مهر و مهرگان

  مفهوم مهر و عشق در فرهنگ ایرانی چه جایگاهی دارد؟ چرا این مفهوم شالوده‌ی عرفان ایرانی و ادب پارسی را برساخته است؟

 ایران دیرینه‌ترین سرزمینی است که در آن مفهوم عشق و مهر تقدیس شده و همچون نمادی دینی برکشیده شده است. در کنار این نکته باید به این هم توجه داشت که تمدن ایران از این نظر که مفهوم عشق و مهر در سراسر تاریخ دیرپای آن همواره در ادبیات و هنر و دین و سیاست جایگاهی مرکزی داشته، یگانه و منحصر به فرد می‌نماید. حدس من آن است که شکل‌گیری هویت ایرانی در آغازگاه‌های خود، با تدوین شکلی از اندرکنش انسانیِ برنده-برنده همراه بوده که در قالب مهر متبلور شده است. ایران زمین سرزمینی بسیار پهناور است که از اقلیمها و نژادها و اقوام و زبانهای گوناگونی تشکیل شده است. این که همه‌ی این تنوع موفق شده بیست و پنج قرن پیش به هویتی یگانه دست یابد و آن را طی دو و نیم هزاره از دست ننهد، به معجزه‌ای شبیه است. کافی است به منابع گوناگون سیاسی، دینی، ادبی و علمی که در ایران زمین نوشته شده بنگریم تا دریابیم که از ابتدای دوران هخامنشی تا به امروز همواره مفهوم ایران و سرشت ایرانی بودن همواره وجود داشته و به شکلی پیوسته با تغذیه از آنچه که پیشتر تجربه شده تکامل می‌یافته است. حتا در دورانهایی مثل دو قرن اخیر که این قلمرو دچار پراکندگی و تجزیه‌ی سیاسی شده هم مفهوم یاد شده به جای خود باقی است و همواره این مفهوم در پیوند با مفهوم مهر و عشق رمزگذاری و صورتبندی می‌شده است.

 جایگاه جشن مهرگان در گاهنگاری ایرانی چیست؟ چرا یکی از دو جشن ملی بزرگ ایرانیان به مفهوم مهر و عشق پیوند خورده است؟

 واژه‌ی جشن در اصل یعنی ستودن و پریستاری خدایان و از این رو کلیدواژه‌ای دینی است. چون در ادیان باستانی ایران مراسم دینی با شادخواری و مراسم جمعی شادمانه همراه بوده، این کلیدواژه چنین بارمعنایی‌ای به خود گرفته است. جالب آن است که در میان این جشنها مهرگان موقعیتی مرکزی و مهم داشته است. در حدی که در زبان عربی عید بار معنایی جشن را نمی‌رساند و سویه‌های شادخوارانه و شادمانه‌اش را منتقل نمی‌کند. به همین خاطر برابرنهاد دقیق جشن در زبان پارسی، کلمه‌ی عربی مهرجان است که از پارسی وامگیری شده و همان مهرگان است. یعنی مهرگان چندان مهم بوده که به عنوان نمادی از جشنهای ایرانی کهن در زبان اقوام ایرانی از جمله اعراب بازتاب یافته است. دو جشن بزرگ ایرانی یکی نوروز است و دیگری مهرگان، که هردو ماهیتی گاهشمارانه و اخترشناسانه دارند و اعتدال بهاری و پاییزی را رمزگذاری می‌کنند. در میان این دو چنین می‌نماید که نوروز بیشتر با انسان و مفهوم روان انسانی در ارتباط باشد وبه همین خاطر نامش را فروردین (برگرفته از فروشی/ فروهر: روان ورجاوند انسانی) گذاشته‌اند. مهرگان انگار دلالت دینی و مینویی بیشتری داشته و بیشتر به اساطیر خدایان باستانی ارجاع می‌داده است.

  آیا می‌توان از مفهوم ایرانیِ مهر و عشق نظامی اخلاقی استخراج کرد؟‌ مفهوم مهر در معنای پیمان و عهد چطور با اخلاق ارتباط برقرار می‌کند؟ آیا می‌توان بر این مبنا به نوعی بازسازی اخلاق امروزین در ایران دست یافت؟

 گمان من آن است که برجسته شدن مهر از همان ابتدای کار در ضرورتی جامعه‌شناختی ریشه داشته باشد. یعنی مهر شکلی پیشامدرن و ابتدایی از قرارداد اجتماعی را صورتبندی می‌کرده است و در این زمینه مفصل در کتاب «اسطوره‌شناسی ایزدان ایرانی» که طی پاییز امسال چاپ می‌شود، توضیح داده‌ام. مهر هم ایزد مهر و محبت است و هم اسمش به معنای پیمان و عهدشناسی است. چنین می‌نماید که اصولا مهر و محبت در ایران با پیمان‌داری و عهدشناسی مترادف دانسته می‌شده است و از این روست که در ادبیات غنایی پارسی، دلداری که عهد دلباخته را بشکند چنین سخت سرزنش می‌شود. با این زیربنا و مسیر پیچیده و غنی‌ای که از تکامل مفهوم مهر در دو و نیم هزاره‌ی پیش بر می‌خیزد، حدس من آن است که با تکیه به آن امکان بازسازی اخلاق جمعی در روزگار ما وجود دارد، و این چیزی است که ضرورتش روز به روز بیشتر احساس می‌شود.

مفهوم مهر و عشق در دیدگاه سیستمی شما (نظریه‌ی زروان) چه جایگاهی دارد؟ کارکرد این مفهوم برای بازتعریف سوژه‌ی ایرانی که مورد نظرتان است، چیست؟

 در مدلی که نظریه‌ی زروان نامیده می‌شود، سیر تحول منِ ایرانی را به کمک چارچوب نظریه‌ی سیستم‌های پیچیده تحلیل کرده‌ام. یکی از نتایجی که از این پژوهش برآمده آن است که مفهوم انسان کامل در حوزه‌ی تمدن ایرانی یکسره با مفهوم مهر پیوند خورده است. انسان کامل قالبی نظری است که سرمشق عمومی و وضعیت مطلوب را برای سوژه‌ی اجتماعی نشان می‌دهد و ممکن است در متون اخلاقی یا فلسفی با صراحت صورتبندی شود، یا به شکل ضمنی در اساطیر و روایت‌های داستانی بازتاب یابد. جامعه‌ی امروز ایران زمین که چندین و چند کشور علاوه بر کشور ایران را در بر می‌گیرد، با فروپاشی عمیق معنا، بحرانهای زیست‌محیطی و هرج و مرج نهادی و سیاسی روبروست که راه برون‌رفت از آن همانا بازتعریف مفهوم منِ ایرانی است. این کار بدون مسلح بودن به یک روش‌شناسی علمی روشن و شفاف و دست یازیدن به پژوهشی با دستاوردهای ملموس و عینی و رسیدگی‌پذیر ممکن نیست. چنین پژوهشی بی‌تردید ناگزیر خواهد بود به سیر تحول مفهوم مهر نیز توجه کند، چون گویا این شالوده‌ی بازسازی قرارداد اجتماعی در شرایط بحرانی تاریخ ایران زمین بوده، و چه بسا که امروز نیز همچنان چنین باشد.

همچنین ببینید

نمادهای اساطیری در اشعار هتفیلد/اولریش

یادداشتی درباره‌ی اشعار متالیكا-۱. ۱۳۷۹/۷/۲۱...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *