عصرگاه جمعه اول امرداد ماه نشست حلقهی اندیشهی زروان در تالار موسسهی فرهنگی بهاران برگزار شد. این برنامه یکی از سلسله نشستهای انجمن زروان بود که اکنون بیش از پنج سال است به طور منظم به شکل ماهانه برگزار میشود و در هر نوبت از آن یکی از مباحث مربوط به هویت و تمدن ایرانی با حضور استادان و صاحبنظران مورد کنکاش و بحث قرار میگیرد. انجمن زروان سازمانی مردم نهاد است که بحثهای خود را بر محور دستگاه نظری زروان (رویکرد سیستمی دکتر شروین وکیلی به سوژه و نهاد) پیش میبرد و از دل موسسهی خورشید زاده شده است. نشستهای حلقهی اندیشهی زروان طی سال جاری با همکاری موسسهی بهاران و در مکان این موسسه برگزار میشود.
در این نشست سخنرانان عبارت بودند از دکتر صادق زیباکلام، دکتر محمد جواد حقشناس، دکتر شروین وکیلی و دکتر زاگرس زند. مدیریت نشست را هم آقای مهندس علیرضا افشاری بر عهده داشتند. موضوع بحث هم نژادپرستی در حوزهی تمدن ایرانی بود و بیشتر به ارزیابی و نقد گفتارهای پیاپیِ دکتر زیباکلام اختصاص داشت که طی سالهای گذشته بارها و بارها مردم ایران را به نژادپرستی متهم کرده بودند.
نشست با گفتار دکتر زیباکلام -استاد علوم سیاسی- آغاز شد. ایشان سخن خود را با تاکید بر این نکته آغاز کردند که اغلب نیازی به آماده کردن خویش برای سخنرانی نمیبینند، و این بار بر خلاف روال همیشگی حرفهایشان را منظم کرده و یادداشت نمودهاند. سخنرانی ایشان سه جزء اصلی داشت. نخست آن که تصریح کردند منظورشان از نژادپرستی همان Racism است، و در نکوهش و بیمارگونه بودنِ این صفت سخنانی ایراد کردند. آنگاه مجموعهای از شواهد را برشمردند که از دید ایشان بر نژادپرستی ایرانیان در دوران پیش و پس از انقلاب اسلامی دلالت میکرد. این شواهد عبارت بود از: خودمداری و باور ایرانیان به این که مردمی مهم هستند و در سطح جهانی ارزشی دارند، اعتماد به نفس ملی و این که خود را مرکز جهان میدانند، اصرار بر این که تمدن درخشان و کهنسالی دارند و مردم دنیا به خاطر بخشهایی از آن وامدار ایرانیان هستند، تمایل به خودنمایی و نمایش دادن قدرت و اهمیت خود در چشم دیگران، برنامهی دولتی برای توسعهی نیروی نظامی و اصرار بر این که برنامههای عمرانی کشور در سطح خاورمیانه یا حتا جهان اهمیت دارند و برتر هستند. بخش سوم سخن ایشان به رفتارهای تودهی مردم مربوط میشد و محورش آن بود که ایرانیان با مهاجران افغان بدرفتاری میکنند، از عربها تنفر دارند، در شعارهای دولتیشان اصرار به نابودسازی اسرائیل دارند، و نسبت به بیگانگان نظر خوشی ندارند. در پایان ایشان همهی این موارد را نشانهها و پیامدهای نژادپرستی دانستند.
دومین سخنران دکتر محمد جواد حقشناس –متخصص روابط بینالملل- بود که محور سخن خود را بر نقد ادعاهای آقای زیباکلام متمرکز کرده بودند. ایشان با استناد به کلام مولانا و احادیث و آیات نشان دادند که سنت کلاسیک دینی و ادبی ایرانیان تمایزهای نژادی را به رسمیت نمیشناسد و نشانی از نژادپرستی در بینش ایرانی یافت نمیشود. آنگاه بر موارد مورد نظر دکتر زیباکلام پرداختند و نشان دادند که شمار سه میلیون نفرهی مهاجران افغان و جذب سریع و بیدریغشان در جامعهی ایرانی و چرخش مالیای که در این گروه مهاجر جریان دارد نشانگر مهمانپذیری ایرانیان و غیاب تبعیض دربارهی ایشان است. ایشان همچنین آماری هم به دست دادند که نشان میداد مواردی مثل نداشتن شناسنامه یا برخوردار نبودن از امکانات درمانی دربارهی اتباع ایران و مهاجران خارجی کمابیش یکسان است و اگر فقر و نارساییای در این مورد هست به همگان مربوط میشود و قومیت و گروه خاصی در این زمینه مورد تبعیض قرار نگرفتهاند. ایشان همچنین مستنداتی ارائه کردند که نشان میداد شایعهی منع تحصیل دربارهی اتباع خارجی و به ویژه برادران افغان به کلی نادرست است و ایشان به اندازهی ایرانیان در کشور از چنین حقی برخوردارند.
سومین سخنرانی بر عهدهی دکتر زاگرس زند –ایرانشناس و شاهنامهپژوه- بود. ایشان به متن شاهنامه در مقام شاخصی برای ارزیابی حضور یا غیاب نژادپرستی در ایران زمین رجوع کردند. متون حماسی از جمله شاهنامه به خاطر تمرکز بر مفهوم جنگ و دلیری و نژادگی و مضمونشان که غرور ملی است، تقریبا در همهي تمدنها با ارجاعها و اشارههایی نژادپرستانه یا قومگرایانه درآمیخته هستند. با این همه دکتر زند با مثالهای فراوان نشان دادند که در شاهنامه به شکلی نمایان چنین طرز تفکری غایب است. ایشان به ازدواج پهلوانان ایرانی با زنانی با تبار عرب، تورانی و رومی اشاره کردند، این که مادرِ شاهنشاهان بزرگ ایران و پهلوانان نامدار اغلب تباری غیرایرانی دارند تاکید کردند، و این نکته را خاطرنشان کردند که توصیف اقوام و تیرههایی مانند تورانیان و اعراب که در شاهنامه مقابل ایرانیان تصویر شدهاند، همواره منصفانه، دوستانه و مهربانانه بوده است و هیچ نشانی از خوارشماری و تحقیر در آن دیده نمیشود. دکتر زند متن شاهنامه و بقیهی متون حماسی ایرانی را شاخصی ارزشمند دانستند که به کار ارزیابی میزان نژادپرستی ایرانیان میآید و غیاب این حس در دورههای دیرپای تاریخی را نشان میدهد.
چهارمین سخنرانی را دکتر شروین وکیلی –جامعهشناس و اسطورهپژوه- ایراد کردند که به نوعی میزبان جلسه هم محسوب میشدند. ایشان نخست بحث را با گوشزد کردن این نکته آغاز کردند که گویی ابهام و اغتشاشی در گفتمان آقای زیباکلام وجود دارد که به بحث و پرسشها دامن زده است. بحث ایشان سه بخش داشت: نخست نژادپرستی را تعریف کردند و گفتند که راسیسم یا نژادپرستی یک کلیدواژهی روشن و جا افتاده در علوم اجتماعی است و از یک باور، یک تکامل تاریخی، یک شبکهی جامعهمدار و یک طیف از رفتارها تشکیل یافته است. باور به این که گونهی آدمی به لحاظ زیستی به نژادهایی گوناگون تقسیم میشود، و این نژادهای تواناییهای اخلاقی و عقلانی متفاوتی دارند، مبنای نژادپرستی است و این باور امروز مردود شده است. بر مبنای این باور، رنگ پوست مهمترین عامل تعیین نژاد است و مجموعهای از قواعد حقوقی، رفتارهای تبعیضآمیز، و مرزبندیهای اجتماعی نژادها را از هم تفکیک میکند و نژاد سفید را بر رنگینپوستان برتری میدهد. دکتر وکیلی در ضمن تاریخ تکامل این مفهوم را هم به فشردگی مرور کردند و نشان دادند که مفهوم نژاد و نژادپرستی در قرن شانزدهم به دنبال کشف قارهی جدید در اروپای لاتین (اسپانیا و پرتغال) پدیدار شد، در قرن هفدهم و هجدهم با ورود انگلستان به صحنه و رواج تجارت برده در قلمرو آنگلوساکسون صورتبندیای تثبیت شده به خود گرفت و در قرن نوزدهم در آلمان و انگلستان به نظریهای علمی دگردیسی یافت و به خصوص از آرای داروین بسیار تاثیر پذیرفت. از دید دکتر وکیلی اصولا مفهوم نژاد امری ساختگی و قدرتمدار است و فرآوردهای گفتمانی است که برای تسلط اروپاییان بر سایر مردم دنیا طراحی شده است و هستهی مرکزی ایدئولوژی اروپاییان در عصر استعمار محسوب میشده و بردهداری و کشتار بومیان را توجیه میکرده است. دکتر وکیلی اشاره کردند که رگههایی ابتدایی و جسته و گریخته از نژادپرستی در تمدنهای باستانی بردهگیر به ویژه مصریان یافت میشود، اما مفهوم نژاد و نژادپرستی در معنای امروزین خود امری اروپایی، متأخر و وابسته به بردهداری و استعمار است که تعریف مشخصی دارد.
بخش دوم سخنان ایشان به نقد آرای دکتر زیباکلام اختصاص داشت. دکتر وکیلی به صراحت گفتند که اصولا آنچه دکتر زیباکلام از آن سخن میگوید ربطی به نژادپرستی ندارد. ایشان به اموری پراکنده اشاره میکنند که همگی ماهیتی روانشناختی و نه اجتماعی دارند و هیچ کدامشان هم ارتباطی با نژادپرستی برقرار نمیکنند. برخی از این صفتها مانند غرور، خودبرتربینی، و خودنمایی ناپسند هستند و برخی دیگر مانند خودآگاهی تاریخی، میل به عظمت، اعتماد به نفس و داشتن مناعت طبع و هویت تندرست ملیگرایانه خیلی هم پسندیده و ارجمند هستند. بنابراین مسئلهی این که چرا دکتر زیباکلام از یک کلمهی روشن و شفاف در علم جامعهشناسی برای اشاره به طیفی از امور پراکنده و بیربط استفاده میکند جای پرسش دارد.
سومین بخش سخن دکتر وکیلی به تبارشناسی گفتمان دکتر زیباکلام مربوط میشد. مفهوم نژادپرستی نوعی انگ و برچسب ناخوشایند و توهینآمیز است که طی دهههای گذشته از سوی ایرانستیزان به هواداران هویت ملی ایران منسوب شده است. هویتی ملی که نه در اسناد و مدارک گذشته و نه در رفتار کنونی ایرانیان نشانی از نژادپرستی دربارهاش نمیتوان یافت. نکتهی مهم آن که ایران ستیزانی که چنین برچسبی را به کار میبردهاند اغلب به ایدئولوژیهای قومگرایانهی آشکارا نژادپرست (مثل نگرش پانترک و پانعرب) تعلق خاطر داشتهاند و به این ترتیب هم ویژگی خود را برونفکنی میکردهاند و هم در پی مغشوش کردن فضای مفهومی ادعاهای بیبنیاد خویش بودهاند. دکتر وکیلی سخن خود را با این جمعبندی به پایان برد که کلمهی نژاد و نژادپرستی تعریفی دقیق و روشن دارد، که دکتر زیباکلام آن را نادرست و گویا بیخبر از کارکرد اصلیاش به کار میگیرد، و این کارکرد متاسفانه با دروغپردازیهای قومگرایان و ایرانستیزان همراستاست.
پس از آن حدود نیم ساعت وقت استراحت اعلام شد که طی آن حاضران که شمارشان از صد و سی نفر افزونتر بود به گپ و گفت با هم پرداختند و با هم چای و شیرینیای خوردند. نیمهی دوم برنامه به بحث و تبادل نظر با حاضران اختصاص داشت. سه تن در این میان شاخصترین حرفها را زدند. نخست آقای سالار سیفالدینی که گفتمان دکتر زیباکلام را مرور کردند و بر اشارههایی تاکید داشتند که با شعارهای قومگرایانه همتا بوده و مایهی تقویت این جریان شده است. پس از ایشان آقای احسان هوشمند سخن گفتند و نظرشان این بود که استفاده از لفظ نژادپرستی بی توجه به زمینهی علمیاش و وفاقی که دربارهی مضموناش وجود دارد، نشانهی غیاب یک چارچوب علمی و دانشگاهی است. آقای هوشمند که از پژوهشگران نامدار عرصهی اقوام است، تاکید کردند که دادهها و مستندات ادعاهای آقای زیباکلام را تایید نمیکنند و با آن ناسازگار هستند و از ایشان خواستند تا سند و مدرک و دادهای علمی و معتبر در تایید ادعاهایشان ارائه کنند. در نهایت آقای دکتر مهدی پورنامدار بر این نکته تاکید کردند که گویا استفادهی آقای زیباکلام از کلمهی نژادپرستی به امری روانشناسانه ارجاع میدهد و از این رو بهتر است در همین زمینه با کلماتی دقیقتر ابراز شود.
دکتر زیباکلام در پاسخ به منتقدان در عمل گفتارهای نخستین خود را چند بار تکرار کردند و گفتند که هیچکس در طول تاریخ خود را نژادپرست ندانسته و تعریف علمی و دقیق از این کلمه بیفایده است، چون هیچکس در آن قرار نخواهد گرفت. بعد هم باز تاکید کردند که ایرانیان از دید ایشان نژادپرست هستند و با هیجان بسیار و بیانی کمابیش تند و پرگزند شهردار اصفهان را به خاطر این که افغانها را از رفتن به کوه صفه منع کرده، مورد حمله قرار دادند. کمی بعدتر معلوم شد دلیل این که در اصفهان چنین قاعدهای وضع شده آن بوده که گروهی از برادران افغان در سالگرد سقوط اصفهان به دست اشرف افغان و نابودی دولت صفوی و کشتار مردم اصفهان به دست افغانها در کوه صفه مراسم جشن و پایکوبی برگزار میکردهاند! و اشاره به این نکتهی کوچک در سخن دکتر زیباکلام مغفول مانده بود.
دکتر وکیلی پاسخگویی به دکتر زیباکلام را بر عهده گرفتند و تاکید کردند که مفهوم دقیق و علمی نژادپرستی دست بر قضا هم جامع است و هم مانع. یعنی تعریفی روشن و دقیق دارد و شاخصهایی معلوم و مشخص هم دارد که برخی را در این جرگه میگنجاند و برخی را بیرون از آن قرار میدهد. ایشان تکرار کردند که نژادپرستی به طور روشن و آشکار در همه جای دنیا عبارت است از اعمال تبعیض و ستم بر اساس باور به تفاوت میان نژادها و برتر شمردن نژاد سفید بر نژادهای رنگین پوست. این تعبیر را هم بر خلاف سخن دکتر زیباکلام خودِ نژادپرستها میپذیرند و بر این مبنا خود را نژادپرست مینامند. دکتر وکیلی از ویلهلم مار نویسندهی آلمانی ابتدای قرن نوزدهم هم یاد کردند که در کتاب خود در حمله به یهودیان (چاپ شده در دههی 1830.م) عبارت نژادپرستی را برای نخستین بار در معنای مدرناش به کار گرفته بود و بر خلاف دعوی دکتر زیباکلام خود را نژادپرست خوانده بود. دکتر وکیلی در ضمن به این نکته اشاره کردند که دست کم در این نکته تردیدی نیست که برادران افغان و ایرانیان همنژاد هستند و در میانهی بحث نژادپرستی مثال زدن از ارتباط میان این دو کشور که به تازگی از هم جدا شدهاند و مردمی همزبان و همریخت و همتبار دارند، قدری شگفتانگیز مینماید.
پس از آن نوبت به طرح پرسشها و گفتگو با مهمانان رسید. بیشتر مهمانان به ابراز دیدگاههای خود دربارهی بحثِ جاری پرداختند و چند تنی هم پرسشهایی داشتند که سخنرانان به آنها پاسخ گفتند. دکتر زیباکلام در پاسخ به اعتراض برخی از حاضران که گفتارشان را از نظر علمی نادرست میدانستند بار دیگر ایرانیان را نژادپرست خواندند و باز با برشمردن صفتهای ناپسند ایرانیان از جمله خودخواهی و سودجویی و جاهطلبی اینها را نمود نژادپرستی دانستند، دکتر وکیلی در پاسخ به پرسشی شرح دادند که در متون اوستایی و پهلوی قدیم اشاره به خودی و دیگری و کلیدواژههایی مانند چهر و تخمه و نژاد دلالت خانوادگی و خویشاوندی داشته و به مفهوم مدرن race ارتباطی نداشته است. دکتر زند هم دربارهی گرایش جهانوطنی و پیوند آن با قومگرایی سخن گفتند و هردو را نسخههایی در برابر گرایش به هویت ملی ایرانی دانستند. در نهایت نشست در ساعت 8:20 با جمعبندی و سخنان دکتر حقشناس به پایان رسید.
پوشه های صوتی این نشست را میتوانید از نشانی های زیر بشنوید: