گفتوگوی منیره پنجتنی با دکترشروين وکيلی
يکی از معضلاتی که به طور جدی گريبانگير برخی از کتابخوانان ماست، عدم اطلاع از انتشار کتابهای تازهتأليف است. گاه متخصصان حوزههای مختلف از انتشار کتابهای مربوط به زمينه تخصصیشان بیاطلاعاند يا در زمان انتشار به مطالعه آن نمیپردازند. اين امر، تبعات منفی بسياری دارد و يکی از مهمترين آنها نقد و بررسینشدن اين آثار از سوی منتقدان متخصص اين حوزههاست. به بهانه معرفعنوان به هم پيوسته و تازه انتشاريافته از شروين وکيلی که از سوی انتشارات شورآفرين منتشر شده است، گفتگويی با او ترتيب دادم که به اختصار به معرفی و بررسی طرح مولف در اين آثار میپردازد. مطالعه اين آثار و آشنايی با افکار شروين وکيلی برای تمامی افرادی که به نوعی در حوزههای مختلف علوم انسانی اعم از فلسفه، روانشناسی، جامعهشناسی و … مشغول به کار و فعاليت هستند، خواندنی و قابل تأمل است و مهمتر اينکه تنور نقد را داغ نگاه میدارد.
مجبورم از پرسشی کلی آغاز کنم و از شما بخواهم به اختصار درباره طرحتان در کتابهای پنجگانه زروان توضيح دهيد. لطفا بگوييد که طرح کلیتان چه بوده و خواننده در مسير مطالعه اين آثار چه چيزی به دست خواهد آورد؟
کتابهای زروان، متونی هستند که نظريهای را در حوزهی جامعهشناسی-روانشناسی صورتبندی میکنند. همهشان در سرمشق نظری CST (نظريهی سيستمهای پيچيده) تدوين شدهاند و هسته مرکزیشان به بازتعريف و بازسازی -و گاه واسازی- مفهوم سوژه يا «من» در زمينهی نظامهای اجتماعی اختصاص يافته است. چارچوب و محتوای کتابها از دو منبع دانايی درهم پيوسته مشتق شده است. از يک طرف پيگيری پرسشهايی که در مورد صورتبندی کلان و فلسفی مفهوم سوژه (يعنی منِ خودمختارِ انديشنده/ خواهنده) داشتهام و از طرف ديگر مجموعهای از دورههای آموزشی در زمينهی روانشناسی اجتماعی که طی 10 سال گذشته با همين نام زروان برگزار میکردهام و در آنها راهبردهای عملياتی و روشهای کاربردی برخاسته از اين پاسخهای نظری را وارسی کردهام.
در مقدمه کتاب «نظريه سيستمهای پيچيده» اشاره کردهايد که نظريه سيستم را بر اساس دريافت شخصیتان ارائه کردهايد؛ از ديگر سو فقر منابع و ناآشنايی عموم دانشجويان و دانشپژوهان را يادآور شدهايد؛ به نظر میرسد که اين امر وضعيت متناقضی را ايجاد مي کند، بر اين اساس میخواهم بدانم خواننده اين اثر قرار است با نظريهای آشنا شود که نمیداند اصل آن چيست؟
در واقع نظريهی سيستمهای پيچيده برخلاف برخی از نظريههای ديگر که در درون يک دانش تعريف میشوند، «اصلِ» دقيق و مرزبندبشدهای ندارد؛ يعنی، به آن شکلی که مثلا ما کوانتوم مکانيک در درون دانش فيزيک يا جنينشناسی در درون دانش زيستشناسی داريم، يک نظريهی سيستمهای پيچيده در درون يک حوزهی علمی نداريم. اين در واقع نوعی بينش و شيوهای از نگاه است که ماهيتی ميانرشتهای دارد و در همه جا ريشه میدواند و تمام شاخههای دانايی را پربار میسازد. چنانکه گفتيد منابع دانش ما در اين زمينه اندک و ناکافی است و بنابراين دستبردن به نگارش کتاب مرجعی که کل اين نگاه را منتقل کند، کاری جسورانه محسوب میشد. با اين وجود با توجه به ضرورت انتقال اين بينش به زمينهی زبان فارسی و اهميتی که به نظرم اين نظريه در توليد فکر و سازماندهی اجتماعی دارد، اين کار را انجام دادم. قيدکردنِ اينکه کتاب سيستمهای پيچيده روايت شخصی من از اين نظريه را بازگو میکند به خاطر پرهيز از سوگيری نادرست در اين بستر و فضا بوده است؛ يعنی، نمیخواهم خواننده گمان کند همهی پژوهشگران در همه جای دنيا از اين نظريه دقيقا همين محتوا را برداشت میکنند. در واقع نويسندگانی که به حوزههای متفاوت علوم تعلق دارند، نظريهی سيستمها را از زوايای متفاوت میبينند و با خوانشهايی متفاوت آن را میفهمند. کتابی که من نوشتهام اين نظريه را با بيش از 100 کليدواژه که به دقت تعريف شدهاند، صورتبندی کرده است و روايتی را به دست میدهد که بيشتر به کار پژوهندگان حوزههای علوم انسانی، زيستشناسی و لايههای کيفیترِ دانش میخورد. با توجه به اينکه من هم در فهم و صورتبندی اين نظريه آرای خاص خود را داشتهام، حدود 20 درصد از اين کليدواژگان را بنا به نياز و با تعريف خودم به خزانهی کليدواژگان استاندهشدهی اين نظريه افزودهام، از اين روست که آن را روايتی شخصی خواندهام بدان اميد که روايتهای بزرگانی که موسسان اين بينش بودهاند به تدريج به زبان فارسی ترجمه شود و تمايزها در اين ميان نمايان گردد.
شما در کتاب «روانشناسی خودانگاره» کوشيدهايد که دو جريان واگرا و متعارض را با يکديگر ترکيب کنيد. اين دو جريان به اختصار عبارتند از: رويکردهای ميانرشتهای و واکنش به بحرانهای اجتماعی برخاسته از جنگ جهانی دوم. اين فرايند با استفاده از نظريه سيستمهای پيچيده چگونه اتفاق میافتد و از ديگر سو اين دو جريان چگونه به احيای مفهوم سوژه کمک میکند؟
ما از ميانهی قرن بيستم به بعد با نوعی بدبينی فزاينده نسبت به مفهوم سوژه روبهرو هستيم. جريانی که پسامدرن نام گرفته و در منابع ايرانی -به خصوص متون عمومیتر- به شدت تحريف شده و نافهميده باقي مانده است، در اصل همان منِ شناسای خودمختار (يعنی سوژهی) مدرن را آماج حمله قرار داده است و آن را متاثر و معلول يا حتی مخلوقِ نهادهای اجتماعی قلمداد میکند. از سوی ديگر علوم ميانرشتهای که ديدگاه سيستمی فصل مشترکشان است، امکانِ بازانديشی در مورد برخی از نقدهای پسامدرن بر سوژه را فراهم آورده است. من به بیاهميتبودن و موهومبودن سوژه باور ندارم و گمان میکنم اين پيچيدهترين سيستمِ کنشگر در لايههای توصيفِ جهانِ تجربی، قاعدتا بايد بارِ مسئوليت و تفسيرِ گرانتری را هم بر دوش بکشد؛ از اين رو ديدگاه سيستمی را برای بازخوانی نقدهای پسامدرن، بازبينی رويکردهای گوناگونِ نگرش مدرن و بازسازی شکلی خودساخته از مفهوم سوژه به کار گرفتهام.
کتاب «نظريه منشها» و «روانشناسی خودانگاره» چگونه با کتاب «نظريه قدرت» ارتباط میيابند؟ شما در کتاب نظريه قدرت چه مبحث جديدی را طرح میکنيد؟
در واقع به پيروی از انديشمندانی مانند پارسونز -البته با دلالتی متفاوت با وی- چهار سطح برای توصيف «من» میشناسم که عبارتند از سطوح زيستی، روانی، اجتماعی و فرهنگی. در اين ميان، سطح زيستشناختی به خوبی در اين دانش صورتبندی شده و تصويری يگانه و روشن دربارهی انسان (يعنی سويهی کالبدی «من») مورد توافق متخصصان اين سطح قرار گرفته است. در سطوح روانشناختی و جامعهشناختی چندين مکتب و رويکرد متفاوت و واگرا و معمولا متعارض در مورد «من» داريم و در سطح فرهنگی، تنها بينشها و ايدههايی داريم که به مرتبهی نظريهای عام در مورد پويايی فرهنگ برکشيده نشدهاند. پيوند اندامواری هم ميان تصوير مفهوم انسان/ من/ سوژه در اين چهار سطح برقرار نيست. من ابتدا مدلی برای صورتبندی فرهنگ دادهام و آن نظريهی منشهاست و بعد آن را با تصوير سطوح روانی (روانشناسی خودانگاره) و اجتماعی (نظريهی قدرت) ترکيب کردهام. کتاب سيستمهای پيچيده هم در عمل روششناسی و کتاب مرجع نظريهسازی در اين ميان محسوب میشود. کتاب «نظريه قدرت» که در اين ميان حجيمترين متن است، از اين نظر نوآورانه است که ساز و کارهای اجتماعيی توليد قدرت که مورد توجه متفکران پسامدرن است را با مدلی سيستمی ترکيب میکند که منِ خودمختار -يعنی عامليت- در کانون آن قرار دارد.
در مورد پنجمين کتاب اين مجموعه توضيح دهيد. کتابی به اسمِ متفاوتِ «جام جمِ زروان». اين کتاب چطور با بقيه مربوط میشود؟
همانطور که گفتم، بخش مهمی از ايدهها و بينشهای طرحشده در اين کتابها از تجربههايی عملی و برنامههايی برای توانمندسازی و بازسازی عينی و ملموسِ «من» برخاسته است. جام جم زروان در واقع کتابی درسی است که راهبردهای عملياتی و روشهای مديريتی برخاسته از نظريهی زروان را به فشردهترين شکلِ ممکن در بر میگيرد. اين کتاب 220 کليدواژهی کاربرديی برساخته شده بر مبنای اين نظريه را در حدود 400صفحه جمعبندی میکند. اين در واقع نوعی کتاب درسی برای کلاسهای زروان است که به حوزهی مديريت و توانمندسازی فردی مربوط میشوند.
پرسشی که در هنگام تورق کتابهای شما توجه را به خود جلب کرد، انديشمندانی بود که بر افکار و آثار شما تأثير آشکاری گذاشتند. میخواستم بدانم مهمترين متفکران و همين طور کتابهای الهامبخش شما چه بودند؟
در هر سطح از چند تن میتوانم نام ببرم. در مورد خودِ نظريهی سيستمها بیترديد همهی ما مديون «لودويگ فون برتالنفی» و «هرمان هاکن» و ساير پيشتازان ميانهی قرن بيستم هستيم. به طور خاص آثار «نيکلاس لومان» نيز در صورتبندی من از اين نظريه موثر بودهاند. در سطح روانشناختی به خصوص زيرتاثير روانشناسان شناختی و هواداران مکتب روانشناسی مثبت مثل «چيکزتميهالي» بودهام، البته ترديدی نيست که در اين ميانی دينی که به لاکان و نوفرويدیها دارم هم قابلچشمپوشی نيست. در سطح جامعهشناختی بيش از همه از نظريهپردازان سيستمی مثل «لومان» و «پارسونز» و همچنين از پساساختارگراها مثل فوکو و دلوز تاثير پذيرفتهام. در سطح فرهنگی به خصوص از ايدهی مِمهاي داوکينز الهام گرفتهام. در منابع بوميمان شمار زيادی شخصيتهای سرشناس هستند که میتوانم نامشان را ببرم، اما در اين ميان اجازه بدهيد به «زکريای رازی» از قدما و «مولانا» و «بيدل دهلوی» از جديدترها بسنده کنم که ديدگاه و رويکردشان برايم بسيار آموزنده بوده است.
آيا شما در مجموعه اين دوره پنج جلدی نظريهای ارائه میدهيد که خاص شماست و به نوعی نخستين بار از سوی شما طرح میشود؟
بله، چنين است.
هرگاه به سراغ مطالعه اثر جديدی میروم، سعی میکنم روحيه يادگيری برای يادگيری را در خود حفظ کنم، اما نمیتوانم اعتراف نکنم که بیدرنگ اين پرسش در ذهنم نقش میبندد که اين اثر چه کمکی به ما و در اين زمان میکند؟! به همين جهت اين پرسش درباره آثار شما هم هنوز برايم باقی است که اين مجموعه پنج جلدی و انتشار آن در اين مقطع زمانی چه اهميتی برای جامعه علمی ما دارد؟
به گمانم از سه سويه مهم است؛ ما در ايرانزمين -يعنی در حوزهی تمدن ايرانی و نه تنها کشور ايران- با بحرانی در تعريف سوژه روبهرو هستيم که از تعارض و تصادم چارچوبهای سنتی با موج تمدن مدرن نتيجه شده است. بخش مهمی از بحرانهای سياسی، درگيریهای خونين ميان اقوام ايرانی و انحطاط نظامهای اخلاقی و اجتماعی در زمانه ما به نظرم از اين غيابِ نظريه و ناانديشيده و نامفهوم ماندنِ معنيی «من» برخاسته باشد. گمان میکنم تجربه قرن گذشته نشان داده باشد که بازسازی مفهوم سوژه ايرانی با وامگيری سطحی و گرتهبرداری از مفاهيمی که در سرزمينهای ديگر تا حدودی کارساز بوده، ممکن نيست و به همين ترتيب موضع دفاعی و طرد سادهلوحانه عناصر مدرن هم دردی را درمان نمیکند، بنابراين برای بازسازی آنچه که هر يک از ما هستيم؛ يعنی، برای به کرسی نشاندنِ موقعيت شخصیمان در مقام يک «منِ ايرانی» و جايگاه جمعیمان به عنوان وارثان تمدن ديرپا و درخشان ايرانی، نيازمند چارچوب نظری دقيق و روشن و کارآمدی هستيم که عناصر کارگشا و مفاهيم کارساز و روششناسی نيرومند رايج در تمدن مدرن را دارا باشد و بتواند با گذر از آن و فراتر رفتن از افقهای مرسومِ نظري، به نگاهی بومی و ايرانی دربارهی همه چيز بينجامد. اينجاست که سه سويه اهميت اين کتاب ها روشن میشود. به نظرم اين نظريه، دست کم تلاشی است سازمانيافته و مشخص با دستاوردی معلوم و رسيدگیپذير و نقدشدنی در اين زمينه و بنابراين میتواند به عنوان آغازگاهی برای دستيابی به مدلی نظری در مورد منِ ايرانی قرار گيرد، هر چند راستش را بخواهيد دعوی خودم در اين مورد کلانتر است و گمان میکنم اصولا کليت چنين نظريهای در همين کتابها پيشنهاد و تدقيق شده است. دومين سويه آن است که اين چارچوب نظری به خاطر ميانرشتهای بودن امکان پيوندخوردن با حوزههای ديگرِ دانايی را به دست میآورد و مثلا میتواند برای بازخوانی تاريخ ايرانزمين و فهم سير تکامل سوژهی ايرانی کاربرد داشته باشد و اين کاری است که پروژهی نگارش تاريخ فرهنگ ايرانزمين را برايم ضروری ساخته که دو جلد از مجموعهاش همراه با کتابهای زروان منتشر میشود. سومين نکته آنکه من به عينیبودن دستاوردهای نظری باور دارم و فکر میکنم محک غايی هر نظريهای، توانايیاش برای رفع مسائل واقعي و ملموسِ پيشاروی پذيرندگانِ آن است. تجربهی 10 سال گذشته به من نشان داده که راهبردهای عملياتی برآمده از چارچوب زروان نيز قابل توجه و مهم هستند. اينها البته همه نگاه نويسندهايست که طبعا از زاويهای خاص درباره آفريده ذهن خود اظهارنظر میکند و داوری در اين مورد را در نهايت بايد کسانی که در مورد زروان میانديشند، نقدش میکنند و به کارش میبندند، به دست دهند.
درود .
1 ـ « چارچوب نظری روشن و دقیق و کارآمد شامل عناصر کارگشا و روش شناسی نیرومند رایج در تمدن مدرن » و رسیدن « به نگاهی بومی و ایرانی از همه چیز » : این « فرارفتن از افق های مرسوم نظری » است یا ماندن در جزئی از کل جامعه ی در حال تکوین بشری ؟
برساختن مجموعه یی روشن ، بسامان و جامع ( از همه چیز ) از دستاوردهای فکری ، درست ؛ اما چرا « بومی و ایرانی » ؟ آیا در آن مجموعه ی فکری فرا رفته از از افق های نظری تاکنونی ، ایرانی جزئی از کل بشری ترسیم و توصیف نمی شود ؟
2 ـ اگر طی سال ها از کنش روزانه ی مردم یک شهر با فاصله ی مثلاً یک ساعته عکس گرفته شود و سپس عکس ها با سرعت 25 نما در ثانیه از برابر دیدگان عبور داده شوند ؛ به نظر می رسد که انسان ها ذراتی کم دوام در خدمت ساخت و نگه داری شهرند ، گویی شهر اصل و مردم فرعند . ( اگر ساخته های انسان را جزء جامعه تصور کنیم ، به نظر می رسد که مردم جزء زود گذر و فانی تر جامعه و در خدمت جزء مانا تر آنند . )
این فشرده ی ملموس شناختی است که با جمع بندی زمین شناسی ، زیست شناسی ، اقتصاد و تاریخ از انسان در من شکل گرفته است . من متفکر و خواهنده در این تصویر محو می شود اما چون نزدیک بزرگ تر است ، وقتی به کنش روزانه ی خود نظر می کنم دانش و گزینش و کنش خود را مهم و تعیین کننده می یابم .
به نظرم نظام دانایی یا بافتار فکری یی که انسان آگاه و برگزیننده ، کانون یا محور آن باشد به نگرش خودپرستانه ی روزانه می ماند . من ترجیح می دهم بین این دو در نوسان باشم !