پنجشنبه , آذر 22 1403

گفتار  دوم: جامهای پارسی (۲)

گفتار  دوم: جامهای پارسی (۲)

جامهای بزسان بر خلاف نمونه‌‌های گوزن‌‌سان و بزسان در هزاره‌‌ی دوم پ.م رواج چندانی نداشته‌‌اند و ساخت‌‌شان در شمار زیاد و محبوبیت‌‌شان همزمان با عصر هخامنشی آغاز می‌‌شود. این البته تا حدودی درباره‌‌ی همه‌‌ی نقش‌‌مایه‌‌های جانوری مربوط به جامها درست است. چون اصولا جام «چیزی»ست که در دوران هخامنشی به مرتبه‌‌ی رسانه برکشیده می‌‌شود. با آغاز دوران هخامنشی جامهای بزسازی از جنس لاجورد و طلا ساخته می‌‌شوند که گذشته از ارزش هنگفت مواد اولیه‌‌شان، از نظر پرداخت هنری نیز در نهایت توازن و زیبایی قرار دارند و ظرافت و ریزه‌‌کاری‌‌های زیبایی‌‌شناسانه و نمادپردازانه را با هیبت و انسجام سرزنده‌‌ی طبیعت‌‌گرایانه‌‌ای جمع کرده است.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Rhyton from Panagyurishte treasure تراکیه.jpg

Panagyurishte Golden treasure. Панагюрско златно съкровищеگنجینه‌‌ی پاناگیوریشته، تراکیه، قرن پنجم پ.م

طبق معمول در این جا هم هنگام مرور شناسنامه‌‌های موزه‌‌ای و نمایشگاهی با تحریفها و خطاهای عمدی و غیرعمدی فراوانی روبرو می‌‌شویم. بیشتر منابع تلاشی جانکاه به خرج داده‌‌اند تا مبادا کل جامهای بزسان – و اصولا جامهای جانوری در مقام رسانه‌‌ای هنری- را نادیده بگیرند و به این خاطر اغلب جامها را به کشورها و ملیت‌‌های امروزینی نسبت داده‌‌اند که بیشترشان تازه طی یکی دو قرن گذشته تاسیس شده‌‌اند و تعمیم هویت ملی‌‌شان به بیست و پنج قرن قبل در بهترین حالت اشتباهی کم‌‌هوشانه است. به این ترتیب جامهای بزسان زرین یافته شده در گنجینه‌‌ی پاناگیوریشته را نمونه‌‌ای از هنر والای «اروپایی» و حتا نماد هنر ملی «رومانی» قلمداد کرده‌‌اند. در حالی که کشور رومانی تازه در قرن بیستم و پس از جنگ جهانی دوم تاسیس شده و تا دو قرن پس از ساخته شدن این آثار اصولا هیچ تماسی میان رومیان و مردم این منطقه وجود نداشته است.

گنجینه‌‌ی پاناگیوریشته که پیشتر نمونه‌‌هایی زیبا از آثارش را دیدیم، در استان هخامنشی تراکیه یعنی در اندرون قلمرو سیاسی پارسی پدید آمده و سازندگانش هم هنرمندانی با قومیت سکایی یا کیمری بوده‌‌اند و آثارشان از نظر سبک و نمادپردازی نمونه‌‌ای بارز از هنر ملی پارسی عصر هخامنشی است. یعنی نه نشانی از عناصر اروپایی در آن دیده می‌‌شود، و نه بی‌‌شک رومانیایی، که هویت اولی پنج قرن بعد در دوران رومی‌‌ها و دومی بیست و پنج قرن بعد در قرن بیستم بر صحنه‌‌ی تاریخ پدیدار شد.

تحریف چشمگیر دیگر، یونانی پنداشتن آثاری است که هیچ ارتباط معنادار و مستندی با قومیت یونانی ندارند. نمونه‌‌اش جام سیمین بزسانی است به بلندای حدود بیست سانتی‌‌متر که در ابتدای قرن چهارم پ.م احتمالا در آناتولی ساخته شده است. یعنی هم در دوران زمامداری هخامنشیان و هم در قلمرو سیاسی ایشان ساخته شده و پیوندش هم با هنر ایرانی پیشین و پسین‌‌اش کاملا نمایان است، و با این حال در معرفی‌‌نامه‌‌ها همچون نمونه‌‌ای والا از «هنر یونانی» معرفی‌‌اش کرده‌‌اند.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-350 Art Grec, IVe siècle av..jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-350 Art Grec, IVe siècle av. ‌یی.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-350 Art Grec, IVe siècle av. لبب.jpgجام سیمین بزسان، آناتولی، قرن چهارم پ.م

یکی از شاخصهایی که در عصر هخامنشی به خوبی تعلق یک اثر به سبک ملی پارسی را نشان می‌‌دهد، جدای از ریخت و پرداخت، جنس ماده‌‌ی اولیه‌‌ایست که اثر را با آن ساخته‌‌اند. در دوران هخامنشی تنها دولت پارسی بوده که توانایی تامین فلز گرانبها و سنگهای قیمتی برای ساخت جامهای زرین و سیمین را داشته است، و اصولا این قاعده را می‌‌توان پذیرفت که همه‌‌ی جامهایی که از فلز قیمتی ساخته شده‌‌اند، محصول کارگاه‌‌های سلطنتی هخامنشیان بوده‌‌اند. یعنی اگر اثری از این جنس یافت شد، بی‌‌شک با ساز و کارهای متمرکز اقتصادی-سیاسی‌‌ای پیوند داشته که هنر ملی پارسی را مدیریت و تبلیغ می‌‌کرده‌‌اند.

این البته بدان معنا نیست که جامهایی مشابه در خارج از دایره‌‌ی کارگاه‌‌های سلطنتی تولید نمی‌‌شده‌‌اند. آثار یاد شده بی‌‌شک در زمانه‌‌شان همچون اشیایی شگفت‌‌انگیز و منبع الهامی خیره کننده قلمداد می‌‌شده‌‌اند. به همین خاطر هم در درون ایران زمین و هم بیرون از مرزهای سیاسی کشور پارس نمونه‌‌هایی چشمگیر از جامهای جانوری را داریم که با مواد اولیه‌‌ای ساده و ارزان ساخته شده‌‌اند، و آشکارا تقلیدی محلی از جامهای زرین و سیمین به شمار می‌‌آیند.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-400 Achaemenid terracotta rhyton in the form of an ibex, circa 4th century B.C..jpg جام سفالی بزسان، ایران مرکزی، قرن پنجم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-500 تکوک سفال، 27.8 در 28.3 سانتی متر، شمال غرب ایران.jpg جام سفالی بزسان، ۳/۲۸ در ۸/۲۷ سانتی‌‌متر، شمال غربی ایران، حدود ۵۰۰ پ.م

در خود ایران هم نمونه‌‌هایی از این دست سراغ داریم. نمونه‌‌اش تکوک سفالین بزسانی است که در آن کل بدن بز بازنموده شده است. یا نمونه‌‌ی دیرآیندتری که به طرحی کلی از جامهای فلزی می‌‌ماند و به همین شکل با سفال پخته درست شده است. اینها آشکارا خارج از مدار کار هنرمندان طراز اول و کارگاه‌‌های وابسته به دولت هخامنشی تولید شده‌‌اند، اما تقلیدهایی نمایان -و گاه انحرافهایی خلاقانه- از آن به حساب می‌‌آیند. در قلمرو پیرامونی سرزمین هخامنشی هم نمونه‌‌هایی از جامهای بزسان می‌‌بینیم. اما جالب است که شمار آنها بسیار کمتر از نمونه‌‌های گاو و گوزن و آهو است.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-320 کانوسان، حنوب ایتالیا 19.5 × 9.4 cm.pngجام سفالی، کانوسان، جنوب ایتالیا، ۳۲۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Achaemenid period, 540 BCE. Excavated at Ecbatana.jpgجام هگمتانه، ۵۴۰ پ.م

درباره‌‌ی معنای جامهای بزسان چند حدس می‌‌توان زد. این را می‌‌دانیم که بز در تمدن ایرانی نمادی برای دامپروری و سبک زندگی چوپانی بوده است. این نماد البته دقت علمی هم دارد. چون نخستین رمه‌‌ای که اهلی شد بز بود و در ایران غربی و دامنه‌‌های زاگرس هم چنین روندی طی شد. بنابراین اگر بخواهیم پشتوانه‌‌ی متنی را برای رمزگشایی از نقش بز به کار بگیریم، از روایت دوموزی گرفته تا درخت آسوریک، بز را همچون نماد رمه‌‌داری می‌‌بینیم. همچنان که گاو و نخل نماد زندگی یکجانشین و روستایی است.

از سوی دیگر بر جامهای بزسان نقش و نگارهایی کمتر از جامهای گاوسان و گوزن‌‌سان دیده می‌‌شود. یعنی گویی نماد بز چندان رایج و آشنا بوده که نیاز چندانی برای توضیح دادن‌‌اش احساس نمی‌‌شده است. جالب آن که اغلب بر گردن جامهای بزسان نواری می‌‌بینیم که نقشهایی گیاهی در آن تکرار شده است. مشابه این یقه را در جامهای گاوسان هم داریم، اما در آنجا نقشی که تکرار می‌‌شود به زنان و ایزدبانوان مربوط است و این پیوند میان گاو و گیتی و نیروی زاینده‌‌ی زنانه را نشان می‌‌دهد. بز اما در مقابل به نیروی مردانه‌‌ی کوچگرد و سرگردان پیوند خورده است. چنان که در ارتباطش با ایزدانی رمه‌‌دار و سرمست مثل دوموزی و دیونوسوس می‌‌بینیم.

نقش بز و گاو در کنار هم، بر این مبنا، تا حدودی تقابل میان دو سبک زندگی کوچگردانه و یکجانشینانه، و دو نظم اجتماعی قبیله‌‌ای و روستایی را نشان می‌‌دهد، و در ضمن دلالتی جنسی هم دارد و مردان جنگاور و زنان کشاورز را از هم تفکیک می‌‌کند. این دو در کنار هم وقتی بهتر درک می‌‌شوند که در پیوند با نقش گوسفند نگریسته شوند. چون در میان دامهای اصلی و مهمی که در ابتدای کار اهلی شدند، این سه از همه مهمتر بودند و همگی هم در ایران زمین برای نخستین بار رام گشتند.

جامهای رده‌‌ی گوسفندسان بر خلاف نمونه‌‌های پیشین در دوران پیشاهخامنشی نمونه‌‌های چندانی ندارند. به همین خاطر برخی از نویسندگان این نظر را مطرح کرده‌‌اند که اهمیت یافتن این جانور در هنر هخامنشی پیامدی از تسخیر مصر و نتیجه‌‌ی وامگیری از فرهنگ و هنر مصری بوده باشد. این نکته البته جای چون و چرا دارد. چون نمونه‌‌های جام گوسفندسان در ایران، هرچند نسبت به گاوسان و بزسان دیرآیندتر است، اما تقریبا همزمان با جامهای شیرسان و در قرن هفتم پ.م در ایران غربی پدیدار می‌‌شود.

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-900 photo_2020-01-13_01-29-46.jpgمفرغ، احتمالا ایلام، اوایل قرن نهم پ.م G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-750 jpg_-800_-700_Rhyton_a_tete_de_belier_ceramique_Ziwiye_Iran.jpgسفال، زیویه، قرن هشتم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1500 چغامیش ase cylindrique a anse en forme de bouquetin, bitume, Choga Mish.jpgچغامیش، خوزستان، ۱۵۰۰ پ.م

Ram-Head Drinking Vessel, c. 600 BC Iran, Median, late 7th Century BC silver Silver rhyton, 7th-6th century B.C. from northwestern Iran Metropolitan Museum of Artجام نقره، ۸۳/۳۶ در ۴۴/۲۱ سانتی‌‌متر، شمال غربی ایران، اواخر قرن هفتم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\1200px-Rhyton_media.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Treasures of the Odrissae Thracian 4th C. B.C..jpgجام سیمین، ماد، قرن هفتم پ.م

پس به همان ترتیب که جامهای گوزن‌‌سان با آریایی‌‌های هیتی و میتانی و جامهای گاوسان و بزسان با پارسها و ایلامی‌‌ها پیوند دارند، گویا جامهای شیرسان و گوسفندسان با مادها و گوتی‌‌ها مربوط باشند. نمونه‌‌هایی چشمگیر از این جام از جنس نقره یافت شده در دوران مادها در ایران غربی ساخته شده و قدمتش صد و پنجاه سال پیش از فتح مصر به دست کمبوجیه است.

البته در این موضوع شکی نیست که هنر مصری بسیار والا و تاثیرگذار بوده و به ویژه نقش‌‌مایه‌‌های جانوری‌‌اش در ایران وامگیری شده است. اما مهمترینِ این وامگیری‌‌ها انگار به نقش شاهین هوروس و علامت حلقه‌‌ی بالدار مربوط شود که اولی با نماد بهرام و دومی با علامت اهورامزدا یکی انگاشته شده است. در این دو مورد هم باید توجه داشت که قرنها پیش از این وامگیری، در ایران شرقی شاهین علامت ایزد جنگاور باد پنداشته می‌‌شده و حلقه‌‌ی بالداری که علامت اهورامزدا قرار گرفته و در اصل مصری‌‌اش جلوه‌‌ای از خورشید بوده، به نمادهای مشابه خورشیدی در میانرودان و جیرفت شباهتهایی دارد.

اما درباره‌‌ی وامگیری نقش گوسفند از مصر جای تردید هست. نخست آن که گوسفند در مصر جانوری بومی نبوده و در ابتدای شکل‌‌گیری نظام یکجانشینانه، از ایران زمین به این قلمرو انتقال یافته است. نقش گوسفند در مقام علامتی برای خدای خورشید البته تبارنامه‌‌ای مصری دارد و احتمالا از شباهت پیچش شاخ گوسفند با قرص خورشید برخاسته باشد. به این ترتیب شاخ چرخان گوسفند با خورشید و شاخ واگرا و هلالی شکل گاو با ماه شباهت یافته و اینها به ترتیب با آمون و هاتور همسان انگاشته شده‌‌اند که به ترتیب شاه-خدای مقتدر خورشید و ایزدبانوی محترم باروری و عشق بوده‌‌اند.

در ایران اما نشانه‌‌ای نداریم که گوسفند با قدرت سیاسی یا نیروهای الاهی خورشیدی پیوندی داشته باشد. در ایران چنین می‌‌نماید که مهمترین معنای گوسفند توانایی باززایش‌‌اش بوده باشد، و کارکردی که در آیین قربانی داشته است. در میان همه‌‌ی رمه‌‌ها، گوسفند مهمترین جانوری است که پشمش را می‌‌چینند و برای نساجی از آن استفاده می‌‌کنند، و گوسفند برای سال بعد بار دیگر کل آن پشمهای از دست رفته را بازتولید می‌‌کند. به این ترتیب نوعی چرخه‌‌ی سالانه‌‌ی چیدن و روییدن پشم بر تن گوسفند در زیست‌‌جهان تجربه می‌‌شده که توازی و شباهتی با چرخه‌‌ی رویش گیاهان و کاشت و برداشت‌‌شان داشته است.G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-500 ریتون نقره و طلا.jpgجام نقره و طلا، ایلام، قرن ششم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Silver rhyton with horned ram Persia Achaemenid Period 538-331 BCE.jpgجام سیمین، ایلام، قرن پنجم پ.م 

گوسفند در این معنا با سال خورشیدی (و نه با خدای خورشید) پیوندی برقرار می‌‌کرده است. یکی از دلایلی که ایرانیان علامت نخستین ماه سال را بره قرار داده بودند، احتمالا همین ماجرا بوده است. دلیل دوم، و مهمتر، به آیین قربانی مربوط می‌‌شود. چون گوسفند جانوری است که بخش عمده‌‌ی خوراک‌‌های گوشتی را تامین می‌‌کرده و در میانه‌‌ی قربانی‌‌های کوچک (پرندگان و بز) و قربانی‌‌های بزرگ (گاو و شتر) قرار می‌‌گرفته است. در کل تمایلی وجود داشته تا گوسفند را در میان قربانی‌‌های بزرگ رده‌‌بندی کنند و این کار در دوران ساسانی با فرض این که ثواب قربانی یک گوسفند و یک گاو برابر است، به انجام رسید. اصولا نام گوسفند که یعنی گاو مقدس (گو + سپند) از همین جا آمده است.

بنابراین گوسفند بیش از هرچیز نماد قربانی بوده است، و چون پیوندی با زایش مجدد هم داشته، همچون قربانی‌‌ای که دوباره زاده می‌‌شود رمزپردازی می‌‌شده است. به این شکل گوسفند نمادی برای اسطوره‌‌ی ایرانی بازگشت جاودانه است، که با تعبیر نیچه‌‌ای فاصله‌‌ی بسیار دارد و بازگشت پهلوان شهید و احیای نظم به دنبال آیین قربانی را نشان می‌‌دهد. بره در این معنا همچون علامتی برای ناجی آخرالزمان و خدا-پهلوان شهید در نظر گرفته شده و به این خاطر است که نماد عیسی مسیح بره است. دلیل اصلی جای گرفتن این علامت بر ماه فروردین هم از اینجا برخاسته است. چون فروردین، یعنی ماه بازگشت فروهرهای جنگاورِ درگذشته به زمین، استعاره‌‌ای برای آخرالزمان و رستاخیز سوشیانس و باز آمدن خدای شهید نیز هست.

Handle or attachmentدستگیره‌‌‌‌ی سیمین آوند، ایران مرکزی، قرن پنجم پ.م

Rhyton, Detail of Ram's head. "Thrace and the Ancient World" Exhibition at National History Museum, Sofia, Bulgaria, June 2011بلغارستان، حدود ۳۵۰ پ.م

در این زمینه، روشن است که گوسفند بر خلاف نمادهای باستانی گاو و بز، در ایران زمین علامتی زرتشتی بوده است. در اوستا نام گوسفند بسیار آمده و رهبران سیاسی جامعه «گوسفندبان» (پشو‌‌پاون/ چوپان) شمرده شده‌‌اند. پدیدار شدن این علامت در ایران غربی نیز همزمان است با اوج گرفتن دین زرتشتی در این منطقه، و نخستین جامها هم در همین دوران با علامت گوسفند ساخته می‌‌شوند. مرور هنر عصر هخامنشی نشان می‌‌دهد که قوچ و گوسفند در این دوران علامتی محبوب و رایج بوده و در بسیاری از زمینه‌‌ها به کار گرفته می‌‌شده است. با این حال دلالت نمادین‌‌اش به پای بز و گاو و شیر نمی‌‌رسیده است.

درباره‌‌ی گوسفند الگوی توزیع و بسامدی جالب توجه می‌‌بینیم که کمابیش واژگونه‌‌ی جامهای بزسان است. جامهای بزسان و گوسفندسان تقریبا با یک بسامد و کاملا در یک قالب و سبک هنری ساخته می‌‌شده‌‌اند و این همان چارچوبی است که رده‌‌های دیگر جامهای هخامنشی را نیز در خود جای می‌‌دهد. با این حال این نکته جای توجه دارد که جامهای بزسان در سرزمینهای پیرامونی باختری و خارج از قلمرو هخامنشیان بسیار به ندرت ساخته می‌‌شده‌‌اند، و در مقابل جامهای گوسفندسان محبوبیتی و بسامدی چشمگیر داشته‌‌اند.

یعنی با آن که جامهای بزسان و گوسفندسان در ایران اهمیتی هم‌‌پایه -و فرودست‌‌تر از گاوسان‌‌- دارند، در خارج از مرزهای سیاسی ایران زمین معنا و رواجی یکسره ضد هم پیدا می‌‌کنند. روشن است که مردم اتروسک و یونانی‌‌های ایتالیا و بالکان گوسفند را مهمتر و معتبرتر می‌‌شمرده‌‌اند و با نماد بز چندان آشنا و دمخور نبوده‌‌اند. به نظرم اینجاست که نظریه‌‌ی نفوذ مصر پذیرفتنی می‌‌شود. یعنی شاهدی نداریم که تصویر مصریان از گوسفند در مقام ایزدی خورشیدی در ایران رواج یا اهمیتی داشته باشد. در ایران در مقابل با رمزگذاری متفاوت و پیچیده‌‌تری سر و کار داریم که این جانور را به آیین قربانی و خدای شهید مربوط می‌‌کرده است.

با این حال اساطیر مربوط به خدای شهید در شکل آخرالزمانی‌‌شان بسیار دیر و همزمان با مسیحیت به قلمرو تمدن اروپایی وارد شدند، و به احتمال زیاد جامهای گوسفندسانی که در ایتالیا و بالکان به تقلید از نمونه‌‌های ایرانی ساخته می‌‌شده، دلالت معنایی اوستایی‌‌شان را حمل نمی‌‌کرده است. در این منطقه که از نظر فرهنگی زیر تاثیر تمدن مصری هم بوده، احتمالا گوسفند بیشتر با نقش ایزدی خورشیدی و شاه-خدایی مقتدر فهمیده می‌‌شده است. چنان که از همان دوران هخامنشی پرستش زئوس-آمون در میان یونانیان رواج داشته و بعدتر در میان رومیان هم به دینی مهم و دولتی تبدیل می‌‌شود.Rams Head, Detail - Thracian treasure. Big, wide, and deep gold vessels were used to dilute and mix wine. In some rituals, the three sacred liquids might be mixed - wine, honey, and milk. Photo by D.S. Lewis at the "Thrace and the Ancient World" exhibition in June 2011, at the National History Museum, Sofia, Bulgariaبلغارستان، قرن چهارم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-350 گنج پاناگیوریشت.jpgجام گوسفندسان از گنجینه‌‌ی پاناگیوریشته، تراکیه، قرن پنجم پ.م 

به این ترتیب با همان الگویی که درباره‌‌ی جامهای دیگر دیدیم، در قلمروهای پیرامونی نمونه‌‌هایی فراوان از جامهای گوسفندسان می‌‌بینیم که از جنس سفال رنگ شده ساخته شده‌‌اند. این جامها از نظر شکل و قالب عمومی (یعنی جام بودن) و همچنین پرداخت زیبایی‌‌شناسانه و سبک هنری (شیوه‌‌ی بازنمایی سر جانور) کاملا به سبک ملی ایرانی وفادار هستند و شباهتی با نمونه‌‌های مصری ندارند. با این حال بسامد زیادشان نشان می‌‌دهد که احتمالا نزد سازندگانشان بر معنایی متفاوت دلالت می‌‌کرده‌‌اند و بعید نیست که این مفاهیم خاستگاهی مصری داشته باشد. نمونه‌‌های سفالی ساخته شده در ایتالیا از این نظر با نمونه‌‌های قدیمی‌‌تری که از همین جنس سفال در درون قلمرو سیاسی هخامنشیان ساخته شده‌‌اند قابل مقایسه هستند. می‌‌توان دید که در داخل قلمرو ایران حتا نمونه‌‌های سفالی آراسته از هنجارهای سبکی جامهای فلزی پیروی می‌‌کرده‌‌اند، و این الگو با گذر چند قرن و انتقال به سرزمینهای پیرامونی دستخوش دگردیسی شده و تنها خطوطی محو و اصلی از کلیت آن سبک اولیه در آثار ایتالیایی باقی مانده‌‌اند.G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-500 فریگیه.jpgجام سفالی گوسفندسان، فریگیه، آناتولی، قرن ششم پ.م

Achaemenid Gold Rhyton - origin,Persia,ca 500 BCایران مرکزی، قرن ششم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-380 Attic red-figure ram-head rhyton, 400–375 BC..jpgآتیکا، یونان، ۴۰۰-۳۷۵ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-450 ریتون یونانی.jpgبالکان، احتمالا یونان، حدود ۴۵۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-450 Red-figure ram rhyton by the Villa Giulia Painter, ca. 460-450 BC. From Anavyssos in Attica.jpgویلا گیولیا، ایتالیا، ۴۶۰-۴۵۰ و.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-460 Athens, 470 - 460 BC, attributed to Sotades as potter.jpgآتن، یونان، ۴۷۰-۴۶۰ پ.م 

File:Lamb rhyton Met 41.162.33.jpg۱۴/۲ سانتی‌‌متر، آتیکا، ۴۶۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-350 Ancient Greek Red Figure Campanian Ram Head Rhyton Vessel, 350 BC.jpgکامپانیا، ایتالیا، حدود ۳۵۰ پ.م 

در میان جامهای جانوری، یک رده‌‌ی دیگر از جانوران طبیعی هم داریم که در آن اسب اهمیت دارد. در این جامها معمولا با سبکی نزدیک به شیوه‌‌ی کهن هیتی، دستهای جلویی اسب هم بازنموده می‌‌شود و دستان اسب ممکن است گشوده یا خمیده باشد و او را در حال تاخت یا نشستن مجسم کند. قدیمی‌‌ترین نمونه‌‌ها از این جامها در دوران مادها و از جنس سفال ساخته شده‌‌اند، و با ظهور دولت هخامنشی و شکل‌‌گیری جامها در مقام رسانه‌‌ای گسترده، نخستین نمونه‌‌های سیمین از این جامها نیز ساخته می‌‌شوند.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-450 Achaemenid Fragmentary Silver Rhyton with a Horse Protome ۲۷ سانت.jpgجام سیمین، ۲۷ سانتی متر، تخت جمشید (؟)، قرن پنجم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-550 Greek Rhyton 6th century BCE.jpgجام سفالی، احتمالا آناتولی، میانه‌‌ی قرن ششم پ.م

Silver Rhytonجام سیمین، احتمالا ایران شرقی، قرن پنجم پ.م

Thracian silver horse rhyton from Borovo, Ruse, belonged to the Odrysian king Cotis I. 385-359 BC.جام سیمین بْرُوو، تراکیه، ۳۸۵-۳۵۹ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\horse found at Erebuni fortress. On display at the Erebuni Museum, Yerevan (Armenia هخامنشی.jpgجام سیمین اِرِبونی، ایروان، قرن ششم پ.م 

Barakat Collection Terracotta Rhyton with Zoomorphic Terminal - SF.085 Origin: Central Asia Circa: 900 BC to 600 BC Dimensions: 6.50" (16.5cm) high x 10.2" (25.9cm) wide Collection: Near Eastern Medium: Terracotta £25,000.00 Location: Great Britain۲۵/۹ در ۱۶/۵ سانتی‌‌متر، بلخ–خوارزم، قرن هشتم و نهم پ.م

بلندا ۳۱ سانتی‌‌متر، آتیکا، قرن ششم پ.م

جامهای اسب‌‌سان کاملا از هنجارهای سایر نمونه‌‌های پیروی می‌‌کنند و تنها در این که نیمتنه را بازنمایی می‌‌کنند با بقیه تفاوت دارند. با توجه به این که اسب جانوری بسیار مهم در فناوری نظامی پارسیان بوده و ایرانیان اصولا با فن سوارکاری‌‌شان شناخته می‌‌شده‌‌اند، این نکته جای توجه دارد که نمونه‌‌های جام اسب‌‌سان به نسبت اندک است. این را باید در نظر داشت که جامها در نهایت اشیایی آیینی بوده و به ویژه در مراسم قربانی برای خدایان برای پیشکش کردن خون قربانی به کار گرفته می‌‌شده‌‌‌‌اند. از این رو شاید کم بودن شمار جامهای اسبی نشانه‌‌ی آن باشد که این جانور را به ندرت قربانی می‌‌کرده‌‌اند.

جامهای اسب‌‌سان در بسیاری از موارد انسانی را هم نشان می‌‌دهند و این هم از مواردی است که این رده از جامها را از بقیه متمایز می‌‌سازد. دو نمونه‌‌ی مشهور از جامهای اسب‌‌سان –یکی از طلا و دیگری از نقره- یافت شده که نشان می‌‌دهد این مضمون سوارکار و اسب در سبکهای محلی هنری نیز محبوبیت داشته است. یکی از اینها که زرین است در گورکان کول‌‌اوبا در کِرخ واقع در شرق منطقه‌‌‌‌ی کریمه یافت شده و نمونه‌‌ای از هنر کیمری-سکایی است که در اواخر دوران هخامنشی رواج داشته است. دیگری جامی است سیمین که در قفقاز ساخته شده و بر خلاف نمونه‌‌ی پیشین که مردی با جامه‌‌ی سکایی و سربرهنه را بازنمایی می‌‌کند، مردی با جامه‌‌ی پارسی و کلاه نمدی بلند را نمایش می‌‌دهد. این نمونه حدود یک قرن جلوتر از جام کول‌‌اوبا ساخته شده و سوارکاری مسلح را نشان می‌‌دهد که بر زین اسب نشسته است. در حالی که مرد سکا بر اسبی برهنه نشسته و بدنش جدا و مستقل از انحنای بدن اسب کار شده است. جالب آن که در هردو مورد انسان به شکلی نامتناسب بزرگتر از اسب تجسم شده و این دقیقا واژگونه‌‌ی بازنمایی سوارکار و اسب در هنر یونانی و چینی است، که همیشه اسب را بسیار بزرگ و آدم سوارش را بسیار کوچک نشان می‌‌داده‌‌اند.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\609ae45e3f855d39c48c3d04d1dbec34.jpgجام زرین کول اوبا، قرن چهارم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Achaemenid goblet (Erebuni Museum.jpgجام سیمین اِرِبونی، قفقاز، حدود ۴۵۰ پ.م

در میان جامهای اسب‌‌سان نمونه‌‌های کمیابی هم داریم که اسبی هیولاوار را نمایش می‌‌دهد. ترکیبهای جانوری هیولاوار در جامها اغلب چهارپایان را در خود نمی‌‌گنجانند و از جانوران شکارچی بهره می‌‌گیرند. با این حال نمونه‌‌هایی از اسب بالدار بر جامهای هخامنشی یافت شده که کهنترین بازنمایی‌‌ها از جانوری اساطیری هستند که در روایتهای یونانی با اسم پگاسوس خوانده می‌‌شود. درباره‌‌ی جانوران چهارپای اهلی، رایجترین شکل ترکیب اندامهای بیگانه با بدنشان و هیولاوار و تخیلی ساختن‌‌شان همین افزودن بال بوده که نمونه‌‌هایش را مثلا در دسته‌‌ی زیبای آوند یا جام ایلامی سیمین به شکل بز بالدار می‌‌بینیم، و نمونه‌‌های گاو بالدار هم که شهرتی بسیار دارند.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-400 Ruvo (Puglia) ایتالیا ۳۰ در ۱۵ سانت.pngپوگلیا، ایتالیا، قرن چهارم پ.م

Protome of Pegasus from a gold rhyton. Accidental finding, the village of Vazovo, Razgrad. Before 339 BC(?)

تصویرتراکیه، موزه‌‌ی رازگراد، ۳۳۹ پ.م 

شهرت اسب بالدار در روایتهای یونانی باعث شده بر اساس تعمیمی نابه‌‌جا جامهای یاد شده را نیز یونانی فرض کنند، یا جانور بازنموده بر آن را پگاسوس بدانند. در حالی که یونانیان اصولا فن رام کردن اسب و سوارکاری را بسیار دیر و در میانه‌‌ی دوران هخامنشی آموختند و از این نظر هزار سال از ایرانیان دیرتر به میدان آمدند. در روایتهای اساطیری‌‌شان هم پگاسوس در پیوند با پهلوانی به اسم پرسئوس قرار می‌‌گیرد که شکلی افسانه‌‌آمیز و تخیلی از جنگاور پارسی را نمایش می‌‌دهد. در روایتهای یونانی پرسئوس نیای ایرانیان است، فرزندانش و خاندانش با پارسیان هم‌‌تبار هستند، و اصولا نامش شکلی یونانی شده از اسم «پارسی» است. بنابراین پگاسوس به احتمال زیاد عنصری بومی نبوده و همراه با روایتهای مربوط به پهلوان پارسی و اسبش به یونان وارد شده است.

یکی از گواهانی که برونزاد بودن ایده‌‌ی اسب بالدار در یونان را نشان می‌‌دهد، آن است که آثار هنری مبتنی بر این نقش در هنر یونانی هم بسامدی اندک دارد و هم دیرآیند است. در حالی که در جامهای اسب‌‌سان هخامنشی نمونه‌‌های پرشماری بر مبنای این نقش‌‌مایه ساخته شده‌‌اند.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-450 Pegazus Rhyton.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-450 بPegazus Rhyton.jpegجام اسب‌‌سان اولیاپ، شمال قفقاز، قرن پنجم پ.م

چنان که دیدیم، از نظر ترکیب‌‌بندی جامهای اسب‌‌سان به همراه جامهای شیرسان متنوع‌‌ترین ریخت‌‌ها را نشان می‌‌دهند و به خاطر ترکیب شدن با بال یا شاخ (در شیر) و انسان (در اسب) با سایر جامهای جانوری تفاوت دارند. یعنی اینها را باید در نقطه‌‌ای بینابین جامهای جانوری طبیعت‌‌گرا و نمونه‌‌های خیالی و هیولاوار در نظر گرفت. این بدان معناست که جامهای جانوری را به طور کلی می‌‌توان به دو رده‌‌ی واقع‌‌گرا و تخیلی تقسیم کرد. آنهایی که واقع‌‌گرا هستند، پنج رده‌‌ی اصلی دارند:

الف) شیرسان‌‌ها که اقتدار سیاسی پارسی و هویت ایرانی را نشان می‌‌دهند و در ضمن به ایزد مهر اشاره می‌‌کنند،

ب) گاوسان‌‌ها که به گیتی و نیروهای زنانه و نظام اجتماعی کشاورزانه دلالت دارند و احتمالا با ایزدبانوانی مثل آناهیتا و ایشتار مربوط می‌‌شده‌‌اند،

پ) گوزن‌‌سان‌‌ها که انگار نسخه‌‌ای شمالی از همان الگوی گاوسان باشند و همان معنا را برسانند. به ویژه که شاخ گوزن بر رویشان کوچک و گاه غایب است،

ت) بزسان‌‌ها که سبک زندگی کوچگردی و ایزدان مربوط به رمه را نشان می‌‌دهند،

ث) گوسفندسان‌‌ها که با اساطیر زرتشتی و آیین قربانی و ایده‌‌ی پهلوان شهید مربوط هستند،

ج) اسب‌‌سان‌‌ها که با طبقه‌‌ی سوارکار و ارتشتاران مربوط می‌‌شود و تنوع ریختی بیشتری نسبت به بقیه دارد.

در کنار این رده‌‌های اصلی طبیعت‌‌گرا که اغلب جانوران را در شکل عادی و معمول‌‌شان نمایش می‌‌دهند، نمونه‌‌هایی چشمگیر هم داریم که موجوداتی تخیلی را نمایش می‌‌دهند. این توجه به موجودات تخیلی یکی از ویژگی‌‌های تمدن ایرانی و وجه اصلی تمایز ایران و مصر است. از ابتدای هزاره‌‌ی سوم پ.م نمونه‌‌هایی از آدمهای شاخدار و دم‌‌دار با پاهای گاوسان، انسانهای بالدار، گاوهایی با چهره‌‌ی آدم، شیرها و گاوهای بالدار و نمونه‌‌های مشابه را فراوان در ایران زمین می‌‌بینیم. به طور خاص کانون خلق این موجودات در بر زمینه‌‌ی سنگی در ابتدای کار جیرفت بوده و در زمینه‌‌ی فلزکارانه ایلام در این زمینه پیشگامی رقابت‌‌ناپذیری دارد.

شیر و عقابی که پنجه و بال و شاخی از جانوری دیگر را داشته باشند، چنان که در آغاز این گفتار اشاره کردیم، در بسیاری از جامهای مشهور با بسامدی چشمگیر دیده می‌‌شود. چندان که بخش مهمی از شاهکارهای هنری که در قالب جام پیکربندی شده‌‌اند، جانوری تخیلی از این دست را نشان می‌‌دهند. این ترکیبهای تخیلی از موجودات تقریبا با همان قالبی که در جامهای هخامنشی دیده می‌‌شود، از ابتدای هزاره‌‌ی اول پ.م در ایران مرکزی ساخته می‌‌شده‌‌اند و به ویژه برخی نمونه‌‌هایشان به پیشاهنگ‌‌هایی برای جامهای پارسی شباهت دارند. نمونه‌‌اش جام سیمرغ‌‌سان سفالینی است که در املش پیدا شده و قدمتش به ابتدای قرن نهم پ.م باز می‌‌گردد.

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\-900 abadan-musem.jpgجام سفالین ایلامی، موزه‌‌ی آبادان، حدود ۹۰۰ پ.م

Amlash Terracotta Rhyton, 900 BCE - 800 BCE جام سفالین املش، حدود ۹۰۰ پ.م

این جانوران تخیلی به طور خاص دو رده‌‌ی اصلی را در بر می‌‌گیرند که نقش پایه‌‌ی برخی‌‌شان شیر است و برخی دیگر عقاب. شیر ممکن است با بال و شاخ همراه باشد، به همان شکلی که عقاب هم با شاخ و گوش و پنجه‌‌ی شیر بازنموده می‌‌شود. به این ترتیب جامهای حامل موجودات تخیلی به دو رده‌‌ی اصلی سیمرغ‌‌سان و شیردال‌‌سان تقسیم می‌‌شوند. رده‌‌ی پرنده‌‌سان را می‌‌توان «سیمرغ» نامید. چون این جانور که پیشتر هم در اوستا اشاره‌‌هایی طبیعت‌‌گرایانه به آن شده، از همین دوران همچون نمادی رایج و محبوب در سراسر ایران زمین به کار گرفته می‌‌شود. از توزیع و بسامد این نقش‌‌مایه چنین بر می‌‌آید که سیمرغ از نوآوری‌‌های آریایی‌‌هایی بوده باشد که از شمال می‌‌آمده‌‌اند. چون نمودهای چشمگیر و خلاقانه‌‌ای از آن را با تنوع بالا در هنر سکایی می‌‌بینیم. با این حال سیمرغ از همان ابتدای کار به نوعی نماد ملی تبدیل می‌‌شود. به شکلی که آن را از سرستونهای تخت جمشید تا دیوارنگاره‌‌ها و جامها فراوان می‌‌بینیم. البته در کنار این نمونه‌‌های اصلی جانوران تخیلی دیگری مثل بزهای بالدار و مرد-گاوها و مرد-اسب‌‌ها را هم داریم که بسامدی کمتر دارند و انگار به سنتهایی محلی و روایتهایی قومی مربوط باشند. چنان که مثلا نیم‌‌اسب بیشتر عنصری یونانی است و به بازنمایی ایرانیان سوارکار نزد این مردم باز می‌‌گردد.

https://www.whiteoutpress.com/wp-content/uploads/2019/02/Impressive-1-640x853.jpg

https://www.whiteoutpress.com/wp-content/uploads/2019/02/Impressive-2-640x853.jpgجام سیمین بز بالدار، تخت جمشید یا ایلام، قرن پنجم پ.م

نکته‌‌ی جالب درباره‌‌ی این نقشهای تخیلی آن است که برخی‌‌شان ارجاعهایی به همدیگر دارند. نمونه‌‌ی مشهورش جام سیمرغ‌‌سانی است که بر بدنه‌‌اش نقش اسبی بالدار ترسیم شده است.

Griffin rhyton, because rhytons :) #griffinhoard #griffinber #griffin #rhyton #pegasus #horse #eagle #cups https://www.instagram.com/p/Bqzny4JBMd6/?utm_source=ig_tumblr_share&igshid=tnhmt9mgv4u1

درباره‌‌ی معنای نهفته در این نقشها بحث بسیار است. در دورانهای بعدی سیمرغ هم نماد نیروهای مقدس طبیعی دانسته می‌‌شده و هم بعدتر در رمزپردازی‌‌های عرفانی با خداوند همتا انگاشته می‌‌شوند. شیر هیولاوار در مقابل تا حدودی جنبه‌‌ی منفی دارد و بیشتر با اهریمن و نیروهای ویرانگر خرفستران پیوند داشته است. با این حال از پرداخت هنرمندانه‌‌ی سیمرغ‌‌ و شیردال‌‌ بر جامهای هخامنشی چنین بر نمی‌‌آید که هیچ یک از این دو جنبه‌‌ای منفی داشته باشند. در قرون بعدی هم شیر و هم عقاب در مقام نماد کشور ایران و به ویژه علامت قدرت سلطنتی تداوم پیدا می‌‌کنند، و می‌‌توان این حدس را پذیرفت که در عصر هخامنشی هم این نمادها هویت ملی را بازنمایی می‌‌کرده‌‌اند. هرچند گهگاه –مثلا در دیوارنگاره‌‌های تخت جمشید- همچون نمادی برای اهریمن دانسته می‌‌شده‌‌اند.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Silver Iran Post-Achaemenid, 4th-2nd century B.C. Metropolitan Museum of Art NY.jpgجام سیمین ایران مرکزی، قرن سوم پ.م

RHYTON – Encyclopaedia Iranicaجام‌‌ توخ القراموس، مصر، قرن سوم پ.م

Ceramic rhyton terminating in a horned lion monster Anatolia 4th-3rd centuries BCE Hellenistic Period | by mharrschسفال،‌‌ آناتولی، اواخر قرن چهارم پ.م

http://www.skb.bg/files/news/vb/1.jpgنقره، تراکیه، قرن پنجم پ.م 

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Scythian rhyton (replica), Issyk finds artifact from the valley of CARO, outside Tuva.jpgبازسازی جام تووا،شرق سیبری، قرن پنجم پ.م

درباره‌‌ی جامهای هیولاوار هم دقیقا همان الگویی که پیشتر درباره‌‌ی مرکز و پیرامون دیدیم، تکرار می‌‌شود. جامهایی با این نقش‌‌مایه‌‌ها در قلمروهای پیرامونی ایران با فاصله‌‌ی یکی دو قرن پدیدار می‌‌شود و ماده‌‌ی سازنده‌‌شان سفال است و بنابراین ارزشی بسیار کمتر و فناوری‌‌ای بسیار ساده‌‌تر از جامهای ایرانی دارند. با این همه این جامها به روشنی وامگیری مستقیم از مضمونها ایرانی را در این مناطق نشان می‌‌دهند. چون سیمرغ و شیردال پیشتر در هنر این مناطق سابقه‌‌ای ندارند و هم ناگهانی بر صحنه پدیدار می‌‌شوند و هم شباهتی نمایان با سرمشقهای قدیمی‌‌تر ایرانی دارند.

Greek Rhyton in griffin form DMA - Rhyton - Wikipedia, the free encyclopedia

Rhyton, Greek, South Italian, Late Classical Period, about 350–325 BC - Museum of Fine Arts, Boston. (Lower part in form of griffin’s head;. The lip has an ovolo molding, but no painted patternwork. griffin-head rhyta were more often decorated in red-figure.)جامهای سفالین سیمرغ‌‌سان، جنوب ایتالیا، حدود ۳۳۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-330 آپولیا ۱۸.۱ سانت.png ۱۸/۱ سانتی‌‌متر، آپولیا، جنوب ایتالیا، ۳۲۰-۳۴۰ پ.م

جام سفالین سیمرغ‌‌سان، جنوب ایتالیا، حدود ۳۳۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-400 یونان Silver with gilding, 5th-4th century B.C.E. H. 11 cm..jpgبخشی از جام سیمین، ۱۱/۵ سانتی‌‌متر، آناتولی، حدود ۴۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-350 Anatolia Achaemenid or Seleucid Ceramic 29.69 cm).jpgجام سفالی، ۲۹/۶۹ سانتی‌‌متر، آناتولی، قرن چهارم پ.م 

در میان جامهای هخامنشی گذشته از نمونه‌‌هایی که گفتیم و عنصر جانوری در آنها برجسته بود، رده‌‌ای به نسبت فرعی و دیرآیند هم داریم که در آنها نقش انسان بازنموده شده است. این جامها قدری دیرتر و در میانه‌‌ی عصر هخامنشی در اسناد تاریخی نمایان می‌‌شوند. احتمالا این جامها مشتقی محلی و غیررسمی از جامهای جانوری محسوب می‌‌شده‌‌اند و تردید هست که بتوان آنها را همچون سبکی استانده در دایره‌‌ی سبک ملی پارسی جای داد. چون هم شمارشان کمتر از جامهای جانوری است و هم تنوعی چشمگیر در ساخت و پرداخت‌‌شان دیده می‌‌شود. با این حال از طرفی به خاطر آن که رسانه‌‌ی اصلی‌‌شان جام است و از سوی دیگر چون موضوع محوری‌‌شان انسان است و این دستاورد هنری مهم عصر هخامنشی است، سزاوار است اینجا اشاره‌‌ای بدان بکنیم.

آراسته‌‌ترین و قدیمی‌‌ترین جامهای دارای نقش انسان چنان که دیدیم سوارکاری ایرانی را سوار بر اسبی نشان می‌‌دهند و در قرن پنجم پ.م همچون آرایه‌‌ای بر جامهای اسب‌‌سان ظاهر می‌‌شوند. پس از حدود صد سال، جامهایی ساخته می‌‌شود که مضمون اصلی آن چهره‌‌ی انسان است و این نکته‌‌ای بسیار مهم است، چون در اینجا تقریبا همان قالب عمومی جام‌‌های شاخ‌‌وار را داریم که تغییر شکلی پیدا کرده و جانوری که می‌‌بایست پایه‌‌ی آن را تشکیل دهد، با سر انسانی جایگزین شده است.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\Art\Achaemenid Empire gold cup.jpg جام گاوسان، گیلان، حدود ۵۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-500 Achaemenid Persian found in the Gilan province.jpgجام با نقش زن، ایران مرکزی یا ایلام، قرن چهارم یا پنجم پ.م

قدیمی‌‌ترین نمونه‌‌ها از این جامها در ایران مرکزی و احتمالا ایلام ساخته شده و قدمتش به اواخر قرن پنجم یا ابتدای قرن چهارم پ.م باز می‌‌گردد. مشهورتر از همه در این رده جام مشهوری که دو چهره‌‌ی زنانه با آرایه‌‌ای مارسان بر پیشانی را بر خود دارد و نمونه‌‌ای برجسته از هنر ایلامی قدیم است که مشابهش را در هزاره‌‌ی پیشین هم می‌‌بینیم. جالب آن که این اثر در منابع غربی با اسم جام اسکندر شهرت یافته که به قومیتی متفاوت (مقدونی) و زمانی دیگر (دو نسل بعدتر) تعلق داشته است.

این جام هم از نظر فناوری ساخت و هم ریخت کلی و هم سبک هنری کاملا در ادامه‌‌ی سنت ساخت جامهای نقش‌‌دار ایرانی قرار می‌‌گیرد که گرانیگاهش شمال ایران مرکزی و به ویژه منطقه‌‌ی املش و مارلیک تا اورمیه بوده و جام حسنلو نمونه‌‌ای از آن است. در دوران هخامنشی هم جامهایی از این دست فراوان ساخته می‌‌شده است و این جام را باید مشتقی از همان در نظر گرفت.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-330 Panagyurishte Treasure, Rhyton with an amazon's head.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-350 گنج پانا گیو ریشت.jpgجام گنجینه‌‌ی پاناگیوریشته، تراکیه، حدود ۳۵۰ پ.م

در اواخر دوران هخامنشی و چند دهه پیش از فروپاشی این دولت، در استانهای شمال غربی شاهنشاهی نمونه‌‌هایی چشمگیر و زیبا از این جامها را می‌‌بینیم که در سنت هنری سکایی-کیمری ساخته می‌‌شوند. در میان‌‌شان به ویژه جامی زرین با طرح زن و کلاهخودی آراسته به موجودات تخیلی جای توجه دارد. نمونه‌‌ی دیگری هم داریم که در واقع همان جام رایج شیردال‌‌سان است، اما به جای سر شیردال سر بانویی را نشانده‌‌اند. این نمونه‌‌ی اخیر نشان می‌‌دهد که در منطقه‌‌ی کیمریه و تراکیه‌‌ی قدیم روایتهایی درباره‌‌ی نوعی ابوالهول مادینه وجود داشته که ساخت چنین آثاری را با همان قالب و بافت جامهای جانورسان ایجاب می‌‌کرده است.

http://www.miho.or.jp/booth/img-big/00005811.jpgبخشی از جام نقره، ۶/۶ در ۴/۴ در ۹/۴ سانتی‌‌متر، آناتولی، حدود ۴۰۰ پ.م G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-350 تراکی Borovo Treasure.jpgتراکیه، حدود ۳۵۰ پ.م 

درباره‌‌ی جامهای انسان‌‌ریخت هم باز همان قاعده‌‌ي پیشین را داریم. یعنی در مناطق پیرامونی نمونه‌‌هایی دیرآیند از آن را می‌‌بینیم که از جنس سفال رنگ شده ساخته شده‌‌اند.

AN ATTIC RED-FIGURED FIGURAL MUG Circa 430-420 B.C. In the form of the head of Io, the human female head with bovine ears emerging from beneath her wavy locks, which are parted at the center & tied in a top knot, with short curving horns protruding forth from the top of her head; vessel neck with & encounter between Hermes & a woman, perhaps Io, the god walking left but looking back, his caduceus in his right hand, wearing a mantle tied at his neck & high boots... 7 7/8” H۲۲ سانتی‌‌متر، ‌‌آتیکا، یونان، ۴۳۰ پ.م

Etruscan satyr drinking cup, 6th-4th centuries BCE. Bad pun alert: "Another Satyr Tea Night and I ain't got no body..."اتروسک، حدود ۴۰۰ پ.م

Satyr Kantharos (Illustration) - Ancient History Encyclopedia آتیکا، یونان، ۴۲۰ پ.م

Etruscan Rython in the form of Charon (the ferryman of Hades), 4th century BC, Staatliche Antikensammlungen, Munich | Flickr - Photo Sharing! اتروسک، قرن چهارم پ.م

Terracotta mug in the form of a satyr’s head, Greek, Classical, 460 B.C., Attributed to the Carlsruhe Painter; Attributed to the Manchester Class of Head Vasesآتیکا، یونان، ۴۶۰ پ.م

درباره‌‌ی این جریان هنری پیرامونی که جامهایی سفالی را بر مبنای سرمشق‌‌های سبک ملی پارسی تولید می‌‌کرده، سخن بسیار می‌‌توان گفت. این که چگونه نمادهای هویت‌‌بخش و بسیار دیرینه‌‌ی جامهای هخامنشی در قلمرو ایتالیا و بالکان مورد تقلید واقع می‌‌شده و در بافتی گاه متفاوت به کار گرفته می‌‌شده، پژوهشی بسنده انجام نگرفته است. اما در این حد می‌‌توان گفت که احتمالا وام‌‌ستانی از ریخت و قالب عمومی جامها در این مناطق با وامگیری زیربنای مفهومی و نظام رمزگذاری‌‌شان همراه نبوده است. یکی از نمودهای این نکته را پیشتر در کمیاب بودن جامهای بزسان و فراوانی جامهای گوسفندسان دیدیم، که اولی نشانه‌‌ي وارد نشدن نظام معنایی ایران مرکزی و دومی علامت ورود نظام مصری تواند بود.

شاهد دیگری که غیاب نظام نمادین هخامنشیان در این سرزمینهای پیرامونی را تایید می‌‌کند، آن است که نماد سیمرغ و شیردال اغلب به شکلی ساده‌‌ شده و سطحی بازسازی شده‌‌اند. همچنین این نکته جای توجه دارد که در جامهای سفالی ایتالیایی تنوعی چشمگیر از جانوران بر جام بازنموده می‌‌شده‌‌اند. گونه‌‌هایی مثل گراز، سگ، خر و روباه را در این جامها می‌‌بینیم، و اینها موجوداتی هستند که در ایران زمین هم فراوان بوده‌‌اند و در هنر ایرانی هم بازنموده می‌‌شده‌‌اند، اما هرگز در جامها به کار گرفته نشده‌‌اند.

دلیل این امر احتمالا آن است که نه تنها نظام رمزگذاری حاکم بر معنای جامها، که اصل آیینهایی که جام در آنها نقش ایفا می‌‌کرده نیز به این مناطق پیرامونی وارد نشده است. یعنی غیاب مضمون سگ یا گراز در جامهای سبک ملی پارسی قاعدتا دلیلی دارد، و باید با این اصل توضیح داده شود که این جامها بر معناهایی مشخص دلالت می‌‌کرده‌‌اند و آیینها و نیروهایی مشخص پیوند می‌‌خورده‌‌اند. در سرزمینهای پیرامونی انگار این استخوان‌‌بندی آیینی-مفهومی غایب باشد و تنها وامگیری فرم جام جانوری را می‌‌بینیم، که طبعا می‌‌تواند با نقش هر جانوری همراه گردد.

Rithon in forma di cinghiale

جامهای سفالین، آپولیا، جنوب ایتالیا، حدود ۳۷۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-440 rhyton in the shape of a donkey's head representing Dionysos and a maenad. From Athens.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-300 روم.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-350 Terracotta rhyton (vase for libations or drinking).jpgجامهای سفالی، جنوب ایتالیا، قرن چهارم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\جام\-900 Northwestern Iran, Caspian region 18.21 cm سفال.jpgجام سفالی خرس‌‌سان، ۲/۱۸ سانتی‌‌متر، اطراف دریای کاسپی، قرن نهم و هشتم پ.م

https://collectionapi.metmuseum.org/api/collection/v1/iiif/247423/541245/main-image جام سفالی روباه‌‌سان، ۱۵/۶ سانتی‌‌متر، آپولیا، تارنت، جنوب ایتالیا، اواخر قرن چهارم پ.م

ناگفته نماند که جامهای سفالی مشابهی که جانورانی متنوع را بازنمایی کنند از دیرباز در ایران زمین وجود داشته‌‌اند و به طور خاص سنت هنری مارلیک-املش دامنه‌‌ای چشمگیر از جانوران را در آثار خود بازنمایی می‌‌کرده است. برخی از آثار یافت شده در این مرکز فرهنگی به پیشتازانی از جامهای سفالی ایتالیایی شباهت دارند که پانصد سال زودتر پدید آمده باشند. با این همه جامهایی از این دست با ظهور دولت هخامنشی به حاشیه رانده می‌‌شوند و نوعی روند استانده‌‌ شدن جامها و نمادهای جانوری بازنموده در آن را داریم، که مشابهش در سرزمینهای پیرامونی نظیر ندارد.

 

 

ادامه مطلب: گفتار سوم: سکه‌‌های هخامنشی (۱)

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب