آیا در تاریخ میتوان معنای درستی از غیرت ارائه کرد و اگر چنین است جایگاه این واژه در جامعه ایران چگونه جا به جا شده است؟
در واقع غیرت بیش از آن که مفهومی تاریخی باشد، عاملی زیستشناختی است. در زبان مرسوم ما یک دوقطبی غیرت/ حسادت داریم که دو سویهی مردانه و زنانه از احساس و رفتاری را نشان میدهند که پذیرفتنی یا حتا ستودنی قلمداد شده است. مفهوم بنیادین آن عبارت است از انحصارجویی جنسی، و نگرانی از این که مبادا افراد خویشاوند فرد –به ویژه جفت جنسیاش- با کسانی «غیر» ارتباط جنسی برقرار کنند. یعنی به طور مشخص این کلمات به حصربندی فعال و اغلب خشونتآمیز فعالیت جنسی دیگران اشاره میکنند. خواه این خشونت فیزیکی و علنی باشد، که اغلب در مردان دیده میشود و با کلمهی برچسب معرفی میشود، و خواه خشونتی کلامی و رفتاری و پنهانیتر باشد، که بیشتر در زنان رواج دارد و حسادت نامیده میشود.
شما اشاره کردید که این مفهوم زیستشناختی است، منظورتان از این تعبیر چیست؟
منظورم این است که غیرت/ حسادت در این معنا یک رفتار عام در میان تمام جانورانی است که جماعتها و گروههایی بزرگ تشکیل میدهند. رفتارهایی همسان با انسانِ غیورِ حسود در پرندگان، پستانداران و حتا حشرات و بندپایان دیده شده است.
ولی آنها جانور هستند و ما انسان هستیم. به نظر نمیرسد بتوان مفهومی فرهنگی مثل غیرت و حسد را به جانوران هم تعمیم داد؟
چرا به نظر نرسد؟ این بار فرهنگی را ما روی این موضوع گذاشتهایم. برخی از رفتارها در کل جوامع انسانی در سراسر تاریخ مشترک بودهاند، مستقل از زبان و نژاد و زمان و مکان و سطح پیچیدگیشان، و یکی از آنها همین برآشفته شدن از جفتگیری خارج از محدودهی افراد خویشاوند، به ویژه شریک جنسی است. بنابراین اتفاقا چنین رفتاری با گونهی ما پیوند خورده و نه با فرهنگی خاص. دقیقا همین رفتار را در شامپانزهها، مرغهای ماهیخوار، شیرها و گونههای پرشمار دیگری میبینیم. بنابراین اصولا با رفتاری ویژهی انسان سر و کار نداریم. هر جانوری که رفتار جفتگیری پیچیده و مغزی درشت داشته باشد و در جماعتی و گروهی زندگی کند، به جفت خود همچون عاملی ارزشمند برای پروردن فرزند (مادهها) یا فراهم آوردن منابع (نرها) نگاه میکند و نگران است که مبادا دیگران از این منبع استفاده کنند. به همین خاطر به شکلی فعال جلوی ارتباط جفت خود با دیگران را میگیرد و این هستهی مرکزی مفهوم غیرت/ حسادت جنسی است.
با این تعبیر که میفرمایید انسان و جانوران تفاوت ذاتی چندانی با هم ندارند.
نه خیر، اصولا که تفاوتی ذاتی ندارند، جز آن که انسان جانور چندان خوبی نیست! اما در این مورد خاص کافی است قدری از دور به عینیت رفتارها و الگوهای تکاملی پشتشان بنگریم تا شباهتها را دریابیم.
اما غیرت در تاریخ و ادبیات خلاف تصور عموم مردم واژهای کلی است و شامل مصادیقی چون غیرت ملی، دینی، انسانی، محارم و … میشود. چرا وقتی گزارشگری یک بازی ملی را گزارش میکند و از این واژه بهره میبرد به مذاق عموم خوش میاید، اما در مصادیق دیگری چون محارم و … این واژه کاملا رویهای عکس پیدا میکند؟ از سویی اصرار عموم بر اینکه غیرت بر محارم صرفا امری نکوهیده نیست از چه باور جمعی نشات میگیرد؟
حقیقتش آن است که این کلمات به طور خاص به همان محدودهی ارتباط جنسی مربوط میشوند، و گهگاه از این دایره خروج کرده و به صورت استعارهای در جاهای دیگر هم به کار گرفته میشوند. وقتی کسی میگوید دربارهی دین یا قبیلهاش غیرت دارد، در واقع دارد همان رفتار تهاجمی و خشونتآمیزی که به حصر و جداسازی جنسی خویشاوندانش مربوط میشد را به موضوعهایی کلانتر فرافکنی میکند.
چه شد که ما غیرتی شدیم و چه کسی در طول تاریخ اجتماعی ایران این وظیفه را به مردان محول کرد؟
من دربارهی مفهوم غیرت بدان شکلی که در رسانهها به کار گرفته میشود سه نقد دارم و فکر میکنم سه خطای روششناسانه باعث شده این مفهوم مبهم و مهآلود شود و اشتباههای گاه خطرناکی به دنبالش بروز کند. یکی، همین نادیده گرفتن تبارنامهی عینی و روی زمین موضوع است، که در نهایت خاستگاه تکاملی و عمومیت جانورشناسانهی این الگوهای رفتاری را برملا میکند. دوم آن که انگار مردم ایران فکر میکنند غیرت/ حسد امری وابسته به فرهنگ خودشان است و در سایر کشورها و فرهنگها نظیر ندارد. این هم به کلی غلط است. الگویی که حرفش را زدیم در همهی جوامع شناخته شده –حتا جوامع بدوی و باستانی- کاملا رایج بوده و هست و اتفاقا طی دهههای گذشته در ایران تحولی ناگهانی و نوعی خوداندیشی در این مورد را میبینیم.
بنا به حرفهای قبلیتان سومی لابد به تمایز جنسی موضوع بر میگردد. آیا میشود غیرت زنانه را با غیرت مردان همسنگ کرد؟ چرا این وجه معانی متعددی حتی در استفاده در جنسیت فاعل متفاوت معنا میشود. مثلا زن غیرتی معنایی معادل مرد غیرتی ندارد؟
بله این ایراد سوم است. اغلب فرض میشود غیرت امری مردانه است و ما به ازای زنانه ندارد. در حالی که چنین نیست. ما یک الگوی رفتاری کلی داریم که عبارت است از «نگرانی از جفتگیریِ جفت با دیگران»، که در طیفی از رفتارها تجلی پیدا میکند. یکی سراغ رقیب بالقوه میرود و با مشت او را کتک میزند و دیگری یواشکی پشت سرش شایعه درست میکند. انگیزه و علت برانگیزانندهی رفتار و هدف و غایتش همیشه یکی است و با یک چارچوب و با یک طیف از پیامدها هم اجرا میشود. اینها را میشود غیرت یا حسادت نام نهاد، و البته درست است که مردها بیشتر مشت را انتخاب میکنند و زنها بیشتر زبان را، ولی واژگونهاش هم در مواردی دیده میشود.
چقدر این واژه دستاویز به محاق کشیده شدن زنان در بسترهای اجتماعی شده است؟
باز به نظرم ما با تقارنی در میان دو جنس روبرو هستیم. یعنی عمیقا شک دارم محدودیت اجتماعی تحمیل شده به مردان و زنان با دستاویز این مفاهیم، تفاوت خاصی با هم داشته باشند. شدتها به نظرم یکی است، اما الگوهای اجرا متفاوت است. در هر صورت پیامد هر شکلی از محدودسازی ارتباط و رفتار که شالودهی عقلانی و اخلاقی روشن نداشته باشد، نامطلوب است. این که محدودیتی تنها به خاطر حس شخصی یک نفر به یک نفر دیگر تحمیل شود، به خودیِ خود هیچ توجیه اخلاقیای ندارد.
آیا با توجه به سبقه تاریخی این واژه در فرهنگ اجتماعی ایران میتوان آن را از معنا تهی کرد و در جایگاه خود نشاند یا مجبور به مبارزه با این واژه و مفهوم مستتر در آن هستیم؟
در زمانهی ما گسترش رسانهها امکان نوعی هماندیشی جمعی را فراهم آورده، به شکلی که پیشتر در این مقیاس به کلی ناممکن مینمود. همین ماجرای کشته شدن رومینا به دست پدرش را در نظر بگیرید. در کل جوامع همیشه قتلهایی از این دست رخ میداده است، اما اغلب در زیر چتر تابوهای خانوادگی و عشیرهای اصولا موضوع برملا نمیشده و یا در همان مقیاس خانوادگی پذیرفته میشده است. امروز اما چنین رخدادهایی برملا میشوند، موضوع بحث و اندیشه قرار میگیرند، و افکار عمومی دربارهشان داوری میکنند. دزدی و خباثت و وطنفروشی و جنایت در روزگار ما بسیار بیش از گذشته فاش و نمایان میشود و بدنامیها و واکنشهایی بسیار گستردهتر و تندتر را بر میانگیزد. در میان این گروهها که گفتید البته به نظر میرسد مجرمان همبسته با غیرت زودتر از دزدان و جانیان دارند متوجه تحولات تاریخی اطرافشان میشوند!
چگونه میتوان بستر جامعه را آماده کرد تا با فرهنگ غلط و مصطلح در جامعه جنگید و ایا چنین کاری لازم است؟
به نظرم مسیری که جامعهی ما در پیش گرفته درست و سازنده است. به سهم خودم فضای عمومی و رسانههای مجازی را رصد میکنم و تا جایی که دیدهام مسائلی که برای مردم مهم است و موضوع توجه و بحث قرار میگیرد، به راستی اهمیت دارد و به ندرت از جنس خبرسازیهای تبلیغاتی و سیاستزده است. یعنی مردم ایران گویی نوعی هوشیاری دربارهی اخبار و موضوعهای جعلی و ساختگی پیدا کردهاند و از بینشان امور جدی و مهم را درست گلچین میکنند. داوریهای جمعی هم اغلب خردمندانه و عاقلانه است. یعنی به نظرم چنین میرسد که عقل جمعی ما دارد کار خودش را درست انجام میدهد. وظیفهی ما در این بین آن است که در حد امکان زمینه را برای بحث و تبادل نظر بیشتر فراهم کنیم و دادههای غلط، ابهامها، خطاهای منطقی و گفتمانهای احساساتی غیرسازنده را مورد نقد قرار دهیم. در چنین شرایطی بسیاری از رفتارهای خطرناکی که با مفاهیمی مثل حسد مشروع و غیرت و شبیه اینها گره خورده بود، مورد بازاندیشی ریشهای قرار خواهد گرفت.