پنجشنبه , آبان 17 1403

گفتار دوم: نگرش سیستمی

گفتار دوم: نگرش سیستمی

روندهایی که شرحشان گذشت دست به دست هم دادند و در نیمه‌‌ی سده‌ی بیستم جریانی را به وجود آوردند که تحویل‌‌گرایی را نفی می‌‌کرد و توجهش بر کلیت متمرکز بود. خاستگاه این اندیشه آلمان بود، کشوری که فلسفه‌‌ی کل‌‌گرای هگلی و ایدئالیسم کهن خود را همچنان حفظ کرده بود و همواره در پذیرش ارزش‌های جزءگرایانه و صنعت‌مدارانه‌‌ی انگلیسی تردید نشان می‌‌داد. کتابی که به گسست از تحویل‌‌گرایی سنتی انجامید توسط زیست‌‌شناسی آلمانی به نام لودویگ فون‌‌برتالنفی نوشته شده بود. این کتاب نظریه‌‌ی سیستم‌‌های عمومی[1] نام داشت که در کشور ما به نادرست زیر عنوان «نظریه‌‌ی عمومی سیستم‌‌ها» ترجمه شده است. به دلیل رواج یافتن این عبارت در زبان فارسی، ما هم در این کتاب با همین عنوانِ آشناتر به دیدگاه برتالنفی اشاره می‌‌کنیم.

برتالنفی کتاب خود را با چند نقد از چارچوب تحویل‌‌گرایانه شروع می‌‌کند. از دید او تحویل‌‌گرایی به نتایج ناخوشایندی منتهی شده است. تخصص‌‌گرایی روزافزون در علم به جایی رسیده که متخصصانِ فعال در رشته‌‌‌هایی نزدیک به هم از تبادل نظر با هم ناتوان‌اند و در حصار مفاهیم تخصصی و روش‌های ویژه‌‌ی خویش اسیر شده‌‌اند. تحویل‌‌گرایی باعث شده توجه به کلیت کم شود و در نتیجه قواعد و قالب‌های نظری علمی پدیدآمده تنها روندهای خُرد و مفاهیم موضعی را تبیین می‌‌کنند و از ایجاد تصویری کلان و عام از جهان ناتوانند. به عبارت دیگر، تحویل‌‌گرایی به تراکم زیاد دانش و قواعد در سطوح خُرد و تُنُک ماندنِ مفاهیم سطح کلان منجر شده است. تحویل‌‌گرایی راهی است برای ندیدن جنگل به دلیل انبوه بودنِ درختان.

از همه مهم‌تر، تحویل‌‌گرایی پرسش از پیچیدگی را از دایره‌‌ی کنجکاوی‌های علمی حذف کرده است. پدیده‌‌‌هایی که به دلیل بغرنج بودنشان به عناصری ساده تجزیه نشوند در رویکرد تحویل‌‌انگارانه نادیده انگاشته می‌‌شوند یا برداشت‌هایی سطحی در موردشان تولید می‌‌گردد. به طور خلاصه، برتالنفی معتقد بود رویکرد تحویل‌‌گرایانه به تصویری ناقص، پراکنده و سطحی از جهان منتهی می‌‌شود. از دید او، مفاهیم زیست‌‌شناختی، روان‌‌شناختی و جامعه شناختی (یعنی علومی با موضوع پیچیده) حوزه‌‌‌هایی هستند که از این روش بیشترین آسیب را دیده‌‌اند.

برتالنفی در کتابش مفهوم سیستم را به عنوان محورِ همگرایی همه‌‌ی علوم پیشنهاد کرد. از این واژه توجه به کلیت و مجموعه‌‌ها برداشت می‌‌شود و برتالنفی شکلی از کل‌‌گرایی[2] را از این کلمه مراد می‌‌کرد.

کتاب برتالنفی موجی از توجه به سیستم‌‌ها را برانگیخت. نظریه‌‌پردازی‌‌های سیستمی در حوزه‌‌های گوناگونی از علوم باب شد و رویکردهای میان‌رشته‌‌ای که تمایل به پل زدن میان رشته‌‌های گوناگون را داشتند شهرت یافتند.

تبِ توجه به سیستم‌‌ها تا دهه‌‌ی هفتاد میلادی ادامه‌‌یافت و در اواسط این دهه به اوج خود رسید. در این دهه جامعه‌‌شناسی سیستمی پارسونز بر علوم اجتماعی چیره بود. رویکردهای سیستمی در شاخه‌‌هایی از زیست‌‌شناسی مانند بوم‌‌شناسی و تکامل و جامعه‌‌شناسی زیستی[3] -علمی که در همین هنگامه زایش یافت- محبوبیت یافته بودند و فیزیک‌دانان از توجه به سیستم‌‌های پیچیده داد سخن می‌‌دادند.

رویکرد سیستمی در اواخر دهه‌‌ی هفتاد با رکودی نسبی مواجه شد. دلایل این بازگشت به رویکردهای تحویل‌‌گرا چندان متکثر است که پرداختن به آن‌ها بحثی جداگانه را می‌‌طلبد، اما می‌‌توان به تحول در ساختار دولت‌های رفاه و بازگشتِ جوامع غربی به شعارهای لیبرال دموکراسی به عنوان یکی از این عوامل نام برد. اقتصاد آزاد و بازارهای خودتنظیم‌‌گر به معنای رسمیت یافتنِ اهمیت عناصر -خریداران، تولید کنندگان…- و تحویل‌پذیری سیستم اقتصادی به آن‌هاست و این نگرشی است که در تمام سطوح اجتماعی بازتاب می‌‌یابد. اقبال به سیستم‌‌ها و کلیت از دل بحران اقتصادی نیمه‌‌ی سده‌ی بیستم زاییده شد و امواج ناشی از رفع این بحران نیز به زوال آن انجامید.

 

 

  1. General Systems Theory (GST)
  2. holism
  3. sociobiology

 

 

ادامه مطلب: گفتار سوم: نظریه‌ی سیستم‌های پیچیده

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب