پنجشنبه , آذر 22 1403

فصل دوم: ایزدان سودمند و زیانکار – گفتار اول: آشوبِ تیامت

فصل دوم: ایزدان سودمند و زیانکار

گفتار اول: آشوبِ تیامت

تیامت دو سویه‌‌ی متفاوت و ناهمگون دارد. از سویی روایت بندهای نخستین انوما الیش نشان می‌‌دهد که او را به همراه آپسو در ابتدای کار ایزدی آفریننده و زاینده می‌‌دانسته‌‌اند که نقشی همچون مادرِ زندگان در آیین مانی را عهده‌‌دار بوده و به عنوان آفریدگار مادینه‌‌ی ازلی نقشی مثبت و مهم را در خلق هستی ایفا می‌‌کرده است. پیوند او و آپسو و در آمیختن آبهایشان با هم، به روشنی نمونه‌‌ای از ازدواج مقدس (hieros gamos) است که به خلق جهان از راه زاد و ولد منتهی می‌‌شود.

در دورانی متاخرتر، شاید به دنبال پیچیده‌‌تر شدنِ الگوی شهرنشینی و ظهور طبقه‌‌ی جنگاورانِ حرفه‌‌ای، شکلی از مردسالاری در نظام اسطوره‌‌ای جوامع باستانی میانرودان رایج شده، که تیامت و جفتِ کهنسالش آپسو را طرد می‌‌کرده، و نسلی جوانتر از ایزدان جنگاور و دلیر را جایگزین ایشان می‌‌دانسته است. در این زمینه بوده که تیامت همچون نمودی از آشوب و هاویه‌‌ی نخستین قلمداد شده است. چیرگی انکی بر آپسو و مردوک بر تیامت به سادگی رونوشتی از یک داستان عمومی و دیرینه است که غلبه‌‌ی ایزدی جوان و جنگاور بر والدِ فرتوت و دیرینه‌‌اش را نشان می‌‌داده است. روایتی که در غلبه‌‌ی اهریمن بر گیتی پس از زاده شدنش از زروان، و پیروزی زئوس بر خرونوس نیز نمونه‌‌هایش را می‌‌بینیم.

یکی از الگوهای خلقت هستی، چیرگی نظم بر آشوب است که امروز در منابع اسطوره‌‌شناسانه بیشتر با کلیدواژه‌‌ی آلمانی chaoskampf (جنگ با آشوب) شهرت یافته است. درباره‌‌ی همسانی تیامت و آشوب تردیدی وجود ندارد و تمام منابع اصلی اسطوره‌‌شناسی در این مورد توافق دارند[1]. این آشوب همان است که در روایت هسیود خائوس ( ) ‌‌نامیده شده بود و منظور از آن تهیا و فضایی بی‌‌شکل بود که در آغاز آفرینش پس از فاصله گرفتن زمین از آسمان پدیدار شد. این کلمه از ریشه‌‌ی هند و اروپایی *ghen- برساخته شده که «گشودن، باز کردن و فضا دادن» معنی می‌‌داده است و بقایای آن را در کلمه‌‌ی انگلیسی yawn به معنای خمیازه کشیدن می‌‌توان دید. نخستین اشاره به خائوس در کتاب زایش خدایانِ هسیود دیده می‌‌شود. در این متن خائوس ماده‌‌ی اولیه‌‌ی خام و بی‌‌شکلی است که جهان را با تمایز یافتنش پدید می‌‌آورد. هرچند خوانش اریک وویگلین[2] از این متن به گونه‌‌ایست که گویا سخن از خلق از عدم در میان است، کمابیش به همان شکلی که در سفر پیدایش تورات می‌‌بینیم.[3] این برداشت البته به نظرم نادرست است. چون مفهوم خلق از عدم به نسبت متاخر است و در منابع قرون نهم تا پنجم پ.م که دوران تدوین زایش خدایان تا تورات و است، اثری از آن در منابع باستانی – حتی در خودِ تورات!- نمی‌‌بینیم. این مفهوم در قرن اول پ.م رواج یافت و تا قرن دوم میلادی که آبای کلیسا آن را در الاهیات مسیحی نهادینه کردند[4]، همچنان نظریه‌‌ای حاشیه‌‌ای باقی مانده بود.

در تمام روایتهای یاد شده، تقابل میان نیروهای نظم و آشوب به دو جهتِ بالا و پایین منسوب می‌‌شود. نخستین آیه‌‌ی سفر پیدایش به خوبی این تقابل را نشان می‌‌دهد:

‏בְּרֵאשִׁ֖ית בָּרָ֣א אֱלֹהִ֑ים אֵ֥ת הַשָּׁמַ֖יִם וְאֵ֥ת הָאָֽרֶץ׃

In principio creavit Deus cælum et terram.

در اینجا هم نخستین آفریده‌‌ها آسمان (שָׁמַיִם/ / cælum) است که در برابر زمین (הָאָֽרֶץ/ / terram) قرار می‌‌گیرد.

چنان که از مرور متون باستانی بر می‌‌آید، در ادیان باستانی ایران زمین و سرزمینهای همسایه، نمونه‌‌های زیادی از جنگ با آشوب وجود داشته و در همه‌‌شان به همین ترتیب نیرویی زیرین و زمینی با نیرویی فرازین و مربوط به هوا درگیر نبرد بوده است. در حماسه‌‌ی بعل خواندیم که ایزدی اوگاریتی- فنیقی به نام بعل بر دیوی به نام یَم چیره می‌‌شود که همان اقیانوس اولیه است و نامش هم در فارسی وامگیری شده و کلمه‌‌ی یَم در معنای دریا را پدید آورده است. یَم در اصل کلمه‌‌ای کنعانی به معنای رود/ دریا است که در زبان عبری در قالب ים به همین معنا باقی مانده است. لقب دیگر او داور یا قاضیِ نَهَر (رود) بوده است.

نزد مردم اوگاریت، یم ایزدی بدخواه و ویرانگر بوده که با آبها پیوند داشته است و خلقت جهان با نبرد ازلی او و ایزدِ توفان –بعل – آغاز می‌‌شود. ایزدان اولیه یم را به خاطر کردارهای مخربش از آسمان و کوه مقدسِ سَپّان (جبل عَقرا) راندند. یم معمولا به صورت مار یا اژدهایی هفت سر نمایش داده می‌‌شود. در اساطیر فنیقی، یم فرزند خدای آسمان –اِل- بود و با ایزدِ توفان که بعل حداد نام داشت و فرزند ایزد دیگری به نام داگون بود، دشمنی داشت.

در روایتهای شهر اوگاریت، بعل حداد برادر بزرگتر یم و فرزند ال است و از این رو روابطی را نشان می‌‌دهد که با موقعیت زروان و دو پسرش اهورامزدا و اهریمن در روایت زروانی همسان است. در این نسخه ال فرزند دیگری به نام موت هم داشت که نامش به معنای مرگ است و همان است که در عبارتهایی مانند ملک‌‌الموت باقی مانده است. او ایزدِ جهان زیرین و دنیای مردگان بود. یونانیان که بخش مهمی از چارچوب دینی و اسطوره‌‌شناختی آریایی قدیم خود را بر مبنای روایتهای فنیقی بازسازی کرده بودند، ال را با خرونوس، بعل را با زئوس، یم را با پوزئیدون و موت را با هادِس همتا فرض می‌‌کردند. یم و بعل در ابتدای آفرینش با هم جنگیدند و یکدیگر را به قتل رساندند، اما هردویشان کمی بعد باز زاده شدند و این احتمالا نوعی چرخه‌‌ی طبیعی مرگ و رستاخیز گیاهی را باز می‌‌نموده است.

دست کم در یکی از کتیبه‌‌های بازمانده از فنیقیه، نام «ی-م» به صورت «ی-و» نوشته شده و این نامی است که می‌‌تواند «یَهَو» نیز خوانده شود. اگر این نام به سادگی خطای کاتبی نباشد و به سنتی متمایز از نامگذاری یم دلالت داشته باشد، می‌‌تواند به سادگی دشمنی ریشه‌‌دار و عمیق یهوه و بعل، و معنای درگیری میان کاهنان یهوه و بعل را در روایتهای تورات[5] توضیح دهد. در این حالت، یهوه همان یمِ باستانی است که زیر تاثیر دین یکتاپرستانه‌‌ی آتون مصری، به مرتبه‌‌ی ایزد یگانه برکشیده شده و همچنان دشمنی‌‌اش با بعل را حفظ کرده است.[6]

یکی از نخستین پژوهشگرانی که به شکلی مستدل همسانی سفر پیدایش تورات و انوماالیش را نشان داد، ارنست گونکل بود.[7] در ابتدای سفر پیدایش[8] درست پیش از آن که خداوند فرمانِ «بگذار نور باشد» را صادر کند و آفرینش را بیاغازد، چنین توصیفی از هستی داریم:

וְהָאָ֗רֶץ הָיְתָ֥ה תֹ֙הוּ֙ וָבֹ֔הוּ וְחֹ֖שֶׁךְ עַל־פְּנֵ֣י תְהֹ֑ום וְר֣וּחַ אֱלֹהִ֔ים מְרַחֶ֖פֶת עַל־פְּנֵ֥י הַמָּֽיִם׃

اکنون زمین بی‌‌شکل و تهی بود، ظلمت بر فراز سر ژرفا قرار داشت و روح خداوند بر آبها می‌‌وزید.

در اینجا چنان که رنزبرگ به درستی اشاره کرده، پنج عنصر قدیم و ازلی مورد اشاره واقع شده‌‌اند: ارض یا زمین (عارِص: הָאָ֗רֶץ)، تهیا (تُهو و بُهو: תֹ֙הוּ֙ וָבֹ֔הוּ)، ظلمت (خوشِک: חוֹשֶׁך)، ژرفا (تهوم: תְהֹ֑ום) که دارای فراز/چهره است و به همین دلیل با همان آبهای (ماییم:‌‌ הַמָּֽיִם) انتهای جمله پیوند دارد، و روح خدا (روخا اِلوهیم: ר֣וּחַ אֱלֹהִ֔ים).

از میان این پنج قدیم، چهار تا ظلماتی و زمینی و منفی هستند و با آشوب آغازین پیوند دارند. تنها روح خداست که نیروی نظم دهنده و مثبت است و انگار تنها نیروی فعال و متحرک نیز همان است. رنزبرگ که به این پنج عنصر در درس‌‌گفتارها‌‌ی خود اشاره کرده، معتقد است که سفر پیدایش در قرن دهم پ.م تدوین و نوشته شده است، و غیاب ساختارها و مفاهیم متاخرتر را دلیلی بر این عقیده می‌‌داند. به نظر من همین بند به تنهایی نشان می‌‌دهد که سفر پیدایش در زمانی بسیار دیرتر و در زمینه‌‌ی ارتباط با سنت اوستایی تدوین شده است.

پنج قدیمِ یاد شده، دقیقا همان است که در پنج عنصر پایه‌‌ی اوستایی در یسنه می‌‌بینیم. آب، باد، خاک و آتش، نشانگر چهار عنصر گیتیانه هستند که در تمدنهای باستانی بسیاری شناخته شده بوده‌‌اند. اما نوآوری مهم زرتشت آن بود که عرصه‌‌ای کاملا نوساخته به نام مینو را به این مجموعه وارد کرد و سنت زرتشتی بعدها برای دستیابی به فیزیکی بر این مبنا، عنصر تازه‌‌ای به نام «آذر» را به آن چهار آخشیج کهنتر افزود و این آذر همان است که در زبانهای سامی به «اثیر» و در یونانی و رومی به «اتر» دگردیسی یافته است. حال کافی است یک بار دیگر به پنج قدیم سفر پیدایش بنگریم:

زمین که بی‌‌شک با خاک هم‌‌ارز است، تهیا احتمالا با هوا یکی است، ژرفا چنان که می‌‌بینیم دارای رخسار یا چهره‌‌ای دانسته شده که باد خدا بر آن (عَل-پَنیم: עַל־פְּנֵ֥י) می‌‌وزد، و بنابراین با آب همتاست. بادِ خدا یا روح، بی‌‌شک همان اثیر است. جالب آن است که در این میان یک عنصر توراتی یعنی ظلمت و یک عنصر گیتیانه یعنی آتش باقی می‌‌ماند که متضاد هم هستند. چنین می‌‌نماید که تدوین‌‌گر و نویسنده‌‌ی نهایی تورات، که احتمالا بر کلیت دستگاه فلسفی زرتشتی تسلط نداشته و بنابراین تمایز ظریف میان آتش و اثیر را در نمی‌‌یافته، برای آن که در جبروت و تقدس خداوند تردیدی باقی نماند، آخرین عنصر یعنی آتش را با واژگونه‌‌اش یعنی ظلمت جایگزین کرده است. شاید به این دلیل است که بلافاصله بعد از آن می‌‌خوانیم که:

 ‏וַיֹּ֥אמֶר אֱלֹהִ֖ים יְהִ֣י א֑וֹר וַֽיְהִי־אֽוֹר׃

و خدا گفت بگذار نور باشد، و نور بود.

یعنی دقیقا همان عنصری که در جمله‌‌ی پیشین موضوع شک و ابهام است، در جمله‌‌ی بعدی آمده، اما پیدایش‌‌اش به خداوند منسوب شده و این شاید دغدغه‌‌ی خاطر اصلی نویسنده و دلیل جایگزینی ظلمت به جای آتش بوده باشد. در سنت عبرانی خدای یگانه یا یهوه بیشتر با بعلِ کنعانی شبیه است که با آسمان و باد پیوند خورده و به مردوک شبیه است. این ایزد با اهورامزدا که مفهومی انتزاعی و نوساخته است و ماهیتی مینویی دارد متفاوت است. در سنت کنعانی-عبری دستگاه نظری و ساختارهایی مفهومی وجود نداشته تا بتوان به کمکش خدای یگانه را به صورت نور آغازین یا مفهوم انتزاعی مینوی نیک صورتبندی کرد. به همین دلیل هم همان تصویر کهن مردوک و بعل برای توصیف یهوه برگزیده شده و این احتمالا همان است که روزگاری در نیمه‌‌ی شرقی ایران زمین نیز رخ داده است. یعنی یهوه، خدای یکتای نوبنیاد تورات که قصدِ اعلام استقلال از بعل و مردوک و سایر خدایان قدیمی‌‌تر را دارد، صفات اصلی ایشان از جمله ماهیت بادگونه‌‌شان را وام می‌‌گیرد. درست به همان شکلی که در هرمزدیشت اهورامزدای انتزاعی و فلسفی که جنسی مینویی دارد، نامهای ایزد وای را تصاحب می‌‌کند.

در اینجا چنین می‌‌نماید که هیولی اولیه‌‌ای که به عنوان ماده‌‌ی خام مورد استفاده‌‌ی خالق قرار گرفته، از جنس آب بوده است. این آب با ظلمت در آمیخته و خداوند بر فراز این توده‌‌ی بی‌‌شکل اولیه شناور بوده است. ارتباط این تصویر با انوما الیش را می‌‌توان از کلمه‌‌ای دریافت که برای اشاره به آن ماده‌‌ی آبی اولیه –یعنی ژرفا- به کار گرفته شده است و آن تِهوم (תְהֹ֑ום) است. تقریبا تردیدی نیست که این واژه همان تَمتو/ تیامت اکدی است.[9]

در این آیه‌‌، عبارتِ תֹ֙הוּ֙ וָבֹ֔הוּ (تُهو وَ بَهو) را معمولا به شکل تهی و بی‌‌شکل ترجمه کرده‌‌اند. در حالی که از این دو کلمه که با حرف ربط “و” به هم وصل شده‌‌اند، تنها تُهو معنی‌‌ دارد و دقیقا همان تهیِ فارسی به معنای خالی است. تُهو بیست بار در تورات با همین معنی به کار گرفته شده است. اما بُهو تنها سه بار تکرار شده و همواره در همین عبارت دیده می‌‌شود و همیشه هم به وضعیت آغازین هستی پیش از آفرینش اشاره می‌‌کند. از این رو به احتمال زیاد ترکیبی بی‌‌معنا بوده که برای قافیه‌‌سازی با تُهو ابداع شده است. از این تعبیر در قرون میانه و جدید تفسیرهای عرفانی و خیال‌‌انگیز هم کرده‌‌اند. چنان که مثلا ربی یهودا تُهو را خطی از نور سبز می‌‌داند که صادر شدن و تراوش ظلمت از جهان را ممکن می‌‌سازد.[10]

از دیرباز وضعیتِ “تهو و بهو” را معادل آشوب اولیه در نظر می‌‌گرفته‌‌اند. امروز در زبانهای اروپایی همین ترکیب دلالتی مشابه را حمل می‌‌کند. مثلا tohu-bohu در زبان فرانسوی یعنی سردرگمی و سرگردانی، و Tohuwabohu در آلمانی یعنی ابهام و آشفتگی بزرگ، و همین معنی برای کلمه‌‌ی اخیر را در زبان بلغاری و استونی هم می‌‌بینیم.

غلبه‌‌ی مردوک بر تیامت در انوما الیش، چیرگی تِشوبِ هوری یا تاخونته‌‌ی هیتی بر اژدهایی به نام ایلویانکا، و غلبه‌‌ی اهورامزدا بر اهریمن در نخستین سه هزار در آیین زرتشتی همگی نمودهایی از این روایت هستند. در زمینه‌‌ی ادیان سامی یکتاپرست، کهنترین اشاره به این موضوع را در کتاب ایوب می‌‌بینیم که در آنجا یهوه بر دیوی دریایی به نام لِویاتان غلبه می‌‌کند. این داستان در اسطوره‌‌های یونانی نیز وام گرفته شده و ماجرای جنگ زئوس و توفون را رقم زده است. در منابع رومی-یونانی، کرونوس است که هیولایی دریایی به نام اوفیون[11] را از دریا بیرون می‌‌کشد و به قتل می‌‌رساند. در اساطیر ژرمنی، هیولایی دریایی به نام یُرمونگاندر[12] وجود دارد که توصیفش به یم و تیامت بسیار شبیه است. او نیز مانند یم با ایزد جنگاور توفان (تور[13]) می‌‌ستیزد و در نبرد آخرالزمان هردوی ایشان یکدیگر را از میان می‌‌برند.

ایزدِ خورشید مصریان یعنی رع نیز موقعیت ممتاز خود را در میان ایزدان زمانی به دست آورد که بر ایزد آشوب –آپِپ- غلبه کرد. نام این نیروی ویرانگر در زبان مصری به صورت عاپِپی (*ʻAʼpāpī) خوانده می‌‌شد و بعدها یونانیان نامش را به صورت آپوفیس ( ) ثبت کردند. او با ظلمت و آشوب (ایس‌‌تِف در مصری) ارتباط داشت و به همین دلیل هم با ایزد نور و روشنایی –آتوم رع- و ایزدبانوی عدالت و دادگری –مآت- دشمنی می‌‌ورزید[14]. نام این نیروی مخرب برای نخستین بار در اسناد مربوط به دودمان هشتم ثبت شده است. ظهور او به ویژه با شکل‌‌گیری الاهیاتِ مبتنی بر هشت ایزدِ بزرگ که اوگدوآد نامیده می‌‌شوند، مربوط بوده است[15].

در روایت مصری هم نبرد ایزد جنگاور آسمان و نیروهای آشوبگونه‌‌ی مارسان با کوهی پیوند داشته است. به شکلی که محل این نبرد را کوه بَخو می‌‌دانستند که محل طلوع خورشید بوده است. آپپ هم مانند ماری بازنموده می‌‌شد که در دهمین ساعت شب و درست پیش از طلوع خورشید از رع شکست می‌‌خورد. در روایتهای بعدی نبرد رع و آپپ به خاطر حضور ایزدان نیکوکار در سپاه رع و همدستیِ دیوها و هیولاها با آپپ به نبرد مردوک و تیامت شباهت بیشتری یافته است. در برخی از منابع متاخرتر چنین آمده که فرزند رع، ایزدی به نام باست که همچون گربه ظاهر می‌‌شود، کشنده‌‌ی نهایی آپپ است.

تابلوی “نبرد با مارِ میدگارد” که رویارویی تور و یرمونگاندر را نشان می‌‌دهد. اثر هنری فوسِلی[16] (1788.م)

آتوم در حال نبرد با آپپ

رع در قالب گربه بر آپپ در قالب مار چیره می‌‌شود.

برخی از نویسندگان غیرمتخصص در زمینه‌‌ی اسطوره‌‌های میانرودانی، تیامت را همچون اژدهایی دریایی تصویر کرده‌‌اند. این تصویر در زمان ما به بازنمایی‌‌های هنرمندانه‌‌ای از تیامت همچون اژدهایی با چندین سر تبدیل شده است. این برداشت از این شخصیت اسطوره‌‌ای، به خاطر استفاده از تیامت در بازی رایانه‌‌ایِ «سیاهچالها و اژدهایان»[17] همه‌‌گیر شد. این بازی را در دهه‌‌ي 1970.م ساختند و طراحی عناصرش بر مبنای برداشتهای دانشمندانی قدیمی انجام شده بود که به اشتباه تیامت را با لویاتان مترادف فرض می‌‌کردند. باید به این نکته توجه کرد که در منابع باستانی هیچ اشاره‌‌ای به این موضوع وجود ندارد.[18] البته در بندی از انوما الیش می‌‌خوانیم که تیامت چندین اژدها و موجود دریایی را از دل خود می‌‌زاید. اما در فهرست فرزندانش به انسان-عقربها و مردمان دریایی هم بر می‌‌خوریم و بنابراین نباید فرض کرد که این زادگان با مادرشان شباهتی ظاهری داشته‌‌اند. در این منظومه در کل به این اندامها از بدن تیامت اشاره شده است: دم، ران و پایین تنه، شکم، دنده، پستان، گردن، سر، کاسه‌‌ی سر، چشم، سوراخ بینی، دهان و لب. همچنین می‌‌خوانیم که تیامت قلب و رگ و خون هم داشته است. بنابراین شکل ظاهری او بیشتر به زنی هیولاگونه شباهت داشته، و نه اژدهایی دریازی.

بازتاب دیگری از این هیولای آشوب را در کتاب انوخ می‌‌بینیم. در این متن توصیفی از قیامت آمده که در آن به دو هیولا به نامهای بهیموت و لویاتان اشاره شده است. بهیموت موجودی نرینه و مهیب است که با سینه‌‌هایش بیابانی پهناور و برهوت به نام دایداین[19] را می‌‌پوشاند. لویاتان ماده هیولایی غول‌‌پیکر است که با آبها پیوند دارد و در ژرفای اقیانوسها یعنی بر فراز سرچشمه‌‌ی آبها کمین کرده است.[20]

در باب دوم سفر پیدایش می‌‌بینیم که خداوند انسان را از خاک آفرید، اما این آفرینش از جنس ساختن و بنا کردن بوده است، و نه خلق از عدم. در ابتدای این باب می‌‌بینیم که خداوند طی هفت روز کار آفرینش جهان را به پایان رساند، و گیاهان را آفرید. پس از آن ابر و مهی برخاست و زمین را سیراب کرد. بعد از آن بود که کار آفرینش انسان آغاز شد:

‏וַיִּיצֶר֩ יְהוָ֨ה אֱלֹהִ֜ים אֶת־הָֽאָדָ֗ם עָפָר֙ מִן־הָ֣אֲדָמָ֔ה וַיִּפַּ֥ח בְּאַפָּ֖יו נִשְׁמַ֣ת חַיִּ֑ים וַֽיְהִ֥י הָֽאָדָ֖ם לְנֶ֥פֶשׁ חַיָּֽה׃

و پروردگار یهوه آدم را از خاکِ روی زمین شکل داد و دمِ حیات را در سوراخهای بینی‌‌اش دمید و انسان روحی زنده گشت.[21]

‏בַּיּ֣וֹם הַה֡וּא יִפְקֹ֣ד יְהוָה֩ בְּחַרְב֨וֹ הַקָּשָׁ֜ה וְהַגְּדוֹלָ֣ה וְהַֽחֲזָקָ֗ה עַ֤ל לִוְיָתָן֙ נָחָ֣שׁ בָּרִ֔חַ וְעַל֙ לִוְיָתָ֔ן נָחָ֖שׁ עֲקַלָּת֑וֹן וְהָרַ֥ג אֶת־הַתַּנִּ֖ין אֲשֶׁ֥ר בַּיָּֽם׃ ס

In die illa visitabit Dominus in gladio suo duro, et grandi, et forti, super Leviathan, serpentem vectem, et super Leviathan, serpentem tortuosum, et occidet cetum qui in mari est.

در آن روز خداوند لویاتان، آن مار یاغی را با شمشیر مهیب و بزرگ و نیرومندش عقوبت خواهد کرد. او لویاتان، آن مارِ چنبر زده در زیر دریاها را خواهد کشت[22].

نام لویاتان را در متن عبری تورات به صورت لیوْیاوثاون (לִויָתָן) نوشته‌‌اند. این نام در روایت یونانی انجیل به صورت اژدها ( ) و در کتاب مقدس لاتین به شکل Leviathan ثبت شده که مبنای نگارش امروزین‌‌اش در زبانهای اروپایی است. لویاتان در زبان‌‌های سامی باستانی احتمالا کروکدیل یا نوعی خزنده‌‌ي بزرگ آبزی دیگر اشاره می‌‌کرده است. در ضمن آن را نماد شهر بابل نیز دانسته‌‌اند. از این روست که درگیری سیاسی و نظامی میان اقوام عبرانی و دولت پادشاهی بابل را به صورت نبرد میان شهرِ مقدس –اورشلیم- و شهر گناه‌‌آلوده‌‌ی بابل مجسم کرده‌‌اند و رویارویی یهوه و لویاتان هم تا حدودی بازسازی همین جریان در آسمانها محسوب می‌‌شود.

روایت دیگری از آفرینش گیتی را در مکالمه‌‌ی خداوند و ایوب می‌‌بینیم[23]:

4 ‏אֵיפֹ֣ה הָ֭יִיתָ בְּיָסְדִי־אָ֑רֶץ הַ֝גֵּ֗ד אִם־יָדַ֥עְתָּ בִינָֽה׃

‎5 ‏מִי־שָׂ֣ם מְ֭מַדֶּיהָ כִּ֣י תֵדָ֑ע א֤וֹ מִֽי־נָטָ֖ה עָלֶ֣יהָ קָּֽו׃

‎6 ‏עַל־מָ֭ה אֲדָנֶ֣יהָ הָטְבָּ֑עוּ א֥וֹ מִֽי־יָ֝רָ֗ה אֶ֣בֶן פִּנָּתָֽהּ׃

‎7 ‏בְּרָן־יַ֭חַד כּ֣וֹכְבֵי בֹ֑קֶר וַ֝יָּרִ֗יעוּ כָּל־בְּנֵ֥י אֱלֹהִֽים׃

‎8 ‏וַיָּ֣סֶךְ בִּדְלָתַ֣יִם יָ֑ם בְּ֝גִיח֗וֹ מֵרֶ֥חֶם יֵצֵֽא׃

‎9 ‏בְּשׂוּמִ֣י עָנָ֣ן לְבֻשׁ֑וֹ וַ֝עֲרָפֶ֗ל חֲתֻלָּתֽוֹ׃

‎10 ‏וָאֶשְׁבֹּ֣ר עָלָ֣יו חֻקִּ֑י וָֽ֝אָשִׂ֗ים בְּרִ֣יחַ וּדְלָתָֽיִם׃

4 Ubi eras quando ponebam fundamenta terræ? indica mihi, si habes intelligentiam.

5 Quis posuit mensuras ejus, si nosti? vel quis tetendit super eam lineam?

6 Super quo bases illius solidatæ sunt? aut quis demisit lapidem angularem ejus,

7 cum me laudarent simul astra matutina, et jubilarent omnes filii Dei?

8 Quis conclusit ostiis mare, quando erumpebat quasi de vulva procedens;

9 cum ponerem nubem vestimentum ejus, et caligine illud quasi pannis infantiæ obvolverem?

10 Circumdedi illud terminis meis, et posui vectem et ostia,

4. اگر فهم داری پاسخ بده، بگو در آن هنگام که پی زمین را بنیان می‌‌نهادم، تو کجا بودی؟

5. تا جایی که می‌‌دانی بگو، چه کسی مقیاسهایش را قرار داد؟ یا چه کسی بر آن خط کشید؟

6. پس از آن پی‌‌های آن بر کجا استوار شدند؟ یا چه کسی سنگهای مرزی را در جایشان قرار داد؟

7. چه زمانی بود که ستارگان بامدادی با یکدیگر هم‌‌آواز شدند و همه‌‌ی پسران خداوند فریاد شادمانی بر کشیدند؟

8. یا چه کسی بود که دریا را با درهایی مسدود ساخت؟ در آن هنگام که یورشی ویرانگر آورده بود، چنان که گویی از زهدان خویش خارج می‌‌شود؟

9. در آن هنگام که برای ابرها جامه ساختم، و آن را با ظلمت ستبر قنداق‌‌پیچ کردم؟

10. و برای آن جایگاه حق خویش را درهم شکستم، و درها و حصارها برساختم.

 

 

  1. Dalley, 1987: 329.
  2. Eric Voegelin (3 January 1901 – 19 January 1985)
  3. Webb, 2005.
  4. May, 1978: 151f.
  5. مثلا نک. کتاب نخست پادشاهان، باب 18.
  6. Smith, 2001.
  7. H. Gunkel, Genesis, HKAT I.1, Göttingen, 1910.
  8. سفر پیدایش، باب نخست، آیه‌ی دوم.
  9. Yahuda, 1933.
  10. Chagigah ,12a.
  11. Ophion
  12. Jörmungandr
  13. Thor
  14. Kousoulis, 1999), chapters 3-5.
  15. Assmann, 1995: 49-57.
  16. Henry Fuseli
  17. Dungeons & Dragons roleplaying game
  18. Fontenrose, 1980:153–154.
  19. Dûidâin
  20. The Book of Enoch, Chap. LX, 7-8.
  21. سفر پیدایش، باب دوم، آیه‌‌ي 7.
  22. کتاب اشعیا، باب 27، آیه‌ی 1.
  23. کتاب ایوب، باب 38، آیه‌های 4-10.

 

 

ادامه مطلب: گفتار دوم: نظمِ مردوک

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب