گفتار سوم: بازار چهی اكباتان
۱. شهرك اكباتان، بزرگترين مجتمع مسكوني خاور ميانه، و يكي از بزرگترين شهركهاي به هم پيوستهي جهان است. این شهرک ۹۴۵ کیلومتر مربع وسعت و نزدیک به چهل و پنج هزار نفر جمعيت دارد. به این ترتیب میتوان آن را متراكم ترين واحد جمعيتي خاورميانه دانست. در هريك از بلوكهاي فاز دو در اين شهرك، بین یک تا دو هزار نفر زندگي ميكنند، كه با جمعيت ساكن در يك محلهي متوسط برابر است.
شهرك اكباتان، با وجود اين تراكم جمعيت خيره كننده، يكي از معدود شهركهاي ايران است كه بر اساس اصول صحيح شهرسازي ساخته شده و براي نيازهاي ساكنان آن محاسبات فني مناسبي انجام شده است. مراكز تجاري بزرگ، ورزشگاه، و فضاي سبز كافي از امكاناتي هستند كه با برنامهاي تقريبا متناسب در آن پيش بيني شدهاند. بخشي از اين پيش بينيهاي رفاهي به دليل نيمه كاره ماندن ساز و كار توسعهي شهرك در زمان انقلاب اسلامی، و بخشي ديگر به دليل تغيير ماهيت برخي از فضاهاي داخل شهرك، جامهي عمل به خود نپوشيدهاند. از ميان اين نيازمنديهاي موقوف مانده، بايد به عدم وجود كتابخانه و سينما اشاره كرد.
شهرك اكباتان از سه فاز -با معماريهايي كمابيش يكسان – تشكيل يافته است. فاز يك كه بزرگترين واحد جمعيتي را ميسازد، به صورت مربع -مستطيلي بزرگ در ميانه قرار گرفته و از ده بلوك بزرگ تشكيل يافته است. فاز دو، كه به صورت نواري در كل حاشيه ي غربي فاز يك كشيده شده است، فاصلهي اين فاز با فردوگاه مهرآباد را پر ميكند و داراي نوزده بلوك است، فاز سه به صورت مربعي در حاشيهي شمال شرقي فاز يك قرار گرفته و كوچكترين و كم جمعيت ترين زير مجموعهي شهرك است. فضاهاي تفريحي شهرك به دو بخش عمده تقسيم ميشوند؛
نخست فضاهاي رسمي، كه به طور رسمي براي سرگرمي ساكنان طرحريزي شدهاند و اغلب كاركرد ورزشي دارند. اين فضاها خود به دو گروه تقسيم ميشوند، بخشي كه معمولا در هر بلوك به صورت جداگانه طراحي شده و زمينهايي براي بازي فوتبال (براي جوانان و نوجوانان ) و زمينهاي بازي كوچكتر داراي تاب و سرسره (براي كودكان ) را در بر ميگيرد. اين مناطق به صورت پراكنده در كل شهرك توزيع شدهاند و معمولا توسط خود ساكنان ساماندهي ميشوند. بخش ديگري از اين فضاها به صورت رسمي و تخصص يافته ساماندهي شدهاند و توسط افرادي كه گاه ساكن شهرك هم نيستند مديريت ميشوند. دو ورزشگاه بزرگ پاس و راه آهن در فضاي مياني فاز يك (با مديريت دولتي) و زمين اسكيت در فاز دو (با مديريت خصوصي) مهمترين مثالهاي اين حالت دوم هستند.
دومين فضاي تفريحي شهرك، حالتي غيررسمي، پراكنده، و غيرتخصص يافته دارد. اين فضاها در اصل به خاطر كاركرد ديگري طراحي شدهاند و به دليل كمبود امكانات تفريحي و سرگرمي، تغيير ماهيت دادهاند و به صورت مراكزي براي ديد و بازديد، گرد هم آمدن، و… درآمدهاند. اين فضاهاي تفريحي غيررسمي و خودساخته به سه بخش عمده تقسيم مي شوند؛
نخست بوستانهاي شهرك، كه از بخشهاي داراي فضاي سبز و راههاي ميانشان تشكيل يافته است. اين مناطق معمولا به عنوان محل گشت و گذار دستههاي جوانان، پياده روي و ورزش صبحگاهي ميانسالان و دوچرخه سواري نوجوانان، مورد استفاده قرار ميگيرد. همچنين از همين فضا به عنوان مركزي براي گرد هم آمدن، ديد و بازديد، گپ زدن و صحبت كردن هم استفاده ميشود. مركز بيشتر قرارهاي جوانانه، و پاتوق دستههاي جوانان هم جايي در همين محدوده است.
دوم، سرسراها و راه پله هاي فرار است، كه معمولا به دليل رواج استفاده از بالابر مورد استفاده قرار نميگيرد. از اين ميان اولي براي بازي كودكان خردسال، و دومي براي قرار ملاقات جواناني كه به فضايي خصوصي تر از بوستانهاي شهرك علاقمند هستند، تخصص يافتهاند. سوم، بازارچههاي شهرك است كه موضوع اصلي اين نوشتار را تشكيل ميدهد .
۲. بازارچهي اكباتان، در همان حدي لايق نام بازارچه است، كه اكباتان براي احراز نام شهرك شايستگي دارد. يعني همانطور كه شهرك اكباتان صد هزار نفر جمعيت دارد، بازارچهاش هم از صدها مغازه و فروشگاه تشكيل شده است. مراكز خريد عمده در اكباتان، در چند نقطه متمركز شدهاند؛ بزرگترينشان كه موضوع مقالهي حاضر هم هست، پاساژ سرپوشيدهي بزرگي است كه از ابتداي فاز يك – در ورودي اتوبان كرج – آغاز مي شود و با عبور از تمام بخش مياني آن، تا انتهاي ديگر شهرك ادامه مييابد. اين گذرگاه بزرگ در ميانهي خود توسط مساحت بزرگ ورزشگاه ها قطع ميشود. در ميان دو ورزشگاه بزرگ ياد شده، خيابان مستقيمي وجود دارد كه دو سر اين گذرگاه قطع شده را به هم پيوند ميدهد. به اين ترتيب، با چشمپوشي از اين گسست، ميتوان بازارچه را ستون مهرههاي شهرك دانست كه بخش مهمی از توزيع كالای شهرك از مجراي آن انجام ميشود.
دومين مركز خريد، در فاز دو قرار دارد و از دو بخش متمايز تشكيل يافته است. نخست يك بازار ميوه و تره بار كه با كانتينرهاي فروش لبنيات و فروشگاه هاي ديگر تكميل شده است، و ديگري مجتمع تجاري گلها كه مشرف به آن قرار دارد و ساختماني سه طبقه است كه در دو طبقهي زيرينش فروشگاه ها قرار گرفتهاند. سومين مركز خريد، به صورت بازارچهي كوچكي در ابتداي فاز سه قرار دارد، و نسبت به دو مورد پيشين كوچكتر است. تنها مركز خريد قابل ذكر ديگر، ناحيه ايست كه در فاصلهي بين بلوك يازده تا پانزده فاز دو قرار گرفته و در حدود سي فروشگاه را در بر ميگيرد. ساير فروشگاهها به صورت پراكنده در برخي از خيابانهاي شهرك توزيع شدهاند و نسبت به اين مراكز غول آسا اهميت چنداني ندارند.
هر سه بازارچهي ياد شده، از نظر كاركرد، حالتي ويژه دارند و امر توزيع و تبادل كالا در بسياري از برشهاي زماني- مكاني آن، به صورت فرآيندي ثانوي و كم اهميت در آمده است. ما از ميان اين سه، نگاه خود را بر بازارچهي فاز يك متمركز مي كنيم، و به روندهاي حاكم بر آن ميپردازيم.
چنان كه گفته شد، اين بزرگترين مركز خريد در شهرك اكباتان است. اين بازارچه را چنان كه گفتيم، ميتوان به صورت گذرگاهي نيمه پيوسته در نظر گرفت كه به صورت شمالي جنوبي از كل بخش ميانه فاز يك عبور ميكند. هر زيرواحد اين بازارچه با عنوان سوپر خوانده ميشود و به اين ترتيب سوپر-۱ را در انتهاي جنوبي شهرك و سوپر-۹ را در انتهاي شمالي آن داريم. در اين ميان منطقهي گسست كه همان بخش ورزشگاههاست، اين گذرگاه را به دو بخش شمالي و جنوبي تقسيم مي كند. سوپرهاي ناحيهي شمالي از نظر نوع كالا، وسعت فروشگاه ها و قيمت از ناحيهي جنوبي برترند و به ظاهر مشترياني از طبقهي اجتماعي بالاتر را جذب ميكنند.
تعداد و تراكم مغازههاي خاصي در بازارچهي مورد نظر بسيار بالاست. به طور مشخص، بقاليها و سوپرماركتها، رستورانها و به ويژه پيتزا فروشيها، و عرضه كنندگان پوشاك و لوازم آرايشي تراكم بالايي دارند. در كل تعداد واحدهاي خدماتي نسبت به فروشندگان كالا كمتر است، و توزيع فضايي منظمي هم در اين مورد وجود دارد. يعني مثلا ميوه فروشيها و نانواييها هميشه در حاشيهي خارجي بازارچه، و بنگاه هاي معاملات ملكي معمولا در طبقات پاييني و نواحي بيروني قرار دارند. با وجود اين نظم فضايي، الگوي منظمي كه بتواند با عنوان رسته بندي شناسايي شود در اين ميان وجود ندارد.
كيفيت كالا و شيوهي ارائهي آن -تبليغات، رفتار با مشتري، تميزي و تزيينات فروشگاه- در تمام مراكز خريد شهرك کیفیت بالايي دارد، و اين بيشتر ناشي از رقابت فشردهايست كه فروشندگان درگیر آن هستند. ابتكارهاي نو هم در اين ميان زياد ديده ميشود، مثلا ابتكار «سوپر تلفني» يعني دادن شماره اشتراك، دريافت سفارش تلفني و تحويل كالاهاي مورد نياز خانوادهها در منزلشان يكي از مواردي است كه به تازگي رايج شده و به سرعت در سطح فروشگاه هاي شهرك منتشر ميشود. گويا اين الگو از ابتكار مشابهي كه در پيتزا فروشيها و ساندويچ فروشيها رواج داشته گرتهبرداري شده باشد، كه در مورد اين يك نيز اكباتان يكي از نخستين مراكز ترويج فروش تلفني بوده است. تراكم بالاي جمعيت، كم بودن فواصل بين خانهها، و بنابراين كم بودن هزينهي حمل و نقل، به همراه فشار رقابتي كه بر فروشندگان وارد ميشود، مهمترين دلايل موفقيت چنين ابتكاراتي در شهرك است.
شكل قرارگيري فروشگاه ها در داخل بازارچه، نظمي آشكار دارد. گذرگاه بازارچه از مسيري با انشعابات پيچيده تشكيل يافته كه به طبقات بالا و پاييني مشابهي ختم ميشوند و عرض همه شان ثابت و در حدود ۷/۳ متر است. در دو سوي اين گذرگاه مغازههايي قرار گرفتهاند كه گاه برخي از تزيينات جزئي را به فضاي روبروي مغازهشان ميافزايند. تمام مغازهها ساختي مدرن دارند و معمولا در و ديوار روبروي گذرگاهشان شيشهاي است. بسياري از آنها نقش خدماتي دارند و در ميانشان كارگاههاي نقاشي و تعليم خط هم ديده ميشود.
۳. اما آنچه كه از ديد ما در اين بازارچهها اهميت دارد، مردمي است كه در آن آمد و شد ميكنند. رفت و آمد مردم در اين بازارچهها سازمان يافتگي زماني ويژهاي دارد. از ساعت هشت صبح كه مغازهها به تدريج باز ميشوند، تراكم رهگذران از داخل بازارچه مرتب تا ساعات اوليهي پس از ظهر افزون ميشود. در حدود ساعت يازده تا يك بعد از ظهر بيشترين تراكم را در برخي از نقاط بازارچه ميبينيم، و پس از آن جريان مردم فروكش ميكند، تا ساعت چهار پنج بعد از ظهر كه بار ديگر از سر گرفته ميشود و با روندي شتابناك تا ساعت نه و نيم شب ادامه مييابد. پس از آن باز روندي كاهشي را شاهد هستيم تا ساعت ده و نيم كه تعداد رهگذران اندك ميشود و در حدود ساعت يازده هم همهي مغازه ها تعطيل ميشوند. به اين ترتيب اوج فعالیت بازارچه در كل شبانه روز به ساعت هفت و نيم تا نه و نيم عصر مربوط ميشود. اين زمان در زمستانها در حدود يك ساعت جلو ميافتند و به طور كلي زمان فعاليت بازارچه كوتاهتر ميشود.
در زمانهاي ياد شده، در برخي از نقاط تراكم جمعيت شگفت انگيز است. با محاسبهي كوچكي ميتوان ديد كه در برخي از ساعات و در برخي از گذرگاهها، اگر تمام جمعيت حاضر در گذرگاه بخواهند همزمان بر روي زمين بنشينند -يعني سطح تماسشان با زمين ۵/۲ برابر بيشتر شود- جا كم ميآيد! اين تراكم بالاي جمعيت معمولا به گرماي زياد و خفه شدن هوا -به ويژه در روزهاي تابستاني- منتهي ميشود و يكبار عبور كردن از بازارچه در اين ساعتها براي اين كه لباس آدم از عرق خيس شود كفايت ميكند.
نه تنها ساعتهاي روز، كه روزهاي هفته هم از نظر تعداد رهگذران با هم تفاوت ميكنند. كمترين تراكم را در روزهاي اول هفته داريم، و بيشترين آن را در شبهاي جمعه شاهد هستيم كه جمعيت موجود در بازارچه به حالت انفجار نزديك ميشود.
۴. الگوي حركت افراد در گذرگاهها، نظم مشخصي را از خود نشان ميدهد. مسير اصلي از سوپر-۱ به سوي سوپر-۹ (يعني جنوب به شمال) است. اين جريان در حدود ساعت۵/۸ تا ۹ شب معكوس ميشود و از شمال به جنوب جریان مییابد. در هر دو جريان رفت و برگشتي، گرهگاههايي وجود دارد. يكي از اين نقاط، فضاي باز و بزرگي است كه بين سوپر-۴ و سوپر-۵ قرار گرفته و ميدانگاهي را ايجاد ميكند. منطقهي مشابه -ولي كوچكتري – بين سوپر-۲ و سوپر-۳ وجود دارد كه در آنجا هم نوعي چالهي جمعيتي قابل مشاهده است. در يك آمارگيري نشان داده شد كه يك رهگذر عادي كه با سرعتي معادل دو برابر شتاب پرسهزنان حركت مي كند، طي عبور از هر سوپر -با طول متوسط ۴۰ متر- به طور متوسط با ۴۵ نفر برخورد ميكند. از اين عده، ۲۱ نفر در جهت عمومي جنوب به شمال و۱۳ نفر در جهت عكس حركت ميكنند و بقيه (براي تماشاي ويترين ها يا صحبت با هم) در يك نقطه ساكن هستند. اگر كسي هنگام اوج شلوغي در يك نقطه از گذرگاه بايستد، به طور متوسط در هر دقيقه ۱۵-۲۰ نفر از كنارش عبور ميكنند، و به اين ترتيب بازارچهي مورد بحث يكي از پر رفت و آمدترين نقاط تهران است.
الگوي حركت و ايستادن رهگذران، دو تمايز اساسي دارد. نخست تمايز بين گذرگاه و ميدانگاه ها، كه گفتيم در دو ناحيهي بينابيني (بين سوپر ۲-۳ و ۴-۵) وجود دارد، و ديگري تمايز جنسي رهگذران. به طور كلي، بيشتر مردم در فضاهاي باز ياد شده مستقر ميشوند و به صورت ايستاده يا نشسته بر سكوهاي كنار محوطه وقت خود را ميگذرانند. براي آمارگيري از اين افراد، كساني را كه بيش از پنج دقيقه را در يك نقطه سپري ميكردند، مستقر و بقيه را متحرك در نظر گرفتيم. در ساعت اوج شلوغی از ميان افراد مستقر در فضاي باز، به طور متوسط ۱۷-۱۸ تایشان نشسته و بقيه ايستاده بودند. تعداد افراد مستقر نسبت به كل رهگذران از ميدانگاه ها اندك بود، چرا كه در مدت پنج دقيقه، به طور متوسط ۱۲۰ نفر از اين ميدانگاه عبور ميكردند. حضور جمعيت مستقر در ميدانگاه ها باعث رواج دستفروشي در اين ناحيه شده است، به طوري كه در حدود يك پانزدهم مساحت اين ميدانگاه ها در اين ساعات پر رفت و آمد توسط بساط دستفروشها اشغال شده است.
خود دستفروشها يكي از عوامل جذب جمعيت به اين ميدانگاه ها است، چرا كه بسياري از آنها تنقلات و خوراكي ميفروشند. در ميدانگاه بزرگ بين سوپر ۴ -۵ مسجد اصلي فاز يك هم قرار دارد. در نگاه اول به نظر ميرسد كه وجود اين مركز سنتي جمعيت يكي از دلايل شلوغي اين ميدانگاه باشد، اما با مشاهدهي دقيقتر اين فرضيه رد شد. چرا كه محوطهي سرپوشيدهي اطراف در مسجد و بخشهاي نزديك بدان تقريبا خالي از جمعيت بودند و به طور مشخص از بقيهي ميدانگاه خلوتتر بودند. از بين رهگذران پرشمار ياد شده، در پنج دقيقه تنها ۱۰ نفر به مسجد وارد يا از آن خارج شدند و به اين ترتيب به نظر ميرسد حضور مسجد در جلب اين تراكم بالاي جمعيت چندان موثر نباشد.
الگوي استقرار مردم در ميدانگاه ها نظم مشخصي از نظر جنسي را هم از خود نشان ميداد. میانگین افرادي كه در اوج ساعات شلوغي در يكي از اين ميدانگاهها مستقر میشدند، بين ۴-۶۰ نفر بود، كه تنها یک هشتم تا یک دهمشان زن يا دختر بودند. اين تعداد نسبت به تركيب جنسي كلي رهگذران- كه در آن نسبت مرد به زن برابر با یک به سه بود،- بسيار كمتر است. یعنی زنان با آن که تعدادشان كمتر است، متحركتر هستند.
۵. تركيب جمعيتي رهگذران نيز حالتي ويژه دارد. ميانگين سني كساني كه در ساعات اوج شلوغي از اين بخش از شهرك عبور مي كنند ، ۱۸-۲۰ سال است، و چنان كه ديديم تركيب جنسيشان به نفع پسران است. تعداد افراد سالخورده -بالاتر از شصت سال – و كودكان -زير هفت سال – بسيار كم است. به ویژه دربارهی کودکان این ماجرا نمایان است چون تعدادشان نسبت به کل جمعیت تنها ۵/۲-۳٪ است.
جواناني كه در گذرگاهها رفت و آمد ميكنند، به ندرت تنها هستند. تعداد كمي از آنها به صورت جفتهاي دختر و پسر ديده ميشوند كه معمولا نامزد يا همسر هستند، و یک بیستم رهگذران را تشكيل ميدهند. بقيه در گروههايي عمدتا تك جنسي سامان یافتهاند. دختران معمولا به صورت دو نفره و گهگاه تنها در بازارچه آمد و شد ميكنند و دستهي پسران معمولا سه يا چهار نفره است. هرچند دستههاي هفت- هشت نفره هم كم ديده نميشود.
۶. آنچه كه در مشاهدهي پديداري مانند بازارچهي شهرك اكباتان اهميت دارد، كاركردي است كه بر ساختاري بيربط سوار شده است. ميدانيم كه پيدايش مراكز خريد شهري، و دگرديسي بازارهاي قديمي، يكي از پيامدهاي مدرنيته بوده است. تلقی مرسوم آن است که در بازار سنتي، مردم براي خريد كردن يا فروختن آمد و شد ميكردند و افراد بيكار و رهگذراني كه براي تماشا يا گردش به آن وارد ميشدند منحصر به مسافراني بودند كه به هر صورت شبههي خريدار بودنشان به شكلي وجود داشت. اما در دوران مدرن، تفكيك شدن افراطي فضاي كار از فضاي زندگي -تمايز كارخانه و خانه – و زمان كار براي ديگران (شغل) و زمان براي خود (اوقات فراغت) به پيدايش چيزي انجاميد كه ماكس وبر آن را «پرسهزني در شهر» نام نهاده است.
از دید وبر پرسهزني رفتاري است مخصوص انسان مدرن. انساني كه بخشي از زمان خود را در بخشي از فضاي تخصص يافتهي كاري سپري كرده و حالا به دنبال فضايي جديد براي گذران باقي اوقاتش ميگردد. اوقاتي كه با عنوان فراغت برچسب خوردهاند و قرار است براي كسب لذت شخصي و رضايت دروني خرج شوند. روند انقلاب صنعتي در انگلستان پيدايش نخستين مراكز خريد عمومي و بزرگ را هم ممكن ساخت و همزمان با اين ماجرا روند دگرديسي فضاي خريد به فضاي تفريح هم آغاز شد.
در ابتداي كار، رقابت فروشندگاني كه در پي فراهم كردن زمينهاي دلپذير براي جذب مشتري بودند، اين واكنش زنجيرهاي را آغاز كرد، به دنبال آن خود مشتريان سليقهها، خواستهها و كاركردهاي ويژهي مورد نظرشان را به فضاي عمومي مركز خريد تحميل كردند. در آغاز براي ديده شدن كالا و به نمايش درآوردن محصول فروختني و فروشنده، پنجرهاي بزرگ براي فروشگاه لازم بود. بعدها همين پنجره توسعه يافت و به ويترين تبديل شد. مردم اول براي ديدن كالاها و انتخاب آنچه ميخريدند به آنجا ميآمدند، اما بعدها تنها براي ديدن يكديگر و مشاهدهي آنچه كه ديدني -ولي نه لزوما خريدني بود- در مراكز تجاري گرد هم آمدند.
به اين ترتيب بود كه مراكز خريد به مناطقي تفريحي تبديل شد و رهگذران براي سرگرمي -و نه خريد- بدان روي آوردند. نمايشهاي خياباني در بازارچهها، -كه به تازگي در كيش هم رواج يافته – تزيينات پر زرق و برق مغازهها، كه گاه هيچ ارتباطي هم با كالاي فروخته شده ندارد، و تكثير چشمگير مراكز توزيع غذا و تنقلات در ميان مراكز خريد، كه به طور مشخص براي ارائهي خدمات به رهگذران تخصص يافته، نمودهايي از اين دگرديسي هستند.
چنین مینماید که در ایران زمین بر خلاف اروپا پرسهزنی در بازارها از دیرباز رواج داشته باشد و این معقول مینماید. چون خاستگاه تاریخی بازار همین تمدن بوده و ساختهای فضایی بازار هم بخش عمدهی تاریخ تحولشان را در شهرهای ایرانی سپری کردهاند. با این همه ورود مدرنیته به دگردیسیها و چرخشهایی در پرسهزنی بازار منتهی شده است که برجستهترین نمودش را در همین فضای مورد نظرمان میبینیم. شهرك اكباتان بيترديد شهركي مدرن است. چنان كه در نوشتاري ديگر شرح دادهايم، تهران از نظر بافت معمارانه ساختاري شلخته و نامنسجم دارد و به همین خاطر گاه پستمدرن خوانده میشود. با این همه جزیرههایی از فضای مدرن و منظم در آن یافتنی است که اگر بخواهيم يك بخش از آن را به عنوان نماد مدرنيته انتخاب كنيم، فكر ميكنم اكباتان گزينهي خوبي باشد.
شهرك اكباتان با جمعيت متراكمش، كه پيامدي از انبوه سازي واحدهاي مسكوني است، با ساختمانهاي بتوني غولآسا و مشابهاش، با محوطههاي تفريحي و پيراموني برنامه ريزي شده، عقلاني، و حساب شدهاش، و با خطوط راست و مستقيم ديوارها، پنجرهها، خيابانها، سقفها و بازارچههايش، نمادي برجسته از پيادهسازي موفق -و بنابراين كمياب – مدرنيته در ايران است.
در سال ۱۳۱۱ (۱۹۳۲.م) هنگامي كه معماران برجستهي جهان در همايش آتن گرد آمدند تا اصول و قوانين معماري مدرن را تدوين كنند، به چهار اصل به عنوان مبنا اشاره كردند: مسكن، محل كار، راه ها و مراكز تفريحي. از اين چهار بخش بنيادين شهر مدرن، چنان كه گفتيم، جدايي مسكن از محل كار و لزوم پيدايش راهي در ميان آن دو تا كارگر را به كارخانه برساند، جوهرهي انقلاب صنعتي بود. كار مكانيزه و عقلاني شده، فضايي تخصص يافته و ويژه را ميطلبيد، و تراكمي بالا از كارگران هم شكل و همكار را، كه از محل سكونت ايشان، چه به لحاظ انضباط حاكم بر فضا و چه به لحاظ امكانات فني، متمايز باشد. به اين ترتيب شهرها به بخشهاي تمايز يافتهي مراكز مسكوني و مراكز صنعتي تقسيم شدند و بعدها كه خدمات و ديوانسالاري هم تا مرتبهي كنشي برنامهمند و سازمان يافته ارتقا يافت، مراكز اداري هم به اين دو افزوده شد.
مراكز تفريحي، كه چهارمين سرفصل كنفرانس آتن را تشكيل ميداد، بنا به تعريف غربياش معنايي مشخص داشت. كارگري كه بخشي مهم از ساعات خود را به كاري يكنواخت و تكراري ميگذراند، در اواخر روز دستاني خسته و جيبي انباشته از پول دارد، پس مراكزي تخصص يافته مورد نيازند تا جيبها را تهي سازند و دستان را با سرگرمي و تفريح بار ديگر سرزنده و فعال سازند، تا چرخهي جاويدان كار كردن و خرج كردن بتواند بار ديگر در بامداد فردا از سر گرفته شود. پس مراكزي براي فروختن كالا (بازارچه) و سرگرمي (شهربازي) براي برآوردن اين نياز طراحي شدند، و مورد بهره برداري قرار گرفتند.
شهرك اكباتان شهري مدرن است. ساكنانش شهرنشيناني از طبقهي متوسط بالا هستند كه به روال جوامع مدرن در بخشي از مامشهر عظيم تهران كار ميكنند و براي استراحت به خانههاي خويش باز ميگردند. چنان كه گفته شد، شهرك از نظر امكانات فرهنگي با فقري كامل، و از نظر امكانات تفريحي با فقري نسبي روبروست. تكميل ساخت شهرك در سالهای پس از انقلاب در شرايطي انجام شده كه هيچ نوع تفريحي جز ورزش -آن هم عمدتا فوتبال – مجاز نبوده، و به اين ترتيب كاركردهاي تفريحي خود را به فضاهايي كه براي آن طراحي نشده بودند، تحميل كردهاند. مراكز تجاري از بهترين مناطق براي درگير شدن با چنين كاركردهايي هستند، و شايد به همين دليل هم چنين عميق با رهگذران تفريح كنندهي اكباتاني سازش يافتهاند.
۷. بازارچهي اكباتان يك مركز تفريحي است. مركزي كه مانند لولهي گوارش عظيمي جمعيتي انبوه را به درون ميمكد و ايشان را پس از چند بار عبور دادن از پيچ و خمهاي خويش، غسل تعميد يافته در برکهی مدرنیته و راضی از تماشای سوژههای میل، دفع ميكند. بخش مهمي از اوقات فراغت بخش مهمي از جوانان شهرك اكباتان، در همين بازارچهها سپري ميشود. هر ناظر تيزبيني با اندكي دقت، ميتواند روند توزيع مواد مخدر در هياهوي بازارچهها را رديابي كند، و چگونگي عضوگيري دستههاي جوانان از بين نوجوانان سرگردان را مشاهده كند. در عين حال، در همين جاست كه مردم همديگر را ميبينند، با هم آشنا مي شوند، و دوستيهاي جديد را پيريزي ميكنند.
براي اين كه در مورد روندهاي حاكم بر بازارچهي اكباتان منصفانه داوري كنيم، بايد اين جنبههاي زيبا و زشت را در كنار يكديگر ببينيم. و براي چارهجويي در مورد جنبههاي زشت، بايد دليل و كاركرد پياده شده در اين فضا را كالبدشكافي كنيم و ببينيم كه بازارچه به كدام نياز پاسخ ميدهد، كه ساير نقاط از برآوردنش عاجزند.به نظر ميرسد مهمترين كاركرد بازارچه، ارتباط باشد. آنچه كه جوانان را به آنجا جلب ميكند، و وادارشان ميكند در هوايي خفه و فضايي شلوغ، ساعتها پرسه بزنند و تنه خوردن از ديگران را تحمل كنند، ميل به ديدن و ديده شدن است، و تمايل به برقراري ارتباط با ساير آدميان. آدمياني كه همچون خودشان، مدرن و بنابراين تنها هستند و در اقيانوسي انبوه از مردمان، به انزوا زندگي ميكنند. ناگفته پيداست كه اين فرآيند بيشتر بر محور ارتباط بين دختران و پسران ميگردد، و به همين دليل هم تراكم جوانان و پوشش و آراستگي شان در بازارچه وضعيتي چنين ويژه دارد. بخش مهمي از رهگذران بازارچه، با بهترين لباسهايشان، و با پوشش پلوخوري در انظار ظاهر ميشوند، و اين تاييدي است بر ميل بنيادين به ديده شدن، و ارتباط برقرار كردن.
آسيب شناسي برقراري ارتباط بين دو جنس و در ميان همجنسان، بحثي نيست كه بتوان در اين فضاي اندك بدان پرداخت. اين كه چرا جامعهي ما از اين نظر اين چنين بي تجربه، خامدست، و تابو زده است، نياز به شرح و بسط فراواني دارد، و رديابي پيامدهاي آن هم كاريست دشوار. پس تنها به ذكر اين مختصر قناعت ميكنيم كه چنين زيرساخت آسيبزدهاي وجود دارد، و در نسل جوان امروز ايران، ارتباط برقرار كردن با ديگري، به دليل تابوها، محدوديتها، و منعهاي گوناگون، ساختاري گورزاد و كژديسه يافته است.
بازارچهي شهرك، پاسخي است پيش بيني نشده به اين نياز. پاسخي كه با توجه به انبوه جوانان داخل بازارچه، موفق بوده است. شايد منظرهي بازارچه در يك شب تابستاني گرم، غيرعادي، عجيب، نازيبا، يا از ديد جامعهشناسانه بيمارگون بنمايد. اما آنچه كه اهميت دارد، نيازي اجتماعي است كه با اين الگوي عجيب برآورده ميشود، و تجربه نشان داده است كه حذف نياز روش خوبي براي پاسخگويي بدان نيست. هر ناظر علاقمند به اصلاحات اجتماعي، با ديدن رخسارهي بازارچهي اكباتان، وسوسه ميشود تا راهكاري براي بهسازي كاركرد بازار، و رفع نياز تلنبار شده در قالب جمعيت خروشان آن، ارائه كند. شايد نخستين وظيفهي چنين ناظري، انديشيدن به ابزارها، فضاها، و رويكردهاي نويني باشد، كه بتوانند جايگزين عملكردهاي نوظهور بازارچهي اكباتان باشد.
ادامه مطلب: گفتار چهارم: مگامالنامه
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب