حادثه تلخ پلاسکو ابعاد مختلف اجتماعی داشت. از جمله رفتار مردم در مواجه با بحران و همچنین رفتار مسئولین و میزان تعهد و مسئولیت پذیریشان در چنین حوادثی. اگر موافق هستید در مورد ریشه این رفتارها گفت و گویی داشته باشیم.
بله، رخداد مهمی بود و شایستهی اندیشه و واکاوی است.
به عنوان سوال اول. موافق هستید که رفتار مردم پس از حادثه یک رفتار هیجانی و احساسی بود. پس از بروز حادثه جمعیت زیادی به سمت محل حادثه حرکت می کنند. آیا این رفتار به عنوان یک رفتار اجتماعی قابل نقد نیست؟
چنین بود، اما فکر نکنم بتوان به این موضوع خردهای گرفت. رفتار مردم همان بود که به طور طبیعی از جماعتی رویارو با فاجعهای انتظار میرود. همه جای دنیا مردم وقتی با بحرانی از این دست روبرو میشوند به همین ترتیب واکنش نشان میدهند. یعنی در اطراف محل فاجعه جمع میشوند، در این مورد با هم گفتگو میکنند، گاهی اگر کمکی از دستشان بر آید انجام میدهند و به تازگی طی سالهای اخیر عکسی هم از خودشان و از سیر واقعه میگیرند و برای دوستانشان ارسال میکنند. اینها همه رفتارهایی عادی است که از تلاش برای فهمیدنِ یک رخداد تهدیدآمیز و شریک شدن در شکلدهی به روایت اجتماعیاش بر میخیزد. یعنی واکنشی طبیعی و عادی است که لزوما هم جنبهی هیجانی و ناسنجیده ندارد و بخشهایی از آن با کارکردهای شناختی گره خورده است. از این رو موج حملههایی که طی روزهای گذشته به رفتار مردم انجام شده به نظرم بیپایه و نامنصفانه است، و چه بسا که فریبکارانه و آغشته با نیتهایی نادرست هم باشد.
همه میگویند که رفتار مردم عامل بحرانی شدن حادثه پلاسکو شده. جملهای که یکی از اعضای شورا شهر تهران در یک برنامه تلویزیونی بیان کرد. ایا این جمله داری استدلالی صحیح است؟ یا یک توجیه مدیریتی است.
تا جایی که من خبر دارم روند ترابری امدادگران به محل حادثه با راههایی که در گلوگاههای خیابان تعیین شده بود برقرار بوده و طی حادثه هم نزدیک دویست آتشنشان در محل حاضر شده و به کارشان پرداختهاند. تجمع مردم تنها در ساعت آغازین آتشسوزی برای مدت کوتاهی اختلالی در امدادرسانی ایجاد کرد، و وقتی آتشنشانان محدودیتی برای حضور جمعیت تعریف کردند و راههایی برای یاریگران گشودند، این اختلال برطرف شد. بنا به گزارش دوستی که در محل حاضر بوده، در داخل حریم ساختمان که امدادرسانی انجام میشد تنها چند صد تن از امدادگران حضور داشتهاند. بنابراین تجمع مردم که در عکسها فراوان میبینیماش ارتباطی به روند امدادرسانی نداشته و نیروهای یاریرسان ترابریشان را از مسیرهایی مشخص که حریمش هم محترم شمرده میشده انجام میدادهاند. من گزارش دقیقی ندیدهام که با دادههایی مستند نشان دهد که روی هم رفته حضور مردم اثری منفی بر نجات مصدومان داشته است. از این رو این تصور که انبوه بودن جمعیتِ حاضر در محل تاثیر سرنوشتسازی داشته و به تلفاتی دامن زده باشد، به نظر اغراقآمیز مینماید.
یکی دیگر از رفتارهای که از بعضی مردم در این حوادث دیده می شود.انعکاس عکس از حادثه، انداختن سلفی و حضور در کادر تصویری صدا و سیما است. نظرتان در این خصوص چیست.
ببینید، ما در اینجا با یک فاجعهی شهری سر و کار داریم. فاجعهی شهری بنا به تعریف رخدادی پرتلفات است که به مرگ و میر شمار زیادی از مردم در داخل قلمرو شهر منتهی شود. از آنجا که در همهی شهرهای تراکم جمعیتی بالا را داریم، همیشه در اطراف محل این فاجعههای شهری تجمعی از مردم را داریم که برای خبردار شدن از موضوع و یاری دادن به آسیبدیدگان گرد هم میآیند و این قاعدهای عمومی است که از دیرباز در تمام شهرها برقرار بوده است. طی دههی گذشته با تکامل دوربینهای سبکی که بر تلفن همراه سوار میشوند و گسترش شبکههای اجتماعی کارکرد تازهای به این موارد افزوده شده و آن هم ثبت رخداد در قالب عکس و فیلم است، و گزارش کردن آن بر شبکههای اجتماعی که اغلب ارجاعی به شهروندِ گزارشگر درش هست و گاه با گرفتن خودنگار (سلفی) و گزارش شفاهی وی نیز همراه میشود. افزوده شدن این ابزارهای تازهی ثبت و انتشار دادهها باعث شده تصویری بسیار دقیقتر و روشنتر از رخدادها در ذهن شهروندان ایجاد شود و از این رو خودِ این کارکرد امری نیک و ارزشمند است. یعنی این که مردم با تلفن همراه خود از ماجرا عکس و فیلم میگرفتهاند هیچ ایرادی ندارد و چون رخدادها را به شکلی جمعی و از چند زاویه ثبت میکند، برای بازسازی تاریخچهی رویداد ارزشمند هم هست.
در این میان ممکن است کسی گرفتن خودنگار با ساختمانی در حال سوختن را نوعی بیتوجهی به درد و رنج دیگران بداند یا حضور مشتاقان شهرت در محل و انتشار عکسهایشان با دستاندرکاران را نشانهی ضعف شخصیتیشان بداند. اما به نظرم تعمیم دادن این موضعگیریهای شخصی به مرتبهی داوری اخلاقی کلی و به خصوص تعمیم دادن کردارهای چند تن به همهی جمعیت حاضر در محل کار درستی نیست و دست کم این که با حقیقتِ بیرونی و عینی ناسازگار است. من هم مثل بسیاری از افراد دیگر از گرفتن خودنگار با منظرههای ناخوشایند و چشمانداز رنج دیگران خوشم نمیآید و به همین خاطر خودم چنین نمیکنم. یا تلاش یک نفر برای این که عکساش در صحنهی حادثهای مشهور منتشر شود را بر ضعفشخصیتیاش و شهرتطلبیاش حمل میکنم. اما اینها موضعگیریهایی شخصی هستند و دیگران را موظف نمیبینم دیدگاهی شبیه به من داشته باشند، و به خصوص این تصورم دربارهی چند نفرِ خاص را به کل جمعیت تعمیم نمیدهم.
چنین به نظر میرسد که شما دارید مردم حاضر در محل را از گناهانی که متوجهشان شده تبرئه میکنید!
بله، دقیقا دارم چنین میکنم! شمار کل جمعیتی که طی زمان حادثه در حوالی ساختمان پلاسکو گرد آمده بود به چند هزار نفر میرسید و اختلال در امدادرسانی تنها در ابتدای کار که این عده بسیار کمتر بود به شکلی محدود رخ داد و بعد هم برطرف شد. شمار کل کسانی که خودنگارهایی نکوهیدنی در این بین از خود گرفتند یا برای شهرتطلبی خود را به میان صحنه انداختند هم دست بالا به چند ده نفر بالغ میشد. بر این مبنا فکر میکنم جمعیتی چند هزار نفره از شهروندان تهران نباید به خاطر اعتقاد بیاساس به این که کار امدادگران را مختل کردهاند یا بنا به رفتار ناخوشایند اما بیزیان شماری معدود از تماشاچیان مورد سرزنش و نکوهشی قرار گیرند.
یعنی با این گزاره که مردم مقصر هستند موافق نیستید؟
نه خیر، با این گزاره مخالفم. چند هزار نفر مردمی که در بدترین حالت چند ده نفرشان برای تماشای بیقید یک ساختمان سوزان و گرفتن خودنگاره آنجا جمع شدهاند چه تقصیری در این فاجعه دارند؟
در چنین حوادثی در فضاهای مجازی و گفت و گوهای غیررسمی رفتار مردم ایران با رفتار مردم ژاپن مقایسه می شود. ایا این قیاس را صحیح می دانید.
همهی ما مقایسههایی از این دست را دیده و شنیدهایم. در این نکته تردیدی نیست که رفتار جمعی مردم ایران و ژاپن در برابر بلایای طبیعی یکسره متفاوت و تا حدودی واژگونهی هم است. اما به نظرم این دو الگوی رفتاری را عوام با قدری سادهاندیشی به دوقطبیِ بد و خوب یا بدوی و متمدن منسوب میکنند. ماجرا آن است که در کل جامعهی ایرانی از افرادی تشکیل یافته که چندان تابع نهادهای اجتماعی نیستند. یعنی ما در ایران منهایی داریم که هریک تا حدودی ساز خود را میزنند و بیشتر از مردم ژاپن با تکیه به فکر و خواست شخصی خود عمل میکنند. در ژاپن در مقابل با مردمی مطیع در برابر نهادها روبرو هستیم که کمابیش در انضباط نهادین جامعه حل شدهاند. این ذوب شدن من در قواعد سازمان از طرفی سختکوشی و انضباط اجتماعی و اخلاق مدنی استوار ژاپنیها را رقم زده و از سوی دیگر کم بودن خلاقیت و انعطافشان در برابر تنشهای اجتماعی را به دنبال داشته است. تمایز یاد شده هم به تاریخ متفاوت دو کشور و فرهنگ متفاوتشان باز میگردد. ژاپن در میان کشورهای جهان ملتی به نسبت نوظهور است و از آن انسجام ملی و پیچیدگی فرهنگیای که تمدن ایرانی دارد بیبهره بوده است. یکی از دلایلی که ژاپنیها در جذب مدرنیته و گذار به دوران نو سریعتر از فرهنگهای دیگر عمل کردند همین سادگی نظام اجتماعیشان و کم بودنِ مقاومت فرهنگ بومیشان در برابر عناصر وارداتی بوده است. یعنی همان عاملی که باعث شده با تاریخ دیرپا و ادبیات و فرهنگ غنی و سیاست پویا و مطالبات مدنی پیچیده و دیرینه و انقلابهای اجتماعی پیاپی داشته باشیم، در ضمن باعث شده انضباط مدنی مدرن و فناوری جدید و صنعتی شدن متوازن را دشوارتر وامگیری کنیم. بنابراین رفتار مردم ایران و ژاپن را میتوان با هم مقایسه کرد، اما این که نظم صفهای ژاپنی و بینظمی صفهای ایرانی را مقایسه کنیم و حکم به بد و پلید و بدوی بودن ایرانیها بدهیم، سادهلوحانه و اشتباهآلود است. باید کردارهای جمعی را در بافتی تاریخی نگریست و با هم مقایسه کرد و در این حالت ارزیابی من آن است که رفتارهای جمعی ایرانیان –چه در رویارویی با بحرانهایی مثل زلزله و چه در حرکتهای سیاسی مثل الگوی رای دادن- پیچیدهتر و هوشمندانهتر از ژاپنیهاست، هرچند نظم و ترتیب و قاعدهمندی آنها را ندارد.
یکی دیگر از موضاعات که در شبکههای مجازی در چنین حوادثی دنبال می شود. در خواست استعفای مسئولین است. رفتار مسئولین و تعهد اجتماعی شان در چنین حوادثی چگونه باید باشد؟
تردیدی در این حقیقت نیست که مسئولیتپذیری مقامهای دولتی ایران در مقابل آسیبهایی که در دایرهی وظیفهشان رخ میدهد، اندک است. یعنی در غیاب ساز و کارهای مدنی استواری که بازخواست از مقامهای مسئول را ممکن میسازد، دولتمردان کشورمان از نوعی مصونیت قضایی ناگفته لذت میبرند. به همین خاطر نوعی خشم نهفته و عصیان عمومی در برابرشان میان مردم دیده میشود. اما باید قدری دقت کرد وقتی که این سرخوردگی و آزردگی در جریان فاجعهای شهری به جریان میافتد و کسانی را آماج قرار میدهد. یعنی به نظرم همانطور که مردم هدف شماتتهایی ناسزاوار قرار گرفتهاند، متهم ساختن مدیران دولتی هم بابت سوختن پلاسکو قدری شتابزده و هیجانی بوده است. اینها البته نافی این نیست که حوزهی وظایف و مسئولیت همهی دستاندرکارانِ مربوط به ماجرا باید معلوم شود و قاعدتا باید هرکس در حریم مربوط به خودش پاسخگوی آسیبدیدگان باشد.
بی شک قهرمانان حادثه پلاسکو اتش نشانان فداکاری هستند که در این حادثه جان فشانی کردند. اما در طول حادثه پلاسکو تصاویری نیز از احساسات و اشک های تعدادی از اتش نشانان در رسانه های رسمی و غیررسمی منتشر شد. نظرتان را در این خصوص بیان کنید؟ ایا نباید حمایت روانی بیشتری از امدادرسانان در طول این حادثه صورت می پذیرفت؟ انتشار این تصاویر چه تاثیری بر روی جامعه خواهد گذاشت؟
یکی از الگوهای درست و نیکی که مردم در جریان این فاجعه از خود نشان دادند، همدردی با آتشنشانان و قدرشناسی از کوششهایشان بود. چون بیتردید نه تنها در این ماجرا، که در عرصههای متفاوت دیگر هم آتشنشانها از بیادعاترین و مؤثرترین قهرمانان اجتماعی ما هستند. با این همه تا حدودی با شما موافقم و فکر میکنم رفتار حرفهای ایجاب میکرد کسانی که شغلشان دست و پنجه نرم کردن با مرگ است، هنگام رویارویی با آن تا این پایه درمانده و هیجانزده نشوند. این را هم ناگفته نگذارم که تا جایی که من خبر دادم گریستن و درماندگی بدان شکلی که در عکسها فراوان مخابره شده تنها به شمار اندکی از آتشنشانان مربوط میشده است. یعنی نزدیک به دویست آتشنشان در این عملیات نقش ایفا کردهاند که حدود بیست نفرشان نمودی از این درماندگی را نمایان ساختند. متاسفانه خبرنگاران و مردمی که در موج همدردی با شهیدان آتشنشان غرقه شده بودند، بر گرفتن و مخابرهی تصویرهایی از گریه و زاری ایشان تمرکز کردند و به این ترتیب کلیشهای پدید آوردند که چندان واقعی نیست.
بخش عمدهی آتشنشانان در جریان این ماجرا استوار و محکم با مرگ دوستانشان روبرو شدند و روند یاریرسانی را دستخوش وقفه نکردند و به راستی قهرمانانه با شرایط روبرو شدند. چند تنی که –از نظر انسانی به حق، اما از نظر اجتماعی قدری غیرحرفهای- در این میان آشفته شده بودند شماری اندک داشتند و کسانی بودند که به تازگی از کام آتش و ویرانی رهانده شده بودند و مرگ دوستانشان را به چشم دیده بودند. تعمیم تصویر ایشان به کل آتشنشانان جفای دیگری است که این روزها بر ایشان رفته است و امیدوارم زودتر انگارهشان چنان که سزاوارشان است از این پیرایهها و کلیشههای احساساتی پاکیزه شود و به آنچه به واقع بوده بازگردد و ترمیم شود.