پیشدرآمد: من و دائو
برخی از کتابها با برخی کسان ماجراها دارند و من نیز با «دائو دِه جینگ» چنینام. نخستین بار که این کتاب را خواندم ده ساله بودم و طبعا چیز زیادی از آن سر در نیاوردم، اما شیفتهی برخی جملاتش شدم. کتاب همان موقع (سال ۱۳۶۳) منتشر شده بود و بهزاد برکت و هرمز ریاحی به زیبایی ترجمهاش کرده بودند. همان روزهای اولی که به کتابخانهی پدرم راه یافت، مرا شیفتهی خود کرد، نخست به خاطر قطع غیرعادی و طرحبندی جذابش و بعدتر به دلیل جملات آهنگین و رمزآلودش.
آنگاه چهار پنج سالی گذشت تا در سالهای آغازین دبیرستان که به آیین ذن و فرقهی دیانه از آیین بودایی علاقهمند شدم. آن دوران آغازگاهِ سیر و سلوکم و کوهستانها بود و ستیزهی این مکتب با زبانمحوری و طبیعتگرایی افراطیاش بسیار به دلم مینشست. در آن بافت بود که بار دیگر «دائو دِه جینگ» را عمیقتر خواندم و مفهومی ژرف و ارجمند در آن یافتم. مفهومی که بعدتر دیدم در شاخههای فراوانی از عرفان شرقی مشترک است و رایج، و امروز میبینم که اتفاقا در آن متن اصلی غایب بوده است!
«دائو دِه جینگ» بی اغراق یکی از متنهایی بود که باعث شد به زبان و فرهنگ چین علاقمند شوم. کششی که برایم بسیار آموزنده و پربار بوده است. تفسیرها و خوانشهایی که از این کتاب انجام پذیرفته بود نیز همیشه برایم خواندنی بوده و جذاب. این روند به جای خود باقی بود تا آغاز دههی چهارم زندگیام، و این موقعی بود که تازه نوشتن شرح خود بر آرای بودای تاریخی را به پایان برده بودم، و این همان بود که در قالب کتاب چهارم از مجموعهی «تاریخ خرد» انتشار یافت. در جریان همان پژوهش شروع کردم به بازخوانی منابع بودایی کهن چینی، و این چنین بود که متوجه پیوند استوارشان با متن «دائو دِه جینگ» شدم، و شباهت برخی از آرای آن با بودا، که در ضمن مخالفتی نمایان بود با سرمشق نظری زرتشتی.
یکی از نشانههای پختگی اندیشه دربارهی یک کتاب، آن است که بتوانیم آن را به شکلی یکسره نو بخوانیم و از معناهایی که بسیار ارجمند میدانیم و بدان منسوب میدانستیم، دست بکشیم. من البته امروز از آن معناها دست نکشیدهام و بسیاریشان را همچنان درست میدانم، اما خاستگاهشان را دیگر در «دائو دِه جینگ» نمیبینم و متن را یکسره به شکلی نو میفهمم و تفسیر میکنم.
تفسیری که طی سالهای گذشته از این متن باستانی در ذهنم پدید آمد، از سویی به کلی با خوانشهای مرسوم فاصله دارد، و از سوی دیگر با دقتی چشمگیر در بافت پژوهشام دربارهی سیر تکامل اندیشهی فلسفی مینشیند. به همین خاطر تصمیم گرفتم جلد پنجم از مجموعهی تاریخ خرد –که پیشتر به آرای ارسطو اختصاص داشت- را به شرح «دائو دِه جینگ» اختصاص دهم، و ارسطو را برای جلد ششم بگذارم.
آنچه خواهید خواند، هم شرح است و هم واسازی معنا. یعنی به تعبیر کهن ایرانی هم متن را زند خواهم کرد و تفسیری از معناهایش به دست خواهم داد، و هم آن را نقد میکنم. چرا که در نهایت نگارش تاریخ خِرد کوششی است برای تبیین فلسفهای شخصی، و گفتگو با اندیشمندان باستانی آماجی تواند داشت و آن کلنجار رفتن و واسازیشان است، و نه فقط خواندن و فهمیدنشان.
تسلط من بر زبان چینی اندک است، اما در کنار جایگاه فروتنانهای که برای خود در این حوزه قایلام، این را هم باید بگویم که این تسلط از اغلب مفسران فرنگیای که آثارشان طی دو دههی گذشته چاپ شده، شاید بیشتر باشد. از این رو این کتاب را باید کنکاشی فروتنانه، اما جدی دانست که پیشنهادی یکسره متفاوت از خوانشهای مرسوم را به دست میدهد، که ممکن است با هر خطایی آغشته باشد، اما سختگیرانه و روشمند تدوین شده، و فکر میکنم از بیشتر خوانشهای رایج کمایرادتر باشد. ارزیابی این دعوی و داوری دربارهی این پیشنهاد البته باید به متخصصان و صاحبنظرانی وا نهاده شود که خویشتن را دانشجویشان میدانم، تا جایی که مستند و روشمند سخن میگویند.
ادامه مطلب: فرگرد نخست: از لائو تا دائو – گفتار نخست : تاریخ چین
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب