به نظرم با فروش اوراق قرضه میتوانستند اوضاع را کنترل کنند که در حال انجام آن هم بودند. در آن مقطع سیاست چاپ اسکناس و فروش اوراق قرضه سیاست درستی بوده است. خیلی هم نباید بهاین کار بد نگاه کرد. به نظر دراین باره اغراق هم میشود ودولت دراین دوره چندان به پول نفت وابسته نیست. به عبارت دیگر چندان پول نفت از طرف انگلیسیها وارد ایران نمیشد و باور اینکه اقتصاد نفتی که بعدها و حتی تا این دوره وجوددارد در آن زمان هم بوده یک باور نادرستی است.
س: چه دولتی داریم؟
ج: دولتی مستقل ازپول نفت که تازه میخواهد پول نفت را به دست بیاورد. وابستگی دولت به پول نفت در واقع از دهه 40 آغاز میشود و پولدارشدن دولت از نفت هم به دهه پنجاه باز میگردد و نباید آن را به آن دوران پیش از آن تعمیم داد. ضمناینکه باید توجه داشت که دولت مصدق به شدت پشتوانه مردمی دارد. این مسئله خیلی مهم است. چرا میگویم پشتوانه مردمی؟ ببینید بعداز 28 مرداد مصدق آدم بد داستان میشود و هر سال این روز را به طور رسمی جشن میگرفتند و به آن قیام مردمی میگفتند. کل دوره 25 سال بعد از آن از طریق تمام رسانههای عمومی این گونه آموزش میدهند که مصدق آدم خوبی نبوده وقیام مردمیاو را سرجای خود نشانده است. بعد از انقلاب هماین اتفاق درمورد مصدق رخ داده است وچندان از نظر دولتی محبوب نیست و تبلیغاتی برای او نمیشود. بزرگداشتی برای او برگزار نمیشود وتصویر روشنی هم از او ارائه نمیشود. منتها همچنان اگر افکار عمومی را افکارسنجی کنید برخی حتی نگاه اساطیری به او دارند. ضمناینکه اساطیری دیدن وی ایرادهایی دارد اما یک معانیای هم در خود دارد. نشان میدهد که بالاخره این فرد به عنوان یک سیاستمدار بسیار محبوب بوده که به رغم گذشت 62 سال همچنان به عنوان یک قهرمان به او نگاه میکنند. ضمناینکه بر برخی از رخدادهای بین المللی هم تاثیر گذاشته است. مثل زمانی که ناصر میخواست کانال سوئز را ملی کند گفت به پیروی از مصدق این کار را میکند. حتی بودجه سازمان سیا بعد ازاین دوره بود که افزایش پیدا کرد و تثبیت شد. به عبارت دیگر در مورد این که دولت مصدق از نظر اقتصادی یا پشتوانه مردمیسرنگون میشد من تردید دارم که این گونه میشد. اما در مورد اینکه از نظر سیاسی و نظامی پایدار میماند تردید ندارم که نمیماند. دولت مصدق وحدتی که باید بین سیاستمداران تولید میکرد –و در مقطعی هم انجامش داد- را نتوانست حفظ کند و یاران سابقش به دشمنش مبدل شدند. بن بستهای قانونی در مقابل او به وجود آمد که به انحلال مجلس منتهی شد و همچنین نیرویهای نظامی مخالف او جدی بودند. به نظرم سقوط دولت اوحتمیبود ولی دلیل اقتصادی و اجتماعی نمیتوانست داشته باشد.
س: پرسش آخرم کمیانتزاعی است. اگر به هر شرایط دولت وی پابرجا میماندباتوجه به رفتارهای سیاسی به نظر شما او مسیر دیکتاتوری را طی میکردیادموکراسی را ؟
ج: برایاین منظور باید رفتار کل زندگی یک سیاستمدار را ببینید. مصدق خوشبختانه در دوران خیلی طولانی در سیاست است. رفتار سیاسی وی را میتوان رصد کرد. یك سری مسائل تغییر میکند و یك سری ثابت میماند که آن اخلاق دولتمرد است. با توجه به این الگو میتوان در او اخلاق یک سیاستمدار مردمسالار را دید. ضمناینکه مردم سالاری با پوپولیسم متفاوت است. مصدق یک مشروطهخواه مردمسالار است. حتی معتقدم یکی از دلایل محبوبیت او این است که آخرین تجلی روح مشروطه در سیاستایران است.
ادامه مطلب: گفتگو دربارهی کتاب اسطورهی معجزهی یونانی
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب